تازه‌های کانال ایتا

تازه‌های کانال

🔷 سند تقریبی مهم - آزادی فلسطین در عرصه وحدت اسلامی : https://eitaa.com/ksedaghat/4474

🔷 ایران در فلسطین: https://eitaa.com/ksedaghat/4472

🔷 سرداران ایرانی در فلسطین: https://eitaa.com/ksedaghat/4471

🔷 گزارش نشست علمی بازتاب دفاع از فلسطین در حیات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ایرانیان: https://eitaa.com/ksedaghat/4467

🔷 لوح مزار مرحوم آیت الله حاج میرزا علی آقا شیرازی قدس سره واقع در شیخان رحمة الله عليه: https://eitaa.com/ksedaghat/4464

🔷 شعری از مرحوم آقاسی رحمة الله علیه: https://eitaa.com/ksedaghat/4460

آخرین بروزرسانی‌های کانال ایتا

🆔 @ksedaghat👉🏻

📚 به یاد آیت‌الله حاج سید مهدی ابن الرضا رحمه الله تعالی https://eitaa.com/ksedaghat/4372

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 قدس ای زیباترین کوله‌بارها https://eitaa.com/ksedaghat/4377

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 سندی از سخنرانی در مسجد وکیل شیراز سال 1327 شمسی در حمایت از فلسطین https://eitaa.com/ksedaghat/4375

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 خاطره‌ای از دکتر کریم مجتهدی - هابرماس در تهران https://eitaa.com/ksedaghat/4374

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 خود واقعی یورگن هابرماس https://eitaa.com/ksedaghat/4373

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 فتوای جهاد السید ابراهیم الراوی الرفاعی https://eitaa.com/ksedaghat/4381

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 اهمیت حفظ نمادها و نشانه‌های مقاومت اسلامی https://eitaa.com/ksedaghat/4370

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 تا یک نامه آماده شود چقدر چرک نویس و پاک نویس می‌خواهد https://eitaa.com/ksedaghat/4365

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 عزای عمومی در شهر بابل در اعتراض به وهابیت https://eitaa.com/ksedaghat/4385

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 خاطره‌ای به قلم آیت‌الله العظمی سید عبدالله موسوی شیرازی قدس‌سره https://eitaa.com/ksedaghat/4362 و https://eitaa.com/ksedaghat/4364

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

📚 تصویر: اهالی غزه چگونه به غزه آمدند https://eitaa.com/ksedaghat/4361

━━━━🔹✥🔸✥🔹━━━━

آخرین مطالب در کانال ایتا - کامیار صداقت ثمرحسینی  ksedaghat@

آخرین مطالب در کانال ایتا

—————————
🆔 @ksedaghat

کتاب فلسطین اثر جو سکو Joe Sacco و با مقدمه دکتر ادوارد سعید : https://eitaa.com/ksedaghat/4110

آشپزی فلسطینی: https://eitaa.com/ksedaghat/4118

محله قدیمی حضرت داوود (ع) در قدس اشغالی : https://eitaa.com/ksedaghat/4132

مصحف مسجد الاقصي: https://eitaa.com/ksedaghat/4136

جنایت صبرا و شتیلا: https://eitaa.com/ksedaghat/4139

الفتوى الشرعية في جهاد الصهيونية» - الموصل 1947 م: https://eitaa.com/ksedaghat/4152

دانش آموز فلسطینی، تاریخ سرزمینش را رویدادنگاری کرده است ... https://eitaa.com/ksedaghat/4160

روستای شیخ شبان: https://eitaa.com/ksedaghat/4176

دنیای سارا تفکر نقادانه برای کودکان: https://eitaa.com/ksedaghat/4188

نمایی از سرکوب فلسطینی‌ها در یافا توسط قوای استعماری بریتانیا: https://eitaa.com/ksedaghat/4210

مرحوم استاد محمدرضا حکیمی (رحمة الله علیه): عاشوراء - غزّه https://eitaa.com/ksedaghat/4212

قالی‌بافی مادر شهید: https://eitaa.com/ksedaghat/4217

مرحوم حاج میرزا احمد فرهومند کتابفروش طهرانی: https://eitaa.com/ksedaghat/4220

کاریکاتوری از مرحوم ناجی العلی https://eitaa.com/ksedaghat/4226

ضرب المثل کتابفروشی‌های عراقی: https://eitaa.com/ksedaghat/4227

یادی از یکی از دوستان شهید: https://eitaa.com/ksedaghat/4228

شستن دست تو از خواهش دنیا باشد https://eitaa.com/ksedaghat/4231

فتواي تحریم فروش زمین به صهیونیست‌ها از مرحوم آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم زنجانی نجفی قدس سره: https://eitaa.com/ksedaghat/4235

توجه عمومی جهانیان به کتاب‌خوانی درباره فلسطین : https://eitaa.com/ksedaghat/4259

اطلاعیه برگزاری مراسم بزرگداشت مرحوم شیخ محمود شلتوت رئیس دانشگاه الازهر در مسجد ارک تهران: https://eitaa.com/ksedaghat/4260

تدریس زبان و ادبیات فارسی توسط مرحوم علامه محمدتقی قمی در دانشگاه الازهر https://eitaa.com/ksedaghat/4272

ماجرای شرکت کلاهبردار رضایت خودرو طراوت نوین تاکستان https://eitaa.com/ksedaghat/4291

هر تصویر برای خود روایت‌گر تاریخی از فلسطین است. https://eitaa.com/ksedaghat/4309

ماجرای نامه‌نگاری ابراهیم الجبهان https://eitaa.com/ksedaghat/4316

—————————--
🆔 @ksedaghat

انتشار یادداشت در خبرگزاری تسنیم

ادامه مطلب را کلیک نمایید:

https://tn.ai/2482299

خبرگزاری تسنیم: ۲۱ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۷:۴۵

ادامه نوشته

آیت‌الله بروجردی ارتباطات بین‌المللی حوزه علمیه را گسترش داد ... انتشار یادداشت در خبرگزاری مهر

ادامه مطلب را کلیک نمایید.  منبع: mehrnews.com/xTT8K

ادامه نوشته

كتاب هايي در معرفی مقام شامخ و سخنان تابناک حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (س)

 

در سایت تبیان منتشر شده است: 19 / 11 / 1397

بازنشر در پایگاه خبری تحلیلی حرا              بازنشر در راسخون

 

پیشنهادهای خواندنی عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی؛

کتاب‌های ارزشمند بسیاری در معرفی مقام شامخ و سخنان تابناک حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (س) نگاشته شده‌اند که معطر به عطر حبّ اهل‌بیت نبی(ص) مصطفی‌اند و انتخاب گُلی از چنان گلزاری معطر سخت دشوار است.

  دهه فاطمیه اگرچه فرصت مهمی است که شیعیان در آن به برپایی شکوهمند عزای دختر پیامبر می‌پردازند، اما بی شک فرصت مغتنمی است که به جهت غلبه فضای معنوی و آمادگی روحی برای شناخت بیشتر حضرت فاطمه الزهرا(س) به مطالعه پیرامون زندگی و شخصیت آن بانوی بزرگوار بپردازیم. دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی، عضو هیأت‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی که آثار و تالیفات بسیاری در حوزه شیعه‌شناسی به رشته تحریر درآورده، طی یادداشتی، چند کتاب برای مطالعه در ایام فاطمیه به مخاطبین «تبیان» معرفی می‌کند. در ادامه متن این یادداشت را از نظر می‌گذرانید.


کتاب‌های ارزشمند بسیاری در معرفی مقام شامخ و سخنان تابناک حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (س) نگاشته شده‌اند که معطر به عطر حبّ اهل‌بیت نبی(ص) هستند و انتخاب گُلی از چنان گلزاری معطر سخت دشوار است؛ بااین‌حال، بنابر ضرورت امر و محدودیت فضا، یادداشت کنونی به معرفی کوتاه سه کتاب در این باب اختصاص دارد که هر یک به سبک و سیاق خاص خود به رشته تحریر درآمده‌اند.
 

1. کتاب «فاطمه زهرا سلام‌الله علیها، ام‌ابیها»

کتاب فاطمه زهرا سلام‌الله علیها، شامل مجموعه گفتارهای علّامه حاج شیخ عبدالحسین امینی نجفی قدس سره (متوفی 1390ق)، صاحب کتاب ارزنده «الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب» است که توسط مرحوم حبیب‌الله چایچیان (متوفی 1396 شمسی) که از شاعران و مرثیه‌سرایان بزرگ معاصر بود و به حسان تخلص می‌کرد، گردآوری‌شده است. کتاب مذکور شامل دو بخش است:
بخش اول به حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها از دیدگاه قرآن می‌پردازد.
بخش دوم به بررسی آن حضرت از دیدگاه روایات اختصاص دارد و به بررسی احادیثی که در مناقب و فضائل آن حضرت واردشده است، پرداخته.
در بخش اوّل، علّامه امینی، نکته‌هایی ناب و علمی درباره حضرت فاطمه زهرا (س) از هفت آیه شریفه (آیه 33 سوره احزاب؛ آیه 55 سوره آل‌عمران؛ آیه 37 سوره بقره؛ آیه 124 سوره بقره؛ آیه 23 سوره شوری؛ آیات 8 و 9 سوره دهر؛ و آیه 73 سوره احزاب) استخراج کرده است که خواننده، با مطالعه آن بیشتر متوجه عظمتِ مقام والای آن حضرت می‌شود.
در بخش دوّم؛ یعنی بخش روایات نیز علّامه امینی به صورتی مستدل، به چهل منقبت آن حضرت اشاره‌کرده است که در جای خود بسیار جالب‌توجه است.
انتشار کتاب مذکور داستانی لطیف دارد. ماجرا از این‌ قرار است که مرحوم علّامه امینی به اصرار یکی از محبان اهل‌بیت (ع) بنام حاج کریم رومینا (دستمالچی) سخنانی درباره حضرت صدیق زهرا (س) ایراد فرمود که در مجموعه نوارهایی ضبط شد. آنگاه مرحوم حبیب‌الله چایچیان مأمور پیاده کردن نوارها شد. مرحوم چایچیان خود در مقدمه کتاب می‌نویسد: «شبی در یک رؤیای صادقه علّامه امینی را دیدم که بر فراز تختی نشسته است و جمعی از علاقه‌مندان و عاشقان مقام والای حضرت زهرا سلام‌الله علیها بر گرد او ازدحام نموده و بی‌تابانه درخواست انتشار آن فرمایشات را داشتند.» در آن رؤیا علّامه امینی با دست به‌سوی "حسان" اشاره کرد و فرمود: «حسان مأمور انجام این کار است.» دیدن این رؤیا کافی بود تا مرحوم چایچیان به‌سرعت عازم مشهد شود و با دسترسی به نوارهای مذکور، کتاب را از نوار پیاده سازد و آن را آماده انتشار کند.  اینک این کتاب، بالغ‌بر پانزده بار تجدید چاپ ‌شده است.


مشخصات کتاب:
«فاطمه الزهراء سلام‌الله علیها؛ ام‌ابیها»؛ گفتار علّامه امینی (به کوشش) حبیب چایچیان (حسان) تهران، امیرکبیر (چاپ پانزدهم)، سال 1392 شمسی. نشانی آن کتاب در کتابخانه ملی ایران چنین است:  http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/553271

 

  2. کتاب «ملکه اسلام»

کتاب ملکه اسلام تألیف آیت‌الله علّامه حاج میرزا خلیل کمره‌ای قدس سره (متوفی 1405ق) است که به شرح خطبه فدکیه و خطبه حضرت فاطمه زهرا (س) در جمعِ زنان مدینه اختصاص دارد. کتاب مذکور از شرح‌های تحقیقی و علمی است که درباره خطبه‌های حضرت فاطمه زهرا (س) نگاشته شده است و نویسنده آن، یکی از علمای بزرگ و شناخته‌شده معاصر است. لازم به ذکر است که این کتاب اوّل بار در سال 1327 شمسی منتشر شد و چاپ اخیرش (انتشارات دارالعرفان: 1393ش) با تقریظ استاد حاج شیخ حسین انصاریان همراه است.

همچنین در مقدمه چاپ مذکور، شرح تفصیلی از زندگی‌نامه حضرت فاطمه زهرا (س) از ولادت تا رحلت پیامبر اکرم (ص) دیده می‌شود.
مشخصات کتاب:
علّامه حاج میرزا خلیل کمره‌ای (1393ش) «ملکه اسلام؛ شرح خطبه فدکیه و خطبه حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله علیها در جمعِ زنان مدینه»، قم، دار العرفان، 2 جلد. نشانی آن کتاب در کتابخانه ملی ایران چنین است: http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/3370019

3. کتاب کوثر ولایت

یکی از کتاب‌های خوب درباره مقام والای حضرت فاطمه زهرا (س) که برای مخاطب عمومی‌تری نگاشته شده است، کتاب «کوثر ولایت» تألیف آقای عبدالرحیم موگهی است. کتاب مشتمل بر یک مقدمه و بیست فصل؛ و جمعاً شامل دویست حدیث (پنج اربعین) از احادیثی است که در شأن حضرت فاطمه زهرا (س) واردشده است. کتاب مذکور به ارائه موضوعی احادیثِ شریف بسنده کرده و از ارائه شرح و تفسیر آن‌ها خودداری کرده است.

نویسنده در مقدمه کتاب مذکور می‌نویسد: «تلاش ما بر این بوده است تا احادیثی فراهم آید که برای همگان قابل‌درک باشد؛ ولی تحلیل آن‌ها و برداشت بهتر و دریافت بیشتر از همین احادیث نیز – با رعایت شرایط آن – به عهده خوانندگان گذاشته‌شده است؛ با این‌ همه، ممکن است، راز برخی از احادیث برای ما تاکنون ناگشوده مانده باشد.» (ص 9 و 10)

کتاب از حیث موضوعی بسیار متنوع و جالب‌توجه بوده و شامل موارد زیر است: معرفت به فاطمه(س)؛ محبت به فاطمه(س)؛ اطاعت از فاطمه(س)؛ ولادت؛ اسامی و القاب و کنیه‌ها؛ فاطمه در کلامِ معصومین(ع)؛ خرسندی زهرا(س)؛ برترین بانوان؛ تسبیحات حضرت زهرا(س)؛ مصحف فاطمه(س)؛ دعا و نیایش؛ توسل به فاطمه زهرا(س)؛ سلام‌وصلوات بر زهرا(س)؛ نماز و زیارت زهرا(س)؛ فضایل و مناقب؛ ازدواج و پیوند زناشویی؛ مصائب؛ وصایا؛ شهادت؛ قیامت زهرا(س)

مشخصات کتاب:
عبدالرحیم موگهی (1360ش) «کوثر ولایت، پنج اربعین از احادیث معصومین (ع) پیرامون حضرت فاطمه زهرا(ع)» تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، مرکز چاپ و نشر. نشانی آن کتاب در کتابخانه ملی ایران چنین است:
  http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/552975

به‌پاس سخنرانی ارزشمند استاد دانشمند جناب آقای دکتر مهدی گلشنی (زید عزّه)  در اصلاح آموزش عالی کشور

به‌پاس سخنرانی ارزشمند استاد دانشمند جناب آقای دکتر مهدی گلشنی (زید عزّه)

در اصلاح آموزش عالی کشور

 

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


 دریافت متن یادداشت به صورت PDF

زمانی گمان می‌رفت برنامه کنترل جمعیت در ایران، برنامه‌ای ابدی و در مسیر پیشرفت ایران است و با چنین تصوری بیش از دو دهه، امکانات کشور در مسیر عقیم ساختن جامعه بسیج شدند که آمار تکان دهنده‌ای هم دارد. مرحوم علّامه سید محمدحسین حسینی طهرانی (متوفی 1416ق) با نگارش کتاب «رسالة نکاحیه: کاهش جمعیت، ضربه‌ای سهمگین بر پیکر مسلمین» به نقل از دکتر حاج عباسعلی امیدی (پاتولوژیست معروف) و رئیس وقت بانک خون استان خراسان، اشاره به فضایی در اوایل دهه 1370 شمسی دارد که منتقدان این سیاست را در سمینارها و نشست‌ها راه نمی‌دادند تا آراء طبی خود را بازگو کنند.[1] امروزه معایب برنامه پیشین و درستی سخن منتقدان آن نظیر استاد دکتر ناصر سیم فروش (چهره‌ ماندگار پزشکی کشور) [2] مشخص شده است. بی‌تردید فضای مبتذل مقاله سازی و معیارهای تصنعی رشد علمی در کشور نیز تا ابد نمی‌تواند چنین باشد. زمانی فرا خواهد رسید که همگان بر مبارزه قاطعانه با مقاله سازی در دانشگاه‌ها، تغییر معیارهای ارزیابی رشد علمی کشور و بازگشت به دیدگاه‌های استادان بزرگی چون دکتر مهدی گلشنی، دکتر سیّد جعفر شهیدی، دکتر مجتبی مینوی، دکتر فرامرز رفیع پور، دکتر توفیق سبحانی و بسیاری دیگر به منظور اصلاح آموزش عالی کشور متفق خواهند شد؛ اگرچه امروز نیز بسیار دیر است.

وجود معضل صدها هزار برگه تبلیغ فروش مقاله، کتاب و پایان‌نامه‌هایی که همه‌روزه در شهر تهران و در جنب قدیمی‌ترین دانشگاه کشور بازارگرمی می‌کنند، ضرورت چنین اقدامی را برای هر ایرانی دردمند بیش‌ازپیش آشکار می‌کند. آیا بازار عظیم فروش مقالات و پایان‌نامه‌ها مصرفی غیر از فضای نظام آموزش عالی کشور دارد؟

شاید این پرسش برای عده‌ای مطرح شود که چرا دانشمند وارسته‌ای چون استاد فقید دکتر سیّد جعفر شهیدی - باوجودی که می‌دانست، علیرغم انتقادهایش، «مدرک بازی»[3] با قوّت هرچه بیشتر ادامه خواهد یافت - باز هم فریاد برمی‌آورد که: ای مسلمانان! این رسم و راه کسب دانش نیست؟! اگر استاد دکتر مهدی گلشنی چنین می‌کند، پاسخ را باید در سنّت حسنه‌ای دید که در کتاب «منیة المرید» شهید ثانی و امثال آن ستایش‌شده است. شهید ثانی، بحثی در باب ضرورت شهامتِ آموزگار در بیان حق دارد و معتقد است که از علل انحطاط فرهنگی و علمی یک جامعه، آن است که معلمان و استادان در بیان حق کوتاهی کنند و بدتر آنکه خود به تقویت رویه‌های غلط و نادرست بپردازند. شهید ثانی سخن نغز دانشمندی را می‌ستاید که می‌گفت: «انزوا و خانه‌نشینی، فرد را پاکیزه از منکرات اجتماعی نمی‌کند» زیرا آنان با خانه‌نشینی خود، دعوت به خیر و فضیلت و خوبی‌ها را به کناری نهادند و این خود یکی از عوامل تباهی هر جامعه‌ای است.[4]

بخشی از مشکل از دوران رژیم پهلوی آغاز شد و با درگذشت بسیاری از استادان سرشناس، تبعات آن در دو - سه دهه اخیر ملموس گشت و آن قرار گرفتن آموزش علم در ایران در ذیل نظام اداری کشور بود که همچنان ادامه دارد. هدف اولیه آن بود که مردم از سویی به تحصیل در مدارس و دانشگاه‌های تازه تأسیس و از سوی دیگر به کار در ادارات دولتی ترغیب شوند؛ این امر اگرچه نیازی مقطعی بود، امّا به‌تدریج آنهم به برنامه‌ای ابدی برای آموزش عالی کشور مبدل شد. استاد دکتر فرامرز رفیع پور در کتاب‌های «موانع رشد علمی در ایران» و «دریغ است ایران که ویران شود» نشان می‌دهد، این روند در دوران پس از انقلاب اسلامی ایران تشدید شد و به‌جایی رسید که مدرک تحصیلی، نه نشانه توانمندی برای حل مسئله، بلکه در درجه اوّل به ابزاری برای ارتقاء جایگاه شغلی افراد مبدل شد و با تصویب «قانون نظام هماهنگ پرداخت‌ها» تشدید گردید.[5] به اعتقاد دکتر فرامرز رفیع پور اگر مقابل این توسعه سطحی گرفته نشود، از یک‌سو دانشگاه به «کارخانه تولید افراد ناراضی» تبدیل می‌شود و از سوی دیگر شاهد ریشه‌کنی یا حداقل تخریب بنیان‌های تفکر در ایران خواهیم بود که درنتیجه آن قدرت تفکر حکومت تنزّل می‌یابد.[6]

در گذشته، استاد دکتر سیّد جعفر شهیدی و استاد دکتر مجتبی مینوی (متوفی 1355 ه.ش) درباره این معضل بزرگ اعلام خطر کرده بودند.[7] استاد شهیدی به یاد می‌آورد که مرحوم مینوی در جلسه چهلم یا هفته مرحوم فَرزان، این سؤال را مطرح کرد که چرا دیگر امثال فرزان‌ها (که با آن مراتب فضل و دانش، هیچ ورقه مدرکی، حتی دیپلم نداشت) تربیت نمی‌شوند؟ پاسخ او روشن بود: «چون میزان شناخت علم، یک ورقة کاغذ مربعی است که زیرش نوشته می‌شود: «این درجه به او اعطا می‌شود تا از مزایای قانونی آن بهره‌مند گردد.» و این مزایای قانونی وقتی آمد، دیگر نمی‌گذارد که مزایای علمی درست بشود.» مرحوم استاد شهیدی بر روی همین موضوع دست می‌گذارد. به باورِ او تا رابطة میان درجه علمی با مزایای قانونی اصلاح نشود، (اصلاحِ قانون) نیّت‌ها از تحصیل علم، تصحیح نخواهد شد؛ بنابراین پیشنهاد می‌‌کند که تحقیقات نباید«تابع نظام اداری» باشند. ممکن است صدها نفر وارد مقطع دکتری نشوند؛ خب! نشوند اما آن دو نفری که فقط برای یادگیری آمده‌اند، به‌تنهایی خلأ 200 نفر دیگر را پر می‌کنند.[8] مرحوم استاد شهیدی می‌نویسد: «با اطمینان خاطر می‌گویم برنامه‌های آموزشی ما که صرفاً تقلیدی از مغرب زمین است با سنّت و تربیت ما سازش ندارد و هیچ‌گاه نتیجه علمی مطلوب را نخواهد داد.»[9] اینجا باید از خود پرسید که چرا استاد مینوی التماس می‌کرد، که از تبدیل دانشگاه به دکان حذر کنید، و تازه او این بازار وسیع خریدوفروش مقاله ISI (؟) و پایان‌نامه و رساله دکتری را ندیده بود:

«بیش‌ از‌ بیست سال است بنده التماس‌ می‌کنم تحصیل دانش را در این مملکت نجات‌ دهید‌ و این‌ عبارت «از مزایای قانونی آن استفاده‌ نماید» و آثار مترتبه بر آن را از میان‌ ببرید؛‌ مانند رابعة عدویه که می‌خواست آتش در نعمت‌ فردوس زند و آب بر آتش‌ دوزخ‌ بریزد‌ تا مردمان خدای را نه از ترس جهنم و نه از طمع بهشت‌ بپرستند؛ بلکه خدای‌ را‌ برای محبوبی او بپرستند. بیایید آتش در این دیپلم‌ها بزنید و قوانینی را‌ که‌ حقوقی‌ به ازای آن‌ها قائل شده است به دریا افکنید تا مردمِ مملکت جز برای آموختن‌ به‌‌ دانشگاه‌ها‌ نروند و علم را فقط برای علم بیاموزند و آنچه را که فعلاً به‌ پشتیبانی‌ تصدیق رسمی‌ ادعای دانستن آن را می‌کنند، واقعاً بدانند یا دعوی نکنند. ...»[10]

اما مسئلة مهم‌تری نیز مطرح است و آن اینکه در تدوین آیین‌نامه‌های دانشگاهی، جنبه‌های مهمی از میراث ایرانی - اسلامی، خصوصاً خطوط کلی اخلاق و آداب تعلیم و تعلّم نادیده گرفته شد. دیگر خبری از کتاب‌های «اخلاق ناصری» و «آداب المتعلمین» خواجه‌نصیرالدین طوسی (متوفی 672 قمری) و «منیة ‌المرید ...» شهید ثانی (‏متوفی ۹۶۵ه.ق) و «المحجة البيضاء ...» علّامه فیض کاشانی (متوفی ۱۰۹۱ق) و ده‌ها کتاب و سند ماندگار دیگر از آداب تعلیم اسلامی نبود و نتیجه‌اش آن شد که به‌راحتی این امکان برای رؤسای دانشگاه‌ها فراهم شد که به‌دلخواه خود برجسته‌ترین استادان کشور همانند استاد دکتر مهدی گلشنی را با استناد به قانون - و در شرایطی که امکان عدم استفاده از آن نیز موجود بود - به‌اجبار بازنشسته کنند. آموزش علم نباید از اخلاق تهی شود؛ مگر می‌توان خواجه‌نصیرالدین طوسی را بدون اصول فرهنگی و اخلاقی او و نگاهی که به آموزش و ادب تعلیم و تعلم و مجالس علم و علماء دارد، شناخت؟ همو که در بحث رعایت حقوق والدین، استادان و مربیان را به منزلة پدران دانسته است و در وجوب رعایت حرمت ایشان سخن‌ها دارد و نیکی به ایشان را «تالی صحت عقیدت» می‌داند.

بازنشستگی اجباری استاد گران‌قدر دکتر مهدی گلشنی که متعاقب سخنرانی ارزشمند ایشان در بهمن 1396 شمسی صورت پذیرفت، بار دیگر توجه جامعه علمی ایران را به‌ضرورت احیای اخلاق و آداب علمی در جامعه برانگیخت. معظم له بر ضرورت توجه به نیازهای واقعی کشور تأکید کرد و از احساس حقارت و غفلتی که در خصوص هویت ملی و دینی در محیط‌های دانشگاهی ملموس شده است، انتقاد کرد و تصریح کرد که چاپ مقاله در مجلات خارجی یا داخلی به‌خودی‌خود افتخاری محسوب نمی‌شود، بلکه باید به نتیجه عملی پژوهشی که مقاله از آن اخذشده است توجه کرد. «شرط مقاله دکانی است که آمریکایی‌ها به دست عواملشان در ایران بازکرده‌اند؛ اما خودشان هم این کار را در امریکا نمی‌کنند»

در اینجا پیشنهاد می‌شود که مقاله استاد دکتر توفیق سبحانی با عنوان «کدام شفیعی کدکنی؟» مطالعه شود که از رواج سطحی‌نگری تأسف‌باری که دامن‌گیر دانشگاه‌های کشور شده است، سخت انتقاد می‌کند. شرح اصطلاح «دانشجوي حرفه‌ای» در آن مقاله که ناظر به وضعیت تأسف‌بار پایان‌نامه‌‌های دانشگاهی است، واقعیات و حقایق مهمی را از وضعیت موجود در آموزش عالی کشور عرضه می‌کند که سخت خواندنی است.[11] در چنین حال و هوایی دیگر خبری از آن دغدغه‌های اصیل بزرگان جهان اسلام، چون راغب اصفهانی (در الذریعه) و ابو حامد غزالی (در احیاءالعلوم) و دیگران نیست که سخن‌ها در باب ارکان تعلیم و تعلم و راه و رسم آن داشته‌اند. هم شهید ثانی و هم راغب اصفهانی هر دو تأکید دارند که نباید آموزش علوم از هدف متعالی خود خارج شود و به دکانی برای کسب درآمد مبدل شود و هر دوی آنان، طالبان علم را به تأسی از حضرت رسول‌الله (صلی‌الله علیه و آله) سفارش می‌کنند که به‌فرمان خدای متعال مفتخر بود: «قُل لا أَسئَلُكُم عَلَیهِ أَجراً إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربى» (شوری:23)

چنانکه بیان شد، استادان ممتاز کشور در قبال وضعیت نگران‌کننده آموزش عالی در ایران هرگز سکوت نکرده‌اند و هشدارهای آنان سرمایه‌های ارزشمند نظام آموزش عالی کشورمان هستند. در اینجا فرصت بیان تمامی دیدگاه‌های انتقادی استادان دانشگاه در خصوص وضعیت نابهنجار کنونی میسور نیست و از باب مشتی نمونه خروار تنها به چند نمونه آن اکتفا شد. باید قدردان استاد دکتر مهدی گلشنی بود که بار دیگر این توجه را در میان دانشجویان فهیم و زبده دانشگاه صنعتی شریف و به‌صورت وسیع‌تری در دانشگاه‌های کشور زنده کرد. بازگشت به آداب و اخلاق تعلیم و تعلم، آرزوی همه بزرگان علمی دلسوز کشور بوده است و برخی از رؤسای دانشگاه‌ها به‌جای برخورد قهری و استفاده از ابزار بازنشستگی اجباری – که ان شاء الله با تدبیر مسئولان محترم وزارت علوم ابطال شود - باید زانوی ادب در مقابل دانشمندان پیشکسوت خود بزنند و نصایح پندها و تذکراتِ استادان برجسته کشور را شنوا باشند که شکستن ظرف اخلاق در محیط‌های علمی، به‌منزله تهی شدن دانشگاه‌ها از آداب اصیل تحصیل علم است که اثرات مخربی بر نسلهای آتی خواهد داشت.

نصیحت‌گوش‌کن جانا که از جان دوست‌تر دارند

جوانان سعادتمند، پند پیر دانا را

 


[1]. سید محمدحسین حسینی طهرانی (1415 ه.ق) رسالة نکاحیه: کاهش جمعیت، ضربه‌ای سهمگین بر پیکر مسلمین. طهران، انتشارات حکمت، ص 132

.[2] همان، ص 76.

.[3] اصطلاح فوق از آن استاد مرحوم است.

[4] علاقه‌مندان این بحث را می‌توانند در ترجمه آن کتاب با مشخصات زیر دنبال کنند: شهید ثانی (1359ش) آداب تعلیم و تعلم در اسلام (ترجمه) سیّد محمدباقر حجتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی

[5] رفیع پور، فرامرز (1393 ه.ش) دریغ است ایران که ویران شود، تهران (چاپ اوّل) شرکت سهامی انتشار، ص 177-178.

[6]. همان، ص 181.

[7] برای مطالعه دیدگاه استاد مینوی ببینید:

-         مینوی، مجتبی (آذر 1351 ه.ش) به دانشجویان پندپذیر، یغما، شماره 291.

-         مینوی، مجتبی (فروردین 1370 ه.ش) یادی از علامه سید محمد فرزان، کلک، شماره 13.

[8] شهیدی، سیّد جعفر (فروردین 1363 ه.ش) نشستی با اندیشمند فرزانه دکتر سید جعفر شهیدی، کیهان فرهنگی، شماره 1. ص 7 و 8. نیز ببینید: شهیدی، سید جعفر (1372 ه.ش) از دیروز تا امروز؛ مجموعه مقالات. تهران (چاپ اول) نشر قطره، ص 736 و 737 .

[9]. همان، ص 737.

[10] مینوی، مجتبی (فروردین 1370 ه.ش) یادی از علامه سید محمد فرزان، کلک، شماره 13، ص 247-249.

.[11] سبحانی، توفیق (آبان 1389 ه.ش) کدام شفیعی کدکنی؟ اطلاعات حکمت و معرفت، شماره 56.

روایت شاهزاده فرهاد میرزا قاجار از حملات وهابیان به عتبات

فرهاد میرزا قاجار متوفی 1305 قمری فرزند عباس میرزا (نایب‌السلطنه) و نوه فتحعلی شاه قاجار است. چنانکه از سفرنامه حج او موسوم به « سفرنامه‌ فرهاد میرزا» و یا با نام «هدایة‌ السبیل‌ و کفایة‌ الدلیل» بر میآید، شخصی عالم و دانشمند بوده است. از دیگر آثار اوست کتاب زنبیل ؛ که روایت نابی از "مجمل حالات قتل کربلای معلا در بار اول و ثانی"  دارد و حاوی نکات مهمی در این مقطع از تاریخ وهابیت است. (ص 345 از دو سطر پایانی)

https://eitaa.com/ksedaghat/277

 

ملاقات با ابن سعود سال 1305 شمسی

ملاقات با ابن سعود سال 1305 شمسی - روایتی خواندنی از ملاقات حاج نظام العلماء جلیلی با عبدالعزیز سعود - در این گزارش خواندنی نمونه ای از تلاش ملک عبدالعزیز آل سعود برای دیدار با علمای بلاد اسلامی جهت ارائه تصویری انسانی از خود دیده میشود، هرچند باز هم روح تکفیر ایشان به قوت خود باقی است:  « ....  بدیهیست ما در این خصوص با شیخ‌الاسلام چیزی نگفتیم زیرا از تکفیر او ترسیدیم و .... »

https://eitaa.com/ksedaghat/302

نسب قبیله نخاوله مدینه منوره از کتاب مصباح الناسکین  و مشکوة الحاج و المعتمرین

پرسش و پاسخی از مرحوم آیت‌الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی قدس سره درباره نسب قبیله نخاوله مدینه منوره از کتاب مصباح الناسکین  و مشکوة الحاج و المعتمرین

https://eitaa.com/ksedaghat/306

خدمات ایرانیان در ارتباط با آب و برق شهر نجف اشرف

سید محمد عادلی در کتاب  «رهنمای زوار عتبات مقدسه عراق: شامل تاریخ و جغرافیای عراق و مشاهد مشرفه » (بدون تاریخ پیش از 1958 میلادی) اشاره‌ای به خدمات ایرانیان در ارتباط با آب و برق شهر نجف اشرف کرده است ...  

https://eitaa.com/ksedaghat/309

نکته ای از کتاب  «رهنمای زوار ...

سید محمد عادلی در کتاب  «رهنمای زوار ... که در زمان سلطنت فیصل بر عراق (مرگ 1958 میلادی) نوشته شده است از زوار ایرانی می‌خواهد از البسه مناسب استفاده کنند ..  در غالب کتاب‌های راهنمای حاجیان نیز بر رعایت استفاده از پوشاک مناسب تاکید بسیار میشود و در سفرنامه‌های قدیمی به این مسئله اشاره شده است. پوشاک مسلمین و کوشش استعمار غرب برای دگرگونی آن بسیار جای پژوهش دارد....

https://eitaa.com/ksedaghat/310

 

انتشار یادداشت در خبرگزاری شبستان: به جز نشر دین نبودش کام ....  20 / 9 / 1396

به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: دکتر کامیار صداقت ثمر حسینی، استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، به بهانه برگزاری سی و یکمین کنفرانس وحدت اسلامی که چند روز قبل در تهران به کار خود پایان داد، یادداشتی را با محوریت علامه سید مرتضی رضوی کشمیری، از علما و اندیشمندان فعال در عرصه وحدت اسلامی به رشته تحریر در آورده است. متن این یادداشت که در اختیار خبرگزاری شبستان قرار گرفته است را در ادامه می خوانید:

http://www.shabestan.ir/detail/News/675259

 حجت‌الاسلام‌والمسلمین علّامه سیّد مرتضی رضوی کشمیری(ره) یکی از شخصیت‌های فرهنگی تابناکی است که زندگی خود را وقف نشر دین و اعتلای کلمه اسلام کرد. معظم‌له در 28 جمادی الآخر سال 1348 قمری در خاندانی جلیل‌القدر در شهر نجف اشرف دیده به جهان گشود. ایشان نَسَباً فرزند عالم متقی، آیت‌الله حاج سیّد محمد رضوی کشمیری(ره) (متوفی 3 ذی‌الحجه سال 1392 قمری) و نوه سیّد العلماء و صاحب الکرامات، آیت‌الله سید مرتضی کشمیری(ره) (متوفی 1323 قمری) و سَبَباً داماد مرحوم سیّد محمّدباقر نوه آیت‌الله العظمی سیّد کاظم طباطبایی یزدی(ره) است.

 علّامه رضوی مقدمات علوم دینی را در نزد پدر فاضلش که به زهد و تقوی شهره بود، آموخت؛ و آنگاه به فراگیری فقه و اصول در نزد مرحوم آیت‌الله شیخ علی قمی(ره) (متوفی 1371 قمری) و علّامه کبیر سیّد زین‌العابدین کاشانی(ره) مبادرت کرد. تمامی آن بزرگان دارای جهاتِ فرهنگی و اخلاقی درخشانی بودند و در تکوین شخصیت علمی علّامه رضوی تأثیری بسزا گذاشتند؛ برای مثال، مرحوم شیخ علی قمی، در سراسر عمر بابرکتش نمونه ساده‌زیستی راستین بود و بر استفاده از اجناس ساختِ کشورهای اسلامی مواظبت می‌کرد. علاوه بر اینها، علّامه رضوی دارای اجازاتِ روایت از آیت‌الله میرزا محمد عسکری طهرانی(ره) (پدر علّامه شیخ نجم‌الدین عسکری) و علّامه دکتر حسین علی محفوظ(ره) (متوفی 22 محرم الحرام سال 1430 قمری) بود.

 ایشان هم خود صاحب تألیفاتی ارزشمند بود و هم با همّتی بلند، به تأسیس انتشارات (مکتبة النجاح) مبادرت کرد تا مصادر شیعه امامیّه و تألیفات علمای آن را در جهان اسلام منتشر کند و این مقصود را گاهی در نجف اشرف و گاهی در قاهره و سرانجام در ایران دنبال می‌کرد.

تألیفات معظم‌له آکنده از منابعِ جدید و موضوعاتِ مورد نیاز عصر است. عصر او عصر مبارزه مسلمانان با استعمار، طرد تفرقه و تکفیر و عصر شکوفایی دارالتقریب قاهره بود و او به خوبی بر نیازهای عصرش واقف شده بود. علّامه رضوی در خلال مسافرت‌های خود به مصر در سالهای 1378 ه.ق و 1396 ه.ق به معرفی تألیفات شیعیان به جامعه علمی مصر و جهان تسنن مبادرت کرد و در بازنشر آثار امامیّه در مصر همتی والا داشت. شیخ احمد حسن الباقوری (وزیر وقت اوقاف مصر) در نامه‌ای به او به درستی ریشه بیشتر نزاع میان فریقین را ناشی از جهل آنان نسبت به آراء و اندیشه‌های یکدیگر دانسته بود و علّامه رضوی تمام همّ خود را بر زدودن جهل و جهالت‌ها متمرکز کرده بود. در آن روزگار که وهابیانی همچون محب‌الدین الخطیب می‌کوشیدند تا شیعه امامیّه را از مجرای آثار ابن تیمیه به مسلمانان سنی بشناسانند، معظم‌له با دقتی بسیار کتاب‌های مهمی از «وسائل الشیعة و مستدرکاتها» تألیف شیخ حرّ عامِلی تا «أصل الشیعة و أصولها» تألیف آیت‌الله محمدحسین آل کاشف‌الغطاء را منتشر کرد که دکتر حامد حفنی داود - که رحمت خدا بر آن آزادمرد عرصه تقریب و وحدت اسلامی باد!- بر بسیاری از آن‌ها مقدمه‌های ارزشمندی نگاشت.

 امّا وجه مهم دیگر فعالیت علّامه رضوی، شناساندن «بی‌واسطه» نظرات علماء و اندیشمندان مصری به شیعیان بود که تا آن زمان بی‌سابقه بود. مثال بارزِ آن را می‌توان در کتابِ ارزشمندِ «مَع رجال الفکر فی القاهرة» مشاهده کرد که شاملِ گفتگوهای فرهنگی مهم او با رجال اندیشه و فرهنگ مصر است.

 همچنین باید به کتاب دیگر او با عنوان «البرهان علی عدم تحریف القرآن» اشاره کرد که دارای ارجاعات بسیاری در ردّ اتهامات وهابیان و تأیید «عقیده امامیّه درباره قرآن» از سوی دانشمندان معظم اهل سنّت است. همین رویکرد را می‌توان در دیگر کتاب‌های علّامه رضوی با عناوین «آراء علماء مصر المعاصرین حول آثار الإمامیة» و «فی سبیل الوحدة الاسلامیة» نیز مشاهده کرد. کتاب «فی سبیل الوحدة الاسلامیة» دربردارنده روایتِ بسیار مهمی از وقایع و قضایایی است که در درون جامعه مصر، الأزهر و دارالتقریب قاهره شکل گرفته بودند و مبتنی بر این ایده متعالی نگاشته شده است که «بنی الاسلام علی کلمة التوحید و توحید الکلمة» در حاشیه عرض می‌شود که شعار گرد آمدن حول «کلمة التوحید و توحید الکلمة»‌ شعار علمای فریقین در دارالتقریب قاهره بود، چنانکه مفسر قرآن مرحوم علیرضا خسروانی قاجار(متوفی 1386 قمری) صاحب تفسیر خسروی، اشاره دارد که این سخن را ابتدا از مرحوم آیت‌الله شیخ محمدحسین کاشف الغطاء آموخته و تا زنده است تأثیر آن در اعماق روحش باقی است.

 باری، استفاده از مقالات و مصاحبه‌های بکر با علمای اهل سنّت چنان در آثار علّامه رضوی کشمیری موج می‌زند که اگر منتشر نمی‌شدند، بی‌تردید اطلاعاتِ مهمی از دارالتقریب قاهره و اندیشه‌های علمای آن هرگز به دست ما نمی‌رسیدند. نکته اساسی در فعالیت معظم‌له آن است که این آثار را در همان زمان و در خود قاهره یعنی در بهترین مکان و مناسبت‌ترین زمان ممکن منتشر می‌کرد و این امر بر وثاقت و اعتبار آن کتاب‌ها می‌افزود. اینجاست که علّامه رضوی خار چشم دشمنان وحدت اسلامی شد. وهابیان افراطی نه می‌توانستند منکر کتاب‌های او شوند و نه قادر بودند فضل علمای بزرگی چون شیخ عبدالمجید سلیم، شیخ محمود شلتوت و یا شیخ محمد غزالی را نادیده بگیرند، در نهایت آنان عاجزانه علمای بزرگ الازهر را متهم به بی‌اطلاعی و ساده‌لوحی می‌کردند که خود فضیحتی دیگر برای وهابیان بود. نمونه‌ای از آن‌ها شیخ وهابی مصری، عبدالله موصلی است که در مبحث دوّم از فصلِ سوّم کتاب «حقیقة الشیعة حتی لا ننخدع» با چنین رویکردی به فعالیت‌های فرهنگی مرحوم علّامه سیّد مرتضی رضوی حمله می‌کند ولی چاره‌ای جز فرافکنی و توهین به علمای کبار الأزهر ندارد.

 بخشی دیگری از تألیفات مرحوم علّامه رضوی درباره وهابیّت است. روایتِ آیت‌الله سیّد مرتضی رضوی پیرامون وهابیّت، روایتی است عالمانه، و بر پایه توجه به منابع اهل سنت است. منبع‌شناسی این امکان را به محقق می‌دهد تا نقشه راه وهابیّت - دوستان و دشمنان آن را - به خوبی بشناسد و علّامه رضوی این نقشة راه را به خوبی می‌شناخت و می‌شناساند. از زمرة تألیفات معظم‌له در این خصوص می‌توان به کتاب‌‌های «ملحق البراهین الجلیّة فی الرد علی الوهابیة»، «ماضی الوهابیین و حاضرهم» و «صفحة عن الوهابیّین» اشاره کرد.

 اینچنین است که خاطراتِ زندگی علّامه رضوی به روایتی مهم از اساسی‌ترین وقایع فرهنگی جهان اسلام مبدل شده است و کتاب‌های معظم‌له همچون «السیّد مرتضی الرضوی، رحْلاتُه – آثاره»‌ و «مذکّرات حوْل الدُّول العربیّة و الإسلامیّة» خاطراتی از تاریخ حیاتِ یک امّت با پدیده عظیم دارالتقریب قاهره است.

سرانجام آن محقق دلسوز و توانا در سوّم اردیبهشت ماه 1396 شمسی در شهر تهران دیده از جهان فرو بست. بر لوحِ مزار او در بهشت زهراء تهران چنین آمده است: «اینجا یک دنیا صفا و پاکی در خاک آرمیده است؛ پدری دلسوز و مهربان، اسوه اخلاص و اخلاق و عالم و محقق سیّد مرتضی رضوی فرزند سیّد محمّد» و افزون بر آن باید گفت:

چون به جز نشر دین نبودش کام

فاش گردید جاودانش نام

 منابع:

السید مرتضی الرضوی (1390 ه.ش) مذکِّرات حول الدّول العربیّة و الإسلامیّة، طهران، مؤسسة آفاق.

السید مرتضی الرضوی (1978 م) فی سبیل الوحدة الاسلامیة، القاهرة، مطبوعات النجاح بالقاهرة.

انتشار یادداشت: عللِ نیاز دولت سعودی به رسانه‌های تکفیری منسوب به شیعه امامیه

برای فهمِ عللِ نیاز دولت سعودی به رسانه‌های تکفیری منتسب به مذهب امامیه، ابتدا لازم است گذرا اشاره‌ای به تاریخ وهابیت به مثابه تاریخ خشونت و تکفیر و تاریخ مکر و نفاق شود.

در سراسر ادوار تاسیس دولت سعودی، خصوصاً دوره اوّل (یعنی پس از بیعت شیخ محمد بن عبدالوهاب با امیر محمد بن سعود – 1157ق/1744م) و دوره سوّم آن (یعنی دوران ظهور ملک عبدالعزیز آل سعود) شاهد رواج فراگیر تکفیر، ترور و خشونت‌هایی شدید در حجاز و مناطق پیرامونی آن هستیم. تنها در حمله تکفیری آل سعود به کربلاء، هزاران مسلمان به وضع دلخراشی به شهادت رسیدند. روایت‌های هولناک از قتل و عام مسلمانان به دستِ وهابیان سعودی را می‌توان در کتاب «کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب» تألیف علّامه سیّد محسن امین و کتاب «وهابیان» تألیف مرحوم استاد علی اصغر فقیهی و کتاب «شهداء الفضیله» تألیف علّامه عبدالحسین امینی مشاهده کرد که در اثنای آن شاهد تکفیر بی‌ضابطه مسلمانان، سر بریدن مسلمانان، غارت مسلمانان، کشتن فجیع زنان باردار و … هستیم و اتفاقاً برخی از مورخان دولت سعودی نیز به این فجایع دهشتناک افتخار و مباهات کرده‌اند. اینگونه اعمال بعدها توسط جریانهای تکفیری در سوریه و عراق تکرار شدند.

در برهه‌ای دیگر، سپاه اخوان التوحید ملک عبدالعزیز را می‌یابیم. کارکرد غیرمستقیم داعش برای دولت ملک عبدالله و برادرش ملک سلمان، همانند کارکرد مستقیم سپاه اخوان التوحید ملک عبدالعزیز بوده است؛ و باز در تاریخ می‌خوانیم که با تثبیت حکومتِ ملک عبدالعزیز آل سعود (پدر ملک سلمان) او شخصاً سپاه خونریز تکفیری خود را از میان برد تا مبادا طومارِ سلطنت خودش نیز توسط سپاه تکفیری‌اش پیچیده شود. این سرکوبی به مثابه ندامتِ او از جنایات قبلی سپاهش نبود، بلکه چاره‌ای برای تداومِ حکومتش بود.

امروزه نیز عربستان را در چارچوب مجموعه تحولاتی سریع می‌یابیم تا دولت چهارم سعودی توسط محمد بن سلمان آل سعود شکل گیرد که دورانی مملو از خشونت و جنگ با مسلمانان غیروهابی است.

هدف از بیان این مقدمه توجه به این موضوع است که در سیاست دولت سعودی همواره شاهد ظهور دوره‌هایی مملو از خشونت و تکفیر فراگیر وهابیان سعودی و متعاقب آن برقرای آرامش نسبی هستیم. خشونت و تکفیر معاصر نیز مسبوق به سابقه بوده است. در گذشته، ملک عبدالعزیز به سرعت متوجه نقش وسایل ارتباط جمعی در بازسازی تصویر دولت خود شد و کوشید تا شبکه‌ وسیع مطبوعاتی را شکل دهد که تصویری ملایم از پادشاهان و مفتیان سعودی را برای مسلمانان ترسیم کند. اینجا بود که مکر و نفاق با خشونت و کشتار آمیخته شد و کم‌کم صورتی رسانه‌ای به خود گرفت. محمد حسن جان سرهندی مجددی (محقق سنی هندی) در کتاب «الأصول الاربعه فی تردید الوهابیه» در سال 1928 میلادی به پدیده‌ای عجیب در شبه قاره هند اشاره دارد که بر اساس آن برخی از مبلغان وهابی، با پوشش مذهب حنفی به ترویج وهابیت مشغول بوده‌اند و می‌نویسد: «…و هزارها وهابیان هستند که خود را به نفاق، حنفی می‌گویند» و باز می‌نویسد: «… و بعض افراد وهابیان هند، بنام حضرت امام ابوحنیفه (رحمه الله) سخت توهین و طعن و لعن در کتب خود می‌نویسند؛ چون ابوالقاسم بنارسی نومُسلم که کتابی مُسمّی به «الجرح علی ابی حنیفه» تألیف کرده است. …» و صاحب هندی نیز در مثنوی «وهابی‌نامه» (در بخش «گفتار در سبب تألیف») وهابیان را چنین توصیف کرده است:

 «به‌ظاهر به رخسارشان آب و تاب

به باطن ز کین، طبع ایشان خراب»

 خطِّ نفاق سعودی امروزه در قالب شبکه‌های مختلف ماهواره‌ای و اینترنتی حضوری چشمگیر در جهان اسلام یافته است. وهابیان عده قلیلی هستند، اما با حضور وسیع رسانه‌ای خود می‌کوشند تا اقلیت را به مثابه اکثریت وانمود کنند. از سویی، شاهدِ دهشتناک‌ترین نسل‌کشی تاریخ در کشور یمن به دست آل سعود هستیم و از سوی دیگر، شاهد تبلیغاتی هستیم که چهره آل سعود را به مثابه منجیان بشریت و منادیان صلح و دشمنان تروریسم معرفی می‌کند.

بنابراین همانگونه که حیات دولت سعودی آکنده از نفاق و تکفیر و خشونت است، رسانه‌های رسمی سعودی نیز همواره در دو زمینه فعال بوده‌اند:

1.برخی از رسانه‌های رسمی سعودی به ترویج خشونت مذهبی میان فریقین مبادرت کرده و می‌کنند.

2.برخی دیگر به ارائه تصویری صلح‌طلبانه، انسانی و حق به جانب از آل سعود می‌پردازند.

اینجاست که تداوم فعالیت‌های وهابیان در گروِ شکل گیری رسانه‌های تکفیری بنام شیعه امامیه می‌شود که مهمترین کارکردهای آن عبارت‌اند از:

1.رسانه‌های تکفیری منتسب به شیعه مانند جریان یاسرالحبیب، موتور محرکه رسانه‌های تکفیری دولت سعودی می‌شوند. عقیده وهابیت تنها در سایه تشدید اختلافات مذهبی است که می‌تواند حیات خود را تداوم بخشد. بقای پادشاهی سعودی نیز در گرو استمرار تضادها و خصومت‌های قومی و مذهبی در منطقه است.

2.با انتساب خشونت، توجه اذهان اهل سنت از خشونت و کشتار فراگیر در یمن منحرف می‌شود.

3.در مقابل جریان تکفیری وهابیان، تصویری صلح‌طلبانه از پادشاهان سعودی ارائه کنند.

اینچنین جریانهای لندن‌نشین منتسب به شیعه امامیه، عملاً در خدمت سیاست‌های دولت سعودی؛ و همزمان در خدمتِ سیاست‌ معروف استعمار «تفرقه بینداز و حکومت کن» هستند و در این میان برخی با سوء نیت و برخی نیز با سوء تشخیص وارد چنین معرکه‌ای می‌شوند که صدمات جبران ناپذیری را به جهان اسلام وارد می‌کند.

منبع مرکز بین المللی مطالعات صلح  14 آذرماه 1396 شمسی

 

درنگی پیرامون شیعه شناسی وهابیان در دوران معاصر

مرحوم آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم زنجانی نجفی قدس سره در رساله «الفقه الارقی فی شرح العروة الوثقی» از اینکه برخی از علماء مذاهب با استقبال از اختلافاتی که «خارج» از حدود کتاب الله و سنت رسول‌الله (صلی‌الله علیه وآله) بودند، آن‌ها را در چارچوب‌ِ علمی مستقل با عنوان «علم الخلاف» درآوردند و در برنامه‌های درسی خود قراردادند انتقاد می‌کند؛ زیرا آنان کم‌کم حکم ‌شناسی را به جدل مذمومی مبدل کردند که دیگر نشانی از مطالبه حق در آن دیده نمی‌شد و از همه بدتر آنکه اختلافات را به عوام کشاندند؛ با این پندار که «اختلافشان رحمت است» و کار بدان جا رسید که مصداق خطبه هجدهم نهج‌البلاغه حضرت امام علی (علیه‌السلام) شدند. فإنا لله و إنا الیه راجعون.

در خصوص شیعه شناسی وهابیان ذکر نکته‌ای مهم خالی از فایده نیست و آن اینکه وهابیان از زمان بیعت شیخ محمد بن عبدالوهاب با امیر محمد بن سعود در «نجد» به سال 1157ق/1744م توانستند تعلیمات خود را در چارچوبِ گفتمانی مسلط و رسمی، از نسلی به نسل دیگر منتقل کنند. از آن تاریخ تاکنون ثقل سیاسی وهابیان «آل سعود» و ثقلِ طبقات آموزش دینی وهابیان، «آل الشیخ‌ها»؛ یعنی نسل شیخ محمد بن عبدالوهاب بوده‌اند؛ چنانکه فرزندان شیخ محمد بن عبدالوهاب به نام‌های حسن، حسین و عبدالله؛ و نوه‌های شیخ محمد بن عبدالوهاب به اسامی عبدالرحمن، سلیمان و علی؛ و نبیره‌های او بنام‌های اسحاق بن عبدالرحمن، عبداللطیف بن عبدالرحمن و حسین بن علی؛ و ندیده‌های او بنام‌های محمد، عبدالرحمن و ابراهیم (هر سه فرزندان عبداللطیف) و حسن بن حسین؛ و تا سه نسل بعد از آنان که مصادف با روزگار ماست که عبدالعزیز بن عبدالله آل الشیخ مفتی تکفیری کشور سعودی است، همگی از چهره‌های کلیدی و شارحان عقیده و اندیشه دینی وهابیّت نجدی بوده‌اند.

بنابراین در خصوص شیعه شناسی وهابیان ما با یک سنّت آموزشی مواجهیم که در شکل امروزی آن از سال 1744 میلادی آغاز شده است. ذکر این نکته نیز لازم است که ردیه‌نویسی‌های وهابیان بر مسلمانان غیر وهابی (ازجمله شیعه امامیه) ریشه در منابع مرجعِ عقیده وهابیان دارند؛ به‌عبارت‌دیگر، خاستگاه کتاب «الرد علی الرافضه» تألیف محمد بن عبدالوهاب، کتاب «التوحید» اوست و کتاب التوحید محمد بن عبدالوهاب در تمام طبقات بعدی شیوخ وهابی مورد شرح و بسط واقع شده است. پس اینکه در باب بیستم کتاب التوحید درباره عبادت در جوار قبور بحث شده و با بی‌ادبی تمام، زیارت قبور اولیای اسلام به شیوه یهود و نصاری منسوب شده است و یا در فصل بیست و یکم آن کتاب، احترام و تکریم قبور بزرگان اسلام به‌مثابه غُلو در دین و بت‌پرستی شمرده شده است، و زنانِ زائر قبور؛ و آنان که چراغی بر قبور روشن می‌کنند؛ و آنان که از قبور زیارت می‌کنند، همگی «ملعون» و «اهل ضلالت» شمرده‌شده‌اند، چرایی مواضع و اقداماتِ ادارات دولتی و دینی سعودی در قبال مدیریت حج را بیان می‌کنند؛ مواردی مانند: تخریب یادگارهای صدر اسلام؛ انحصارگرایی وهابیان در تدریس و اقامه جماعت در حرمین شریفین؛ منع تبرک جستن به کعبه؛ منع زیارت مرقد مطهر رسول‌الله (صلی‌الله علیه وآله)؛ منع زیارت قبور قبرستان بقیع و ...

پس نقد وهابیّت مستلزم مطالعه و رصد سیر تاریخی نگارش کتاب‌‌های عقیده وهابیان است که در قالب شبکه‌ای منسجم، سنّت آموزشی وهابیّت را از نسلی به نسل دیگر منتقل‌شده و در ضمن آن کوشیده‌اند تصورات مسلمانان را درباره شیعیان به‌کلی دگرگون سازند. این موضوع را به‌تفصیل در قالب دو مجلد کتاب یکی با عنوان «حج حاجیان امامیه در منابعِ مکتوب طبقات شیوخ معاصر وهابی»؛ و دیگری « وهابیّت در منابع شیعی حاجیان ایرانی» در مرکز اسناد فرهنگی آسیا پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نوشته‌ام که ان شاء الله در آینده با همکاری پژوهشكده حج و زيارت منتشر خواهد شد.

تألیفات وهابیان درباره شیعه مملو از نسبت‌های ناروایی است که در طول تاریخ اسلام با اغراض سیاسی ترویج داده‌شده‌اند و به تعبیر استاد فقید دکتر سیّد جعفر شهیدی «عقایدی که بر پایة مذهب باشد، با شیر اندرون رود و با جان بدر آید.» در قدیم، شیخ عبدالجلیل رازی صاحب کتاب «النقض» به پاره‌ای از آن‌ها اشاره‌کرده و بدان‌ها پاسخ داده است؛ مانند: اتهام دروغین مخالفت رافضه با قبله؛ اتهام دروغین رجحان زیارت طوس بر زیارت کعبه و حج ابراهیمی؛ اتهام دروغین گور پرستی رافضه (امامیّه)؛ اتهام دروغین شباهت رافضی به جهودان؛اتهام دروغین آراستن گورخانه‌ها توسط رافضه به‌منظور مقابله با کعبه معظمه؛ اتهام دروغین شبهه افکنی رافضه درباره قبله؛ سجده بر مُهر به‌مثابه بت‌پرستی و ...

شبهاتی را که مرحوم عبدالجلیل رازی در حدود پنجاه‌وپنج سال قبل از حمله مغولان پاسخ داده است، همان‌هایی است که امروزه نیز در کتاب‌های وهابیان به چشم می‌خورد. اگرچه از دهه 1970 میلادی، مطالعات شیعه شناسی وهابیان در رنگ و لعاب دانشگاهی در دانشگاه‌های مدینه؛ ام‌القری (مکّه مکرمه)؛ امام محمد بن سعود و مانند آن، عرضه می‌شود و وهابیان از طریق تأسیس دانشگاه‌ها به نوسازی عقاید ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب در قالب مطالعات دانشگاهی پرداختند و از آن تاریخ رساله‌های دکتری زیادی درباره ابن تیمیه نوشته شد؛ که شرح آن‌ها مجال دیگری را می‌طلبد. درهرحال، «بازنشر چندباره» تألیفاتِ ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب مانند «کتاب التوحید» و توزیع رایگان آن‌ها میان حجاج بیت‌الله الحرام نشان از سرمایه‌گذاری کلان فرهنگی دولت سعودی برای ترویج عقیده وهابیّت به‌مثابه «اسلامِ خالص» دارد.

در همین اثنا سیاست «تصفیه و تربیت» که توسط ناصرالدین آلبانی نظریه‌پردازی شده بود، با شدّت و حدّتی وصف‌ناپذیر تعقیب شد. آلبانی معتقد بود که وهابیان باید منابع اسلامی را در سه گروه عقیدة اسلامی، فقه اسلامی و تفسیر و حدیث بر اساس تعالیم سلفیه مورد پردازش و بازنگری قرار دهند و آنگاه بر اساس آموزه‌هایی که از صافی وهابیت عبور کرده و به‌اصطلاح «تصفیه» شده‌‌اند، نسل جوان جهان اسلام را تربیت کنند. اهمیت سیاست‌های نرم‌افزاری دولت سعودی به‌مراتب بیشتر از سیاست‌های نظامی آن‌هاست. سیاستِ آموزشی ترویج وهابیّت، وجه دیگری از جنگ‌طلبی آل سعود است.

برخلاف وهابیان، علمای فرهیخته اهل سنت همچون شیخ محمود شلتوت کوشیده‌اند سنتی نیکو در شناخت شیعه امامیّه و زیدیه را از طریق فقه مقارن برای درک بهتر اختلافات را به وجود آورند. آنان به‌خوبی متوجه این نکته شدند که به ‌واسطه مراجعه به آثار ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب، و پاره‌ای از اقوال بی‌مأخذ گذشتگان نباید خود را بی‌نیاز از رجوع به مصادر اصلی شیعه امامیه (و سایر مذاهب اسلامی) دانست و به‌جای شناختِ گزینشی، باید حقیقت را و همه حقیقت مربوطه را درباره هر مذهب دانست. حال اینکه چرا این‌گونه مطالعات آن‌چنان‌که باید به سنّتی مطالعاتی مبدل نشدند و برای تحقق آن، چه باید کرد، مسئله‌ای مهم که شایسته اندیشه و تدبیر است.

موسسه آینده پژوهی جهان اسلام

http://www.iiwfs.com/islam-world/islam-world-notes-and-papers/826

 بازنشر در :    پایگاه تخصصی نقد وهابیّت

http://www.alwahabiyah.com/fa/Note/View/1774

 

انتشار مقاله: کتاب‌شناسی جامع خواجه‌نصیر در روزنامه اطلاعات

http://www.ettelaat.org/ethomeedition/todaypdf/p6.pdf

خواجه‌نصیرالدین طوسی قدس سره(درگذشتة ۶۷۲ق) یکی از نوابغ بشری و از مفاخر بزرگ ایران و اسلام است که در روزگار سخت حملة مغولان، مشعل دانش و فرهنگ را در ایران و جهان اسلام روشن نگه داشت.او هرچند سرآمد حکیمان و ریاضیدانان عصر خود بود، اما با ‌این حال، چنان‌که خود در خاتمه «شرح اشارات» (اتمام صفر سال ۶۴۴ق) اشاره دارد، در آن روزگار محنت‌بار سخت احساس غربت می‌کرد و بدین بیت متمثل می‌شود که:

به گرداگرد خود چندان‌که بینم

بلا انگشتری و من نگینم!

از آن روزگار تاکنون، آثار و تألیفات ارزشمند خواجه‌نصیرالدین طوسی، همواره محور توجه حکیمان و دانشمندان مختلف بوده و درباره آنها کتابهای بسیاری نوشته شده است؛ اما عجبا که تاکنون «منبع‌شناسی جامعی» درباره آنها به رشته تحریر درنیامده است تا از آن طریق بتوان منابع پراکنده مربوطه را در سراسر جهان «با هم» دید، افق اندیشه محققان را بالا برد، متانت و پختگی تحقیقات را ارتقا بخشید و علاوه بر همه آنها، حوزه‌های بالقوه مطالعاتی را مشخص کرد؛ زیرا وقتی محقق بداند تاکنون چه مسائلی موضوع توجه دانشمندان بوده‌اند، به فراست خواهد دانست که تاکنون چه مسائلی از نظرها دور افتاده است . بنابراین باید گفت که به یک اعتبار، غربت خواجه استمرار داشته است .
باید خدای تعالی را شکرگزار بود که «کتاب‌شناسی جامع خواجه‌نصیرالدین طوسی» به اهتمام و پژوهش دکتر سید حجت‌الحق حسینی به رشته تحریر درآمده و توسط انتشارات دانشگاه صنعتی خواجه‌نصیرالدین طوسی به زیور طبع آراسته شده است. کتاب یادشده از منابع مرجع ارزشمندی است که بی‌شک مورد نیاز هر محقق علاقه‌مندی است که درصدد شناخت آرا و اندیشه‌های خواجه‌نصیرالدین طوسی برآید.
اندیشه نگارش کتاب یادشده به زمانی بازمی‌گردد که دکتر حسینی پژوهشی را با عنوان «بازشناخت شخصیت علمی و فرهنگی علامه خواجه‌نصیرالدین طوسی» در دست انجام داشت و در اثنای انجام آن، جای خالی چنین اثری را در میان کتاب‌شناسی‌ها احساس کرد و به تعبیر ایشان: «همچنان که آن کتاب و پژوهش یادشده، پیش می‌رفت، با بارقه‌ای نورانی، انگیزة پژوهش و تدوین این اثر در ذهن و ضمیرم بسیار خوش درخشید.» (ص۵۹)
دکتر حسینی با رعایت قواعد علمی منبع‌شناسی و با تأکید بر اصل «کاربری آسان» و «تخصص» مجموعه کاملی از تألیفات خواجه‌نصیرالدین طوسی و نیز تحقیقاتی را که درباره خواجه‌نصیرالدین طوسی انجام یافته است، در ۶۷۰۷ مدخل و به ۱۸ زبان جمع‌آوری کرده و آنها را در هفت بخش فهرست کرده است که عبارتند از:
۱٫نسخه‌های خطی آثار خواجه‌نصیرالدین طوسی به زبان‌های فارسی و عربی، شامل ۴۶۵۲ نسخه خطی.
۲٫کتابهای چاپی از آثار خواجه در ۱۱ زبان شامل ۵۷۲ عنوان کتاب چاپی.
۳٫کتابهای کامل درباره خواجه‌نصیر در ۱۵ زبان، شامل ۲۳۴ کتاب چاپی و ۱ نسخه خطی.
۴٫ کتابهایی که بخشی از آنها به خواجه‌نصیرالدین طوسی پرداخته‌اند؛ در
۸ زبان، شامل ۹۶ عنوان کتاب.
۵٫ مقالات درباره خواجه‌نصیر در ۱۱ زبان، شامل ۹۷۲ مقاله.
۶٫ پایان‌نامه‌های دانشگاهی و حوزوی درباره خواجه‌نصیرالدین، شامل پایان‌نامه‌های مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری به پنج زبان دنیا در مراکز علمی ۷ کشور جهان.
۷٫ یادمان‌های بزرگداشت خواجه‌نصیر، شامل ۹۰ یادمان ملی و بین‌المللی
طبقه‌بندی نسخه‌های خطی در سه گروه نسخ مورخ (دارای تاریخ دقیق کتابت به روز و ماه و سال)، نسخ معین(فقط دارای قرن کتابت) و نسخ نامشخص (بدون هیچ گونه تاریخ و قرن معلوم) با رعایت روند زمانی تألیف و کتابت آنها نوعی رده‌بندی منظم است که به‌خوبی نسخه‌پژوهان و تاریخ‌نگاران دانش و فلسفه را راهنمایی می کند.
یکی از ویژگی‌های این اثر ارزشمند که گستره کاربردش را بین‌المللی کرده است، توجه به مقیاس جهانی تألیفاتی است که درباره خواجه‌نصیرالدین طوسی در زبان‌های ملل جهان نوشته شده است و به ترتیب الفبایی شامل آذربایجانی، آلمانی، اردو، اسپانیایی، انگلیسی، ایتالیایی، تاجیکی، ترکی، توالایی، روسی، ساموآیی، سنسکریت، عربی، فارسی، فرانسوی، گرجی، مالایایی و هلندی می‌شود.
یکی از ابتکارات دیگر این کتاب، معرفی «یادمان‌های بزرگداشت خواجه‌نصیر از قبیل تندیس، تمبر یادبود، روز ملی، نامگذاری سیارک در فضا، نامگذاری کوهواره در کره ماه، نامگذاری بلوار و خیابان و کوچه، نقاشی و همایش ملی و جهانی، یادبودهای نوشتاری و … است» و چنان‌که دکتر حسینی اشاره داشته است، این ایده را از زنده‌یاد ایرج افشار وام گرفته است: «استاد بزرگوارم، زنده‌یاد ایرج افشار بسیار خوش می‌داشت تا در کتاب‌شناسی فردوسی و شاهنامه، چنین کاری به انجام برسد. باری عمر ایشان وفا نکرد و این ایده از آن دانامرد ایران‌دوست، وام گرفته شده است و پدید آمده است. انجام چنین کاری در کتاب‌شناسی جامع خواجه‌نصیرالدین طوسی طراوت و تازگی دارد.» (ص۵۹)
«کتاب‌شناسی جامع خواجه‌نصیرالدین طوسی»مرجعی است بسیار ارزنده که مراجعه به آن دررفع نیازهای محققان، طلاب ودانشجویان علاقه‌مند به مطالعه در احوال و اندیشه‌های خواجه نصیر بسیارنافع ومؤثر است. انتشار این گونه آثار به همت دانشگاه صنعتی خواجه نصیر، اهتمام شایسته‌ای در بازشناخت شخصیت علمی و فرهنگی علامه خواجه نصیرالدین طوسی است.

منبع: روزنامه اطلاعات : دوشنبه 22 خرداد ماه 1396 شمسی

با عنوان: «کتاب‌شناسی جامع خواجه‌نصیر» - دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

http://www.ettelaat.com/etiran/?p=287957

انتشار یادداشت: تأملی در باب ایران هراسی نوین در جهان اسلام

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

امروزه ابعاد ایران هراسی متفاوت با گذشته است و در قالبی سازمان‌یافته‌تر، منسجم‌تر و هماهنگ‌تر از گذشته انجام می‌شود. شیوه‌های تولید محتوا و عرضه آن نیز توسعه یافته است. از سویی کوشش می‌شود تا ادعای اصلی مانند (کوشش ایران برای احیای امپراتوری ساسانی و یا صفوی) برای مخاطب ساده‌ اندیش خویش به صورتی زیبا (هر چند در حقیقت بی‌پا) جلوه کند و از سوی دیگر تلاش می‌شود تا مخاطب نیز آن را به «چشم سر» ببیند تا به «چشم دل» و به نظرِ دوربین؛ تا نتواند عواقب امور را ببیند. پس دشمنان از فنون متعددی برای ساخت پیام و تأثیرگذاری بر مخاطب بهره می‌برند تا موفق به صید ضعفای امت اسلام شوند.

در گذشته، رژیم بعث عراق به رهبری صدام حسین تکرینی، از ادبیاتی عمدتاً نژادپرستانه (عرب علیه فارس) جهت تهییج اعراب علیه ایران استفاده می‌کرد که نشانه‌های آن همچنان در منطقه باقی است، ولی با ملاحظه ترکیب جمعیّتی عراق – که اکثریت آن پیروان مذهب امامیّه هستند – از ترویجِ ادبیات تکفیری درباره امامیّه خودداری می‌کرد. در دیگر سوی عربستان سعودی نیز مروج گفتمان تکفیری وهابی علیه شیعه بود. در آن زمان، هر دو در حال مواجهه با ایران از طریق ادبیات خاص خود بودند که نشأت گرفته از مرام و مسلک اعتقادی‌شان بود.

امروزه ایران هراسی مشتمل بر همه گونه عناصر سیاسی، تاریخی، اقتصادی، فرهنگی و اعتقادی است؛ از این ‌رو، همسو با جنگ روانی دشمنان برای القای تضاد میان سنی و شیعه، که در قضایای بحرین، یمن، عراق، سوریه و لبنان مشهود است، در ماجرای تحریم‌های غرب علیه ایران، فروش نفت نیز در قالبِ نفت سُنی در مقابلِ نفت شیعی!! بازتعریف ‌شد و به ‌مثابه دیگر اهرمِ فشار غرب بر ایران مورد استفاده قرار گرفت. مثال مذکور گویای پیوستگی وقایع ظاهراً مختلفی از قبیل تحریم ایران با تحولات سوریه و جبهه مقاومت اسلامی در منطقه است.

امّا شناخت مجریان کنونی «ایران هراسی» در منطقه، نیازمند رصد مستمر حداقل سه دسته موضوعات زیر است:

  1. رصد وقایع سوریه؛ (از 2011 م به بعد)
  2. رصد همایش‌ها و نشست‌های ضد ایرانی (به‌ویژه از 2011 م به بعد)
  3. رصد تألیفات ضد ایرانی در جهان اسلام ( از ابتدای انقلاب اسلامی ایران)

رصد وقایع سوریه از آن ‌رو اهمیت دارد که در جهان اسلام، بیشترین حجم جنگ روانی علیه ایران، در دوره بحران سوریه (2011 میلادی تاکنون) روی ‌داده است. خوشبختانه کم‌کم مرزبندی‌ها میان دولت‌ها و جریان‌های مختلف سیاسی در جهان اسلام – خاصه موضع‌گیری درباره رژیم غاصب صهیونیستی – واضح‌تر از گذشته و آگاهی مسلمانان نیز بیشتر از پیش می‌شود.

برای فهم سازوکارهای ایران هراسی نوین، باید با رصد مستمر وقایع، بسامدِ موضوعاتِایران‌ هراسی؛ چهره‌های فعال در این عرصه، مؤسسات، رسانه‌ها و شبکه‌های ماهواره‌ای درگیر با آن را ردیابی کرد.

در جنگ سوریه، کشورهای بسیاری از قبیل ترکیه، قطر، سُعودی، امارات و بحرین جهت از میان بردن محور مقاومت اسلامی هماهنگ باهم عمل کردند. آنچه مهم است درک سازوکارهای عملیات روانی آن‌ها بر ضد ایران و محور مقاومت اسلامی است. این بدان معناست که رصدِ ایران هراسی کار مجموعه‌ای از مؤسسات بزرگ پژوهشی و نه یک یا چند محقق است. صدها موضوع ابتکاری در این زمینه قابل‌طرح هستند. برای مثال، یکی از کارهای مهمی تحقیقاتی که می‌توان برای کشفِ ماهیت ایران هراسی نوین در جهان اسلام انجام داد، یافتن بسامدِ مقالات، نویسندگان، جراید و مجلات و سخنرانی‌هایی است که می‌کوشند این مضمون را به خواننده بقبولانند که «خطر ایران جدی‌تر از خطر رژیم غاصب صهیونیستی است.» این پیام تبلیغاتی یکی از برجسته‌ترین خطوط تبلیغاتی دشمن در بحران سوریه بوده است. اتفاقاً نقطه‌ضعف دشمن در همین‌گونه تبلیغاتش است، پس باید سراغ او رفت و به‌صورت عملیاتی او را شناخت. وقتی روشن شود که چه کسانی (؟) در چه جراید و مطبوعاتی (؟) در قالبِ چه مؤسسات (؟) و پژوهشکده‌ها (؟) و یا رسانه‌هایی (؟) وابسته به چه دولت‌هایی (؟) و چه حامیان مالی (؟) و … می‌کوشند تا خطر ایران را در ذهن مخاطب خود پررنگ و خطر اسرائیل را در ذهن او کم‌رنگ کنند، شناخت ما کم‌کم واقعی می‌شود. حال اگر ده محور یا صد محور دیگر ایرانهراسی را با همین نگاه جستجو شوند، و در آخر کار نقشه‌ها روی‌هم گذاشته شوند، در این نقطه است که «نقشه راه دشمن» و کشاکش محرمانه او در جهان اسلام پیدا می‌شود. معلوم می‌شود که مسئله اصلی نه عرب و فارس است و نه شیعه و سنی؛ بلکه سیاست استعماری بزرگی است که از سوی رژیم صهیونیستی در جریان است.

چنانکه گفته شد، ایران هراسی را می‌توان در رصدِ تألیفات مهم این عرصه که اهمیتی به‌غایت دارند و نیز در رصدِ اجلاس‌ها و همایش‌هایی که علیه ایران در کشورهای مصر،عربستان، کویت، اردن و بحرین برگزارشده و می‌شوند، به‌ صورت عملیاتی شناخت و دانست چه مؤسساتی (؟) و چه شخصیت‌های رسمی و غیررسمی (؟)، چه مهمانان ویژه‌ای (؟)، با چه گرایش‌هایی (؟) در چه دوره‌های زمانی (؟) و … در آن‌ همایش‌ها حاضر می‌شوند.

برخورد ما در مواجه با چالش‌هایی مانند ایران هراسی باید تعمیق شناخت مسلمانان در جهان اسلام باشد و به تعبیر مرحوم آیت‌الله سید هبه‌الدین شهرستانی بدانیم «نزدیک است هنگام از دست رفتن، اگر همدست نشوید»

منبع: پایگاه مرکز بین‌المللی مطالعات صلح 20 بهمن 1395

مركز بین المللی مطالعات صلح

انتشار یادداشت جدید: کشمیر - داستان فروش یک ملّت در پایگاه موسسه آینده پژوهی جهان اسلام

بخشی از یادداشت زیر در پایگاه موسسه آینده پژوهی جهان اسلام منتشر شده است. اینجا را کلیک کنید:

پایگاه موسسه آینده پژوهی جهان اسلام

 


 

کشمیر را به‌حق بهشت نامیده‌اند و چه نام بامسمایی است برای دیاری که حکیم ابوالفیض فیضی، در وصفش می‌سراید:

هزار قافلة شوق می‌کند شب‌گیر          که بارِ عیش گشاید به عرصه کشمیر

تبارک‌الله از آن عرصه‌ای که دیدن او        ورق نگار خیال است و نقش‌بند ضمیر ...

و دریغا که تعصبات هندوها، آتشی به این سرزمین زیبا و مردمان پاک‌سرشتِ مسلمانش انداخته که هر دل مسلمانی به آن آتش سوخته و دردمند است؛ و اگر سرزمین کشمیر را بهشت نامیده‌اند، از دیرباز مردمان آن را ایرانی نامیده‌اند و ازاین‌روست که نام دیگر کشمیر «ایران کوچک» است و آن لقبی است که پادشاهان تیموری به مردمان کشمیر داده بودند؛ قیافه، رنگ، چهره، آداب و عادات مردم کشمیر همه شبیه به مردم ایران است و در کوهستان‌های کشمیر مردمی زندگی می‌کنند که از نژاد ایرانی و لهجه و زبانشان به فارسی کهن نزدیک است. به تعبیر اقبال لاهوری در وصف خدمات جناب علی همدانی:

آفرید آن مرد «ایران صغیر»         باهنرهای غریب و دلپذیر

و گفته‌اند که کشمیر چنان در ادبیات ایران حضور دارد که اگر کسی اشعار فارسی را زیاد بخواند و جغرافی نداند، خیال می‌کند که کشمیر هم شهری از شهرهای ایران همچون شیراز و اصفهان است. و اشعار شاعران و عارفان کشمیر سخت دل‌نشین و زیباست. مانند این غزل از غزلیات ملّا محسن فانی کشمیری:

در گردباد حادثه یک مهربان بس است

گر دست بر زمین نرسد آسمان بس است

بر خوانِ خود نشین و چو مهمان عزیز باش

نانِ درست گر نرسد نیم نان بس است

... فانی! دکان عشق به هر کوچه وا مکن

یکدل متاع داری و یک داستان بس است.

توجه شود که به تعبیر استاد فقید سیّد جعفر شهیدی، دین اسلام هرگز با موکب پادشاهان و کشورگشایی به هند نرفت؛ بلکه همراه با مضامین بلند آثار صدها تن شاعر، ادیب، تاریخدان و حتی فقیه و مبلغ وارد هند شد که جوهر اسلام را در قالب الفاظی شیرین در ذائقة مردم هند ریختند که هنوز هم در شهرها و حتی پاره‌ای از روستاهای هند مردمی دیده می‌شوند که به اشعار مولوی و حافظ و سعدی ترنم می‌کنند. 

امّا چه کسی بر این بهشت آتش افروخت و مصیبت چرا و چگونه آغاز شد؟

برای شناخت فاجعه کشتار مستمر مسلمانان کشمیر، باید سرچشمه‌های آن از دوران استعمار توجه کرد. در دوران تسلط مستقیم بریتانیا بر هندوستان که از حدود سال 1800 تا 1947 میلادی ادامه داشت، شبه‌قاره هند به دو قسمتِ اصلی تقسیم‌شده بود: یک قسمت از آن مستقیماّ زیر نظر بریتانیا اداره می‌شد و آن را «هندِ بریتانیا» می‌نامیدند و قسمت دیگر تحت حکومت شاهزادگان هندی بود که به‌شرط التزام به پادشاهی بریتانیا، مجریان و مزدوران محلی آن بودند. در حقیقت پیش از استقلال هند نزدیک به 600 حکومت کوچک و بزرگ زیر اداره راجه‌ها و مهاراجه‌ها قرار داشت که بعد از استقلال هند ظاهراً از میان رفتند؛ هرچند حضور نامرئی آنها همانند حضور استعمار بریتانیا در جامعه هند باقی ماند و کشمیر در شکل دوم ادارات استعماری بریتانیا قرار داشت.

کشمیر در سال 1578 میلادی تحت حکومتِ اکبر شاه از نوادگان مغول واقع شد که تا سال 1752 میلادی در سیطره نوادگان او بود. پس‌ازآن کشمیر به مدت 67 سال زیر سلطه سلاطین افغان افتاد تا آنکه در سال 1819 میلادی «سیک‌ها» که اقلیتی کوچک ولی پرنفوذ و پرتحرک در جامعه هندوستان بودند، این سرزمین را از چنگ افغان‌ها خارج کردند. در سال 1820 میلادی یکی از مهاراجه هندی بنام «گلاب سینک» که والی هندو از کوهستان «دواگرا» بود، به ریاست ایالت جامو در جنوب کشمیر رسید؛ ولی او در نبردی با سیکها شکست خورد و متواری شد. در این زمان بریتانیایی‌ها مداخله کردند و طی یکی از ننگین‌ترین قراردادهای تاریخ، برای تأمین منافع امپراتوری بریتانیا، کشمیر و مردمانش را یکجا با خانه و کاشانه‌شان به مهاراجه فروختند! و گلاب سینک‌ را به ریاست کشمیر منصوب کردند.

گلاب سینک بر اساس «عهدنامه امریتسر» [امریتسر Amritsar شهری واقع در ایالت پنجاب هند] - که در 16 مارس سال 1846 میلادی (17 ربیع‌الاول 1262 قمری) منعقد شد - متعهد ‌شد تا 7500000 روپیه به امپراتوری بریتانیا پرداخت کند. جالب‌توجه است که منبع اصلی تأمین هزینه‌های این معامله ننگین از طریق افزایش مالیات‌ها و کار اجباری خود ساکنان مسلمان کشمیر بود. در ماده اوّل آن عهدنامه سرزمین‌های موردنظر به‌صورت «موروثی» به مهاراجه گلاب سینگ و وارث ذکور او انتقال ‌یافت. نیز به‌موجب ماده ششم آن عهدنامه، مهاراجه گلاب سینک متعهد شد که در صورت نیاز بریتانیا، خود و تمام نیروهایش به ارتش بریتانیا ملحق شوند و تا سرحد جان از امپراتوری بریتانیا دفاع کنند و در عوض در ماده نه عهدنامه بریتانیا متعهد به حفظ حکومت او در کشمیر شده بود. در ماده ده عهدنامه مذکور رسماً مهاراجه گلاب سینک سیادت پادشاهی بریتانیا را بر خود فرض دانسته و طبق آن توافق، برای نشان دادن سیادت بریتانیا، به‌صورت نمادین مهاراجه باید سالیانه یک رأس اسب و دوازده رأس بز صحیح که شش رأس آن‌ها بز نر و شش رأس ماده باشند و سه زوج شال کشمیری اعلی به دولت انگلیس پیشکش می‌کرد.

نتیجه این عهدنامه، استعمار مضاعف کشمیر هم از سوی بریتانیا و هم از سوی مهاراجه‌ها بود که سرزمین و مردم کشمیر را مانند دارایی‌های خود از اجدادشان به ارث می‌بردند. مالیات ارضی کشمیر تقریباً سه برابر مالیاتی بود که از اراضی هم‌جوار پنجاب اخذ می‌شد، خریدوفروش محصولات همه توسط مهاراجه کنترل می‌شد و در ورای همه این اقدامات، سیاست راندن مسلمانان از سرزمین کشمیر دنبال می‌شد.

«گلاب سینگ» در سال 1857 میلادی درگذشت و بعد از او «پرتاب سینگ» زمام قدرت را در دست گرفت. و در سال 1925 میلادی پسرعموی او بنام مهاراجه «هری سینگ» به قدرت رسید.

قرارداد فروش کشمیر از سوی بریتانیا به مهاراجه هندی نمونه‌ای تمام‌عیار از برده‌داری مُدرن است؛ البته آنان در جنایتی دیگر کشور فلسطین را نیز با تمام مردمانش به نژادپرستان صهیونیست فروختند تا کشتاری دیگر را به راه اندازند؛ یکی بانام صهیونیسم و دیگری سیکستان بزرگ.

نمونه ای از کشتار مسلمانان

در اول اوت 1947 میلادی، (کمی پیش از 15 اوت 1947 میلادی که روز اجرای طرح تقسیم هندوستان است) در شهر پاتیالا (Patiala) (در پنجاب شرقی) یکی از بزرگ‌ترین قتل‌عام‌های مسلمانان روی داد؛ به‌طوری‌که گفته می‌شود تنها در روز سوم اوت آن سال، چهارده هزار مسلمان به شهادت رسیدند و تخمین زده می‌شود که از اول ماه اوت تا بیستم ماه سپتامبر همان سال بالغ‌بر یک‌صد هزار تن از مسلمانان به شهادت رسیدند. این کشتارها از نواحی‌ای که مسلمانان در اقلیت بودند آغاز شدند و به برخی از نواحی اکثریت نشین مسلمانان تسری یافتند. خوانندگان گرامی شاید با این ارقام عجیب شگفت‌زده شوند ولی وقتی خاطره تخریب مسجد بابری را که به شهادت چندین هزار مسلمان انجامید، به یادآورند، جنایات قبلی برای تسخیر یک سرزمین چیزی دور از ذهن نیست.

بر اساس تقسیم هند، آن دسته از مناطق که اکثریت آنان مسلمان بودند، حق تعیین سرنوشت داشتند و این کشتارها برای مرعوب کردن مسلمانان از درخواست استقلال و نیز کوچ دسته‌جمعی آنان بود، ضمن آنکه کشمیر یک موضوع دیگر نیز وجود داشت و آن این بود که بریتانیا که هیچ حقی نسبت به کشمیر نداشت، پیش‌تر کشمیر را با مردمانش به مهاراجه‌ای فروخته بود تا از عوایدش بهره‌مند شود!!؟ دولت هندوستان رسماً در اول ژانویه سال 1948 میلادی در نامه‌ای به شورای امنیت به قرارداد مذکور استناد کرد تا حق خود را در حاکمیت بر کشمیر اثبات کند و این در حالی بود که سران بریتانیا باید به‌واسطه خریدوفروش ملّت‌های کشمیر و فلسطین در محاکم جنایت علیه بشریت محاکمه می‌شدند.

در آن دوران، کشتار مسلمانان از «ایالت پاتیالا» آغاز و به نواحی مجاور سرایت کرد. باز کشتار دیگری در امریتسر روی داد. هندوها با مسلسل و شمشیر و نیزه و حتی کامیون‌های نفت‌کش که به‌منظور آتش زدن خانه‌‌ها و ساکنان مسلمان آن‌ها وارد عمل شدند. بر اساس برخی گزارش‌ها نیروهای پلیس مسلمان پیش از وقوع آن جنایت‌ها خلع سلاح شده بودند. مخبر روزنامه تایمز در شماره 25 اوت همان سال چنین می‌نویسد:

«در یک پرواز اکتشافی دوساعته که در اواخر هفته گذشته بر فراز «جلندر» (Jalandhar) به عمل‌آورده متجاوز از پنجاه دهکده را در آتش دیدم. دسته‌های مسلح سیکها که هر یک از پنجاه تا صد نفر تشکیل‌شده است قبل از آغاز حمله در معابد خود جمع شده و اغلب این دستجات از مرزهای نواحی سیک نشین عبور کرده به داخل ایالات مسلمانان نشین می‌رود. اسلحه هر یک از این چریک‌ها عبارت است از یک دو اسلحه گرم به انضمام نیزه، تبر و شمشیرهای مخصوصی که علامت مذهبی سیکها نیز محسوب می‌شود. مسلمانان غالباً فقط به چماق مسلح‌اند و وقتی‌که خطر نزدیک شود به بام خانه‌های خود رفته و برای استمداد از مسلمانان نواحی فریاد الله‌اکبر می‌زنند. و برای سنگ‌اندازی به مهاجمین آماده می‌شوند. حمله سیکها با اصول علمی انجام می‌گیرد و دسته اول که با اسلحه گرم مسلح‌اند شروع به تیراندازی می‌کنند تا مسلمانان را از بام خانه‌ها برانند بعداً در هرج‌ومرجی که در اثر این عمل تولید می‌شود دسته سوم با شمشیر و نیزه حمله کرده و کشتار آغاز می‌گردد. دسته‌های آخری که مشعل همراه دارند کارشان آتش زدن خانه‌ها است درحالی‌که قراول‌های سواری که با شمشیر مسلح می‌باشند فراریان را از دم تیغ می‌گذرانند. ...»

مرحوم فتح‌الله حکیمی که وقایع خون‌بار کشمیر را از نزدیک دیده بود در سال 1328 شمسی کتابی بس خواندنی را با عنوان «آتش در بهشت» تألیف کرده است که بازگوکننده برخی از مصائب مردم مظلوم امارت کشمیر و جامو است. او دردمندانه می‌نویسد:

«... تا دم مرگ از یادم نخواهد رفت که زیر آن طاق شکسته زن جوانی کنار یک دیوار شکست‌خورده، مات و مبهوت روی سنگ و خاک چمباتمه زده و چشمان نمناکش به زاویه آن مخروبه دوخته بود، گویا کور شده و لاشه مردی که ظاهراً شوهر یا برادرش می‌بود و در خون غوطه می‌خورد نمی‌دید و یا کر شده بود و صدای ضجه و زاری دو کودکی که تا نیمه بدن زیر سنگ و آوار مانده بود، نمی‌شنید و یا اینکه اصلاً دیوانه گردیده و آن درد هولناک را حس نمی‌کرد. بله او نیز یکی از هزاران زنی بود که شاهین قضا پنجه در آشیانه‌اش فروبرده ....»

حال که سخن به اینجا رسید، باید به موضوعی مهم در رابطه با استعمار توجه کرد. بریتانیایی‌ها تنها با تحریک فرق و طوایف مختلف مسلمان و غیرمسلمان می‌توانستند استعمار خود را در سرزمین‌های شبه‌قاره هند تداوم بخشند. لذا کتابِ تکفیری «تحفه اثناعشریه» اثر عبدالعزیز دهلوی (متوفی 1823 میلادی) در تمامی سرزمین‌های تحت اشغال یا نفوذ بریتانیا از قبیل هند و مصر و عراق منتشر می‌شد تا مسلمانان به جان هم بیفتند و از مبارزه با ارتش بریتانیا غافل بمانند؛ امّا هرگونه ندای حق‌طلبانه برای استقلال و آزادی مردم سرکوب می‌شد. اینکه آیت‌الله خالصی در رساله نجات المسلمین می‌نویسد که «بریتانیا به واسطة کتاب «تحفه اثناعشریه»، بیش از یک‌صد سال ملت هند را چپاول کرد» سخنی به‌‌گزاف نگفته است. استعمارگران به‌دقت زمینه‌های مستعد تضاد در جهان اسلام را مطالعه و رصد می‌کنند و در مواقع نیاز از آن بهره‌برداری می‌کنند،

تمامی نزاع‌هایی که در دویست سال گذشته در جهان اسلام میان مسلمانان و یا غیرمسلمانان روی‌داده است، در زمین‌هایی است که پیش‌تر بذر آن را بریتانیا پاشیده است.

 

انتشار نوشتار در پایگاه معاونت فرهنگی مجمع جهانی تقریب : بحرین – مقطعی از تاراج یک ملّت

توضیح: نوشتار حاضر به صورت اختصاصی در سایت علمی معاونت فرهنگی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی منتشر شده است: اینجا را کلیک کنید


یکی از ویژگی‌های استعمار بریتانیا حضور میدانی عوامل آن در مستعمراتش بود. آنان با شور و اشتیاقی زائدالوصف و تحمل مشقات بسیار، سراسر سرزمین‌‌های اسلامی را به امید یافتن معادن و ثروت‌های آن مناطق و نیز شناخت فرهنگ و رسوم و عقاید ملل مختلف، سیر می‌کردند و به صورتی منظم مشاهدات خود را ثبت و ضبط می‌کردند. مشاهده منظم به آنان این قدرت را می‌داد تا با نقاط ضعف و قوّت سرزمین‌های اسلامی آشنا شوند و با ارسال اطلاعات خود به لندن، امکان ترسیم راهبردهایی کلان را با استفاده از اختلافات نژادی، قومی، مذهبی و زبانی جهت تداوم حضور استعماری خود فراهم سازند.

  

1 - سلمان بن حمد آل خلیفه امیر وقت بحرین و چارلز بلگریو – 1945 میلادی

مراد ما تنها بیان وقایع گذشته نیست؛ بلکه توجه به جریان مستمری است که از دیروز تا امروز در جریان بوده و روزبه‌روز توسعه‌یافته است. مشکل استبداد در بحرین موضوعی جدید نیست و تاریخی به قدمت حضور استعمار بریتانیا دارد. یکی از مقاطع متعدد این تاریخ ننگین، با نام شخصی بنام سر چارلز دارلیمپل بلگریو Charles Dalrymple Belgrave (1894 - 1969 م) گره خورده است. او از چهره‌هایی است که همانند عوامل بریتانیا در حجاز از قبیل جان فیلبی و یا کلنل لاورنس، به‌صورت میدانی به جمع‌آوری اطلاعات جهان اسلام مشغول بود و زندگی‌اش را صرف حفظ منافع امپراتوری بریتانیا و ایجاد آتش تفرقه و تضاد در جهان اسلام کرد و همو بود که در سال 1932 میلادی چاه‌های نفت بحرین را کشف کرد و در اختیار امپراتوری قرار داد.

 

2. تاراج یک ملّت بلگریو در کنار لوله‌های نفت بحرین 1953 میلادی

چارلز بلگریو به مدت ۳1 سال نماینده سیاسی و کارگزار بریتانیا در خلیج‌فارس بود. او در سال 1926 م به‌عنوان مستشار ویژه حاکم بحرین وارد بحرین شد و تا 1957 م که با قیام‌های مردمی ضد استعمار همراه بود، در این سمت باقی ماند و درواقع او حاکم اصلی بحرین بود.

3- تمبر بحرین با نشان پادشاهی استعمار بریتانیا و تصویر ملکه

بسیاری از وقایع کنونی کشور بحرین بازتابی از سیاست‌های بلگریو است. اقداماتِ او در تربیت سیاسی آل خلیفه و رفتارهای خشن کنونی آنان تأثیرگذار بوده است. از دیدِ بلگریو برای حکومت در بحرین باید میان شیعه و سنی همواره اختلاف برقرار باشد. ناگفته نماند که او با توجه به سابقه قیام شیعیان عراق بر ضد بریتانیا در 1920 که به «ثورة العشرین» شهرت یافت، در شئون مذهبی مردم بحرین (شیعه و سنی) دخالت بسیار داشت و نسبت به فعالیت حسینیه‌ها و خطبا و نیز اداره اوقاف بحرین حساس بود.

از سوی دیگر بلگریو به‌خوبی می‌دانست که با توجه به بافت جمعیتی بحرین، آل خلیفه فاقد جایگاه اجتماعی بومی است، ازاین‌رو، در پایه‌گذاری نیروهای نظامی بحرین، مبنا را به استفاده از مزدوران بیگانه گذاشت. در آن زمان سه‌چهارم سپاهیان آل خلیفه از اتباع سایر کشورها به‌ویژه هند (در آن زمان مستعمره بریتانیا) بودند؛ این نگاه به بیرون همچنان در اولویت برنامه‌های آل خلیفه است و در چنین وضعیتی تداوم حکومت منوط به تفرقه میان مردم خواهد بود.

بلگریو همچنین ‌کوشید تا احساساتِ اقوام مختلف اسلامی را علیه همدیگر تحریک کند و او از زمرة اولین کسانی است که از واژه جعلی «خلیج عربی» (مجله صوت البحرین - سال 1955 م) استفاده کرد.

جالب‌توجه است که همسر او نیز با حمایت امیر وقت بحرین، به‌ تأسیس مدارسی برای تربیت غربی دختران بحرینی اقدام کرد که موردانتقاد مسلمانان بحرین بود و این نشان می‌دهد که آنان علاوه بر چپاول ثروت‌های ملل اسلامی، برنامه‌های وسیع‌تری را برای تغییر باورها و عقاید مسلمانان دنبال می‌کردند.

  

4. همسر بلگریو در حال تربیت دختران بحرینی

سیاست بلگریو برای مهار اوضاع بحرین، تهییج احساسات شیعه و سنی علیه هم بود ولی مردم بحرین به‌طور طبیعی نزاعی باهم نداشتند و ازاین‌رو رهبران شیعه و سنی در روستای سنابس گرد هم آمدند و هیئت اتحاد ملی بحرین را تشکیل دادند. متعاقب این اقدام، اجتماعات اعتراضی در بحرین رو به تزاید گذاشت و به تظاهرات بزرگی در نوامبر سال 1956 میلادی انجامید که جنبه ضد اسرائیلی نیز داشت و بی‌ارتباط با اقدامات بریتانیا و رژیم غاصب صهیونیستی در آن سال در کانال سوئز نبود. آن تظاهرات با سرکوب گسترده همراه شد با بالا گرفتن انتقادات مردمی علیه سیاست‌های بلگریو و خانواده آل خلیفه، پنج‌تن از اعضای هیئت اتحاد ملی بحرین به جرم اقدام علیه قتل آل خلیفه و بلگریو دستگیر و محاکمه شدند که قضات آن دادگاه عبارت بودند از: سه تن از اعضای آل خلیفه به همراه سر چارلز بلگریو!!! درنتیجه همین ناآرامی‌ها بلگریو ناچار شد تا در مارس 1957 م بحرین را ترک کند و به لندن برود. بااین‌حال میراث او برنامه عملی آل خلیفه شد تا ضمن پیشبرد سیاست تغییر بافت جمعیتی بحرین، از حربه جنگ مذهبی برای بقای سیاسی خود استفاده کنند. از بلگریو کتاب‌هایی چون (The pirate coast) که با عنوان «کرانه دزدان» به فارسی ترجمه‌شده است و (Welcome to Bahrain‏) باقی‌مانده است. نیز درباره بحرین به قلم نویسنده ببینید: نوشتار «بحرین و حذفِ فیزیکی رهبران مؤثر شیعه» منتشرشده در وب‌گاه مرکز بین‌المللی مطالعات صلح:

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


 

منبع معاونت فرهنگی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی

دانلود pdf مقالات مصاحبه ها  و یادداشت ها در اینترنت - ان شاء الله به تدریج تکمیل میشود.

 

1. بحرین و حذف فیزیکی رهبران مؤثر شیعه: اینجا را کلیلک کنید: دریافت فایل PDF

2. راه حل کشمیر درمان بی دردی در جهان اسلام است. اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

3. راهبرد تکفیری و ضد وحدت عربستان سعودی  اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

4. تشکیل دولت دست نشانده سعودی توسط استعمار بریتانیا اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

5. تاملاتی پیرامون تالیفات تقریبی و وحدت آفرین جهان اسلام اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

6. دریافت جایزه برای مقاله دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

7. تاریخ تفرقه افکنی آل سعود میان مسلمانان اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

8. نامه یک خطی امام حسین علیه السلام که به دختر خویش فاطمه سپرد، چه بود؟ اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

9. عزت و کرامت خاندان پیامبر (ص) در ایام اسارت  اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

10. انقلاب اسلامی ایران و مجددان بزرگ مذهب شیعه اینجا را کلیک کنیک دریافت فایل PDF

11. وصایای پیامبر اکرم (ص) درباره جانشین بلافصل خویش اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

12. حدیث ثقلین و پژوهش قوام الدین محمد وشنوی درباره آن اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

13. جریان حقیقی امر به معروف و نهی از منکر تمدن را می سازد. اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

14. وضعیت شیعیان و عملیات روانی علیه شیعه در مصر اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

15. دست‌های پشت صحنه شیعه‌هراسی   اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

16.مقاومت علمای تقریبی اهل سنت در برابر وهابیت   اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

17. حکام آل سعود از خطبه های حجه الوادع فاصله گرفته اند. اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

18. راه‌ حل مشكلات فهم عوامل تمدن‌‌ساز و تمدن‌برانداز است   اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

19. دوزاده تصویر تاریخی از آشنایی ایرانیان با آل سعود اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

20. حماسه حسینی در الغدیر علامه امینی اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

21. بحرین مقطعی از تاراج یک ملت اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

22. شیعه هراسی و مساجد اسلامی اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

23. حضرت علامه مجلسی (ره) اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

24. کشمیر داستان فروش یک ملت اینجا را کلیک کنید دریافت فایل pdf

25. واقعه غدیر خم (خبرگزاری دانشجو) اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

26. واقعه غدیر خم (خبرگزاری نسیم) اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

27. زیارت امام حسین علیه السلام (خبرگزاری شبستان) اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

28. پروژه مشترک وهابیت - تشیع انگلیسی (خبرگزاری فارس) اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

29. دفاع علمای امامیه از مسلمانان اهل سنت اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

30. به یاد اسوه تقوی و پرهیزکاری مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد واله کاشمری اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

31. مساجد جهان اسلام به منزله کانونهای مبارزه با تفرقه اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

32. عالمان تقریبی حافظان جهان اسلام اند. اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

33. مصاحبه با خبرگزاری دانشجو  بهائیت دین نیست یک حزب است. اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

 34. اقدامات تفرقه‌افکنانه جریانِ لندن نشین با استفاده از نام روحانیت شیعه اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

35. مصاحبه با خبرگزاری نسیم به مناسبت فرارسیدن هشتم شوال اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

36. شرق شناسی و جهانی سازان معاصر غربی اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

37. معیار تایید شعر در اسلام ایمان شاعر است. اینجا  را کلیک کنید دریافت فایل PDF

38. حهانی شدن و فرهنگ در اندیشه های متفکران عرب اینجا را کلیک کنید فایل PDF

39. نمایش خارجی بودن در تولیدات داخلی کشور اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

40. بررسی ریشه های شکل‌گیری جریان سلفی‌های تکفیری اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

41. اعلامیه های منشور امنیت جهان در پرتو امن حرم الله اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

42. قیام حضرت سیدالشهداء (ع) أسوه و الگویی بی‌نظیر در قیام به عدل و سخن حق است اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

43. 

44. 

45. 

46. 

47.

48. کاهش جمعیت ضربه‌ای سهمگین بر پیکر مسلمین اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

49. بیداری اسلامی شکافی عمیق در مبانی نظریه سیاسی شیوخ سلفی اینجا را کلیک کنید: دریافت فایل PDF

50. جهانی شدن و زبان فکری ما اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

51. صفحاتی از کتاب شیعه شناسی معاصر اهل سنت اینجا را کلیک کنید دریافت فایل PDF

52. 

53. 

54. 

55. 

 

انتشار در وبگاه معاونت فرهنگی مجمع جهانی تقریب : راه حل کشمیر در گروِ درمان بی‌دردی جهان اسلام

 توضیح: با شنیدن اخبار جدید رنج و درد مسلمانان مظلوم کشمیر دو نوشتار کوتاه در بیان مظلومیت آن نگاشته ام که یکی از آن ها مقاله حاضر است که در وبگاه علمی معاونت فرهنگی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی و نیز دبیرخانه برنامه ریزی مدارس علوم دینی اهل سنت و بسیاری از وب گاه های تخصصی و خبری - تحلیلی بازنشر شده است.

نوشتار دوم نیز به زودی منتشر خواهد شد.


 مقدمه

یکی از برنامه‌های مهم استعمار بریتانیا در جهان اسلام بی‌تفاوت شدن مسلمانان نسبت به سرنوشت یکدیگر است. استعمارگران کوشیدند تغییرات وسیعی را در حوزة اندیشه‌ها و عواطفِ مسلمانان ایجاد کنند؛ چنانکه برنامه وسیعی را برای منسوخ کردن زبان فارسی در شبه‌قاره هند دنبال کردند و از سوی دیگر کوشیدند تا فضاهای فکری و ادبی غربی رابر مسلمانان تحمیل کنند. کشتار مسلمانان در کشمیر بسیار دردناک است ولی دردناک‌تر از آن فضای سکوت و بی‌تفاوتی است که در میان برخی از دولت‌های اسلامی و دولتمردان و اندیشمندان و دانشگاهیان مسلمان دیده می‌شود. دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در تحلیلی پیرامون شعر معاصر، سؤال مهمی را مطرح کرده است و آن اینکه چرا اشعار اقبال لاهوری دست‌کمی از اشعار معاصرانش در ایران ندارد؟ او در پاسخ می‌نویسد زیرا هر کلمه برای متکلمانِ آن زبان و آن فرهنگ دارای بار فرهنگی، تاریخی و عاطفی است. کلمات در شعر فارسی و ترکی و عربی و اردو تقریباً یک نوع بار عاطفی دارند که یک انسان شرقی چنین فضا و حالتی را در قبال زبان‌های فرانسه، آلمانی و یا انگلیسی احساس نمی‌کند. اما از زمانی که شرقی‌ها را از هم جدا نمودند و هرلحظه دیوارها بلندتر شد، ما نسبت به کلمات یکدیگر بیگانه شدیم؛ چنانکه مقایسه کنید فارسی قرن سیزدهم را با ترکی عثمانی قرن سیزدهم و فارسی امروز را با ترکی امروز ترکیه. اشتراک مفهوم و قدرت ارتباطی کلمات اگر در قرن سیزدهم هفتاد درصد بوده است، الآن هفت درصد است و تا چند سال دیگر صفر درصد خواهد شد.

ما باید از طرق مختلف این دیوارها را از میان برداریم و افسوس که در دهه‌های اخیر آل سعود سرمایه‌گذاری سنگین مالی را کرده است تا دیوارهای بی‌اعتمادی میان پیروان مذاهب فریقین بلندتر شود و نسبت به یکدیگر بیگانه شوند.

آغاز ماجرای کشمیر

امروزه مسلمانان هند هرچند یک اقلیت هستند، اما تمرکز جمعیتی آنان در جغرافیای هند اهمیت بسیار دارد که با همه تعارضات دیگر جامعه هند؛ مثلاً شکافِ میان هندو – سیک که محدود به منطقه پنجاب است، متفاوت است. تمرکز جمعیتی مسلمانان موجب شده است که روابط مسلمانان و هندوها در سراسر کشور هند اهمیت داشته باشد. مسلمانان جامو و کشمیر (در شمال) در اکثریت‌اند و در بنگال غربی (شرق) و نیز آسام و اوتارپردادش (در شمال مرکزی) و کرالا و کارناتاکا (جنوب) درصد قابل‌توجهی از مسلمانان زندگی می‌کنند. همچنین درصدِ بالای جمعیت شهرنشین مسلمان در هند موجب شده تابر قدرت اجتماعی آنان به‌عنوان یک اقلیت قوی افزوده شود.

کشمیر به لحاظ جغرافیایی و منابع آبی موقعیتی فوق‌العاده برای هم هند و هم پاکستان دارد. روزی که شبه‌قاره هندوستان به دو مملکت هند و پاکستان تقسیم شد، اصل بر این بود که هرکجا اکثریت مردمش با مسلمانان باشد، جزء پاکستان و هرکجا با هندوها باشد جزء هند شود. در کشمیر هم اکثریت قاطعِ مردمان آن (حدود 90 درصد) با مسلمانان بود و هم اینکه (برخلاف حیدرآباد) به پاکستان متصل بود. اما چه کسی مأمور تقسیم هند شده بود؟ قاضی انگلیسی بنام رید کلایف؛ او زمانی که به کشمیر رسید، این اصل را زیر پا گذاشت؛ اما اصل ماجرا چه بوده است؟ ایجاد تضاد و درگیری دائمی در سرزمین‌های مستعمرات. این تضاد در شبه‌قاره هند میان مسلمانان و هندوها و سیک‌ها و در کشورهایی چون بحرین میان شیعه و سنی طراحی شده است. لازم به یادآوری است که اولین شخصیتی که آل خلیفه را به ایجاد مسئله شیعه – سنی برای تداوم حکومت سوق داد، کارگزار بریتانیا در بحرین بنام سرچارلز دارلیمپلبلگریو   Charles DalrympleBelgrave  (1894 - 1969 م) بود.

اما در کشمیر واقعه دیگری هم رخ داده بود. در سال 1820 میلادی منافع بریتانیا اقتضا ‌کرد تا کشمیر را به یکی از مهاراجه هندی بنام «گلاب سینک» بفروشد!!! گلاب سینک بر اساس «عهدنامه امریتسر» [امریتسر Amritsar شهری واقع در ایالت پنجاب هند] - که در 16 مارس سال 1846 میلادی منعقد شد - متعهد به حفظ منافع امپراتوری بریتانیا و حتی اینکه در صورت لزوم همچون سربازی درراه اهداف آن امپراتوری بجنگد، با پرداخت 7500000 روپیه صاحب کشمیر شد. این یکی از ننگین‌ترین عهدنامه‌های تاریخ بشر است که یک ملت را یکجا با خانه و کاشانه‌شان به مهاراجه‌ای بفروشند. هندوستان در نامه‌ای در اول ژانویه 1948 میلادی به شورای امنیت به عهدنامه مذکور استناد کرد تا کشمیر را حق خود بداند. بعدها همین ماجرا در قضیه فلسطین رخ داد و مع‌الأسف بریتانیا به‌واسطه این‌گونه جنایاتش علیه بشریت (خریدوفروش ملت‌ها) مجازات نشده است.

چنانکه در مقدمه اشاره شد، بخش مهمی از مشکلات جهان اسلام ناشی از بی‌دردی مسلمانان است. مگر می‌شود مسلمان بود و ناله دیگر مسلمانان را شنید و بی‌تفاوت ماند؟ در همان زمان مراجع عظام تقلید شیعه همچون آیات عظام شیخ محمدرضا آل یاسین؛ شیخ محمدحسین آل کاشف‌الغطاء؛ شیخ عبدالکریم الجزایری؛ شیخ عبدالکریم زنجانی؛ تقوی شیرازی با صدور بیانیه‌ها و ارسال نامه‌هایی به سازمان ملل خواهان توجه به حقوق مسلم مردم کشمیر شدند. متن پاره‌ای از مکاتبات مذکور در کتاب «آتش در بهشت» اثر مرحوم فتح‌الله حکیمی موجود است.

امروزه خواسته اکثریتِ مسلمانان کشمیر استقلال بر اساس مصوباتِ شورای امنیت سازمان ملل (از زمان تقسیم هندوستان و پاکستان در 1947 میلادی) و یا حداقل کسب خودمختاری است. محور اصلی حل معضل کشمیر سیاسی است و نه نظامی؛ و غالب «مطالبات اولیه» مردم کشمیر رعایت حقوق بشر از سوی دولت هنداست.

لازم به ذکر است که «نارندرا مودی» نخست‌وزیر کنونی هند از حزب بهاراتیاجاناتا (رقیب حزب کنگره هند) است که رسماً در دسامبر سال 1992 میلادی هندوها را برای تخریب مسجد بابری بسیج کرد و اساساً حزبی افراطی است. طبیعی است در این زمان فشارها بر مردم کشمیر بیشتر شود و خشونت‌ها موجبات شورش‌ها را فراهم آورد. حزب مذکور معتقد است که آیین هندو هسته مرکزی هویت ملی هند است و باید احیا شود نه آنکه قوانینی برای رعایت حقوق اقلیت‌ها وضع شود. همین موضوع موجبات تبعیض سازمان‌یافته‌ را ایجاد می‌کند که درنهایت به حاشیه راندن مسلمانان و ایجاد تنش‌های بیشتر می‌انجامد.

کارنامه حقوق بشر هند در قبال موضوع کشمیر بسیار سیاه است؛ همه‌ساله گزارش‌های متعددی از قتل‌ها و بازداشت‌ها و شکنجه‌های سازمان‌یافته ارتش هند در کشمیر از سوی سازمان‌های مختلف حقوق بشری منتشر می‌شود ووضعیت زندگی مردم کشمیر نیز در شرایط بسیار ناگواری توصیف شده است. پس سرکوب‌های اخیر در کشمیر موضوع جدیدی نیست و در چارچوب مجموعه‌ای از سرکوب‌هارخ‌داده است که درنهایت به وخامت جنگ سرد میان پاکستان و هند می‌انجامد؛ امّا تا زمانی که جهان اسلام دچار مشکل بی‌دردی باشد، مشکلی درمان نخواهد شد.

جریانات جهادی کشمیر از ابتدای بحران؛ یعنی از سال 1947 میلادی شکل گرفتند که با ارتش هند می‌جنگیدند و تدارکات نظامی آن‌ها در دهه‌های اول عمدتاً از راه‌های صعب‌العبور پاکستان تأمین می‌شد ولی امروزه کارنامه پاکستان در قبال تجهیز طالبان و القاعده در افغانستان به‌شدت زیر سؤال است و ازاین‌رو حمایت‌های پاکستان نیز در معرض تردید واقع‌شده است؛ اما این نقطه‌ضعف پاکستان است و نمی‌تواند دلیلی بر ظلم مضاعف به مردم کشمیر شود . همچنین ازآنجایی‌که افراط ‌وتفریط لازم و ملزوم یکدیگرند؛ امروزه گاه در لابه‌لای وقایع منطقه، برخی جریان‌های افراطی ظهور می‌کنند که در سطحی بسیار خُرد عمل می‌کنند و نباید اعمال و رفتار آنان بهانه‌ای برای فراموشی مطالبه حقوق ملت‌های اسلامی مانند کشمیر و یا فلسطین شود. برای مثال شماری از فعالان سیاسی کشمیری در چارچوب‌های رسمی با حزب کنگره هند همکاری می‌کنند و در برخی از گزارش‌های حقوق بشری اشاره به قتل آنان از سوی برخی از خرده‌جماعت‌های مسلح افراطی شده است. این‌گونه اقدامات مشکوک را باید در همان سطوح شخصی دید و از مطالبات به ‌حق مسلمانان کشمیر و سایر مناطق جهان اسلام غافل نشد.

چه باید کرد؟

بی‌دردی ما بر بی‌درمانی معضل کشمیر افزوده است. ابتدا مسلمانان جهان باید بتوانند بر این مشکل بزرگ که زائیده سیاست‌های استعماری است، فائق آیند. بخش مهمی از حل موضوع کشمیر در این رمز بزرگ نهفته است. هند نمی‌تواند نسبت به جهان اسلامی که یکدست و یکدل عمل می‌کند، بی‌تفاوت باقی بماند و حداقل ناچار به تغییر و تعدیل رفتارهای خود در قبال حقوق مسلمانان کشمیر و اعطای خودمختاری به آنان خواهد شد.

همچنین باید تا حل کامل موضوع کشمیر، از بدنه معتدل جامعه هندو که موضعی معتدل برخلاف احزاب افراطی مانند «حزب بهاراتیا جاناتا» دارند و مایل به حل مسالمت‌آمیز و عاقلانه مسئله‌اند، بهره‌ گرفت تا فشارها بر کشمیر کمتر شوند. این‌گونه چهره‌ها و سازمان‌های موجود را باید دائماً رصد کرد و همکاری داشت.

توجه شود که موضوع مسلمانان در هند تاریخی خون‌بار چه در جنگ‌های میان هند و پاکستان و چه در درون سرزمین هند داشته است و راه‌حل‌ها مسیری طولانی خواهند داشت. برای مثال، در زمان «استقلال هند»، حاکم حیدرآباد شاهزاده‌ای مسلمان بنام سید قاسم رضوی بود و حیدرآباد محصور در هند بود و نیز ترکیب جمعیتی قابل‌توجهی هندو در آن زندگی می‌کردند که ارتش هندوستان در جنایتی هولناک کشتار بزرگی را در آن منطقه به راه انداخت. و یا در «کاپورا» مسلمانان اکثریت را در اختیار داشتند و با سیاست کشتار و مهاجرت اجباری مبدل به اقلیت شدند و موارد از این‌دست بسیار است که در این مجال اندک نمی‌گنجد. پس هدف کوتاه‌مدت باید توقف کشتار؛ برقراری حقوق اولیه برای مسلمانان و تقویت روابط فرهنگی و تجاری جهان اسلام با مسلمانان هند به‌ویژه کشمیر باشد تا به‌تدریج از محرومیت‌های ایجاد شده فاصله گیرند.

نیز بخشی از حل مسئله کشمیر در توقف تبلیغات وهابیان آل سعود در منطقه است که موجب می‌شود تا حوزه عمل عقلا و دلسوزان مسلمان وسیع‌تر شود و افراط‌گرایان وهابی که اسلام را مخدوش نشان می‌دهند، در تنگنا قرار گیرند. امروزه افرادی چون بلال فیلیپس (جامائیکایی و بزرگ‌شده کانادا) که تربیت‌شده دانشگاه ملک سعود است، با استقرار در قطر، به تبلیغ وهابیت در شبه‌قاره هند می‌پردازد و نهایت همتِ او ایجاد دشمنی میان فریقین بر اساس نسبت‌های ناروا و پندارهای غلط است؛ چنانکه هُنرش ترجمه کتاب جعلی «سراب در ایران» با عنوان  «The Mirage in Iran»برای توزیع در شبه‌قاره هند بوده است و از اینگونه افراد بسیارند. این‌گونه اقدامات امتداد همان سیاستِ بریتانیاست که نه‌تنها کمکی به حل موضوع کشمیر نمی‌کند که بر دامنه افراطی‌گری در منطقه می‌افزاید و مسلمانان را درگیر یکدیگر می‌کند.

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

منبع   وبگاه علمی معاونت فرهنگی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی     5 / 5 / 1395

بازنشر در   دبیرخانه برنامه ریزی مدارس علوم دینی اهل سنت  

وبگاه استاد نیوز        

انتشار یادداشت جدید: بحرین و حذف فیزیکی رهبران مؤثر شیعه  - 8-4-1395

یادداشتی جدید از اینجانب با عنوان «بحرین و حذف فیزیکی رهبران مؤثر شیعه» در وب‌گاه مرکز بین المللی مطالعات صلح با کمی تلخیص منتشر شده است. (8 تیرماه 1395 شمسی)

 جهت مطالعه آن لینک زیر را کلیک نمایید:

http://peace-ipsc.org/fa/9069-2/

بازنشر در ایرنا خبرگزاری جمهوری اسلامی : 13/4/1395 شمسی - کد مطلب: 38690  به نشانی:

اینجا را کلیک کنید


 

 

متن اصلی نوشتار مذکور چنین است:

حضور استعمار در بحرین و متعاقب آن ظهور جنبش‌های ضد استعماری در آن سرزمین، تاریخی پرفرازونشیب دارد که در فهم بسیاری از وقایع تاریخی پس از خود مؤثر است. برای مثال، همانند آنچه امروزه در جریان است، در مقاطعی از تاریخ بحرین - به‌ویژه در دهه 1920 میلادی که مصادف با جهاد علمای اسلام در عراق با استعمار بریتانیاست - بریتانیایی‌ها تلاش بسیاری کردند تا آتش جنگ را میان اهالی شیعه و سنی بحرین مشتعل کنند؛ همین امر در دهه 1950 میلادی و وقایع منجر به شکل‌گیری «هیئت اتحاد ملی بحرین» (1953 م) و نهایتاً انحلال آن مشهود است.

استعمارگران آن‌قدر تجربه‌دارند که بدانند آنچه موجبِ نابودی ملّت‌های اسلامی می‌شود، نه تهاجم مستقیم نظامی؛ بلکه تنها و تنها ایجاد تضادِ پایدار درونی در میانشان است؛ یعنی ایجادِ احساس تضاد در میان ملّت‌ها و اقوام مسلمان و درنهایت ایجادِ شکاف‌های فعال اجتماعی و مذهبی.

وضعیت خطرناک جامعه دوقطبی (خاصه جنگ مذهبی) بهترین فرصت را برای مداخلات نامشروع آنان فراهم می‌آورد.

نیز ابعادِ اجتماعی و فرهنگی مهمی از موضوع استقلالِ بحرین به‌عنوان یک کشور، همچنان پوشیده و پنهان باقی‌مانده است. برای مثال، شیوه تبلیغاتی شیخ عیسی بن سلمان (1933-1999 م) امیر وقت بحرین در راستای جلبِ آرای شیعیان جالب‌توجه است. او که حکومتش را درخطر می‌دید، در سفری به نجف اشرف و کوفه (1968 م) کوشید تا حمایتِ مرحوم آیت‌الله‌العظمی سیّد محسن حکیم را از استقلال بحرینی‌ها کسب کند. او با یادآوری سیاست‌های ضد دینی حکومت پهلوی؛ تعهد کرد که آزادی‌های مذهبی شیعیان را به رسمیت بشناسد؛ فرقی میان سنی و شیعه نگذارد؛ و اداره جامعه بحرین را از طریق انتخابات و مجمع ملی و مشورت با علمای اسلام انجام دهد.

شیخ عیسی در محضر آیت‌الله‌العظمی سیّد محسن حکیم

آل خلیفه به هیچ‌یک از تعهداتِ خود عمل نکرد.

اخبار آن دیدار باآب‌وتاب برای بحرینی‌ها بیان می‌شد و این‌چنین در کنار بهره‌گیری از دیگر شیوه‌های جنگ روانی، افکار عمومی بحرین متمایل به استقلال شد.

در چنان شرایطی بحرین کشور شد (1971 م) و عیسی بن سلمان آل خلیفه سلطان آن؛ ولی هنوز چند سالی نگذشته بود که او مجلس ملی را منحل کرد (1975 م) تنها به این دلیل که نمایندگانِ مجلس در امور دولت (یعنی پادشاه) دخالت می‌کردند و مثلاً درباره درآمدها و هزینه‌های کشور پرس‌وجو می‌کردند! از آن زمان و در سراسر دهه‌های هشتاد و نود میلادی، قانون اساسی ملغی شد و بحرین مبدل به زندان بزرگی شد؛ پیروزی انقلاب اسلامی ایران نیز که موجبات بیداری امت اسلامی را فراهم آورده بود؛ مزید بر نگرانی آل خلیفه و دلیلی بر سرکوب بیشتر آزادیخواهان بحرینی شد.

با مرگ عیسی، فرزندش حمد بن عیسی آل خلیفه به پادشاهی بحرین رسید. او ابتدا سیاست درهای باز را دنبال کرد، و با علماء اسلامی همانند مرحوم علّامه الغریفی دیدار کرد؛ زندانیان سیاسی را آزاد کرد و در چنین زمانی جمعیت وفاق ملی - اسلامی بحرین (2001 م) تأسیس شد؛ ولی او نیز پس از تثبیتِ حکومت، سیاست سرکوبِ پدرش را با جدیت بیشتری دنبال کرد و به آن شتاب داد. او به دنبال سیاست تغییر جمعیتی از طریق: اعطای تابعیت به مهاجران در کنار سلب تابعیت تدریجی مخالفان بحرینی بود.

لازم به ذکر است که سیاستِ تغییر جمعیتی در بحرین، بر پایة نگرش نژادی و فرقه‌گرایی؛ و از طریق دولت سعودی مدیریت می‌شود و این یعنی ایجاد تضاد پایدار در جامعه بحرین. چنین سیاستی در کشور کوچکی مانند بحرین که مجموعه‌ای از جزایر بزرگ و کوچک جمعاً به وسعت هفت‌صد کیلومترمربع‌ است؛ چیزی نیست که از دید مردم بومی پنهان بماند.

نگاه سعودی‌ها به مردم بحرین درنهایت چیزی در حد کتاب «التشیع فی البحرین تاریخه، اهدافه» است که توسط دکتر عبدالعزیز بن احمد البداح (2011 م) نوشته شده است. او هدف شیعیان بحرین را سرنگونی دولت سنی و برپایی دولت بحرین بزرگ (ادغام بحرین با مناطق شیعه‌نشین عربستان) ارزیابی می‌کند و می‌خواهد تا با قطع کامل تعامل اهل سنت با شیعیان، و پرهیز از هرگونه گفتگو و تقریب و وحدت اسلامی میان فریقین، از طریق برنامه‌ای جامع در همه عرصه‌های سیاسی، تربیتی، فرهنگی و اقتصادی، ریشه تشیع در بحرین کلّاً خشکانده شود. این نوع نگاه که عملاً برنامه نسل‌کشی مسلمانان است، در بسیاری از آثار وهابیان افراطی دیده می‌شود و از خلال رصد چنین آثاری است که می‌توان عللِ ظهور جریانهای تکفیری داعش و جبهه النصره را شناخت. این نگاه، راهبرد کنونی سیاستِ عربستان سعودی در جهان اسلام است.

نکته اینجاست که به لحاظ تاریخی آل خلیفه فاقد پایگاه مردمی در بحرین بوده‌اند و صرف‌نظر از دو فرصت تاریخی که طی آن، مردم بحرین «عیسی بن سلمان و حمد بن عیسی» را آزمودند تا بلکه آنان استبداد و انحصار و فرقه‌گرایی را به کناری نهند و حقوق انسانی مردم بحرین را رعایت کنند (و پاسخی جز کشتار و سرکوب خونین دریافت نکردند)؛ آل خلیفه همواره متکی به نیروی نظامی بیگانه (گاه سربازان هندی اجیرشده بریتانیا؛ گاه نظامیان آمریکایی و گاه سربازان سعودی) بوده‌اند. جالب‌توجه است که بریتانیا و بعدها ایالات‌متحده آمریکا هیچ‌گاه بحرین را فراتر از پایگاهی نظامی برای خود ندیده‌اند.

هر حاکمی برای موفقیت حکومتِ خود باید در کنار «توانایی» اداره جامعه، از «محبوبیت» کافی در میان مردم برخوردار باشد، وگرنه متکی به سربازان مزدور بیگانه می‌شود. آل خلیفه نه توانایی دارد و نه محبوبیت و این از دلایل وابستگی آنان به آل سعود است.

آیت‌الله شیخ عیسی قاسم و جمعیت وفاق

بحرین از دیرباز سرزمین عشق و شور حسینی بوده است. تعداد بیشمار مساجد و حسینیه‌ها در آن کشور نشان از عشق و شور زائدالوصف مردم بحرین به عترت پاک پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله) دارد و مراقد متعددی از اولیای خدا موردتوجه مردم آن سرزمین است. طبیعی است که حوزه‌های متعدد علمیّه نیز در بحرین دایر باشند و بسیاری از جوانان بحرینی به‌قصد فراگیری علوم دینی به نجف اشرف و دیگر حوزه‌های علمیّه شیعه بروند. آیت‌الله حاج شیخ عیسی قاسم شاخص‌ترین عالم دینی بحرین؛ و از شاگردان شهید سعید آیت‌الله سید محمدباقر صدر است. شیخ عیسی قاسم از داعیان وحدت اسلامی است و پدر معنوی جمعیت وفاق ملی اسلامی بحرین است؛ و چنانکه از نام آن جمعیت پیداست، آنان بر وفاق ملی و اسلامی در بحرین تأکیددارند از انجام هرگونه عملی که به فرقه‌گرایی بینجامد، پرهیز می‌کنند.

2. موکب عزای حسینی در بحرین – 1934 میلادی

جمعیت وفاق ملی اسلامی (تأسیس 2001م با دبیر کلی شیخ علی سلمان) رویکردی مسالمت‌آمیز دارد. آنان خواستار ایجاد اصلاحات اساسی در شیوه اداره کشورشان هستند که مطالبه دیرباز همه ملّت‌های عربی است. قُبح اموری چون: پادشاهی مادام‌العمر خاندان آل خلیفه یا آل سعود که مبتنی بر شهوات نفسانی آن‌هاست؛ و ... ربطی به شیعه و سنی بودن افراد ندارد.

جمعیت وفاق در قالبِ حزب رسمی با مرامنامه مشخص وارد صحنه سیاسی بحرین شدند؛ تا اصلاحات را در داخل ساختار حکومت انجام دهند؛ از اینرو در انتخابات مشارکت کردند و در سال (2010 م) به‌تنهایی صاحب 17 کرسی از 41 کرسی مجلس بحرین شد. چنین حضوری دو پیام عمده داشت: اوّل آنکه جمعیت وفاق خواستار اصلاحات سیاسی آرام است و در چارچوب اصول متعارف سیاسی فعالیت می‌کند. دوّم آنکه با کسب حدود نیمی از کرسی‌های مجلس بحرین، مشخص شد که جمعیت وفاق از پشتوانه عظیم مردمی برخوردار است.

اعضای جمعیت وفاق بحرین، هرگز دست به سلاح نبردند و سازمان نظامی تشکیل ندادند. سلاح آنان تنها تحصن و اعتصاب و تظاهرات بود؛ البته پس از سرکوب‌های خونین مردم به‌تندی از نظام آل خلیفه انتقاد کردند و خواهان اشد مجازات عاملان کشتار مردم بی دفاع شدند. توجه شود که سرکوب خونین مردم بحرین، خشونت‌بارترین سرکوب یک ملّت بعد از ملّت مظلوم فلسطین است. جهانیان بر صفحات تلویزیون مردم غیرمسلحی را در خیابان‌ها دیدند که از فاصله نزدیک مورد اصابت گلوله‌های جنگی قرار می‌گیرند و ...

سیاست کنونی آل خلیفه، به‌جای حل منطقی مسئله، متمرکز بر ایجاد فرقه‌گرایی و تشدید جریان‌های تکفیری در بحرین و منطقه شد. آل خلیفه همان نقشی را در تحولات جاری جهان اسلام برعهده‌گرفته است که داعش و جبهه النصره برای تحقق آن ایجاد شده‌اند. برای مثال، آل خلیفه به‌جای پذیرش حداقلی از خواسته‌های برحق مردم بحرین، به ایجاد سازمان‌هایی فرقه‌گرا مانند: «تجمع وحدت ملی» (تجمّع الوحدة الوطنية) (تأسیس: 2011 م) دست زدند که توسط دکتر عبداللطیف آل محمود اداره می‌شود. تلاش سازمان مذکور (چون سایر سازمان‌های مشابه سعودی - وهابی) آن است که قیام مردم بحرین را از شکل مطالبات قانونی برحق به تضاد مذهبی مبدل کنند؛ چراکه وهابیت تنها در سایه تضاد میان امت است که قادر به ادامه حیات و گسترش خود می‌شود. آل محمود و سازمان او به ترویجِ ادبیات شیعه هراسی مبادرت می‌کنند و منتقدان آل خلیفه و آل سعود را به «صفوی گری» و ارتباط با ایران و حزب‌الله لبنان متهم می‌کنند و نکته مهم آنکه مدافع تشکیل گروه‌های شبه مسلح سُنی در برابر شیعیان هستند. آنچه در بحرین می‌گذرد تابعی از سیاست افراط‌گرایانه سعودی در منطقه است که در صورت ادامه چنین روندی به برخوردهای خونین دیگری خواهد انجامید. تلاش در جهتِ حذفِ فیزیکی رهبران مؤثر شیعه همانند: آیت‌الله عیسی قاسم در قالب آنچه در شهادت شیخ باقر النمر رُخ داد و با سلب تابعیّت ایشان آغاز شد؛ ممانعت از فعالیت قانونی جمعیت وفاق ملی اسلامی بحرین؛ تخریب حسینیه‌ها؛ تصفیه شیعیان از ادارات و مشاغل حساس و سیل بازداشت‌ها و سلب تابعیت‌ها موجب خواهد شد تا چنانکه سردار رشید اسلام قاسم سلیمانی بیان کرده است «برای مردم راهی جز مقاومت مسلحانه باقی نماند.» ...

3. مردم بحرین: یابن قاسم علمتنا الکرامة والعزة (کرامت و عزّت را از تو آموختیم)

علمای اسلام پیام صریح و روشن خود را در قبال حفظ جان آیت‌الله شیخ عیسی قاسم به آل خلیفه منتقل کرده‌اند، هرچند مطلوب جریان افراطی سعودی – وهابی افزایش تضاد و درگیری در بحرین است. جهان اسلام اکنون با مجموعه‌ای از جنگ‌های خونین درونی مواجه است که هدف از آن‌ها تضعیف و نابودی کانون‌های مبارزه با استعمار و صهیونیسم است. موفقیت مردم مسلمان بحرین اعم از شیعه و سنی؛ در کسب حقوق اولیه خویش درگرو تداوم مقاومت؛ و نیز پیروزی محور مقاومت اسلامی در عراق و سوریه و یمن در مبارزه با تکفیر و تروریسم است. آنچه در یمن، سوریه و عراق می‌گذرد جدا از سرنوشت مسلمانان نیست و ارتباطی تنگاتنگ با آینده آنان دارد. 

انتشار یادداشت در خبرگزاری فارس - دلایل انتخاب آل سعود برای حاکمیت عربستان توسط بریتانیا

مزدوری آل سعود از آغاز تا کنون/ بخش پایانی

پیش‌تر اشاره شد که بریتانیا تبلیغات رسانه‌ای و فرهنگی‌ بزرگی را به راه انداخته بود تا اشغال و غصب سرزمین فلسطین را در جهان اسلام «عادی» و مایه «رفاه و آرامش» مسلمانان نشان دهد و آنان در تمام مدتی که خود را صلح‌طلب نشان می‌دادند؛ بی‌وقفه مشغول سرکوب مردم فلسطین و انفجار خانه‌های معترضانشان بادینامیت بودند (نک: تصاویر تاریخی شماره 1 و 2) شیوه‌ای که بعدها اسرائیلی‌ها آن را ادامه دادند.

تصویر 1 - قیام مردم فلسطین در 1936 – 1937 م

تصویر 2 – تخریب خانه‌های فلسطینی‌ها در یافا به دست سربازان بریتانیایی– 1936م

استعمارگران ‌کوشیدند تا از طریق رسانه‌ها بر آگاهی‌های مسلمانان اثر بگذارند و موجبات دگرگونی در تفکر، احساس و عمل آن‌ها را فراهم آورند تا به‌جای مداخله مستقیم و پرهزینه سربازان بریتانیایی و یا آمریکایی، این خود مردمِ مستعمرات باشند که خواستار اعمال سلطه و نظامات استعماری غربی‌ها شوند. این شیوه در حال حاضر نیز با اشکال ظریف‌تری انجام می‌پذیرد. نمونه‌ای از آن را می‌توان در تألیفِ مجموعه داستان‌های گرافیکی «The ninety nine» تألیف «نایف المطوع» روانشناس کویتی مشاهده کرد که از سال 2006م منتشرشده‌اند. هدف اصلی نایف مطوع از عرضه این مجموعه، تغییر دیدگاه‌های مردم مسلمان منطقه درباره ایالات‌متحده آمریکا و اسرائیل است. او می‌‌کوشد تا در قالب روایتِ قهرمانان داستان‌های کتاب‌های مصورش، این باور را در کودکان مسلمان ایجاد کند که می‌توان به اسرائیل به‌گونه‌ای مثبت اندیشید و قتل‌عام کودکان مظلوم غزه را فراموش کرد. انتشار این مجموعه با حمایتِ وزارت خارجه دولت آمریکا همراه بوده است و باراک اوباما و هیلاری کلینتون، رسماً در ضیافتی در کاخ سفید از نایف مطوع تمجید و تقدیر کردند؛ امّا این‌ها بخشی از داستان عادی‌سازی قتل‌عام کودکان مظلوم فلسطینی و داستان رنج بی‌پایان آنهاست؛ واقعه مهم‌تر را باید در نقش حکّام عربی به‌ویژه آل سعود دید که به اقتضای افکار عمومی مسلمانان، خوب سخن می‌گفتند؛ امّا عملکردی به‌غایت مخرب داشتند.

تصویر شماره 3 – جان فیلبی

جان فیلبی (حاج عبدالله) که قبلاً درباره او سخن به میان آمد، در خاطرات خود، به سفر سال 1945م «سمحا ایرلخ»، به ریاض اشاره دارد که دلّال آن سفر نیز خود فیلبی بود. ایرلخ از اعضای گردان‌های کُشتار فلسطینی‌ها بود که زیر نظر مناخم بگین فعالیت می‌کردند و با این سابقه تاریک، طبیعی بود که بعدها جزو مقامات ارشد اسرائیل شود. در آن زمان ملک عبدالعزیز آل سعود قول یاری و حتی مساعدت نظامی به فلسطینی‌ها داده بود و یکی از اهداف سمحا ایرلخ از آن سفر، توضیح خواستن از ملک عبدالعزیز درباره علّت ایراد چنین سخنانی بود که ظاهراً مغایر با تعهدات آل سعود به بریتانیا بود. در آن دیدار، ملک عبدالعزیز برنامه دولتش را در یک جمله به‌وضوح روشن کرد: انتظار نداشته باشید ما با اعراب درباره حمایت از دولت یهودی سخن بگوییم؛ «عملکرد ما را ببینید و سخنان ما را رها کنید!» اتفاقاً وظیفة دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی جهان اسلام آن است که معنای اصلی همین جمله ملک عبدالعزیز را برای جهان اسلام روشن و آشکار کنند. رفتار آل سعود در مورد فلسطین عمدتاً کوشش جهت خاتمه جهاد مردمی و دعوت فلسطینی‌ها به سازش با شرایط «دولت‌های بریتانیا و ایالات‌متحده آمریکا» بوده است. این رویکرد موجب خاموش کردن آتش قیام فلسطینی‌‌ها در سال 1936 م (ببینید: تصویر شماره 1) شد و گروه‌های فلسطینی را درباره ادامه جهاد دچار چنددستگی کرد. و زمانی که ترومن رییس‌جمهور وقت آمریکا در نوامبر 1945 تأکید کرد که آمریکا در پی برنامه‌ای بزرگ جهت مهاجرت بیشترین تعداد یهودیان به فلسطین است تا کشور خود را بسازند! و بریتانیا نیز در 29/1/1946 م رسماً سیاست مهاجرت آزاد یهودیان به فلسطین را اعلام کرد و بنا شد تا کمیته‌ای متشکل از نمایندگان بریتانیا و آمریکا، «مشکل فلسطینی‌ها»؟! را حل کنند؛ سعودی‌ها در آن زمان به دنبال اقناعِ کشورهای عربی بودند که راه‌حل مسئلة فلسطین تنها محدود به ارسال نماینده به بریتانیا و آمریکا می‌شود. شواهد متعددی از این سیاست را می‌توان در کتاب «بریطانیا و ابن سعود - العلاقات السیاسیة أثیرها علی المشکلة الفلسطینیة» مشاهده کرد. بعدها عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه وقت سعودی، با برگزاری «همایش گفت‌وگوی ادیان» (نیویورک - 2008 م) گام بلندتری را در علنی کردن روابط محکم فی‌مابین آل سعود با اسرائیل برداشت و با دعوت از شیمون پرز، نخست‌وزیر وقت رژیم صهیونیستی، عملاً کوشید تا صهیونیسم را به‌مثابه بخشی از فرایند گفتگوی ادیان قرار دهد!

حال که سخن به اینجا رسید باید به میراث مکتوب ناصر السعید (1923 - 1977 م) ، از زمره نسل اول معارضان دولت سعودی، اشاره کرد. او در کتاب قطور خود (در بیش از یک هزار صفحه) با عنوان «تاریخ آل سعود» شرح مبسوطی از ریشه‌های یهودی آل سعود را ارائه داده است. مهم‌تر از مبحث «یهودیانِ مخفی» در جهان اسلام، که درباره آل سعود و نیز برخی از شخصیت‌های جمهوری ترکیه به رهبری آتاتورک (معروف به «دونمه» ها) از سوی برخی نویسندگان معاصر مطرح شده است و شواهد متعددی را نیز ارائه داده‌اند، آنچه مهم‌تر است آشکار شدن روابط محکم بالفعلی است که آنان با صهیونیست‌ها در جهت ایجاد تغییرات وسیعی در جهان اسلام برقرار کرده‌اند. ناصر السعید با ارائه اطلاعاتِ جالب‌توجهی از روابط جان فیلبی (حاج عبدالله) و پرسی کاکس، شرح مبسوطی از «تاریخ خیانت آل سعود به فلسطین» را ارائه داده است. او نشان داد که برای شناخت ماهیت واقعی پادشاهان آل سعود باید آن‌ها را در مراکز قدرتِ صهیونیسم جهانی (آمریکا و بریتانیا) ردیابی کرد. در حقیقت وهابی پژوهی امروزی بسیار متفاوت با دوران گذشته است که احیاناً به پاره‌‌ای از تألیفات کلامی و یا انواعی از ردیه‌نویسی‌ها محدود می‌شد. امروزه آگاهی امت درگرو انجام مطالعاتی راهبردی از جنس اطلاعات و عملیات و فراتر از محدوده مطالعات ارزشمندِ کلامی است. آل سعود و وهابیت کنونی، را دیگر نباید منحصر در یک فرقه مذهبی دید، بلکه آنان جریانِ سیاسی متصل به شبکه وسیعی از کانون‌های قدرت غرب هستند که با هم در موضوعاتِ کلان راهبردی، هماهنگ و یکدست عمل می‌کنند.

در چنین وضعیتی باید با رصد مداوم وقایع و اندیشه‌ها، ارتباطاتِ آل سعود را با شبکه‌های قدرتِ جهانی آشکار کرد و آنان را به چالش طلبید. «ایجاد سؤال» مهم‌ترین رسالتی است که مسلمانان باید در مبارزه با خطر جریان‌های تکفیری انجام دهمد. امت باید بپرسد که کاپیتان دیوید شکسپیر یهودی در فرماندهی سپاه عبدالعزیز آل سعود چه می‌کرده است که جانش را نیز بر سر آن گذاشت؟ امت اسلام باید بداند که «شیخ حاج عبدالله» یا همان «جان فیلبی» کیست که در زمان ورود به مکه در حرم الهی امامت جماعت را عهده‌دار شد و عبدالعزیز آل سعود در پشت او نماز خواند و معترضان به امامت او تهدید به قتل شدند؟ (اگر روایتِ قتل آنان صحت نداشته باشد) جهان اسلام باید با این سؤال مواجه شود که چرا پرسی کاکس از میان همه گزینه‌‌های استعمار بریتانیا، آل سعود را انتخاب کرد؟ بریتانیایی‌ها چه چیزی در سعودی‌ها دیدند که به حمایت از آن‌ها پرداختند ؟ امت اسلام باید بپرسد که حلقة آموزش مأموران مخفی بریتانیا در ریاض که توسط فیلبی ایجاد شد، چگونه شکل گرفت و به چه نتایجی انجامید؟ نمونه بارز مکتبِ فیلبی را می‌توان در یکی از شاگردانش بنام سر جان باگوت گلوب (Sir John Bagot Glubb) مشاهده کرد که به اردن اعزام شد و او کسی است که در شکست اعراب از اسرائیل در 1948 میلادی نقش مهمی ایفا کرد.

در مواجهه با وهابیت، باید در کنار مطالعات سنتی، دائماً با طرح سؤالاتی درباره ماهیت عقاید و اندیشه‌ها و عملکردهای خاندان آل سعود ایجاد سؤال کرد. یکی از موضوعاتی که سخت موردتوجه ناصر السعید بود آن بود که چرا حکمِ شریعت اسلامی فقط برای مردم عادی اجرا می‌شود و نه برای شاهان و شاهزادگان آل سعود؟ او در کتاب خود تصاویر متعددی از حضور خاندان آل سعود در مجالسِ لهو و لعب را که در مجلات اروپایی منتشر می‌شدند؛ نشان داد و این سؤال را مطرح ‌کرد که چرا حکم شریعت درباره آل سعود (به دلیل مصرف مشروبات الکلی و یا روابط نامشروع) اعمال نمی‌شود؟ و آیا می‌توان عنوان خادم‌الحرمین را به چنین کسانی اطلاق کرد؟ ناصر السعید همانند سایر منتقدان رژیم آل سعود تحت تعقیب قرار گرفت و رژیم آل سعود برای آنکه به منتقدان خود ضرب شستی نشان دهد، او را در 1977 میلادی در لبنان ربود و هیچ‌گاه از سرنوشت او خبری به دست نیامد.

تصویر شماره 4 – ملک فهد امام الحرمین الشریفین می‌کوشد خود را پنهان کند - از کتاب ناصر السعید

پس از مرگ ملک عبدالعزیز جان فیلبی به دلیل اختلاف با ملک سعود، از کشور سعودی اخراج شد و چنانکه دکتر علی الوردی در کتاب «الاشراف و ابن سعود» بیان کرده است، از زمرة دلایل اخراج او ارتباطش با «عمّال صهیونیسم» اعلام شد که نشان می‌داد که ارتباط او با اسرائیل بر کسی پوشیده نیست و فیلبی مبدل به مهره‌ای سوخته شده است. فیلبی به لبنان رفت و در آنجا درگذشت. «کیم» پسر بزرگش، بر روی قبرش نوشت: «بزرگ‌ترین کاشف جزیرة العرب»

به دنبال اعطای امتیازات نفتی به شرکت استاندار اویل (در سالهای 1933 و 1939) و کشف چاه‌های نفت، تولید انبوه نفت در عربستان سعودی (پس از جنگ جهانی دوم) شروع شد و پای شرکت‌های نفتی آمریکایی به منطقه باز شد (و اتفاقاً یکی از دلالان اصلی نفتی ملک عبدالعزیز همین جان فیلبی بود.)

اکتشاف نفت و توسعه آن، بر قدرت مالی ملک عبدالعزیز و پسرانش ‌افزود و از نیازمندی آنان به اقتصاد موسم حج ‌کاست. در نتیجه، از سویی کمک‌های مالی غرب به اسرائیل افزایش می‌یافت و از سوی دیگر، آزادی عمل سعودی‌ها در حجاز بیشتر می‌شد و بر امکانات مادیشان جهتِ گسترش عقاید سلفی - وهابی خویش در سراسر جهان اسلام می‌افزود.

اما اتفاق فرهنگی مهم‌تری که توسط آل سعود صورت می‌گرفت، تخریب امکان مقدس مسلمین بود. تخریب‌های اولیه در قالب همان شیوه‌ای روی دادند که امروزه توسط سازمان‌های تروریست وهابی مانند داعش صورت می‌گیرد؛ امّا تخریب‌های بعدی در قالب زدودن نشانه‌های اسلامی و نوسازی به سبک غربی در محیط‌های مقدسی چون مکه و مدینه بود. 

تصویر شماره 5 - نمایی از مجله الحجاز شماره 119 – 15/9 / 20012 – اوقفوا هدم مکة المکرمة - به ویران کردن مکه مکرمه پایان دهید

تروریسمی که اینک در سوریه، پاکستان، افغانستان، عراق و سایر نواحی جهان با اسامی مختلفی چون القاعده، طالبان، داعش، جبهه النصره و ... فعالیت می‌کند، حاصل فعالیتِ پرسی کاکس‌ها و فیلبی‌های معاصر است که به صورتی ناپیدا در جوامع اسلامی در رفت و آمدند و می‌کوشند در میان صفوف مسلمانان رخنه کنند و با بهره‌برداری سیاسی از وهابیّت، زمینه‌های جنگ‌های داخلی خونین و طولانی مدتی را در جهان اسلام تدارک ببینند.

در خاتمه خاطره‌ای از بصیرت علّامه محمدتقی قمی نقل می‌شود که در مصاحبه‌ای با یکی از روزنامه‌های مصری (روز الیوسف 12 ژانویه 1976 م) به خاطره‌ای اشاره کرده است. او می‌گوید روزی لویی ماسینیون، خاورشناس معروف فرانسوی، ناگهان وارد ساختمان دارالتقریب قاهره شد و سپس در محفلی که دکتر حسنین هیکل نیز حضور داشت، دربارة فاطمه زهرا (سلام‌الله علیها) و حق ایشان از میراث پیامبر (ص) سخن گفت که بلافاصله علّامه قمی متوجه منظور ماسینیون در ایجاد اختلاف در دارالتقریب شد و خطاب به او گفت: «این‌همه شور و شوق شدید شما نسبت به فاطمه برای چیست؟ موضوع را به خودمان واگذارید و در زمین پاک مسلمانان، بذر تفرقه و نفاق نکارید؛ بهتر آن است که شما با توجه به موقعیت و مقامی که در کشور خود دارید از دولت متبوع خود بخواهید به آزار و شکنجه مسلمانان الجزایری پایان بخشد.»

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


 

منبع: خبرگزاری فارس 1 / 3 / 1395 

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13950227001634

انتشار یادداشت در خبرگزاری فارس - تشکیل دولت دست نشانده توسط بریتانیا 18 / 2 / 95

برای درکِ سیاست استعمارِ بریتانیا در قبالِ خلافت عثمانی، باید در بهترین چشم‌انداز ایستاد و دورنمای اقدامات آن را به‌تمامی دید و باهم دید؛ چراکه سیاستِ بریتانیا در هر یک از مناطقِ عراق و حجاز و فلسطین و مصر و سایر نواحی جهان اسلام، بخشی از یک برنامه کلان دراز مدّت بوده است که با وعده بالفور در 2 نوامبر 1917 میلادی آشکار شد و کلید فهم اقدامات بریتانیا، کنارِ هم دیدن و باهم دیدن آن وقایعِ ظاهراً نامربوط است.

 پس از جنگ جهانی اوّل، سرزمین‌های خلافتِ عثمانی (فروپاشی در 1922 میلادی) میان دولت‌های بریتانیا و فرانسه تقسیم شدند؛ البته کارزار فرهنگی بزرگی از مدت‌ها قبل از آن در تبلیغ مذمت خلافت (واحدِ سرزمینی بزرگی) و باوراندن اینکه قوم‌گرایی عامل ترقی و پیشرفت است، در جوامع اسلامی تدارک دیده‌ شده بود. بریتانیا در حجاز ملیت‌گرایی را با تحریک شریف حسین آغاز کرد و یکی از افرادی که عهده‌دار این مسئولیت شد، کلنل سر آرتور هنری مک ماهون بود که ایرانیان با او که مُجری سیاستِ نابودی سیستان بود، به‌خوبی آشنایند. او در نامه‌ای که به شریف حسین، حاکم وقت حجاز نگاشت، می‌نویسد: «ما آشکارا اعلام می‌کنیم که پادشاهی بریتانیا از انتقال خلافت به یک عرب حقیقی منسوب به خاندان پیامبر، استقبال می‌کند.» بریتانیا کلنل لاورنس را در جناح شریف حسین؛ و جان فیلبی (یا با نام مسلمانی‌اش: حاج عبدالله) را که معدن شناس و نقشه‌کش ماهری بود، در جناح ابن سعود قرار داد و از طریق این دو، شبکه اطلاعاتی را به وجود آورد و به اطلاعات ذی‌قیمتی درباره سرزمین‌های اسلامی و مسلمانان آن دیار دست‌یافت.

 در آن زمان، حکومت در منطقه غربی (مکه، جده، مدینه، طائف) در دستِ شریف حسین و در منطقه مرکزی (نجد و اطراف آن) در دست خاندان آل رشید بود که تابع دولت عثمانی بودند. منطقه شرقی (احساء و قطیف) نیز در کنترل ترک‌ها بود. این را هم در نظر بگیریم که در آن زمان مناطقی از جنوبِ شبه جزیره، به دلیلِ اهمیت راهبردی تنگه باب المندب (یمن) و نیز سرزمین‌هایی از جنوب عراق، کویت و بحرین شاهد جولان سربازان ارتش بریتانیاست. در بررسی پیدایش حکومتِ وهابی علاوه بر سطح تحلیل عقاید؛ باید سطح تحلیل سیاست‌ها و راهبردهای بازیگران منطقه‌ای و جهانی را دید و بی‌اعتنا از کنارِ آن‌ها نگذشت. از این زمان به بعد، رد پای بریتانیا در تمامی تحرکاتِ نظامی آل سعود، به اشکال مختلف (کمک‌های مالی، کمک‌های تسلیحاتی، کمک‌های اطلاعاتی و صدور اجازه حملات و یا رها کردن متحدان سابق و ...) دیده می‌شود؛ تا جایی که می‌توان تاریخ شکل‌گیری دولت آل سعود (دوره سوّم) به دست عبدالعزیز آل سعود را در ذیل تاریخ استعمار بریتانیا در منطقه تعریف کرد.

 سیاست بریتانیایی‌ها موجب شد تا زدوخوردهایی خونینی میان سپاه شریف حسین و سپاهیان عثمانی به رهبری فخری پاشا رخ دهد که تنها بریتانیا و آل سعود از آن سود می‌بردند. بریتانیا در نجد و پیرامون آن در جذب حاکمان آل رشید ناکام ماند، سیاست حمایت تسلیحاتی از آل سعود را در ذیل برنامه‌ فروپاشی کامل خلافت عثمانی دنبال کرد. آنان در سال 1913 م، از طریق کاپیتان ویلیام شکسپیر نماینده‌شان در کویت، موفق به استخدام عبدالعزیز آل سعود (پدر ملک سلمان پادشاه کنونی سعودی) شدند. شکسپیر به تربیت سربازان وهابی و تنظیم سپاه معروف اخوان وهابی همّت گمارد و جالب توجه است که او در جنگ جراب به تاریخ 25 ژانویه 1915 در زمانی که سپاه وهابی عبدالعزیز آل سعود را علیه آل رشید (همپیمان عثمانی‌ها) رهبری می‌کرد، به همراه منشی‌اش کشته شد. کمی پیش از آن جنگ، به موجب معاهده‌ای موسوم به معاهدة «دارین» یا «قطیف» که میان عبدالعزیز آل سعود و سر پرسی کاکس امضا شد، بریتانیا متعهد به حمایت از آل سعود با پرداخت سالانه پنجاه هزار لیره، در کنار تجهیز سپاه وهابی شده بود که با توجه به نتیجه جنگ جراب، به سرعت به تعهدات خود عمل کرد و به بازسازی سپاه وهابی پرداخت. بر اساس آن معاهده، روابط خارجی حکومت سعودی باید با نظر دولت بریتانیا تنظیم می‌شد و عبدالعزیز آل سعود متعهد شد که به هیچیک از سرزمین‌های تحت سیطره بریتانیا تعدی نکند، که تاییدی بر سلطة کفار بر سرزمین‌های اسلامی بود و شامل سرزمین فلسطین نیز می‌‌شد. شرح کامل کمک‌های بریتانیا و بیان نقش جان فیلبی در شکل‌گیری دولت سعودی خارج از حوصله این نوشتار است و ان شاء الله جزئیات و تفصیل وقایع مذکور در کتاب نویسنده با عنوان «قبله واحد مسلمانان» (مرکز اسناد فرهنگی آسیا وابسته به پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی) خواهد آمد.

 بر اساس طرح بریتانیایی‌‌ها بندر عقبه باید از حجاز جدا می‌شد؛ سرزمین‌های پیرامونی فلسطین به واحدهای کوچک و رقیب یکدیگر تقسیم می‌شدند؛ و سرزمین حجاز مهد تفرقه مذهبی می‌شد؛ زیرا حج ابراهیمی می‌توانست در پرتو بیداری اسلامی، به تزلزل پایه‌های استعمار در هندوستان و آسیای غربی بینجامد؛ چنانکه مسلمانان و به‌ویژه فلسطینی‌ها از حج ابراهیمی به مثابة موقعیّتی بی‌نظیر برای مبارزه با اعلامیه بالفور و ایجاد حلقه‌های مقاومت استفاده می‌کردند. از آنجا که حضور مستقیم بریتانیا در حجاز امکان‌پذیر نبود، برای اداره آن نیازمند تشکیل دولتی دست‌نشانده بودند.

 تا پیش از سیطره آل سعود بر شهر مقدس مکّه (1924 م) حاجیان با راه‌پیمایی و تظاهرات و سخنرانی‌های عمومی، از مشرکان برائت جسته و اعتراض خود را نسبت به سیاست‌های بریتانیا در فلسطین ابراز می‌داشتند. در (تصویر تاریخی شماره 1) شیخ عبدالقادر مظفر (1880 - 1949 م) امیر الحاج کاروان فلسطینی‌ها در حال ایراد خطبه برای حجاج در شهر مکه در سال 1920 میلادی است و در طی آن مسلمانان را از اوضاع‌واحوال فلسطین و توطئه‌های بریتانیا و صهیونیست‌های اشغالگر آگاه می‌سازد و (تصویر تاریخی شماره 2) گوشه‌ای از تظاهرات حاجیان بر ضد مشرکین و سیاست‌های استعماری بریتانیا را نشان می‌دهد. یادمان باشد که سال‌ها بعد شیوخ وهابی با صدور فتاوی تکفیری، تظاهرات مسلمانان حتی برای برائت از کفار را تشبه به کفّار! دانستند و زمانی هم آمد که حاجیان را در مراسم برائت از مشرکان به رگبار گلوله بستند و به شهادت رساندند.

  

  تصویر 1 - سخنرانی شیخ عبدالقادر مظفر در جمع حاجیان (برائت از مشرکین)  

 1920 میلادی / عکّاس محمد علی عبده

  

  تصویر 2 - راهپیمایی حاجیان در مکه مکرمه  

 1920 م / عکّاس محمد علی عبده

 در تاریخ وهابیّت معمولاً گفته می‌شود که وهابیان حملات متعددی به عراق (1926 و 1927 م) و اردن (1924 م) داشته‌اند؛ اما کمتر به این موضوع توجه می‌شود که کارکرد مطلوبِ آن حملات هدفمند برای بریتانیا، دامن زدن به فرقه‌گرایی و ناامن کردن سرزمین‌های اسلامی بود که در طرفی با خطر صهیونیسم و در طرف دیگر با تهدید آل سعود مواجه بودند. حمله‌های سپاهیان آل سعود متوجه قبایل مسلمان عرب بود و نه ارتش بریتانیا؛ و این بریتانیا بود که هر بار سر می‌رسید و با معاهده‌ای همان مشکلی را که خودش آفریده بود. مدیریت می‌کرد. در حقیقت اعلامیه بالفور تنها با درگیری درونی مسلمانان با یکدیگر امکان تحقق می‌یافت و پیشتر اشاره شد که سربازان بریتانیایی در مناطقی از عراق و کویت و یمن حضور نظامی داشتند ولی درون حجاز در آتش جنگ مسلمانان با یکدیگر (و نه استعمار) می‌سوخت. این شیوه دخالت استعمارگران در جهان اسلام همچنان ادامه دارد

حال برگردیم به کارزار فرهنگی‌ای که در آن روزگار به راه افتاده بود. بریتانیایی‌ها در تمام کشورهای اسلامی منطقه درگیر شده بودند و می‌کوشیدند تا با ملیت سازی تصنعی، «سرزمین فلسطین» را از جهان اسلام جدا کنند و جریان‌های جهادی‌ را که به‌منظور دفاع از قدس وارد فلسطین می‌شدند، به‌منزله «متجاوزان بیگانه» تلقی کنند. از همین رو، دولت‌های غرب‌گرایی مانند پادشاهی فاروق در مصر، مانع ورود مجاهدان اخوان المسلمین به رهبری حسن البنا به فلسطین می‌شدند و درست در همان زمانی که سلاح‌ها برای جنگ حجاز به دست آل سعود می‌رسید، مجاهدان دفاع از فلسطین تحت تعقیب بودند. نیز باید توجه داشت که مردم فلسطین در اعتراض به سیاست بریتانیا در جدایی آنان از سایر سرزمین‌های اسلامی، طی راهپیمایی‌های بسیاری، به‌ویژه در «قدس شریف»، خواهان وحدت در چارچوب کشور سوریه بزرگ بودند. (تصویر 3)

 

 تصویر 3 - تظاهرات سال 1921 م در قدس شریف به رهبری موسی کاظم پاشا حسینی 

 در اعتراض به جدایی فلسطین از سوریه بزرگ

 هم‌زمان با آنچه در حجاز در جریان بود، عملیات روانی پیچیده‌ای، در راستای عادی‌سازی حضور صهیونیسم در جهان اسلام در جریان بود که این‌گونه وانمود می‌کرد که حضور یهود در فلسطین، به سود اعراب و مسلمانان خواهد بود. نمونه‌ای از مواردِ بی‌شمار آن را می‌توان در کتاب «کلمة حق و سلام فی خوف العرب من الصهیونیة» تألیف دکتر «یوسف کلاوزنر» مشاهده کرد (تصویر شماره 4) که توسط «نسیم افندی ملول» (1892 - 1959 م) به عربی ترجمه شد و در سال 1924 میلادی در چاپخانه همان روزنامه در شهر قدس منتشر شد. نسیم ملول از رهبران جنبش صهیونیسم جهانی و رییس جمعیت «جنبش اسرائیل» و جمعیت «الإخوة الیهودیة» در قاهره و صاحب روزنامه صهیونیستی «السلام» بود که مأموریت اصلی او هدایت افکار عمومی اعراب جهت عادی‌سازی حضور صهیونیست‌ها در سرزمین‌های اسلامی بود. کلاوزنر هم در آن اثر درصدد بیان این مطلب بود که فلسطینی‌ها نباید از جنبش صهیونیسم نگران باشند؛ بلکه باید هجرت یهود به فلسطین را به فال نیک بگیرند که برای اعراب موجد رفاه اقتصادی و اجتماعی خواهند شد. درواقع «نسیم ملول» و هم‌قطارانش در فلسطین و قاهره، یک جریان فرهنگی بزرگی را به راه انداخته بودند تا بزرگ‌ترین تهدید علیه جهان اسلام را به‌مثابه بزرگ‌ترین فرصت تاریخی برای مسلمانان جلوه دهند. آن‌ها این عمل را از طریق مطبوعات، ملاقات‌ با افراد ذی‌نفوذ عرب و اقناع افکار عمومی اعراب دنبال می‌کردند. در سال 1913 میلادی دکتر شمعون مویال روزنامه «صوت العثمانیة» را پایه‌گذاری کرد که با شعار ایجاد تعاون و همکاری بین یهودیان و مسلمانان، پوششی برای صهیونیسم ایجاد می‌کرد و مواردی از این دست بسیار زیاد است.

 

تصویر 4 -  جلد کتاب کلمه حق و سلام ترجمه نسیم ملول

 مسلمانان باید درباره حلقه‌های پیدا و پنهان گسترش‌دهنده نفاق در میانشان آگاه باشند. نیازی به سخن درباره «سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن» نیست، بسیاری از اختلافات مذهبی توسط دشمنان اسلام به مسلمانان القاء می‌شود. در مطلب بعدی به جنگ روانی فوق در بستر اقداماتِ آل سعود خواهیم پرداخت ... ادامه دارد ...  

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

منبع خبرگزاری فارس 18 / 2 / 1395 

 http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13950216000582 

بازنشر در

وب‌گاه سازمان بسیج مستضعفین

http://basij.ir/news/80880-%D9%85%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF-%D8%A2%D8%BA%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D9%86%D9%88%D9%86.html?t=%D8%A7%D8%AE%D8%A8%D8%A7%D8%B1-%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87

 بازنشر در وب‌گاه مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی

 http://farhangi.taghrib.com/issues/g-p-3/%D9%85%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A2%D9%84-%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D8%A2%D8%BA%D8%A7%D8%B2-%D8%AA%D8%A7-%DA%A9%D9%86%D9%88%D9%86

بازنشر در وب‌گاه وهابیت پژوهی متعلق به مؤسسه پژوهشی دارالاعلام قم                         

http://alwahabiyah.com/fa/News/View/162358/%D9%85%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A2%D9%84-%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D8%A2%D8%BA%D8%A7%D8%B2-%D8%AA%D8%A7-%DA%A9%D9%86%D9%88%D9%86-%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%A7%D9%88%D9%84 

 

یادداشت در وبگاه همایش بین المللی بحرانهای ژئوپلتیکی جهان اسلام

صحاب وحدت اسلامی و علمای تقریبی مذهب امامیّه، همواره از محققان بنام و خردمندان بزرگِ روزگارِ خود بوده‌اند که در صفِ مقدم مبارزه با وهابیّت و تکفیر و افراطی‌گری و مقابله با استعمار دولت‌های غربی قرار داشته‌اند.

 

تأملاتی پیرامون تألیفات تقریبی و وحدت‌آفرین جهان‌اسلام

یکی از گام‌های مهم تقریبی همه‌جانبه نگری و داشتن افق وسیعی در شناخت جهان و نظام‌های انسانی موجود در آن است.

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی
عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


 اصحاب وحدت اسلامی و علمای تقریبی مذهب امامیّه، همواره از محققان بنام و خردمندان بزرگِ روزگارِ خود بوده‌اند که در صفِ مقدم مبارزه با وهابیّت و تکفیر و افراطی‌گری و مقابله با استعمار دولت‌های غربی قرار داشته‌اند. جریان تقریب مذاهب اسلامی را نباید تنها در پاره‌ای از مباحث فقهی محدود کرد و نقش آنان را در مبارزه مشترک با غرب‌گرایی و مظاهر فرهنگِ مادی و حراست از نهاد خانواده؛ و نیز مجاهدت‌های آنان را در مبارزه با استعمار و اشغالگری رژیم غاصب صهیونیستی نادیده گرفت؛ بنابراین یکی از گام‌های مهم تقریبی همه‌جانبه نگری و داشتن افق وسیعی در شناخت جهان و نظام‌های انسانی موجود در آن است.

گام دیگر آنکه بدانیم تقریب مذاهب اسلامی در صف مقدم مبارزه با تکفیر و افراطی‌گری است. زمانی که «ابراهیم الجبهان» مجموعه مقالاتی را در تکفیر شیعه نگاشت، علمای بزرگ آن دوران، همچون: آیات عظام سیّد ابوالحسن رفیعی قزوینی، علّامه حاج میرزا خلیل کمره‌ای، حاج شیخ عبدالکریم زنجانی، حاج شیخ محمد صالح حائری (معروف به علّامه سمنانی) و حاج شیخ محمد خالصی و ... با نگارش تألیفاتی ذی‌قیمت، یکی از مهم‌ترین مجموعه منابع وحدت‌آفرین معاصر را به وجود آوردند؛ یعنی آنان، در عین دفاع از حریم مذهبِ امامیّه در برابر تهمت‌های ناروای شیوخ تکفیری، گرفتار نقشه‌های تفرقه‌آمیز دشمنان اسلام نشدند و از مسیر وحدت اسلامی خارج نشدند. همین موضوع در قبال نقد آثار تکفیری محب‌الدین الخطیب که امروزه از مراجع اصلی فتاوی شیوخ سعودی درباره شیعه امامیّه است، دیده می‌شود. در مقاله‌ای که ان شاء الله در آینده نزدیک منتشر خواهد شد، نشان داده‌ام که یکی از مهم‌ترین منابع تقریبی ما مجموعه تألیفاتی است که توسط علمای شیعه امامیّه در نقد نسبت‌های ناروا و بی مأخذ وهابیان نوشته شده است. آثار آنان اگرچه در فواصل زمانی مختلفی نوشته شده است ولی به جریان وحدت اسلامی عمق و معنایی عمیق‌ بخشید و ازاین‌رو اینکه بزرگان تقریب و وحدت اسلامی از شیعه و سنی می‌گویند مراد «تقریب است نه تذویب» [که در سخنرانی حضرت آیت‌الله سبحانی در دانشگاه یرموک کشور اردن هاشمی] بر آن تأکید شد، حقیقتی است که عملاً جاری و ساری بوده است.

دیگر گام مهم در مطالعات تقریبی آنکه: یکی از مهم‌ترین ویژگی تألیفات تقریبی و وحدت‌بخش، احاطة نویسندگان آن‌ها به منبع‌شناسی روزِ دنیای اسلام است که موجب گشایش افق دیدِ آنان می‌شود. از طریق توجه به بسامدهای منابع می‌توان جهت‌گیری‌های دوست و دشمن را تمییز داد و از میان دشمنان نیز دشمن مغرض را از دشمن نادان جدا ساخت. منبع‌شناسی همچنین قدرت وسیعی در استنادهای درست و به‌موقع از منابع گوناگون، به نویسنده می‌دهد و علاوه بر آن قدرت استدلال را افزایش می‌دهد. همچنین منبع‌شناسی تحلیلی می‌تواند محقق را در تشخیص اصالت متون و افشای تزویر مغرضان یاری کند؛ این شیوه را در آثار علّامه عبدالحسین امینی بسیار دیده‌ایم و مرحوم آیت‌الله کمره‌ای فصلی را با نام «کشف خیانت خیاطان شام و مصر در اسناد آسمانی و الهی» نوشته است که چگونه برخی از نویسندگان در نقل روایتی، بخشی از آن را بریده‌اند تا مطابق عقیده‌شان شود. معظم له چنین عملی را به بازی با عقربک قطب‌نمای کشتی و تاریک کردن خطوط نقشه‌ها تشبیه می‌کند که سرانجامی جز غرق کشتی ندارد.

توجه به نقاط مشترک میان فریقین دیگر گام مهم تقریب است. علمای تقریبی حدیث ثقلین را محور دعوت تقریبی خود قرار داده‌ و بر نقاط موردِ اتفاق مسلمین مانند عقیده مشترک فریقین به «خدای واحد»، «پیامبر واحد (ص)»، «کتاب واحد: قرآن کریم»، «قبله واحد» و .... تأکید کرده‌‌اند. در جامعه‌شناسی حوزه تضاد و وفاق، نقاط مشترک میان اعضای یک جامعه بسیار اهمیت دارد. هر نقطة اشتراکی میان مذاهب یک دین به مثابة رشته و رابطِ پیروان آن‌ها با یکدیگر است و از همین روست که اصحاب تفرقه می‌کوشند تا با کم کردن نقاط اشتراک، از نزدیک‌ شدن مسلمانان به یکدیگر جلوگیری کنند و بذر نفاق و تفرقه را چنان انگلی کشنده به جان مسلمانان می‌اندازند.

عالمان تقریبی به ما آموختند که احساسات را نباید بر عقل و دین حاکم کرد و اعصاب عمومی را بر ضد یکی از مذاهب اسلامی تهییج کرد؛ بلکه باید مستدل و مستند، معارف امامیّه را بدون حمله به معتقدات و مقدسات سایر مذاهب اسلامی عرضه کرد و جانب اخلاق اسلامی را نگاه داشت. همان کار بزرگی که مرحوم آیت‌الله علّامه محمدرضا مظفر (1322 – 1383 ه.ق) با تألیف کتاب ارزشمند «عقائد الامامیة» انجام داد و از سفارش‌های مؤکد آیت‌الله‌العظمی سیّد حسین بروجردی آن بود که «اگر می‌شنیدند کسانی با اعمال خود موجبات نفاق و تفرقه شده است، در هرکجا و هر مقامی که بودند مورد توبیخ ایشان قرار می‌گرفتند.» (نقل از کتابِ خاطرات داماد ایشان مرحوم آیت‌الله علوی بروجردی)

و باید که سوء‌نیت‌ها را از سوء تشخیص‌ها جدا کنیم و در کامل مبرد و کشف الغمه و مناقب شهرآشوب و برخی دیگر از منابع اسلامی (با الفاظ مختلف) از ابن عایشه نقل است که روزی حضرت امام حسن بن علی علیهما‌السلام در حال عبور از مسیری بود که مردی شامی به او رسید و چون حضرت را دید، مسحور وقار و جلال امام (علیه‌السلام) شد. نام حضرت (علیه‌السلام) را پرسید: امام (علیه‌السلام) فرمود: حسن بن علی بن ابیطالب (علیهم‌السلام) و مرد متأثر از تبلیغات دشمنان، زبان به بدی و زشتی گشود. امام علیه‌السلام خاموش بود تا سخن مرد به پایان رسید؛ آنگاه بشاش و خندان او را سلام داد و فرمود: ای مرد به گمانم عربی غریب هستی که درباره من به‌غلط افتاده‌ای؛ همانا که از ما طلب خشنودی کنی رضای تو جویم و اگر سؤال کنی ترا عطا فرمایم و اگر طلب راه راست کنی تو را هدایت کنم و اگر اسبی باید ترا سوار کنم و اگر گرسنه‌ای سیرت کنم و چنانکه برهنه‌ای بپوشانمت و اگر نیازمندی بی‌نیازت کنم و ... و ... و چنان باران رحمت امام باریدن گرفت که آن مرد به گریه افتاد و گفت: «الله یعلم حیث یجعل رسالته» پیش‌تر هیچ‌کس را از تو و پدر تو دشمن‌تر نداشتم و اکنون هیچ آفریده را از تو و پدرت در روی زمین دوست‌تر ندارم.

علمای در مبارزه با نسبت‌های ناروای مغرضانی همچون عبدالله علی القصیمی و یا ابراهیم الجبهان و یا محب الدین الخطیب و موسی جار الله، سوءنیت را از سوء شناخت و تشخیص جدا کردند و با شجاعت و قدرت علمی، سوءنیت آنان را بر همه مسلمانان آشکار کردند و درعین‌حال توجه داشتند که موضعِ تبلیغاتی مخالفان مغرض وحدت اسلامی خاصه وهابیان، موضع خاص آن‌هاست و ارتباطی با اکثریت اهل سنت ندارد، هرچند در مواقعی به دلیل تبلیغات اقلیت و سکوت اکثریت، اقلیت، نقشِ اکثریت را بازی می‌کند.

آنان در مقابل توهین‌ها و تندی‌های شیوخ وهابی و تکفیری صبورانه به روشنگری اذهان مسلمانان پرداختند و در دفاع از مذهب امامیّه متوسل به تکرار روش‌های ناروای وهابیان در توهین به مقدسات مسلمانان نشدند. علّامه میرزا خلیل کمره‌ای در خاطره‌ای از سفر حج خود (1367 ه.ق) می‌نویسد که در صُفّة مسجدالنبی نشسته و در حال تلاوت قرآن بود که ناگاه دیدند در وسط مسجد غوغایی به راه افتاد و فردی را کشان‌کشان آوردند و تازیانه زدند. معلوم شد ایرانی است و جرمش کشیدن سیگار است. در اینجا بحثی میان او و شیخی مصری در می‌گیرد. شیخ مصری که گمان نمی‌برد علّامه کمره‌ای ایرانی باشد، به معظم له گفت: آن مرد ایرانی است (بگذار او را بزنند) و افزود پنج سال پیش نیز مردی ایرانی وارد مکّه شد و کعبه را ملوّث کرد و گردن زده شد و من خود از شاهدان آن ماجرا بودم. میرزا خلیل گفت که تو شاهد زور و تزویر بودی و او را قسم داد که آیا خودت به چشم سر مشاهده کردی که او کعبه را ملوّث کرد؟ در ادامه علّامه کمره‌ای استدلال می‌کند که اولاً آیا عقلاً افسانه نقشه شیعیان برای ملوّث کردن کعبه می‌تواند حقیقت داشته باشد و ثانیاً آیا قی کردن (که قی نجس نیست) آن‌هم از روی غیر عمد، می‌تواند دلیلی بر قتل ضیوف بیت‌الله الحرام باشد؟ و ثالثاً حدیثِ (من احدث فی الکعبة یُقْتل و یضرب عنقه) مختص به تغوط عمدی است؛ و با استدلال او موضع شیخ مذکور آرام‌آرام معتدل شد و از باورهای نادرست رایج درباره شیعه کمی فاصله گرفت. در حقیقت، یکی از ویژگی‌های مهم تألیفات علمای تقریبی تلاش برای آشنایی عامّه مردم با وظایف مذهبی‌شان و آموختن شیوة سلوک اسلامی با سایر پیروان فرق مسلمین بود.

آیت‌الله علّامه سید ابوالحسن رفیعی قزوینی(ره) (1315 - 1395 ه.ق) یکی از آن عالمان بزرگی است که از اندیشه وحدت اسلامی و تأسیس دارالتقریب قاهره حمایت کرد و در دو رساله خود با عناوین: «حول عقائد الامامیّه فی جواب الجبهان الکویتی» و «من حول عقائد الامامیّه الموسوم برجم الشیطان لمعة من انوار الطریقة لتشیع فی جواب الخطوط العریضة» ضمن شرح عقاید شیعه امامیّه از اندیشه وحدت اسلامی سرسختانه دفاع کرد و مسلمانان را از تعصب کور و توهین برحذر داشت و متوجه نقشه‌های استعمارگران در ایجاد تفرقه در جهان اسلام کرد. خاطرنشان می‌شود که معظم له از شاگردان آیات عظام: عبدالکریم حائری یزدی، عبدالنبی نوری، میرزا هاشم اشکوری، مسیح طالقانی بود و اجازه اجتهاد و روایت از آیات عظام حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، حاج سیّد ابوالحسن اصفهانی و حاج شیخ محمدرضا مسجد شاهی اصفهانی داشت. او در وصف اهمیّت وحدت اسلامی و اندیشه دارالتقریب که موردحمایت آیت‌الله‌العظمی سیّد حسین بروجردی بود، می‌نویسد:

«خداوند را سپاس که حقیقتاً امروزه اندیشه دارالتقریب، دعوت هر مسلمانی (شیعه و سنی) است که برای دین خود و مبادی و اصول آن، جویای عزّت است و هدف هر مصلح دانشمندی است که درصدد انتشار مبادی حق در فضایی آرام و منصفانه است ...»

نمونه‌ای دیگر از عالمان بزرگ امامیّه را که به موضوع تقریب و وحدت اسلامی توجه شایانی مبذول کرد، آیت‌الله علّامه میرزا خلیل کمره‌ای (ره) (1317 – 1405 ه.ق) فقیه، مفسر، حکیم معاصر شیعی بود. او از شاگردان آیات عظام: عبدالکریم حائری یزدی، ملّا محمد بیدهندی، سیّد احمد جاوه‌ای، میرزاعلی اکبر یزدی است. معظم له همدرس با مرحوم حضرت امام خمینی بود و از شاگردانش می‌توان به آیات علّامه سیّد مرتضی عسکری و سیّد محمود طالقانی و حاج شیخ مرتضی حائری اشاره کرد؛ و او به‌حق مؤسس کرسی درس تفسیر قرآن کریم در حوزه علمیّه قم است که در مسجد امام حسن عسکری (ره) برگزار می‌شد.

ابراهیم الجبهان در مقالات بی‌پایه و بنیان خود مدعی شده بود که «اختلاف میان امامیه و غلات تنها صوری است و نه جوهری» و این ادعای بی‌اساس که در آثار القصیمی و دیگران تکرار شده بود، منجر به نگارش کتاب «مبارزات رسول خدا صلی‌الله علیه و آله و ائمه شیعه معصومین علیهم‌السلام» از سوی آیت‌الله کمره‌ای شد که در آن کتاب، فصل‌به‌فصل و به صورتی مستند، به مبارزات پیامبر اکرم و ائمه اطهار علیهم‌السلام اشاره کرد او در مقدمه دوّم خود بر آن کتاب می‌نویسد:

«در این دوران تیره وحشت زاد بزرگ‌ترین مصیبت ما این است که از خطرهایی که ما را فراگرفته تغافل نموده و خود را به کوری زده و هر یک، دیگری را تکفیر می‌کنیم و اختلافات مجتهدین را در مسائل فرعی به‌منزله اختلاف در دین می‌دانیم. مثلاً اگر یکی از برادران هم‌کیش، نمازگزاری را ببیند که بر خاک سجده می‌کند دادوفریاد می‌کشد، بااینکه ازنظر شیعه امامیه سجده به زمین و آنچه از زمین می‌روید غیر از مأکول و ملبوس صحیح است و اما بر آن دو صحیح نیست، چون‌که خوراک و پوشاک است که معبود اهل دنیاست. متأسفانه دولت‌های استعمارگر این تفرقه‌ها را تشدید کرده، دامنة این اختلافات را به مراحل وسیع‌تری کشانده و این شکاف‌ها را توسعه بیشتری داده است و فوق‌العاده در دعوت‌های سوء خود مبالغه نموده تا جائیکه هر تهمت ناروایی را برادران ساده‌لوح ما به ما نسبت داده‌اند و هرگونه تهمت و بهتانی را برای ما تجویز نموده‌اند. مثل عبدالله علی القصیمی که کتاب «الصراع بین الاسلام و الوثنیه» را چنان نوشته است که این کتاب شیخ «ابوالسمح» پیش‌نماز حرم را در مکه اغفال کرده و در تقریظی که بر کتاب مزبور نوشته می‌گوید:

لَقَْد کُنّا نَعَدُّ الرَّفْضَ جُرماً
فَبَیَّنَ کُفْرَهُ هذا الصَّراع

یعنی ما از پیش رافضی بودن را تنها جرم و گناه می‌شمردیم، اکنون این کتاب «الصراع ...» کفر شیعیان را روشن ساخت.»

افرادی چون علّامه کمره‌ای به‌خوبی متوجه این نکته شده بودند که دست استعمار در پشت چنین تألیفاتی نهفته است و با هوشمندی تمام، اهل سنت را از شیوخ تکفیری جدا کردند و موضوع را به نزاع شیعه و سنی مبدل نکردند و به بیان او

«دور نیست که از طرف دست استعمار یا اسرائیل و عمل قاعده جدایی بینداز و حکومت کن، برای آنان [امثال قصیمی، حفناوی، محب الدین الخطیب و ابراهیم الجبهان] مزدی تعیین شود.»

و باز در مواجهه با وهابیّت و به‌ویژه تألیفاتِ ابراهیم الجبهان، یکی دیگر از بزرگان معاصر آسمان فقاهت و تقوی شیعه امامیّه، یعنی آیت‌الله علّامه حاج شیخ عبدالكريم بن محمدرضا زنجانی نجفی (ره) (1304- 1388ه.ق) کوشش‌های وسیعی را در مبارزه با تکفیر و افراطی‌گری به عمل آورد. او یکی از بزرگان دعوت وحدت اسلامی در دوران معاصر است و در مقام علمی معظم له همین بس که مرجعیتش به تأیید اساتیدش سيّد محمدکاظم طباطبایي يزدي و سيّد محمّد فیروزآبادی يزدي و نیز سیّد ابوالحسن اصفهانی رسیده است. توضیح آنکه آیت‌الله سیّد محمّدکاظم طباطبایی یزدی (در سال 1336 ق) و بعدها آیت‌الله سیّد ابوالحسن اصفهانی ارجاع به احتیاط به ایشان کردند و آیت‌الله سیّد محمّد فیروزآبادی در دوران بیماری‌اش که منجر به وفاتش شد، به سال 1345 ق، معظم له را به‌عنوان مرجع تعیین کرد. (زنجانی، 1375: 4 - 5)

او پاسخی محکم به کتاب الجبهان داد و آنگاه‌که مرحوم آیت‌الله عبدالکریم زنجانی در نامه‌ای به شیخ عبدالله سالم الصباح امیر کویت که به شهر نجف اشرف آمده بود، چنین نوشت:

«... شاید به خاطر آورید چندی پیش در محضر شما با ما در روضة حیدریه نجف اشرف قرآنی را به خط شریف امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام امام شیعیان در گنجینه کتب آن حضرت مشاهده فرمودید و مخصوصاً دریافتید که آن قرآن حرف‌به‌حرف با قرآن شریفی که بین عموم مسلمانان متداول است مطابق است، اکنون نظر شما را به نوشته جبهان کویتی در شماره 5 مجله رایت اسلام منتشره ریاض پایتخت کشور سعودی جلب می‌نماید که نامبرده سخت به قرآن شریف و ائمه شیعهعلیهم‌السلام تاخته است؛ بی‌شک او از اهریمن الهام گرفته دشمن اسلام و از معاندین کویت است.

مقاله او عموم مسلمین را ناراحت ساخته تا جایی که سیلی از نام‌ها و تلگراف‌های اعتراضیه از مسلمانان اطراف جهان به‌سوی ما سرازیر گردیده است، شایسته است که والاحضرت به این قضیة فتنه‌انگیز و تفرقه‌انداز بین مسلمین توجه و اهتمام خاص مبذول فرموده، ما را از چگونگی اقدامات شدیدی که درباره مجرم ابراهیم جبهان معمول داشته‌اید مطلع فرمایند. (ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم) والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. 15/5/1380ه.ق امضاء عبدالکریم زنجانی.»

امیر کویت پس‌ازآنکه در حرم مبارک نجف اشرف، نسخه قرآن مذکور را قرائت می‌کند، متوجه می‌شود که قرآن شیعیان کاملاً مطابقت با قرآنی دارد که در نزد مسلمین متداول است و در اثر آن مجلس بر اکرام و احترام شیعیان در کویت افزود و به آن‌ها آزادی در شعائر دینی ازجمله پخش اذان شیعه را بالای مأذنه با بلندگو داد. امیر کویت در پاسخ آیت‌الله زنجانی (ره) نوشت که «عمل این دیوانه گمراه مفسده‌جو [ابراهیم الجبهان] ما را سخت ناراحت ساخت. کاملاً میدانید و تأکید می‌کنیم که ما در احترام و تقدیس و رعایت حق اهل‌البیت با شما احساسات مشترکی داریم و لازم به توضیح نیست که این امر احساسات ما را چون شما جریحه‌دار نمود ما همگی پیرو یک دین بوده، هیچ عملی مانند کار ناشایست این نادان که به‌محض وصول خبر اقداماتش او را از کویت تبعید نمودیم، نمی‌تواند بین ما تفرقه ایجاد کند

قضایای فوق در کتاب خاطرات سفرهای آیت‌الله زنجانی که توسط محمّد سعید ثابت گردآوری‌شده و مرحوم سردار نیا آن را با عنوان «کتاب یگانگی اسلام یا هم‌آهنگی مذاهب مسلمین» به فارسی ترجمه‌شده است، به‌تفصیل موجود است.

آیت‌الله علّامه حاج شیخ محمد صالح حائری(ره)، معروف به علّامه مازندرانی (1297 - 1391 ه.ق) از شاگردان آیات عظام: سیّد محمدکاظم یزدی و میرزا حسین ابن میرزا خلیل مجتهد تهرانی بود. از آثار اوست: «تفسیر سوره حمد»، «حکمت بوعلی»، «کلمات الحجج العامرة فی ظلمات اللجج الغامرة فی دفع مفتریات علی الإمامیة» و کتاب اخیر او در رد شبهات ابراهیم الجبهان کویتی است؛ که با هوشیاری دست استعمار را در تفرقه میان مسلمانان می‌بیند. همان‌طور که آیت‌الله حاج شیخ محمد خالصی نیز که نقدهای مفصلی بر آثار جبهان دارد، در پس هر قلمی که در پی درگیری میان مسلمانان است، تقشه استعمار را برای سلطه بر مسلمانان می‌بیند.

ادبیات تقریب و وحدت اسلامی دریای بی‌کرانی است که نمی‌توان آن را در چند صفحه چنین خلاصه کرد؛ پس به همین اندک بسنده کرده و در پایان به جریان نوینی اشاره می‌شود که در آینده به ارتقای سطح مطالعات خواهد انجامید. بحمدلله چند سالی است که مراجع معظم تقلید، حضرات آیات عظام حاج شیخ ناصر مکارم شیرازی و حاج شیخ جعفر سبحانی که سابقه‌ای طولانی در نگارش آثار علمی و تلاشی وصف‌ناپذیر در نقد وهابیّت داشته‌اند، کوشش دیگری را برای اعتلای عملی وحدت اسلامی و نفی تکفیر و ترورِ مسلمانان، سامان داده‌اند که شاید در وهلة اوّل، در «کنگره بین‌المللی خطر جریان‌های تکفیری» نمایان شود؛ امّا اهمیت کار ایشان در آن است که وهابیّت پژوهی را به‌سان یک سنّت مطالعاتی در حوزه علمیّه قم پایه‌گذاری کرده‌ و سامان بخشیده‌اند که در تأسیس مراکزی چون دارالإعلام لمدرسة اهل‌البیت علیهم‌السلام (www.darolelam.ir) با آن کتابخانه‌ای غنی و روبه گسترشش و نیز دبیرخانه کنگره خطر جریان‌های تکفیری نمایان می‌شود. اساتید و محققان و محصلان آن مؤسسه، در جریان شرکت در اجلاس‌ها و کنگره‌ها تجربه می‌آموزند و به لحاظ علمی ارتقا می‌یابند؛ امری که ثمرات ارزشمند آن با گذشت زمان مشاهده خواهد شد و زمینه‌ساز مطالعاتی نظام‌مند و مستمر در این حوزه خواهد شد.


منبع: وبگاه همایش بین المللی بحرانهای ژئوپلتیکی جهان اسلام

12 بهمن 1394

انتشار یادداشت در خبرگزاری فارس - برشی کوتاه از کارنامه سیاه آل سعود بر ضد شیعیان حجاز

 

استعمار و پیدایش سلطنتِ آل سعود

شناختِ سیاست دولت سعودی در قبال شیعیان آن کشور، درگرو شناخت پروژه وسیعی است که توسط استعمار بریتانیا در سرزمین‌های خلافت عثمانی به اجرا گذاشته شد و با اشغال فلسطین، ابعاد بسیار پیچیده‌ای یافت و اینک نیز از نو در حال بازنویسی است.

مرحوم آیت‌الله حاج شیخ محمد خالصی که عمری را صرف مبارزه با استعمارِ بریتانیا و عوامل داخلی‌اش، همچون رضاخان پهلوی کرد، درک بسیار هوشمندانه‌ای از رابطة استعمار و تفرقه و تضاد در عالم اسلام داشت. او به‌خوبی متوجه رابطه‌ای مهم میان حضور استعمارِ بریتانیا در کشورهای مستعمره با انتشارِ آثار تفرقه‌آمیز میان مسلمانان (و نیز غیرمسلمانان) شده بود. استعمار بریتانیا از حدود 1800 میلادی بر جامعه هند مسلط شد و در همان حدود، عبدالعزیز دهلوی (متوفی 1823 میلادی) کتابِ تکفیری «تحفة اثناعشریه» را نوشت. از دیدِ آیت‌الله خالصی، این‌گونه هم‌زمانی‌ها، اتفاقی نیستند؛ استعمارگران می‌کوشند مسیر اختلافات را چنان جهت دهند که به ایجادِ شکاف‌های فعال عقیدتی و درگیری عملی میان مسلمانان بینجامند؛ درنتیجه وضعیتی پیش آید که مسلمانان به‌جای آنکه با بریتانیایی‌ها بجنگند، با هم بجنگند. آیت‌الله خالصی می‌نویسد: بریتانیا به واسطة همین کتاب، بیش از یک‌صد سال ملت هند را چپاول کرد؛ و درست زمانی که پای بریتانیا به عراق باز ‌شد، همان کتاب، یعنی «تحفة اثنا‌عشریه» توسط شیخ محمود آلوسی خلاصه شد و در سال (1300 قمری / 1882 م) در عراق منتشر شد. البته سلطان عبدالحمید به‌سرعت متوجه فتنه مذکور شد و به جمع‌آوری کتاب پرداخت. این‌گونه تشدید فرقه‌گرایی‌ها «دقیقاً» زمانی بود که بریتانیا به برنامه تجزیه سرزمین‌های اسلامی مبادرت کرده بود و به تقویت و حمایت ویژه‌ آل سعود می‌پرداخت. استعمارگران به‌دقت زمینه‌های مستعد تضاد در جهان اسلام را مطالعه و رصد می‌کنند و در مواقع نیاز از آن بهره‌برداری می‌کنند، در اسناد منتشرشده وزارت خارجه بریتانیا گزارشی (1926 م) از عزل تمامی ائمه مساجد مکه مکرمه و مدینه منوره و جایگزینی شیوخ وهابی نجدی بجایشان به چشم می‌خورد که طبق بررسی مأمور بریتانیا، شیوخ مذکور برخاسته از سپاه اخوان وهابی‌اند و ویژگی آنان تکفیر سایر مذاهب اسلامی است. این گونه گزارش‌ها، مبنای تصمیم‌گیری‌های دولت بریتانیا برای شکلگیری آینده جهان اسلام بود. 

 و بسیار جالب‌توجه است که در همان زمانی که علمای بزرگ شیعه از قبیل آیات عظام میرزا محمدتقی شیرازی (میرزای دوم)، آخوند خراسانی، شیخ الشریعه اصفهانی و ... با صدور فتاوی جهادیه از خلافت عثمانی و سرزمین‌های اسلامی، علیه تجاوزِ دول متجاوز غربی دفاع کرده و فتاوی جهادیه علیه اشغالگری کفّار صادر می‌کردند، آل سعود در حال جنگ با خلافت عثمانی و تصرف شهر به شهر سرزمین حجاز بود. نمونه‌های متعددی از فتاوی مذکور و اسناد آن، در کتاب «کامل سلمان جبوری» با عنوان «المواقف ‌المشترکة لعلماء ‌العراق و ایران ضدالغزو الاجنبی للبلاد الاسلامیة 1905 - 1920 م» و نیز کتاب «رسائل جهادیه» تألیف دکتر محمدحسن رجبی موجود است.

عبدالعزیز آل سعود (پدر ملک سلمان) شهر ریاض را در سال 1902 میلادی به اشغال خود درآورد و با ایجاد سپاه «اخوان وهابی» که به روایتِ مورخان، خلق‌وخویی تکفیری و رفتاری خشونت‌بار داشتند، در طی سال‌های بعد، بر تمامی حجاز و شهرهای مقدس مکه و مدینه سیطره پیدا کرد. این جبهه‌بندی‌ها اتفاقی و از روی تصادف نیست. ظهور آل سعود در دوره‌ای که نهایتاً به تأسیس دولت عربستان سعودی انجامید، در راستای سیاست بریتانیا بود که در آن زمان با شیوه تقسیم سرزمین‌های عثمانی، نظر به درگیری توأمان مسلمانان با یکدیگر داشت و در این خصوص به کتاب «هذه هی‏ الوهابیة» اثر مرحوم آیت‌الله مغنیه رجوع شود.

در مواجهه با وهابیّت لحظه‌ای نباید چشم از استعمار برداشت و غافل شد و خدای ناخواسته موضوع را مبدل به تفرقه میان شیعه - سنی کرد که قدرت‌های غربی، سالیانِ درازی است که دامی بزرگ را پهن کرده‌‌اند و در کمین صید خود نشسته‌اند.

زندگی شیعیان حجاز در فضایی آکنده از تکفیر و توهین

ماجرای تروریسم تکفیری ازآنجا شروع نمی‌شود که جنایتکار داعشی در حال بریدن گلوی قربانیِ مسلمان خویش، با توجیه کفر و شرک اوست؛ این چیزی است که اتفاقاً رسانه‌های داعشی و تلویزیون‌های الجزیره و العربیه و ...، سعی در القای آن به بیننده دارند. در همان زمانی که کشتارِ مسلمانان اتفاق می‌افتد، ماجرای اصلی درجای دیگری رخ‌داده است. مردم عادی معمولاً کالا‌ها یعنی محصولات نهایی را در ویترین‌های فروشگاه‌ها مشاهده می‌کنند، ولی محققان به سراغ کارگاه‌ها و کارخانه‌‌ها و مسیر خط تولید تا مصرف آن کالاها می‌روند. زمانی که پشت صحنة عقیدتی تروریسم تکفیری تبیین شود، می‌توان واقعیت‌های ناگفته و خاموش بزرگی را مشاهده کرد. زندگی در سایه حکومت شیوخ آل سعود، زندگی در کارخانه تولید تکفیر و مقدمات تروریسم است. در اینجا تنها به یک مثال اکتفا می‌کنم تا سختی زندگی شیعیان و اهل سنت غیر وهابی، ملموس‌تر شود. تاکنون کتابی درباره «جامعه‌شناسی ادعیه شیوخ سلفی» تألیف نشده است و امید که چنان اثری نوشته شود تا با تحلیل کلمات و نام‌ها و عبارات و مثال‌های آن‌ها، عمقِ نگاه تکفیری و شباهت وهابیت سعودی به وهابیت داعشی مشخص شود. برای مثال، در ادعیّة معروف شیوخ سلفی در سخنرانی‌هایشان، از خداوند خواسته می‌شود که زمین‌لرزه‌های کُشنده و گدازه‌های سوزاننده بر شیعیان فرو فرستاده شود و شیعه و یهود (هردو به عنوان کافر) به جان هم بیفتند.

اللهم سلط على الشیعة الزلازل المهلکة، والبراکین المحرقة، اللهم سلط الشیعة على الیهود؛ وسلط الیهود على الشیعة

و این همان ذهنیتی است که شیوخ وهابی در مقدس‌ترین اماکن مذهبی مسلمانان به ترویج آن می‌پردازند. و به این نمونه دعای وهابی تکفیری، شیخ محمد زغبی، از شیوخ ماهواره‌های سعودی مانند وصال، توجه شود که می‌کوشد تا در قالب دعا، تنفر مذهبی و تروریسم تکفیری را به مخاطبان ناآگاه خود القاء می‌کند:

 ... اللهم علیک بالروافض؛ اللهم جمد الدماء فی عروقهم؛ اللهم جمد الدماء فی عروق مرجعیاتهم وأئمتهم، وعلمائهم؛ اللهم سلط علیهم الغلاء والبلاء والوباء؛ اللهم جمد الدماء فی بطونهم وظهورهم؛ اللهم سلط علیهم السرطان؛ اللهم احفظ بلادنا منهم، اللهم احفظ مصر منهم، اللهم احفظ المملکة العربیة السعودیة منهم، اللهم احفظ الکویت منهم، اللهم احفظ البحرین منهم، اللهم احفظ بلاد المسلمین جمیعاً من الروافض؛ اللهم انصرنا علیهم ...

مضمون تمام بندهای دعای او بر محور قتل و کشتار شیعیان و درخواست جهت ابتلای آنان به انواع بیماری‌ها و هراساندن مردم کشورهای منطقه از آنان و ... می‌چرخد. همین فرد تکفیری سال‌هاست که با حقوق دولت سعودی، در مساجد قاهره پرسه می‌زند و چنین کلماتی را به مخاطبان ناآگاه خود تلقین می‌کند. از دید او شیعیان امامیه باید کشته شوند و اثری از آن‌ها بر روی زمین باقی نماند. و اینجاست که می‌بینیم ذهنیت تروریست‌های القاعده و داعش یک‌شبه ایجاد نشده است.

ناگفته نماند که مفتیان وهابی آل سعود، از قبیل عبدالعزیز بن باز، ابن جبرین، اللحیدان و ... دعا برای پادشاهان آل سعود را (به‌عنوان ولی امر مسلمین) واجب و از افضل عبادات شمرده‌اند و اوقاف سعودی کتابی را با عنوان «الدعاء لولاة الأمر» نگاشته و در میان مسلمین منتشر کرده است. در منابر مکه و مدینه هرگونه توهینی به شیعیان رواست، امّا آنان چرا در ادعیة خود نامی از اوباما و کامرون، اولمرت و لیونی و ... نمی‌برند؟

این‌ها نشان‌دهنده فضای روانی بسیار سختی است که مسلمانان ناهمسو با وهابیّت، در عربستان تحمل می‌کنند. ادعیه شیوخ سلفی درباره اهل سنت که از مشرب‌های صوفی هستند، کمتر از شیعه نیست و برای آنان نیز از خداوند متعال تقاضای عذاب‌های الهی قوم عاد و ثمود و نوح را برایشان درخواست می‌کنند! و سخن و مثال‌ها دراین‌باره بسیار است و مجال اندک.

حضور تاریخی شیعه در عربستان قدمتی دراز دارد و چنانکه مرحوم علّامه محمدحسین مظفر در کتاب تاریخ شیعه بیان کرده است، حجاز، اولین سرزمینی بود که پذیرای حضور شیعیان شد و از دیرباز قبایل شیعه‌نشین همچون بنوجهم و بسیاری از قبیله بنی عوف؛ و در شهر مدینه شیعه نخاوله و در روستاهای مدینه شیعه العوالی حضورداشته‌اند. حضور شیعیان در مناطق شرقی عربستان در استان‌های قطیف و أحساء بسیار است.

پیش‌تر، از خلال دعاهای شیوخ سلفی در منابر رسمی آل سعود، به رویکردِ ضد انسانی آن‌ها در قبال مسلمانان اشاره شد. عقاید مذکور، شالوده نگاه رسمی سعودی به شیعیان است، هرچند در عمل، برخی از سیاستمداران سعودی، مایل به اتخاذ سیاستی نرم‌تر با اعطای حداقلی از امکانات هستند؛ و برخی دیگر همچون دولت ملک سلمان و ولیعهدش، نگاهی خشن و امنیتی به شیعه دارند. در هر دو حالت، شیعیان همواره با اتهام با ایران مواجه و مورد بدبینی حاکمان سعودی هستند. موضوع دیگر حساسیتی است که در ارتباط با مرجعیت شیعه موجود است و غالباً شیعیان در احکام عملیّه، از علمای حوزه‌های علمیّه نجف اشرف و ایران تقلید می‌‌کنند. در اینحا یادی نیز از مرحوم حاج شیخ علی العمری (متوفی 1432 ه.ق) کنیم که از علمای شیعه مقیم مدینه منوره بود و نماینده فقهای بزرگ حوزه‌های علمیّه ایران و عراق بود.

 نمونه‌ای مُدَوَّنی از نگاه آل سعود به شیعه را می‌توان در آثار شیخ وهابی و تکفیری، ناصر العمر (متولد 1373 ق / 1952م) به‌ویژه کتابِ «واقع الرافضة فی بلاد التوحید» (انتشار به سال 1413 ه.ق‌) مشاهده کرد. او در آن کتاب، تعداد شیعیان عربستان را تنها پنج درصد جمعیت آن کشور قلمداد کرد و حکومت سعودی را به اجرای برنامه‌ای منظم جهت پاک‌سازی سعودی از لوث وجود شیعیان امامیّه - که آنان را کافر می‌داند - فرامی‌خواند. موارد زیر از زمرة پیشنهادهای اوست که از مصادیق جنایت علیه بشریت است:

1) حذف شیعیان امامیّه از تمامی مشاغل دولتی،

2) ممنوعیت کتاب‌هایشان،

3) اجبار به پذیرش مذهب رسمی عربستان،

4) تبعید دسته‌جمعی‌شان.

خواسته‌های شیعیان

خواسته‌های شیعیان عربستان، کم‌و‌بیش خواسته‌هایی است عمومی درباره حقوق ضروری هر انسان که مورد مطالبة مردم مصر و تونس و یمن و بحرین و ... بوده است. درگذشته، تظاهرات خونین شیعیان قطیف در محرم سال 1400 قمری (1979 م) (موسوم به انتفاضة محرم) برای تحقق حداقل حقوق مدنی‌شان رخ داده بود و شعار مردم در آن تظاهرات «لا سنیة لا شیعیة... وحدة وحدة إسلامیة» بود که حمام خونی به راه افتاد.

در سال 2011 م نیز پس از وقوع انقلاب‌های مردمی تونس و مصر، شیعیان بار دیگر مطالبات خود را مطرح کردند؛ مثلاً یکی از خواسته‌های شیعیان عربستان آن است که در مدارس عمومی، کودکان هر یک از مذاهب اسلامی، کتاب اختصاصی مذهب خود را داشته باشند. مثلاً در ایران، کتاب دین و زندگی، برای کودکانِ اهل سنت و بر اساس فقه و عقیده ایشان تدریس می‌شود و در کتاب‌های همه کودکان ایرانی، بر وحدت و برادری اسلامی تأکید می‌شود. شهید النمر این پرسش را داشت که چرا سعودی این خواسته را نادیده می‌گیرد؟ یا خواسته شیعیان آن است که دولت و ارکان آن، از ترویجِ تنفر مذهبی در جامعه سعودی اجتناب کنند؛ تبعیض کنار گذاشته شود و کرامتِ همه مسلمانان حفظ شود. زندانیان سیاسی که سال‌هاست بدون محاکمه در زندان هستند، آزاد شوند؛ و احساس امنیت به خانواده‌های شیعیان بازگردد. در اینجا یادی کنیم از مرحوم علّامه حاج شیخ محمدحسین مظفر که درباره سفر حج خود (1365 ه.ق) می‌نویسد: زوّار شیعه ابداً نسبت به دین و جان و مال و ناموسشان احساس امنیت نمی‌کنند و کافی است فردی ناآگاه یا معاند شهادت دهد فلان شیعه قصد مخالفت با شریعت را دارد تا خون او مباح شود و او نمونه ابوطالب یزدی را مثال می‌زند که تنها به‌صرف یک ادعای نادرست گردن زده شد.

توجه شود که ما در حال سخن گفتن از نظام سیاسی عربستان سعودی هستیم که مستبدترین و غیرمنطقی‌ترین نظام حاکمه در جهان است و اگر در «کتاب گینس» نام پادشاهی آل سعود، به عنوان رکورددار دیکتاتوری مطلقه ثبت شود، گمان نمی‌کنم هیچ‌گاه این عنوان کریه از او گرفته شود. ما در حال صحبت از نظامی هستیم که از سال 1902 میلادی (زمان فتح ریاض) تاکنون، یعنی بالغ‌بر یک‌صد و چهارده سال، یک پدر و پسرانش (سعود، فیصل، خالد، فهد، عبدالله، سلمان) بدون هیچ انتخاباتی، به‌دلخواه خود حکمرانی کرده‌اند. ما از جامعه‌ای بحث می‌کنیم که مفتیان انتصابی آن، دموکراسی را به هر صورت ممکن (شکلی یا محتوایی) حرام؛ و در حکم تشبه به کفّار می‌دانند. از دید آنان، حکمِ تظاهرات نیز چنین است؛ و از جامعه‌ای می‌گوییم که انتقاد از شاهان سعودی به منزلة خروج بر حاکم است؛ و مجازات سختی در انتظار منتقدان است. احکام تحریم تظاهرات، انتخابات، دموکراسی و ... در فتاوی رسمی بن باز و ابن جبرین و آل الشیخ و دیگران موجود است و به دلیل قیام‌های مردمی جهان عرب در سال 2011 م، کلیّه فتاوی مذکور در شمار میلیونی بازنشر شدند و این امر موضوعی پنهانی نیست.

آیت‌الله باقر النمر چندین بار دستگیر شد؛ اما آخرین دستگیری وی در سال 2012 م، به دلیل سخنرانی‌اش جهت مطالبه عدالت بود. معظم له همواره بر اعتراضِ مدنی و آرام تأکید داشت و جالب‌توجه آنکه چنانکه در وب‌گاه رسمی او آمده است، او نه‌تنها استفاده از سلاح را جایز نمی‌دانست، بلکه حتی پرتابِ سنگ به سوی مأمورین امینی را مُجاز نمی‌شمرد. مطالبات او عموماً اصلاح نظام بر مبنای عدالت؛ حقِ آموزش مذهبی کودکان بنا بر مذهبشان؛ اجتناب دولت از فرقه‌گرایی در جامعه؛ و درخواست جهت بازسازی «قبرستان مطهر بقیع» بود که توسط پدرِ ملک سلمان، پادشاه کنونی عربستان تخریب شد و این مطالبة دیرپای خیل عظیمی از مسلمانان است که برای بیان مطالبات مذکور باید کتابی جداگانه نوشت.

اتفاق مهمی که در حکم شهادت آیت‌الله باقر النمر رخ‌داده است و باید جهان اسلام متوجه ابعاد آن باشد، آن است که در حکم مذکور «انتقاد از حاکم» به منزلة «خروج مسلحانه بر او»؛ و به مثابة تروریسم تفسیر شده است. این همان گفتمان تکفیری است که پیش‌تر در باب ادعیه ناپاک مفتیان وهابی علیه شیعیان امامیّه و سنیان غیر وهابی، بیان شد. البته از آل خلیفه هیچ انتظاری جز تأیید حکم آل سعود نبود؛ ولی برخی از شیوخی که حکم اعدام مذکور را بدون بررسی واقعیات؛ ناخوانده و نادیده پذیرفتند، شایسته سرزنش‌اند؛ زیرا با پذیرش حکم مذکور، اندیشه‌ای را بنا نهاده‌اند که می‌تواند در آینده توجیه‌گر قتل هزاران مسلمانِ مصری و تونسی و ... باشد. اما آیا انتقاد از آل سعود فی نفسه عملی تروریستی است؟ جالب است که در «بیانیه رسمی وزارت کشور سعودی» (مورخ 7 مارس 2014 میلادی) اعضای جماعت اخوان المسلمین در سعودی و خارج از سعودی (مصر) نیز تروریست معرفی شده‌اند؛ آنهم در جایی که آل سعود به شیخ عدنان العرعور، مفتی تکفیری جبهه النصره و بسیاری از تروریست‌های تکفیری در سوریه، جایزة بین المللی نایف بن عبدالعزیز را اهداء کرده است (و ناگفته نماند که اردوغان به خاطر خدماتش به اسلام! در 2010م برنده جایزة جهانی ملک فیصل شد!)

به هرحال آیت‌الله نمر باقر النمر با این بهانه به شهادت رسید. اعدام‌های اخیر در سعودی، که به لحاظ تعداد اجرای احکام در یک روز، یکی از بی‌سابقه‌ترین اعدام‌ها در تاریخ معاصر سعودی است؛ در فضای امنیتی حاصل از جنگ آل سعود با مردم یمن رخ داده است.

با وقایع اخیر باید بصیرت و آگاهی‌مان را بیشتر کنیم. بدون تردید؛ آل سعود، از هیچ اقدامی – مستقیم و یا غیرمستقیم – برای ضربه زدن به ما خودداری نخواهد کرد. در نگاه شیوخ وهابی، هیچ ملاحظة اخلاقی در رابطة با مسلمانان غیروهابی از جمله ایرانیان، جایی ندارد. باید در عالی‌ترین سطح چه امنیتی و چه اقتصادی و چه فرهنگی در آماده باش کامل بود. آل سعود مهره‌ای از یک برنامه عظیم‌تر در منطقه است. یکبار با فروپاشی عثمانی جغرافیای جهان اسلام دگرگون شد، بار دیگر این ایده در دستور کار استعمارگران است. ما باید مرکزی برای رصدِ مستمر وقایع جهان اسلام بنا کنیم؛ نه از بابِ مراکزِ بی‌خاصیتی که اندکی پس از تأسیسشان، گرفتار کاغذبازی‌های اداری خود می‌شوند؛ و آخر سر اگر بتوانند مشکل خودشان را حل کنند، هُنر کرده‌اند؛ بلکه باید مراکزی از بابِ اطلاعات و عملیات که نظام‌مند اطلاعات را از سراسر جهان اسلام جمع‌آوری کند؛ همه‌جا ردپای دشمنان وحدت اسلامی را دنبال کرد، مراقب دوستان بود و تکه‌های جورچین وقایع و اندیشه‌ها را کنار هم بچیند؛ تا تصمیم‌گیری‌ها با افقی بسیار وسیع‌تر و با آگاهی و بینشی عمیق‌تر انجام شود و در خدمت مسلمانان جهان و شعار وحدت اسلامی به کار گرفته شود.

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات انسانی


http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13941015001608

 بازنشر در :

معاونت فرهنگی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی

دبیرخانه شورای برنامه‌ریزی مدارس علوم دینی اهل سنت:

پایگاه پژوهشی تخصصی وهابیت شناسی:

شیعه نیوز:

پایگاه دیده‌بان

موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)

پایگاه خبری تحلیلی هادی

 

انتشار یادداشت در خبرگزاری فارس - تاریخ تفرقه‌افکنی آل‌سعود میان مسلمانان

 

از دید آل سعود، فرزندان امّت اسلامی باید کفش و دمپایی و عینک عبدالعزیز آل سعود را به خاطر سپارند ولی یادی از خانه‌ها و قبورِ بزرگان اسلام همچون حضرت خدیجه (سلام‌الله علیها) و صحابه والامقام رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) نکنند.

در این نوشتار کوتاه مروری بر چند نکته از تاریخ معاصر آل سعود می‌شود که در درک سیاست‌های تفرقه‌افکنانه آل سعود در جهان اسلام مفید است و نوشتار زیر مکمل یادداشت پیشین اینجانب با عنوان: «12 تصویر تاریخی از آشنایی ایرانیان با آل‌سعود» است که پیشتر در خبرگزاری فارس منتشر شد.

این نکات هرچند جدا از هم شده‌اند، امّا همگی در یک واقعه‌اند؛ و باید با هم دیده شوند تا ماهیت واقعی آل سعود بیشتر و بهتر آشکار شود.


 

به لحاظ تاریخی، تجزیه خلافت عثمانی، بر اساس برنامه‌ای مشخص، برپایه معاهدات استعماری میان قدرت‌های اروپایی؛ به‌ویژه میان استعمار بریتانیا و فرانسه صورت گرفت در سال 1336 ه.ق بخش جنوبی سوریه و در سال 1337 قمری بخش شمالی سوریه از عثمانی جدا شد و در اختیار استعمار فرانسه قرار گرفت. دولت بریتانیا در تجزیه خلافت عثمانی، علاوه بر عراق، به دو منطقه حساس توجه ویژه‌ای نشان داد: 1. سرزمین فلسطین و 2. سرزمین حجاز؛ و سیاستی را پیاده کرد که نهایتاً در فلسطین به اشغالگری صهیونیست‌ها و تأسیس دولت جعلی و نامشروعِ اسرائیل منجر شد و حجاز را نیز که تا سال 1335 ه.ق یکی از ولایات عثمانی محسوب می‌شد، ابتدا با تحریکِ شریف حسین، از عثمانی جدا کرد و سپس سیاستِ اصلی خود را در سرکار آوردن وهابیان محقق کرد. سرانجام شریف حسین توسط دولت بریتانیا به قبرس تبعید شد و حتی اجازه نیافت به دیدار فرزندش در اردن برود.

مدّت اندکی پس از اشغال شهرهای مکّه و مدینه توسط عبدالعزیز آل سعود، - که برای تصرف مدینة‌النبی آن (در اوایل صفر 1343 ق / سپتامبر 1924م) را به توپ بست - ملک عبدالعزیز آل سعود زیر فشار افکار عمومی جهان اسلام، ناچار به تشکیل مؤتمر اسلامی در حجاز شد و در آنجا مدعی شد که مردم حجاز خواهان سلطنت او هستند! و متعهد شد تا کشورهای اسلامی را در اداره امور حج سهیم کند، امّا خیلی زود مشخص شد که چنین سخنی تنها برای خریدن زمان بوده است.

تا آن تاریخ، وهابیان عموم مسلمانان را تکفیر می‌کردند و همین انگیزه جنگ‌های آنان در سرزمین مقدس حجاز با نام «جهاد» بود؛ البته مسلمانان نیز معمولاً «وهابیان» را از شمارِ «خوارج» یا «غُلات» می‌دانستند.‌ مرحوم علّامه سیّد محسن امین در کتاب «کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب» وجوه شباهت آنان با خوارج را شمارش کرده است و رسایل علمای اهل سنت در این باره بسیار است. جالب‌توجه است که شیخ ظواهری از علمای الأزهر (او جدّ همین أیمن الظواهری سرکرده تروریست القاعده است و البته عمل او ارتباطی با جدّش ندارد) رساله‌ای را با عنوان «یهود لا حنابلة» نوشت و مرادش از یهود «آل سعود» بود. امروزه نیز همچنان تمجید از نگاه تکفیری آل سعود در دوران جنگ‌های ملک عبدالعزیز، در تألیفاتِ شاهزادگان سعودی همچون «فیصل بن مشعل بن سعود بن عبدالعزیز آل سعود» مانند کتاب «رسائل أئمة – دعوة التوحید» بازنشر می‌شود. از دید فیصل بن مشعل، جزیرة‌العرب پیش از پیمانِ اتحادِ «محمد بن عبدالوهاب» و «محمد بن سعود»، جزو بلاد کفر و الحاد بود و می‌نویسد: «پیش از ظهور این دو بزرگ‌مردان مصلح، اهل نجد در جهالت و ضلالت، کفر و الحاد و حلولیت زندگی می‌کردند و جهل و کفر خود را شاخه‌های ایمان و طریقة محمدیه می‌دانستند، تا آنکه بالاخره در نجد، پروردگار عالم شیخ‌الاسلام محمد بن عبدالوهاب را به میان آورد ...» (آل سعود، 1422: 28) و ذهنیت خودبینی او تا آنجا جلو می‌رود که به نقل از نویسنده‌ای دیگر که او از خاندان آل الشیخ است، (دکتر عبدالرحمن آل الشیخ) تنها سلفیه نجد را مسلمان می‌داند و مدعی است: «اگر محمد بن عبدالله [مجدداً] ظهور کند، او را جز از نجد (قلب جزیرة‌العرب) پیروانی نخواهد یافت.» (همان: 33)

حال که بد قولی و بدعهدی آل سعود بیان شد، یادی ‌کنیم از معلم اخلاق و فقیه وارسته، مرحوم آیت‌الله حاج میرزاعلی مشکینی (ره) (1300 – 1386 ه.ش) که اندیشه‌های بسیار جالب‌توجهی درباره وحدت اسلامی دارد. او بیش از سی سال پیش پیشنهاد جالب‌توجهی درباره اداره اماکن مقدس حجاز را مطرح کرد که در کتاب «کنگره جهانی ائمه جمعه و جماعت - وحدت مسلمین» منتشر شده است. نص سخن او چنین است: «پیشنهاد من این است که طبق نص آیات و حکم صریح الهی قبلة مسلمین یعنی کعبه و آنچه بدان تعلق دارد؛ یعنی مشاعر عظام عرفات و مشعر و منی و بالأخره حرم شریف و مواقیت احرام و بالطبع حرم مطهر رسول اکرم صلی‌الله علیه و علی آله الأطهار و صحبه الأخیار همه و همه مالِ جمیع مسلمین است از روز اوّل حدوث این امکنه شریفه چنین بوده و تا دامنة قیامت نیز چنین خواهد بود. .... پیشنهاد این است ... باید ادارة حرمین شریفین در تمام اوقات سال به وسیلة دو گروه متشکل از همه کشورهای اسلامی انجام یابد. گروه اوّل هیئت‌رئیسه و مقننه و گروه دوّم هیئت مجریه و طرز تشکیل هیئت‌رئیسه باید به دین منوال باشد که از هر یک از پنجاه کشور اسلامی یک یا دو نفر شخصیت لایق و عالم و آشنا به علوم و معارف اسلامی اجتماع کنند و هیئت تقنینیه، اداره حرمین شریفین را تشکیل دهند و اساسنامه و شرح الوظایفی مفصّل و منضبط و دقیق طبق دستورات اسلامی و استفاده از کتاب کریم و سنت نبی اکرم (صلی‌الله علیه و آله) تنظیم کنند و بنام مجلس اعلای اداره امور حرمین مشغول کار شوند. و سپس گروه دوم بنام گروه اجرایی از هر کشوری پنجاه نفر و یا صد نفر افراد مجهز به همه تجهیزات مادی و معنوی و امنیتی در محلی از حرمین شریفین اجتماع کنند و زیر نظر مجلس اعلای حج در شهور اقامه مناسک حج و اوقات عمره‌های مفرده متصدی تمام شئون حجاج محترم باشند. ... و حتی خود اهالی جزیرة‌العرب اگر بخواهند در مراسم حج و عمره شرکت کنند باید زیر نظر و چتر هدایت و راهنمایی گروه اجرایی بین‌المللی قرار گیرند. ...»

زمانی که علمای بزرگ اسلام از شیعه امامیّه و اهل سنت، بر تعلیم و تربیت آزادانه همه فرق اسلامی در مکّه و مدینه تأکید کردند، آل سعود تعلیم و تربیت حجاز را منحصر به تربیت سلفی – سعودی کردند و تعالیم سایر فرق و مذاهب اسلامی را بدعت و حتی شرک نامیدند و از آموزش آن‌ها ممانعت به عمل آوردند. بسیاری از علمای امامیّه و اهل سنت همچون مرحوم شهید شیخ رمضان البوطی از این رویّه انحصارطلبانه سعودی‌ها شدیداً انتقاد کرده‌اند. اگر خواسته باشیم این انتقادها را فهرست کنیم خود مقاله‌ای مفصل خواهد شد. پس از چندی آل سعود به تأسیس شبکة آموزشی وسیعی دست زدند تا مرجعیت فقهی و حدیثی نه‌تنها حجاز بلکه سراسر جهان اسلام را در اختیار خود بگیرند.

زمانی که علمای بزرگ اسلام از شیعه امامیّه و اهل سنت، با ابتکار مرحوم حضرت امام خمینی (ره) میلاد حضرت رسول‌الله (صلی‌الله علیه وآله) را به‌عنوان تاریخی برای وحدت اسلامی انتخاب کردند، و آن را هفته وحدت نامیدند که شامل دوازدهم تا هفدهم ربیع‌الاول است که جمعِ روایاتِ میلاد پیامبر (صلی‌الله علیه وآله) است، بلافاصله این پیشنهاد با تعریض عربستان سعودی و مواجه شد و آل سعود و مفتیان سلطنتی آنان اعلام کردند که بزرگداشت میلاد حضرت رسول‌الله (صلی‌الله علیه وآله) بدعت و شرک است.

بیش از یک هزار و سیصد سال مسلمانان میراث اسلامی مکّه مکرّمه و مدینه منوّره را محفوظ هر نسل برای نسل دیگر نگاه داشتند و در مقابل آل سعود همه را تخریب کرد. از دید آل سعود، فرزندان امّت اسلامی باید کفش و دمپایی و عینک عبدالعزیز آل سعود را به خاطر سپارند (تصویر شماره 1) ؛ ولی یادی از خانه‌ها و قبورِ بزرگان اسلام همچون حضرت خدیجه (سلام‌الله علیها) و صحابه والامقام رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) نکنند. (تصویر شماره 2) و عینک و قلم شیخ وهابی ابن عثیمین را زیارت کنند ولی زیارت اولیای الهی را انجام ندهند. (تصویر شماره 6)

تصویر 1 – کفش ملک عبدالعزیز در موزه سعودی

تصویر 2 – روزنامه کویتی الکون: تخریب مزار اولیاء و صحابه آن‌قدر در نزد مسلمانان زشت و زننده بود که در آن اوایل، مُجرم اصلی (ملک عبدالعزیز) نیز مسئولیت آن را به گردن نگرفت.

تصویر 3 –آنچه مسلمانان (از دید آل سعود) باید ببینند: قصر خزام در جدّه – ازآنجاکه زمانی اقامتگاه ملک عبدالعزیز آل سعود (مؤسس دولت سعودی) بوده است، به موزه تبدیل شد.

تصویر 4 – آنچه مسلمانان (از دید آل سعود) نباید ببینند: بقیع پیش از تخریب

 

تصویر 5 – سرانجام به کجا خواهند رسید؟ - دورنمایی از مرحله آتی تغییر هویت شهر مدینه النبی

تصویر 6 - اهالی حجاز می‌پرسند: چگونه زیارت خودکار و عینک و ... شیخ وهابی ابن عثیمین مجاز است، ولی زیارت قبر مطهر حضرت رسول الله (صلی الله علیه وآله) بدعت است؟

قصرهای آل سعود مرمت می‌شوند ولی خانه‌ها و میراث خاندان وحی و اصحاب رسول‌الله تخریب شدند. اول کاری که عبدالعزیز بن سعود در زمان تصرف مکه انجام داد تخریب مقبره و منزل حضرت خدیجه (س) بود. اهل سنت نیز دلی پرخون از تخریب نشانه‌ها و مقدساتشان در حجاز دارند. مقابر بسیاری از صحابه رسول خدا صلی‌الله علیه واله را تخریب کردند؛ چنانکه با تخریب خانه ابوبکر خلیفه اوّل، و پاره‌ای بناهای دیگر، بعدها «هتل هیلتون» را بنا کردند. شرح مفصلی از تخریب‌ اماکن مقدس اسلامی را مرحوم علّامه سیّد محسن امین در کتاب «کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب» آورده است و اکنون باید ابعاد این تخریب‌ها را از نو نگاشت. علمای اسلامی در تمام اعصار با هوشمندی تمام میراث صدر اسلام را برای آیندگان محفوظ داشته بودند تا آیندگان بتوانند بی‌واسطه تاریخ اسلام را ببینند. اما در منطق آل سعود تاریخ خانوادگی آنان بر تاریخ صدر اسلام ارجحیت دارد. (تصاویر 3 و 4 باهم مقایسه شوند.)

زمانی که علمای بزرگ اسلام از شیعه امامیّه و اهل سنت، برائت از مشرکان را جزئی از حج ابراهیمی شمردند، بلافاصله آل سعود اعلام کرد که اعلام برائت از مشرکان در حج مراسمی شرک‌آمیز است و ناگهان چرخش دیدگاه‌های وابستگان به دولت سعودی آشکار شد. مرحوم دکتر سیّد جعفر شهیدی در کتاب «از دیروز تا امروز (مجموعه مقالات)» (شهیدی، 1372: 121) می‌نویسد: «یکی از بهانه‌های حکومت عربستان سعودی برای توجیه رفتار غیرشرعی و بلکه غیرانسانی خود که هنوز هم روزنامه‌های آن دولت و نشریه‌هایی که از آن ارتزاق می‌کنند، پی آن را رها نکرده‌اند، این است که حج واجبی است عبادی و حاجیان در موسم، جز عبادت نباید به کاری دیگر بپردازند. دوازده سال پیش که چنین بحثی در کنفرانس سالیانة الجزایر در شهر تلمسان مطرح شد، آقای احمد محمد جمال، استاد دانشگاه ملک عبدالعزیز، در جده با من هماهنگ بود که حج کنفرانس اسلامی است، حالا چه شده است که ایشان و همفکران ایشان دراین‌باره سکوت کرده‌اند؟

زمانی که علمای بزرگ اسلام از شیعه امامیّه و اهل سنت، انتساب «نسبت‌های ناروا و تهمت‌های بی مأخذ» درباره پیروان فریقین را زیر سؤال بردند، آل سعود با انتشار کتاب‌ها و برنامه‌های ماهواره‌ای بر رواج تهمت‌های بی مأخذ میان فریقین تأکید کرد. باز این نوشتار کوتاه را با سخن مرحوم آیت‌الله میرزاعلی مشکینی مزیّن می‌کنم که نوشته است: «امّا پیشنهاد دوم جلوگیری از طبع و نشر کتاب‌هایی که از طرف نویسندگان فریقین تألیف و منتشر می‌شود که در آن‌ها مطالب اهانت‌آمیز به عقاید فریقین و عبارت‌های ناروا و غیرمؤدبانه نوشته‌شده و عواطف مذهبی طرفین را جریحه‌دار می‌کند. ... نوشتن و تألیف کتاب و مجله از هر یک از فرق مسلمین که اخلاق و آداب اسلامی در آن مراعات شود و استدلال و قبول و رد و سؤال و پاسخ راجع به هر مطلبی به نحو مؤدبانه انجام یابد و هر صنفی و هر گروهی از فرق مسلمین مسلک و مذهب خویش را با برهانی منطقی و استدلالی صحیح به مصداق (وجادلهم بالتی هی احسن) اثبات نماید و اشکالاتی را که در مطالب دیگران ببیند طبق روش عقلایی و بالأخره با حسن ظن و جستجوی حق و به‌منظور درک واقع و روشن شدن حقیقت با اعمال انصاف قبول و یا رد نماید باید آزاد باشد.»

زمانی که علمای بزرگ اسلام از شیعه امامیّه و اهل سنت بر حرمت جان و مال و ناموس مسلمانان تأکید کردند، آل سعود به دنبال انتشار گسترده آثاری بود تا چنین وانمود کند که آزار مخالفانش گناهِ بزرگی محسوب نمی‌شود. در سال 1407 ه.ق، زمانی که حاجیان حرم امن الهی در «جمعه خونین مسلمانان» (بعدازظهر جمعه ششم ‏ذی‌حجه سال1407 ه.ق) در مکّه توسط سربازان آل سعود کشته شدند. ناگهان سیلِ آثار و کتاب‌هایی تألیف و یا بازنشر شدند که می‌کوشیدند تا پیروان شیعه امامیه را نامسلمان یا منافقانی خطرناک برای امت اسلامی قلمداد کنند. باز برگردیم به سخنی از دکتر سید جعفر شهیدی از خاطره سفر حجش، که می‌نویسد اوّل بار کتاب «التقریب بین السنة والشیعة» اثر شیخ وهابی محمد القفاری را در مکه در نزد حجةالاسلام والمسلمین رسول جعفریان دیده که «چون کتاب‌فروشی در مکّه دانست ایشان شیعه و اهل علم هستند، این دو مجلد کتاب را هدیه کرد تا به گفتة او از گمراهی درآید!» شهیدی کتاب را یکی دو روز به امانت می‌گیرد و آن را مطالعه می‌کند و به نکات مهمی درباره آن توجه می‌دهد؛ و به‌درستی می‌نویسد: «به نظر می‌رسد این رساله و شاید رساله‌های دیگری که ما ندیده‌ایم تهیه‌شده است که شیعیان را بی‌اعتنا به مبانی اسلام بشناسانند تا آزار آنان گناهی بزرگ به‌حساب نیاید.»

و در مجموعه تألیفات رسمی دولت سعودی که درباره گرامیداشت یکصدمین سالگرد تأسیس عربستان سعودی نوشته شده است؛ نام ده‌ها چاپخانه موردحمایت مالی آل سعود (حقوق‌بگیران دولت سعودی) در هند و پاکستان و مصر و لبنان و ... بیان شده است. [مانند کتاب الملک عبدالعزیز و العمل الخیری السعودیه تألیف عمر بن صالح العُمری] «المکتبة السلفیة ومطبعتها» متعلق به محب الدین الخطیب که مرکز فعالیت‌های ضد دارالتقریب قاهره بود، و یا «ادارة ترجمان السنة» در لاهور پاکستان و ده‌ها مرکز انتشاراتی مشابه، مراکزی کاملاً وابسته در خدمت منافع آل سعود بوده‌اند و سیاست بومی کردن سلفیه وهابی – سعودی و ترویج نسبت‌های ناروا و بی مأخذ به مسلمانان (و نه‌تنها شیعیان امامیّه) را در جهان اسلام دنبال کرده‌اند. متأسفانه تاکنون تحقیق جامعی درباره «ادارة ترجمان السنة» صورت نگرفته است که بسیاری از حقایق را درباره سیاست‌های سعودی در پاکستان آشکار خواهد کرد. یا اگر می‌خواهیم سیاست‌های عربستان سعودی در یمن را موردبررسی قرار دهیم، باید شبکه انتشاراتی آن‌ها را از قبیل (صاحبان آثار، تولیدات، سیاست‌ها و راهبردهای کلان جاری و ...) در «دار الآثار الیمنیة» «مرکز الحقیقة للدراسات و البحوث» و «دار الحدیث» و نظایر آنها رصد کنیم. حلقه‌های دوستان و دشمنان در چنین مراکزی است که خود را نمایان می‌سازند و می‌توان به این پرسش راهبردی پاسخ داد که در جهان اسلام، چه کسی با چه کسی دوست و چه کسی با چه کسی دشمن است؟ اینکه صدها میلیون دلار صرف انتشار میلیون‌ها نسخه کتاب از آثار شیخ وهابی پاکستانی، احسان الهی ظهیر و محب الدین الخطیب و مانند او برای توزیع سالانه در موسم حج و غیر آن در جهان اسلام می‌شود، تنها یک‌نمونه از فعالیت‌های آل سعود علیه وحدت اسلامی است.

در خاتمه بیان نکته‌ای خالی از فایده نیست و آن اینکه اختلاف میان فرق اسلامی امری طبیعی است، امّا تبدیل اختلاف به تضاد و درگیری همواره امری سیاسی بوده است. از گذشته‌های دور، منافع شخصی برخی سلاطین اقتضا می‌کرد که به اشاعة باورهای نادرست علیه رقیبان هم بپردازند تا بدین‌وسیله قدرت خود را تحکیم کنند. نتیجة چنان سیاستی تهییج احساسات کور برخی مسلمانانِ ناآگاه و ساده‌لوح بود. مثلاً در سفرنامه حج میرزا عبدالحسین خان افشار ارومی می‌خوانیم: «در بین راه به کوچه خلوتی رسیدم ... به شیخ عربی رسیدم. [به] محض دیدن بنده بنای مهملات گذاشت و می‌خواست که بنده را کتک مضبوطی بزند. ... اهل مدینه مبغض‌ترین جمیع اعراب هستند. عداوت غیر نهایت با عجم دارند. کشتن و اگر نتوانند فحش گفتن و کتک زدن را صواب می‌دانند. اگر در کوچه‌های خلوت عجم را گیر بیاورند، قطعاً خواهند کشت. در کوچه‌های خلوت مدینه گردیدن خیلی خطرناک است، در نظر اهل مدینه اهل ایران بدتر از یهودی هستند.» (افشار ارومی، 1386: 170-171) شاهزاده «فرهاد میرزا» نیز در سفرنامه حج خود خاطره‌ای جالب از مسجدالنبی (ص) را نقل کرده است که باید آن را در ذیل مدارک مربوط به اعتقاد شیعه امامیه به عدم تحریف قرآن ثبت شود. او متوجه شد که در کتابت نسخه‌ای از قرآن موجود در آن مسجد اشتباهی رخ‌داده است و تأکید دارد این‌گونه اشکالات را باید بلافاصله برطرف کرد. در نسخه‌ای که در دستش بود، در آیة 17 سوره مزمّل، کلمه «شِیبًا» (به کسر شین) (... یَوْمًا یَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِیبًا) به اشتباه «شَیباً» (به فتح) نوشته شده بود. وقتی پیشنهاد اصلاح آن ایراد (به قول ما برطرف کردن اشکالِ چاپی) را داد، شیخی که در آنجا بود پرخاش کرد. فرهاد میرزا می‌نویسد: «... چنان عربده می‌کرد و وا می‌نمود که العیاذ بالله عجم‌ها می‌گویند قرآن غلط است، نه این‌که [آن نسخه] قرآن، غلط [اشتباه چاپی] دارد. اگر مصطفی قواس همراه نبود، فضیحت می‌کرد. ... (فرهاد میرزا، 1366، 159) و نویسنده این سطور از این مثال‌ها بسیار جمع کرده است و مجال بیان آن‌ها میسور نیست.

غالب موارد فوق ناشی از جهل عوام و سیاست‌های مغرضانه حکومت‌هاست که نسبت‌های بی مأخذ را به پاره‌ای از مسلمانان نسبت می‌دادند و به تعبیر آیة‌الله عبدالله جوادی آملی اینگونه اختلاف‌ها، اختلافات زمینی (سیاسی) هستند که قابل حل هستند؛ هرچند ظاهراً با رنگ و ظاهر آسمانی تلقین شود.

با به حکومت رسیدن آل سعود تأسیس کشور «عربستان سعودی» اتفاقات دیگری رخ داد که صورت‌مسئله را به‌تمامی دگرگون کرده است. حیاتِ عقیده وهابیت درگرو وجود اختلاف میان مسلمانان است. در سایة وحدت و برادری مسلمانان، وهابیّت قادر به ادامه حیات خود نیست. ازاین‌رو آل سعود را همواره در رویکردهای تضاد و اختلاف‌افکنی می‌شناسیم. آل سعود کوشیدند تا اختلاف میان امت اسلامی را در چارچوب شبکه‌ مطبوعاتی - رسانه‌ای - آموزشی وسیعی در سراسر جهان اسلام «سازمان» دهند. در این خصوص به کتاب شیعه‌شناسی معاصر اهل سنت مجلدات اول و دوم و نیز مجلد سوم (که در رابطه با نظام آموزش مخالفان وحدت اسلامی در عربستان سعودی است) و ان شاء الله به زودی منتشر خواهد شد، مراجعه فرمایید.

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


 

منبع:

خبرگزاری فارس - 94/08/18 شماره خبر: 13940815000617 گروه دیدگاه حوزه سیاست و امنیت

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940815000617

بازنشر در سایت معاونت فرهنگی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی

http://farhangi.taghrib.com

انتشار یادداشت در خبرگزاری نسیم: نامه امام حسین(ع) و تحلیل آن در کتاب «یک روز و شب عاشورا»

نامه یک خطی امام حسین(ع) که به دختر خود "فاطمه" سپرد چه بود؟ / امام حسین علیه‌السلام نامه‌های موردنظرشان  را به "فاطمه" دختر والا تبارش سپرد و به همین دلیل نامه‌ها محفوظ ماند

 
 
 

گروه فرهنگی «نسیم»؛ کامیار صداقت ثمرحسینی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی طی یادداشتی که به مناسبت فرا رسیدن ایام محرم در اختیار «نسیم» قرار داده است به بررسی کتاب ارزشمند "یک‌شب و روز عاشورا" اثر آیت‌الله میرزا خلیل کمره‌ای پرداخته است.

یکی از آثار مهم و ماندگاری که درباره قیام حضرت سید الشهداء علیه‌السلام نوشته شده است، کتاب «یک روز و شب عاشورا» اثر حکیم الهی حضرت آیت‌الله حاج میرزا خلیل کمره‌ای است و او همچنین صاحب تألیف ارزشمند دیگری با عنوان «عنصر شجاعت یا هفتادودو تن و یک‌تن» (در هفت جلد) است.

میرزا خلیل کمره‌ای (1317 - 1405 ه.ق) فقیه، مفسر قرآن، و مورخ و فیلسوف معاصر شیعی است. او در روستای فرنق کمره از توابع شهرستان خمین به دنیا آمد. تحصیلات حوزوی خود را ابتدا در خوانسار آغاز و سپس در حوزة علمیّة اراک دنبال کرد با تأسیس حوزة علمیه قم به دست استادش آیت‌الله‌العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی به قم هجرت کرد. علّامه کمره‌ای از شاگردان آیات عبدالکریم حائری یزدی، ملّا محمد بیدهندی، آقا سید احمد جاده‌ای، میرزاعلی اکبر یزدی است.

تألیفات آیت‌الله کمره‌ای بر مبنای نظم خاصی، متمرکز بر ارکان چهارگانه اسلام نوشته شده

تألیفات او بر مبنای نظم خاصی، متمرکز بر ارکان چهارگانه اسلام نوشته شده است. رکن اول آن مؤسس و منادی دعوت است و سه رکن دیگر رهبران دعوت؛ کتاب دعوت و خانه دعوت‌اند و این نگاه برگرفته از حدیث شریفی است که «خدا را سبحانه در روی زمین سه حرم است که بسان دژ محکم مستحکم‌اند و مثل آن‌ها چیزی نیست، یکی کتاب خدا که مشعل نور و حکمت است دیگری کعبه خانة بیت‌الحرام که توجه همه باید به آن و به شَطر آن باشد و از حدی توجه به غیر آن را خدا قبول نمی‌کند و سوم آن‌ها عترت پیغمبر (ص) است که بهترین و پاک‌ترین رهبران دعوت‌اند.»

کتاب یک شب و روز عاشورا در همین سیاق در بخش مجموعه آثار مربوط به عترت پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه و آله قرار می‌گیرد و شامل دو بخش کلی است. عنوان بخش اول آن «یک شب و روز عاشورا» (همنام با عنوان اصلی کتاب) و عنوان بخش دوم «نبرد و خون» است.

یکی از ویژگی‌های آثار میرزا خلیل کمره‌ای - به‌ویژه‌ آثار تاریخی او - کوششی است که جهت تجسم وقایع بر اساس تعقل و چینش روایات و نقل‌قول‌های صحیح انجام می‌دهد. در اینجا به نمونه‌ای از مباحث او در آن کتاب اشاره می‌شود. برای مثال، یکی از نامه‌های مهم حضرت امام حسین علیه‌السلام تنها شامل یک سطر (امّا یک دنیا مطلب) است که به روایت کامل الزیارات از کربلا برای محمد بن علی نگاشته است و متن نامه چنین است:

بسم الله الرحمن الرحیم مِنْ حُسین بن علیّ إلی مُحمّد بن عَلیّ وَ مَنْ قِبَلَهُ مِنْ بَنِی هاشِم: أمّا بَعْد: فکأنَّ الدُّنیا لَمْ تَکُن و کأنَّ الآخِرَةَ لَمْ تَزَل، وَالسَّلام.
به نام خداوند رحمان و رحیم از حسین بن علی به‌سوی محمد بن علی و سایر بنی‌هاشم که در نزد اویند. امّا بعد: گویی دنیا هرگز نبوده و گویی آخرت همیشه بوده، والسلام.

میرزا خلیل کمره‌ای در تحلیل نامه، به نکات متعددی اشاره دارد که اهتمامش را به بازسازی منطقی وقایع عاشورا نشان می‌دهد که می‌توان به‌طور خلاصه به موارد زیر اشاره کرد:

1) محتوا می‌رساند که در زمان نگارش حضرت (ع) خود را در عتبه و آستانه ابدیت می‌دیده

2) مضمون نامه حاکی از آن است که پس از تصمیم نوشته شده باشد.

3) نامه‌ برای انتشار پس از شهادت حضرت نوشته است.

4) چون روز عاشورا فرصت نبوده قطعاً نامه شب‌هنگام نوشته شده است.

5) به دلیل موقع تنگ و نبودن فرصت برای امام علیه‌السلام، امکان نگارش بیش از یک سطر نبوده است.

6) در آن شرایط اگر دلسوزیِ نامه‌نگار بیش‌ازحد طاقت بشر نبود، هیچ کلمه‌ای نمی‌نوشت، اما امام هدایت آن را نوشت.

7) علّامه کمره‌ای سپس به حکمت باقی ماندن آن نامه و نظایر دیگرش آن‌هم پس از جنایت‌های سپاه اموی اشاره دارد: امام علیه‌السلام نامه‌های موردنظرشان را ازجمله نامه فوق‌الذکر را به «فاطمه» دختر والا تبارش سپرد و به همین دلیل نامه‌ها محفوظ ماند؛ زیرا زوج آن بانو حضرت حسن مثنی (فرزند دوم امام حسن مجتبی علیه‌السلام) است که برخی از خویشاوندان مادری او در سپاه دشمن بودند و چون حضرت حسن مثنی در دفاع از حریم حسینی سخت مجروح شد، بستگانش او را برداشته و در کوفه مداوا کردند و به مدینه فرستادند؛ بدین‌سان امام می‌دانستند که از همین طریق نامه‌هایشان به مدینه می‌رسند.

این‌چنین علامه کمره‌ای قطعه‌قطعه تصاویر را به هم متصل می‌کند تا خواننده درعین‌حالی که از کلام امام حسین علیه‌السلام بهره‌مند می‌شود، بتواند تصویری از آن لحظه تاریخی را در خاطرش ثبت کند.

مشخصات کتاب:
خلیل کمره‌ای (1389) یک شب و روز عاشورا، (ویرایش و تحقیق) محسن فیض پور، قم دارالعرفان، 355 صفحه. کتاب مذکور پیش‌تر در سال 1362 توسط انتشارات امیرکبیر در 226 صفحه منتشر شده بود.
نشانی کتاب در وب‌گاه کتابخانه ملی ایران

http://opac.nlai.ir/opac-prod/bibliographic/2207536


 

منبع

خبرگزاری نسیم بخش دین و اندیشه:  1 / 8 / 1394 به نشانی:

http://nasimonline.ir/detail/News/1033598/162

مصاحبه با خبرگزاری نسیم - عزّت و کرامت اهل البیت (ع) در کربلا

آیا زنان خاندان پیامبر در طول ایام اسارت حجاب و پوششی نداشتند؟ / حماسه حسینی در "الغدیر"/۳- به اعتقاد شیعه، در فاجعه کربلا هرچند زیورها و پوشش‌های مجلل زنان و کودکان خاندان وحی ربوده شدند، ولی آنان پوشیده بودند و کمترین احساس خواری و ذلّت نداشتند

 
 
 

گروه فرهنگی «نسیم»- کامیار صداقت ثمرحسینی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی طی چند یادداشت که به مناسبت فرا رسیدن ایام محرم در اختیار «نسیم» قرار داده است به بررسی حماسه حسینی در کتاب ارزشمند الغدیر اثر علامه عبدالحسین امینی پرداخته است. وی در شماره سوم این یادداشت‌ها به طور مشخص به مسئله "مبارزه با انتساب نسبت‌های ناروا و بی مأخذ به شیعه" می پردازد.

مبارزه با انتساب نسبت‌های ناروا و بی مأخذ به شیعه
اشاره شد که علّامه امینی درباره حماسه حسینی به موضوعات متنوعی توجه کرده است که یکی از آن‌ها «مبارزه با تحریفات و دست‌های ناپاک در متون اسلامی» و دیگری «خطر خلافت یزید برای اسلام» است.
یکی دیگر از موارد مورد توجه علّامه عبدالحسین امینی، «مبارزه با رواجِ خرافات و انتسابِ نسبت‌های ناروا و بی مأخذ به شیعه امامیّه» است که بخش‌های مختلفی از کتاب الغدیر (به‌ویژه مجلد سوم) آن را در برمی‌گیرد. نمونه‌ای از آن نسبت‌ها را می‌توان در کتاب تاریخ ابن کثیر (2/ 196) مشاهده کرد که در آن اتهامات دروغین حیرت‌انگیزی را به شیعیان نسبت داده است؛ از جمله آنکه برخی از شیعیان امامیه می‌پندارند «کوهان شتر خراسانى از روزى پیدا شد، که زنان و کودکان خاندان وحى در کربلا اسیر شدند و این کوهان‌ها پوششی برای آنان بانوان محترمه بوده است.»!!!

علّامه امینی در این خصوص به نکته‌ای ظریف توجه کرده است و آن اینکه مخالفان شیعه می‌کوشند تا با انتساب چنین دروغ‌هایی به شیعیان، عقاید و باورهایی خرافی در آنها به وجود آورند و از این رو علاوه بر تهمت‌های دروغین به‌دنبالِ «منحرف کردن پیام نهضت حسینی» از طریق رواج آن خرافات هستند و علّامه امینی رسالت خود را در مبارزه با چنان اهداف پلیدی دیده و مردانه به میدان آمده است.

علّامه امینی می‌نویسد که هیچ شیعه‌ای پدید آمدن کوهان شتر (اعم از خراسانی و یا عربی آن) را به واقعه کربلا و یا حجابِ بانوان کاروان اسیران کربلا نسبت نداده و نمی‌دهد. به اعتقاد شیعه، در فاجعه کربلا هرچند زیورها و پوشش‌های مجلل زنان و کودکان خاندان وحی ربوده شدند، ولی آنان پوشیده بودند و کمترین احساس خواری و ذلّت در آن‌ها دیده نشد؛ چراکه در آن سخت‌ترین لحظات زندگی، مشمول عنایاتِ ویژه خداوند بودند و خداوند متعال هرگز خواری را براى آن‌ها نخواست.

شاید چنین اتهاماتی برای شیعیان عجیب به نظر آید، امّا آنها در محیط‌های بسته‌ای که تحت تربیت دشمنانِ تنگ‌نظر وهابی است، سخت مورد اقبال و توجه‌اند؛ زیرا بنام عقاید مذهبی با شیر اندرون رفته‌اند، و با جان بدر آیند. مرحوم استاد سید جعفر شهیدی (ره) (در خاطرات خود در کتاب از دیروز تا امروز) می‌نویسد: «.... یادم آمد یکی از دوستان می‌گفت: پانزده سال پیش در قاهره در محفلی بودم. از من پرسیدند کجایی هستی؟ گفتم: ایرانی و شیعه، جوانی فارغ‌التحصیل دانشکده حقوق آنجا بود، در تمام مدت به سر من نگاه می‌کرد. وقتی بیرون آمدیم دوست مصری من گفت: می‌دانی چرا این جوان به سر تو نگاه می‌کرد؟ گفتم نه. گفت به این‌ها از کودکی یاد داده‌اند که شیعه‌ها شاخ دارند. تو که گفتی شیعه هستی می‌خواست ببیند شاخت کجاست! ...»

مرحوم علّامه امینی (ره) می‌نویسد که زنان و مردان خاندان وحی در مسیر جهاد مصائب شدیدی را تحمل کردند و آن مصائب چون در راه خدا بوده است، افتخاری است برایشان. آنان توانستند پرده از رسوایی‌ و نیت سوء بنی‌امیه بردارند و نقشه بنی‌امیه را برای بازگشت مسلمانان به جاهلیت نخستین برملا کنند و از این رهگذر معلوم شد «یزید ناپاک» که بر جایگاه خلافت اسلامى واژگون، تکیه زده است نه پیوندى با پیامبر خدا (صلی الله‌علیه وآله) دارد و نه بهره‏اى از خلافت پیامبر خدا (صلی الله‌علیه وآله). از همین روست که به‌درستی گفته‌اند: «دین اسلام حدوثش محمدى و بقائش حسینى است.»

علّامه امینی تأکید دارد که بررسی جامع این‌گونه نسبت‌های ناروا، نیازمند نگارش کتابی قطور است و باید امت اسلامی را نسبت به چنین اتهاماتی و اغراض و تبعات آن آگاه کرد تا به این‌گونه کتب و نوشته‏ هاى آلوده اعتماد نکنند که حاصل آن تفرق کلمه میان مسلمانان، و پریشانى جامعه اسلامى است که موجب می‌شود تا در دل‌ها بذر کینه افشانده و باب دشمنی و بدزبانی به یکدیگر گشوده شود.

منابع
-امینی، عبدالحسین، 1416ه.ق. الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب. قم مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیة. ج3
-سید جعفر شهیدی (1372 ه.ش) از دیروز تا امروز، تهران (چاپ اول) نشر قطره.

منبع: خبرگزاری نسیم: ۱۳۹۴/۷/۲۹

http://www.nasimonline.ir/detail/News/1033266/162

بازنشر در باشگاه خبرنگاران جوان به نشانی:

http://www.yjc.ir/fa/print/5366336

 

انتشار یادداشت در خبرگزاری نسیم - حماسه حسینی در الغدیر علّامه امینی

به گزارش گروه فرهنگی «نسیم»؛ کامیار صداقت ثمرحسینی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی طی چند یادداشت که به مناسبت فرا رسیدن ایام محرم در اختیار «نسیم» قرار داده است به بررسی حماسه حسینی در کتاب ارزشمند الغدیر اثر علامه عبدالحسین امینی پرداخته است.

وی در شماره اول این یادداشت ها ضمن بیان مقدمه ای به طور مشخص به مسئله " مبارزه با تحریفات و دست‌های ناپاک" می پردازد.

مبارزه با تحریفات و دست‌های ناپاک

یکی از آثار معاصر مهمی که در آن به‌تفصیل از واقعة کربلا و شهادت حضرت امام حسین علیه‌السلام سخن به میان آمده است، کتاب ارزشمند "الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب" اثر آیت‌الله علّامه عبدالحسین امینی (1390-1320 ه.ق) از علمای بزرگ معاصر شیعه است.

موضوعاتی که امینی درباره امام حسین علیه‌السلام در الغدیر مطرح کرده است، بسیار متنوع هستند؛ بخشی از آن‌ها ارتباط مستقیم با حدیث غدیر دارند؛ چنانکه او در جایی به مناشده امام حسین علیه‌السلام سبط پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) به حدیث غدیر در سال 58-59 قمری اشاره دارد که مردم را در موسم حج قسم داد که اقرار کنند که پیامبر اکرم در خطبه غدیر چه فرمود و «مناشده» یعنی قسم دادن مخاطب به خدا، جهت بیان همة حقیقتی است که می‌داند و اینکه چیزی از آن را پنهان نکند.

امینی پاسدار حفظ میراث حسینی است
اما موارد متنوع دیگری نیز در الغدیر مطرح است که مستقیماً به قیام عظیم حسینی و شهادت سبط گرامی پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) و یارانش می‌پردازد. در این خصوص، یکی از دغدغه‌های علّامه امینی، نقد و افشای دست‌های ناپاکی است که در انتشار آثار و اخبار تاریخی مرتکب خیانت شده و به‌دلخواه خود متن اصلی را کم‌ و زیاد می‌کنند؛ چنانکه قسمت مهمى از مراثى حضرت سید الشهداء امام حسین علیه‌السلام را از دیوان کمیت و دیوان ابى فراس و نیز دیوان کشاجم، حذف کرده‌اند و امینی پاسدار حفظ میراث حسینی است و بر این شیوه ناپسند شوریده و نمونه‌های متعددی از احساسات پاک شاعران را در وصف قیام حسینی ثبت کرده است؛ برای مثال، او از «ابوالفرج» در مجلد دوم «اغانى» (ص 126) نقل می‌کند که او به اسناد خود از «ابى بکر خضرمى» روایت کرده که: در ایّام تشریق (11 تا 13 ذی‌حجه)در «منى» از «ابى جعفر محمّد بن على (ع)» براى کمیت اسدى‏ اجازه شرفیابى خواست و حضرت اجازه فرمود؛ وقتی کمیت به نزد امام علیه‌السلام رسید

- عرض کرد: قربانت شوم، در ستایش شما شعرى سروده‏ام که دوست دارم برایتان بخوانم.
- حضرت علیه‌السلام فرمود: در این روزهاى مشخّص شده و شماره شده، به یاد خدا باش.
- کمیت بار دیگر خواهش کرد
- و امام اجازه فرمود: بخوان
- و کمیت خواند و با خواندن قصیده‌اش غوغا کرد؛ چنانکه وقتی به بیت زیر رسید، امام اشک‌ریزان دستان مبارک را به آسمان بردند و به خدا عرضه داشتند: خداوندا! کمیت را بیامرز!

و آن بیت چنین بود:

یصیب به الرّامون عن قوس غیرهم               فیا آخر اسدى له الغىّ اوّل‏

تیراندازان با کمان دیگری (یزید) به او (امام حسین علیه‌السلام) تیر پرتاب می‌کردند.

وای بر آنکه زمینه‌ساز چنان جنایت و تبه‌کاری شد.

و علّامه امینی از «بغدادى» در «خزانة الادب» (ج 15 / 70) نقل می‌کند که با اشعار کمیت اشک و آه و صدای شیون از هر سو برخاست و چون به بیت زیر رسید:

فلم أرَ مخذولًا لأجلِ مصیبةٍ         و أوجب منه نصرةً حین یخذل‏
‏من جز حسین، بی‌یار و یاوری را که سزاوارتر به یارى در هنگام تنهایى باشد، نمى‏شناسم.

در این هنگام امام جعفر صادق علیه‌السلام دست‌ها را بلند کرد و گفت: خداوندا! گناهان گذشته و آینده و پنهان و آشکار کمیت را بیامرز و آن‌قدر به وى ارزانى دار تا راضى شود! سپس هزار دینار و جامه ‏اى به کمیت داد.
و امینی همچون سایر موضوعات با تتبع بسیار این حماسه حسینی را در روایت‌ها و نقل‌قول‌هایی که در منابع برادران اهل سنت موجود است، دنبال کرده و سخت از دستان ناپاکی که می‌کوشند تا حماسه حسینی را از آن منابع پاک کنند، انتقاد کرده است که بیان تمامی آن‌ها در این مجال اندک میسور نیست. (به الغدیر مراجعه فرمایید)

و دعای امام حسین  (علیه‌السلام) برای کمیت، [اللهمَّ اغفر للکمیت ما قدّم و أخّر، و ما أسرَّ و أعلن ...‏‏] در شأن هر نویسنده و شاعری است که چونان «کمیت بن زین اسدى» زبان و قلم و فکرش را در مسیری بکار اندازد که مرضی حق‌تعالی باشدو

خبرگزاری نسیم: 25 / 7 / 1394

http://nasimonline.ir/detail/News/1032420/162

انتشار یادداشت در خبرگزاری فارس -  12 تصویر تاریخی از آشنایی ایرانیان با آل سعود

جنایتی که در منا رخ داد، حلقة آشنایی ایرانیان و جهان اسلام را با آل سعود تکمیل کرد و شناختی بی‌پرده و مستقیم از آل سعود را به حافظة تاریخی ایرانیان و مسلمانان جهان سپرد.

 برخی رخدادها و وقایع مهم از این امتیاز برخوردارند که معیاری برای قضاوت آیندگان می‌شوند و به حافظة تاریخی ملت‌ها سپرده می‌شوند. برای مثال، کشتار مردم یمن به دست سربازان سعودی، هرچند بسیار تلخ و غمبار است، امّا موجب شده است تا در یمن هویتی شکل گیرد که چهرة آل سعود را بی‌واسطه و بی‌پرده‌ ‌ببیند و بعدها نتایج جنایات سعودی‌ها را می‌توان در هویت‌یابی مردم یمن مشاهده کرد.

قیام مردم مصر هرچند سرکوب شد و در این سرکوبی اشتباهات فاحش رهبران اخوان ازجمله اعتمادشان به آل سعود نقش برجسته‌ای داشت، اما مردم مسلمان مصر (جز گروه‌های سلفی تابع سعودی) و پیروان اخوان که از سوی آل سعود لقب «تروریست» گرفتند، بی‌واسطه نقش آل سعود را در تغییر سرنوشت کشورشان دیدند و این بیداری آتش زیر خاکستر است.

در عراق و سوریه (از دوست و دشمن) کسی نیست که نداند شورشیان مسلح سلفی با پشتیبانی مستقیم و یا غیرمستقیم آل سعود به میدان آمده‌اند و چنان جنایات دهشتناکی را مرتکب شده‌اند.

در پاکستان، در پس گریة مادران و همسران و یتیمان عزادار در عزای کشتار عزیزانشان در ترورهای کور این بیداری به وجود آمده که دستان آل سعود آغشته به خون آن‌هاست و در افغانستان کار به آنجا رسید که سعودی حکومت طالبان (هم‌پیمان القاعده) را به رسمیت شناخت که یک سند آشکار بین‌المللی در همکاری با آن گروه‌های تروریست است.

به تعبیر یکی از دوستان فاضل، امروزه آل سعود مبتلابه حج شده است؛ یعنی حج مسلمانان چه شیعه و یا سنی، برایش گرفتاری بزرگی شده است و می‌کوشد تا با ناامن کردن حج آن را خلوت کند؛ زیرا از سویی آتشی در تمام جهان اسلام برافروخته است، و همه را درگیر جنگ کرده و از سوی دیگر، باید همه‌ساله میزبان کسانی باشد که دل‌هایشان سراسر کینه از آل سعود است و آل سعود نماینده ملک عبدالعزیز است و نه نماینده اسلام؛ و ناگفته نماند و پوشیده هم نیست که پشت سر تفرقه و تضاد در جهان اسلام استعمار و اسرائیل حاضرند.

در این نوشتار کوتاه، مروری سریع به چند واقعه‌ می‌شود که در تکوین حافظه تاریخی ایرانیان از آل سعود مؤثر بوده است و همین کار را می‌توان درباره تجربیات دیگر مسلمانان نیز انجام داد، آنان که دستی در تاریخ دارند می‌دانند که نظایر همین وقایع مانند کشتارها و شبیخون به قافله‌های حاجیانِ یمنی و مصری، در خاندان آل سعود بارها و بارها رخ‌داده است. فاجعه شهادت حاجیان در منا که طبق آمارها تنها حدود 10 درصدشان شهدای ایرانی هستند و مابقی از سایر کشورهای اسلامی، دلیلی شد تا بار دیگر با این پرسش مواجه شویم ما ایرانیان با چه وقایعی با آل سعود آشنا شده‌ایم و یکبار دیگر حافظة تاریخی خود را مرور کنیم.

■ اولین آشنایی ایرانیان با آل سعود از طریقِ حملاتِ آنان به شهرهای عراق و شام و به‌ویژه اماکن مقدس عراق بود که در چند دورة تاریخی تکرار شد؛ مانند حمله به بصره و شهر زبیر (سال 1208 ق) و کربلا (در سال 1216 ق) و یا شام (سال 1225 ق) و این‌گونه حملات به عراق در طول سال‌های 1345 و 1346 ق بارها تکرار شد و حملاتی نیز به شرق اردن (سال 1343 ق) روی داد که در همة موارد با قتل و عام وسیع مردمان بی‌گناه و نیز غارت مرقد مطهر حضرت امام حسین علیه‌السلام همراه بود. قبح آن کشتارها به حدی بود که حتی دوستانِ آل سعود مانند شیخ محمود شکری آلوسی در کتاب «تاریخ نجد» (الآلوسی، 1415: 98-99) در شرح‌حال سعود بن عبدالعزیز تأکید دارد که «او مردم را از زیارت خانه خدا بازداشت و بر سلطان زمان خروج کرد و در تکفیر مخالفان خود زیاده‌روی کرد و در اجرای برخی از فرمان‌هایش بسیار سختگیری کرد و آنان (یعنی نجدی‌ها) افرادی به‌غایت قشری و ظاهربین بودند و همین امر موجب شد تا مردم نیز در بدگویی از آن‌ها اغراق کنند. انصاف در میانه‌روی و اعتدال است؛ نه آن مسیری که علمای نجد و مردم عوامشان در قتل و غارت مسلمانان و مؤمنان، به‌ اسم جهاد فی سبیل الله می‌کنند و مانع مردمان از به‌جای آوردن حج می‌شوند » مرحوم علامه سید محسن امین اشاره دارد که آلوسی در این زمینه جانبِ انصاف را رعایت کرده است؛ هرچند در عقایدش درباره «حرام و نامشروع دانستن سوگند به غیر خدا» و نیز «ساختن بارگاه و گنبد بر قبور صالحان» به خطا رفته است.

■ بار دیگر واقعة دیگری رخ داد که ایرانیان را با آل سعود آشناتر کرد و آن تخریب اماکن مقدس حجاز، به‌ویژه «تخریب دوّم» بقیع در دوران سلطنت عبدالعزیز بن سعود (پدر ملک سلمان پادشاه کنونی عربستان) در 8 شوال 1344 قمری بود. [تخریب اول در پایان دوره اوّل از دوره‌های سه‌گانه حکومت آل سعود در سال 1220 ه.ق رخ‌داده بود.] لازم به ذکر است که پیش از تخریب دوم مراقد مطهر بقیع، در جریان جنگ بین ملک عبدالعزیز و خانواده خاندان شریف مکه در اوایل صفر 1343 ق (سپتامبر 1924م) شهر مقدس مدینه توسط وهابیان بمباران شد و دولت ایران ناشی از فشار افکار عمومی، 16 صفر 1343 ق را رسماً عزای عمومی و تعطیل رسمی اعلام کرد.

■ بار دیگر جنایتی دیگر رخ داد که در تکمیلِ حلقة آشنایی ایرانیان با آل سعود مؤثر بود و آن قتل حاجی ایرانی به نام ابوطالب بن حسین یزدی (در برخی منابع طالب یزدی) بود. او روستایی ساده‌ای از توابع یزد بود که براثر شدّت گرما در زمان طواف خانه خدا دچار حالت تهوع شد و همین امر دستاویزی شد تا مقامات سعودی، به اتهام ملوث کردن خانه کعبه، و بی‌آنکه اجازه دفاع به او بدهند، در میان «صفا و مروه» سر او را با شمشیر بریدند. روز 27 دی‌ماه 1322 شمسی دولت ایران رسماً طی اعلامیّه‌ای خبر واقعه را اعلام کرد و این جنایت هولناک موجب قطع روابط سیاسی ایران با عربستان به مدت چهار سال شد و طی آن مدّت حج زائران ایرانی متوقف شد.

■ متعاقب شهادت ابوطالب یزدی، علمای اسلامی به فکر چاره افتاده و مقدمات تشکیل دارالتقریب اسلامی را مهیّا کردند. از دوران تأسیس دارالتقریب قاهره، که به‌صورت غیررسمی بالغ‌بر هشتاد سال و به‌صورت رسمی بالغ‌بر هفتاد سال می‌گذرد، آل سعود برنامة سازمان‌یافته‌ای را در ترویج و تبلیغ شیعه هراسی به‌ویژه در موسم حج آغاز کرد که حاجیان شیعی و ایرانی کم‌و‌بیش با آن مواجه شده‌اند و تجربة دیگری از کردارِ ناپسند آل سعود در حافظة تاریخی آنان ثبت شد. یک نمونه از ده‌ها هزار نمونه آن در طی دهه‌های اخیر در سخن میرزا خلیل کمره‌ای مشهود است. او می‌نویسد: «... و کتاب دیگری که در سال گذشته موسم حج بین حاجیان پخش شد به نام الشیعة و السنة. از دانشجویی فارغ‌التحصیل پاکستانی از دانشگاه مدینة منّوره و الحاقی کتاب الخطوط العریضة است که مسلمین را دعوت می‌کند به تبرک به اسم یزید بن معاویه، همان‌که خون سبط پیغمبر (ص) را ریخت و عترت طاهره را کشت و شهر مدینه را برای جنود و سپاه خود مباح کرد تا ده هزار نفر را از خلایق و هزار و هفت‌صد نفر صحابی را کشت که هرکدام مصباح هدایت بودند و از هتک ناموس آن سخن نمی‌گوییم... و کتاب دیگرش که به اسم مجموع السنة نامیده شده و به اسم انصار سنت سلفیه تألیف شده، آتش‌افروز سختی است و این تحرکات است که جدیداً سوژه‌ای در نفوس شیعه امامیه برانگیخته و خشم مردم شیعه را بالاگرفته در منبرها و محفل‌ها سخن از بیزاری از این فرقه و سم‌پاشی آن‌ها است «و أن الحرب مبدءها الکلام.» و حج جای اختلاف‌افکنی نیست و دکتر فرامرز رفیع پور به‌درستی در کتابِ «دریغ است ایران که ویران شود» اشاره کرده است که «حل این مسئله [تبلیغات سوء و اختلاف‌افکنی دشمنان اسلام میان شیعه و سنی] بسیار بسیار مهم‌تر از جلساتی است که سیاستمداران ایرانی در ژنو و وین با کشورهای دیگر نظیر 5+1 می‌گذرانند.»

■ با وقوع انقلاب اسلامی، آل سعود به‌عنوان یکی از دشمنان جمهوری اسلامی ایران، از حملة رژیم بعث عراق به ایران حمایت کرد و در تمام سال‌های جنگ، حتی در حملات جنایت‌بار شیمیایی عراق به شهر سنی نشین حلبچه هیچ‌گاه دست از حمایت رژیم صدام نکشید؛ مگر پس از جنگ که سیاست آمریکا و اسرائیل درباره عراق دچار چرخش شد. این آشنایی نیز قطعه‌ای دیگر از جورچین چهرة آل سعود را برای ایرانیان تکمیل کرد.

کشتار حجاج در مکه 9 مرداد 1366 شمسی برابر با 4 ذی‌حجه سال 1407 ق که به‌نام «جمعه خونین مسلمانان» نامیده شد از دیگر جنایاتی بود که چهره آل سعود و وهابیّت را بیشتر نمایان کرد. و جالب است که در منابع سعودی و تألیفاتِ مفتیان وهابی «راهپیمایی» و «شعار دادن» جهت «اعلان برائت از مشرکین» را تشبه به کفّار نامیدند و آن را تقبیح کردند!

■ امام خمینی (ره) در وصیت‌نامه الهی - سیاسی‌شان به‌طور خاص از آل سعود یاد کرد و صراحتاً درباره آنان چنین فرمود: «و لازم است در نوحه‌ها و اشعار مرثیه و اشعار ثنای از ائمه حق ـ علیهم سلام‌الله ـ‌ به‌طور کوبنده فجایع و ستمگری‌های ستمگران هر عصر و مصر یادآوری شود؛ و در این عصر که عصر مظلومیت جهان اسلام به دست امریکا و شوروی و سایر وابستگان به آنان و از آن ‌جمله آل سعود، این خائنین به ‌حرم بزرگ الهی - لعنه‌الله و ملائکته و رسله علیهم - است به‌طور کوبنده یادآوری و لعن و نفرین شود. و همه باید بدانیم که آنچه موجب وحدت بین مسلمین است این مراسم سیاسی است که حافظ ملّیت مسلمین، به‌ویژه شیعیان ائمه اثنی‌عشر ـ علیهم صلوات الله وسلم ـ [است]. » نکته جالب‌توجه آنکه امام خمینی هیچ‌گاه از واژه جعلی «عربستانِ سعودی» که با بی‌ادبی، سرزمین وحی را منسوب به خاندان آل سعود می‌کرد، استفاده نکرد و آن را به رسمیّت نشناخت و همواره از واژه حجاز استفاده می‌کرد.

■ کمی بعدتر باز اتفاق دیگری رخ داد که تصویر آل سعود را در نزد مسلمانان ازجمله ایرانیان آشکارتر کرد و آن غربی کردن معماری سنتی اسلامی در شهرهای مدینه منوره و مکه معظمه بود. همان افرادی که زمانی به تخریب سرویس‌های بهداشتی منا (1397 ه.ق) فتوا داده بودند و تخریب را جامه عمل پوشاندند، [که اتفاقاً برخی پیمانکاران طرح عمرانی آن ایرانی بودند،] اینک رؤیای غربی کردن شهرهای اسلامی را در سر می‌پروراندند. در این خصوص، سه دورة عمدة تاریخی در دوران آل سعود قابل‌مشاهده است: الف- تخریب اماکن مقدس ب- مبارزه با ورود مظاهر متعارف زندگی ج – غربی کردن شهرهای مقدس مکه و مدینه. که سه مورد مذکور، تغییر رویکرد نیستند، بلکه در ذیل برنامه نهایی آنهایند.

■ کمی بعدتر با حمایت علنی آل سعود از طالبان و حتی به رسمیّت شناختن حکومتشان، توجه‌ ایرانیان باز به سیاست‌های عربستان در اشاعه وهابیّت و ناامنی مرزهای شرقی ایران معطوف شد و زمینه‌ای شد تا متوجه تحرکات آل سعود در مرزهای شرقی ایران شوند.

■ کمی بعدتر تلاش‌های سازمان‌یافته سعودی‌ها برای کنترل ملت‌های اسلامی آغاز شد. حمایت از کودتای نظامیان در مصر و سرنگونی دولت محمد مرسی؛ حمله به یمن؛ مشارکت در سرکوب شیعیان بحرین؛ حمایت از گروه‌های تروریست فعال در عراق و سوریه و لبنان نمونه‌هایی از آن است. اینجا نیز ایرانیان بار دیگر با چهرة واقعی و بی‌پرده آل سعود آشنا شدند؛ چهر‌ه‌ای که دیگر خود نمی‌خواهد در پسِ پرده بماند و آشکارا وارد جنگ در جهان اسلام شده بود. این بار ایرانیان علاوه بر ناامنی برخی از مسیرهای زیارتی اولیای الهی، خطر تروریسم را در مرزهای خود احساس کردند.

■ در طی سالیان پس از انقلاب اسلامی ایران، به ویژه در دو سال اخیر، پدیدة دیگری نیز توجه ایرانیان را به آل سعود جلب کرد و آن جنگ نفتی علیه ایران بود تا محور مقاومت علیه اسرائیل تضعیف شود. آنان با استفاده از تحریم‌های آمریکا، علناً قیمت نفت را به پایین‌ترین سطح خود رساندند تا به‌زعمشان اقتصاد ایران را فلج کنند.

جنایتی که در منا رخ داد، حلقة آشنایی ایرانیان و جهان اسلام را با آل سعود تکمیل کرد و شناختی بی‌پرده و مستقیم از آل سعود را به حافظة تاریخی ایرانیان و مسلمانان جهان سپرد. آن هزاران حاجی مسلمان که در ظرف چند ساعت در کنار هم و به عبارت بهتر انباشته بر روی‌هم جان دادند، و به فیض شهادت رسیدند، همه مسلمان بودند، هم شیعه و هم اهل سنت، هم آسیایی و هم آفریقایی، هم شهری و هم روستایی، نکته مهم آن است که در آن لحظات هیچ‌یک کینه‌ای از دیگری نداشتند، روایت شاهدان نشان می‌دهد که آن‌ها سخت مایل به یاری یکدیگر بودند، ولی بر اثر محبوس شدن توسط نیروهای امنیتی سعودی، ازدحام جمعیت و گرما و تشنگی مفرط توان یاری به یکدیگر را نداشتند و باز شاهدان ماجرا روایت کرده‌اند که آنان در دقایق پایانی عمرشان که شهادتین را بر لبانشان جاری می‌کردند و به دیدار خدای خود می‌شتافتند، چنان نزدیک به هم بوده‌اند که گویی شهادتین را در گوش یکدیگر زمزمه می‌کردند. چه سندی بالاتر از این که مسلمانان همه برادرند، چه سندی بالاتر از این که اختلاف شیعه و سنی اختلافی تصنعی است برای حفظ موجودیت اسرائیل. و چه سندی بالاتر از این که آل سعود دغدغه عزّت و سلامت و سعادت مسلمانان را ندارد؟ نویسنده در مصاحبه‌ای به اهمیت خطبه‌های پیامبر اعظم (ص) در حجة‌الوداع و ضرورت امنیت مسلمانان در حج اشاره داشته است که آل سعود هرگز عمل به دستورات مؤکد آن حضرت (ص) نکردند. بدان مراجعه شود (1)

پانوشت:

(1) مصاحبه با عنوان: استادیار پژوهشگاه علوم انسانی: حکام آل سعود از خطبه‌های "حجة الوداع" فاصله گرفته‌اند. خبرگزاری نسیم 10/7/1394 شمسی به نشانی:

http://nasimonline.ir/detail/News/1029486/162

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

انتهای متن


 

منبع: خبرگزاری فارس بخش دیدگاه - سیاست و امنیت شماره : 13940715001294    94/07/16 

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13940715001294

انتشار یادداشت در خبرگزاری فارس: وضعیت شیعیان و عملیات روانی علیه شیعه در مصر

ضرورت طرد نسبت‌های بی مأخذ

برای داشتن ارتباطی سالم با دیگر جوامع، ابتدا باید در کنار ارزیابی صحیحی که از امکانات خویش می‌شود، واقعیات و شرایط خاص آن جوامع را شناخت و به شیوه‌ای علمی، از باورهای نادرستِ رایجی که در طی گذر سالیانِ دراز، در اذهان عموم و حتی برخی از اندیشمندان رسوخ‌یافته است، فاصله گرفت. مصریان چنانکه اشاره خواهد شد، سخت محب اهل بیت (ع) هستند؛ اما در طی قرن‌ها و به ویژه در دهه‌های اخیر سخت زیر تبلیغات سوء نادرست از شیعه و ایران قرار داشته‌اند و نتیجه این تبلیغات شکل گیری تصوراتی واهی از شیعه شده است. و هرچند انقلاب اسلامی ایران تا حدود زیادی در تصحیح این نگاه مؤثر بود؛ با این حال جنگ روانی سعودی‌ها علیه وحدت اسلامی در مصر با سرمایه‌گذاری بی‌سابقه‌ای تشدید شده است. برای مثال، قاسم غنی (از کارگزاران رژیم منحوس پهلوی که در دوران شکل گیری دارالتقریب قاهره در سفارت ایران در مصر فعالیت می‌کرد.) در کتاب خاطرات خود در دوران حضورش در قاهره، در خصوص سخنان شیخ الازهر محمد مأمون الشناوی درباره شیعه می‌نویسد: «... دو سه روز پیش گفته راجع به جمعیت تقریب ملل اسلامیه که ایرانیها حلولی هستند و ولیعهد [محمدرضا پهلوی] هم در مصر حرفهای حلولی می‌زده (نمی‌دانم از کجا این تلقین به او شده) هنوز فرقی بین بهره (اسماعیلیان شمال آفریقا) و شیعه اثنی عشری نمی‌گذاشته است.» (در ذیل خاطرات دوشنبه 26 ژانویه 1948م)

مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی نیز نمونه‌ای دیگر از این باورهای نادرست را ترسیم کرده است: «به خاطر دارم، نُه سال پیش که برای نخستین بار به مصر رفتم، مخبر مجلة المصور هنگام مصاحبه پرسید: «شما شیعه هستید؟» گفتم: «آری» پرسید: «راست است که شما معتقدید جبرئیل می‌خواست به علی نازل شود ولی دچار اشتباه شد و به نزد محمد رفت» تعجب کردم. گفتم: «این پرسش از مرد تحصیل‌کرده‌ای مثل تو عجیب است، من نمی‌گویم که فرقه‌ای با چنین اعتقادی میان به‌ظاهر مسلمانان نبوده است، اما اگر در میان فرقه‌های امروز هم فرقه‌ای این اعتقاد را داشته باشد -. گمان نمی‌کنم چنین فرقه‌ای موجود باشد - آنان در شمار غلات به‌حساب می‌آیند و مذهب غالیان از نظر شیعه مردود است. هرکسی به نام مسلمانی، علی یا جز علی را از محمد (ص) برتر بداند، مسلمان نیست.» (شهیدی، 1372: از دیروز تا امروز، ص 163-164) دکتر شهیدی در تحلیل این موضوع معتقد است که «در دورة قدرت بغداد چه در عصر فاطمیان و چه بعد از آنان [آل عثمان] بازار تهمت و جعل و دروغ‌بافی به حدی رونق یافت که مردمان دانشمند هم باور نمی‌کردند که این‌همه نسبت‌ها، بی مأخذ باشد؛ درست نظیر آنچه پس از جنگ‌های صلیبی در حوزه‌های مسیحی اروپا نسبت به مسلمانان شایع گردید. از آن تاریخ، این پندارهای غلط درباره شیعه در ذهن مردم مصر و آفریقا جای گرفت و چنین پنداشتند که تشیع مخلوطی از کیش‌های یهودی، مسیحی، زرتشتی و باطنی است؛ چنانکه دانشمندی متتبع چون احمد امین چنان عبارتی را در کتاب فجر الاسلام گنجانید.» (شهیدی، 1372: 163-164) شهیدی همچنین تاکید دارد که یکی از علل مخالفت دشمنان تقریب با شیعه، در کنار فکر محدود و کم‌دامنه ظاهرگرایی‌، آن است که «از شیعه همان را می‌شناسند که کسانی مانند ابن تیمیه و ابن قیم معرفی کرده‌اند و آن‌ها هم اسماعیلیان عصر خود را نمونة کامل شیعه پنداشته‌اند.» (شهیدی، 1372: 841) از این رو بسیاری از دشمنان وحدت اسلامی در مصر دشمنان ذاتی شیعه اثنی عشریه نیستند، بلکه اسیر داستانهای خیالی تلقین شده‌ای هستند که درباره شیعه امامیه دهان به دهان و از کتابی به کتابی دیگر منتقل شده است و شیعیان نیز همواره باید مراقب باشند که دچار چنین اشتباه بزرگی نسبت به برادران اهل سنت نشوند که آنچه مسلم است اینکه خدا و پیامبر و کتاب و قبله و دیگر اصول و ارکان اعتقادی مسلمانان شیعه و سنی، همگی یکی است.

این موضوعات هرچند ظاهراً ساده را باید دائماً رصد کنیم. یکی از مشکلات بزرگ ما در مطالعه پیرامون جهان اسلام، نامأنوس بودن مراکز مطالعاتی کشور با مطالعاتی است که از سنخ اطلاعات و عملیات هستند. یکی از دلایل این امر، بی‌توجهی مضاعف به منبع‌شناسی است. رصد کردن نیازمند داشتن ذوقِ منبع‌شناسانه در پژوهشگر است. به خاطر دارم چندین سال پیش یکی از اساتید علوم انسانی در جلسه‌ای رسمی به‌صراحت گفت که با وجود «جستجوگر گوگل در اینترنت» دیگر نیازی به پژوهش درباره منبع‌شناسی نمی‌ماند و از آن بدتر منزلت منبع‌شناسی را از فعالیت علمی به فعالیت خدماتی تنزل داده بود. به تعبیر یکی از دوست فاضل، با این حساب درباره بزرگان و مفاخری چون مرحوم آیت‌الله آقا بزرگ تهرانی (ره) و سید عبدالعزیز محقق طباطبایی (ره) چه باید گفت؟

برای مثال فرض شود که شخصی با زحمتی بسیار فهرستی از رساله‌های دانشگاهی جهان اسلام مربوط به ابن تیمیه را گردآوری کرده است. حاصل کار او در غیابِ ذوق عالی از منبع‌شناسی، حتی اگر در «ضمیمه» کتابی و نه در متن اصلی واقع شود، «صفحاتی حجم‌افزا » نام خواهد گرفت ولی اگر اهل تحقیق و منبع‌شناسان آن فهرست را ببینند، گویی اسامی نویسندگان، اسامی اساتید راهنمای رساله‌ها، عناوین رساله‌ها، اسامی دانشگاه‌ها، تاریخهای تهیه منابع و ... همه به حرف می‌آیند و جریانها و برنامه‌ها و سیاست‌های کوتاه مدت و بلند مدتی را که در کشورهای اسلامی چون مصر دنبال شده است، به نمایش می‌گذارند. نقاد خوب هرچند خود نویسنده و یا هنرمند نیست، اما حتماً باید ذوق عالی از موضوع کارش داشته باشد. مشکل اینجاست که نظام آموزش دانشگاهی ما رابطه‌اش را با منبع‌شناسی تحلیلی گسسته است و در این زمینه، بزرگان تحقیق همچون مرحوم استاد جلال الدین همایی دغدغه‌ها داشته‌اند که در این مجال، امکان پرداختن به آن نیست.

از سویی دیگر رصد کردن وقایع و تحولات همواره متضمن حرفی جدید است. تا جوامع بشری هستند، رصد کردن وقایع و اندیشه‌هایشان نیز به مثابه ضرورتی انکارناپذیر هست. رصد وقایع باید مستمر باشد و مؤسسات علمی و راهبردی کشور به‌گونه‌ای طراحی شوند که از نسلی به نسل دیگر منتقل شود.

 حب اهل بیت در قلوب مصریان

در سال 1387 شمسی به مناسبت برگزاری همایش دکترین مهدویت در قم (که کاربرد واژه دکترین را در شأن عقیده وحدت‌بخش مهدویت نمی‌دانم) از برخی شخصیت‌های خارجی دعوت به عمل آمده بود؛ از آن میان، دو شخصیت مصری یعنی دکتر راسم النفیس و دکتر علی ابوالخیر به دعوت استاد معظم جناب آقای دکتر مهدی گلشنی رییس وقت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، مهمان پژوهشگاه علوم انسانی بودند. در آن جلسه اساتیدی چون مرحوم دکتر صادق آئینه‌وند؛ دکتر آذرشب؛ استاد قیس آل قیس و حجت‌الاسلام والمسلمین آقای مصباحی مقدم حضور داشتند. به یاد دارم که دکتر آذرشب جمله‌ای را بی‌واسطه از مرحوم علامه شیخ محمد غزالی (متوفی 1996م) نقل کرد قریب به این مضمون که: «مصری‌ها خود نمی‌دانند سنی هستند، وقتی تبلیغ شیعه می‌شود، آنان تازه متوجه سنی بودن خود می‌شوند.» سخن مرحوم غزالی به این معناست که در شرایط عادی مصریها با حب اهل بیت (ع) زندگی می‌کنند و نباید بی‌جهت تحریکشان کرد. در آن جلسه دکتر النفیس به موضوعاتی به ویژه فعالیت برخی از اخوانی‌ها در برابر شیعیان مصر اشاره کرد که نشان می‌داد که ما که در بیرون از جامعه مصر زندگی می‌کنیم، باید تصویری جامع‌تر از اخوان المسلمین را ترسیم کنیم که شامل همه ابعاد و جریانهای تقریبی و سلفی‌اش ‌شود، و در عین حالی که از بیرون به جماعت اخوان می‌نگریم، متوجه کنشها و واکنشهای جماعت اخوان با دیگر جریانهای داخلی مصر باشیم که اگر به موقع جریانهای سیاسی و فکری مصر و به طور کلی جهان اسلام را رصد کنیم، از تحولات و رخدادها عقب نمی‌مانیم. سالهای بعد مشخص شد که سوء ظن دکتر النفیس چندان بی راه هم نبوده است؛ در دوران ریاست جمهوری دکتر محمد مرسی، قاهره کانون فعالیت‌های شیوخ سعودی به ویژه شیخ محمد العُرَیفی، از شیعه‌ستیزان معروف شد که جهت تبلیغ وهابیت آزادانه تردد می‌کردند و استقبال بزرگی از سوی سلفیان به افتخارشان در قاهره صورت گرفت. و نیز پاره‌ای از همایشهای ضد ایرانی در قاهره که صراحتاً با هدف تجزیه ایران برگزار شدند! که تفصیل هر یک بسیار و مجال حاضر اندک است.

در خصوص وضعیت شیعیان در مصر ذکر چند نکته خالی از فایده نیست:

1. مسلمانان مصر چنانکه اشاره شد، اهل سنت و سخت محب اهل بیت (ع) هستند و دوری ما از یکدیگر به دلیل منافعِ قدرتهای داخلی و خارجی بوده است. استاد فقید سید جعفر شهیدی مشاهدات بی واسطه خود را چنین توصیف می‌کند: «آنچه شایستة ذکر است این‌که گروهی را که در آن زیارتگاه [مشهد رأس الحسین (ع)] دیدم از خضوع و توسل و تبرک جستن به ضریح و گریه و دعا چیزی از زائران حرم سید الشهداء در کربلا یا حضرت رضا در مشهد کم نداشتند. حقیقت این است که مردم قاهره در محبت اهل‌بیت، شیعة به تمام معنی هستند، ولی تبلیغات و بلکه اعمال قدرت آل عثمان از قرن دهم به بعد، اندک‌اندک از یک‌سو سنی‌گری را در مصر رواج داده است و از طرف دیگر شیعه را به مردم مصر در ردیف تروریست‌های حسن صباح شناسانده است؛ چنانکه دومین سؤال مخبر مجلة آخر ساعه، از بنده این بود که آیا شیعه عقاید حشاشیه را دارند؟ و چون گفتم: «شیعه از دیرباز با حشاشیان و اعمال آنان مخالف بوده است، مخصوصاً توسل به‌زور را که جزء کارهای معمولی ایشان بوده، مردود و خلاف دین دانسته است.» تعجب کرد و قطعاً با قید «العهدة علی الراوی» این جواب را در شمارة 2425 دوم صفر 1391 مجله منعکس کرده است. بااینکه مسجد رأس الحسین از جهت نظافت و تزئینات داخلی ممتاز است، میدان و بازار دو طرف آن حالتی مشابه بیشتر زیارتگاه‌های شیعی را دارد.» (شهیدی: 1372، از دیروز تا امروز، ص 697)

 و به واسطه احساسات گرم و بی آلایش مصریان نسبت به ایرانیان بود که زمانی که از دکتر شهیدی پرسیدند که «شهر قاهره را چگونه دیدی؟» پاسخی چنین دلنشین و زیبا داد: «بلدة طیبة و رب غفور» (سبا: 14) (شهیدی، 1372: 699)

2. جامعه شیعیان مصری (بدون در نظر گرفتن شیعیان از اتباع خارجی مقیم مصر) جامعه‌ای کوچک است که به دلیل احتراز از برخوردهای قومی و فرقه‌ای تلاشی را در جهت ایجاد جامعه‌ای مستقل و شناخته‌شده نکرده است. در خاطرات قاسم غنی از دوران حضورش در قاهره، گاهی از شیعیان مقیم مصر از اتباع دیگر کشورها نام برده می‌شود ولی اشاره‌ای به حضور جامعه مستقل شیعیان مصری نمی‌شود. همچنین در اسناد دارالتقریب قاهره و نیز آثار و خاطرات علامه سید مرتضی رضوی کشمیری و دیگران، اشاره‌ای به «جامعه شیعیانِ مصری» نمی‌شود. البته دکتر النفیس و برخی دیگر از رهبران شیعه کوشیده‌اند تشکیلات مشخص و متمایزی را مانند حزب (که تاکنون در تأسیس آن ناکام بوده‌اند.) برای پیروان مذهب اهل بیت در مصر ایجاد کنند که اوایل دوران بهار اسلامی و اعتراضات مردمی نسبت به دولت حسنی مبارک، در قالب دستجات عزاداری حسینی دیده می‌شود و گاه توأم با اقداماتی حساسیت برانگیز مانند ایجاد حسینیه شیعیان بوده است که شدیداً پیروان وهابیت و برخی از شیوخ الازهر را تحریک کرده است.

همچنین توجه کنیم که غالب چهره‌های سرشناس شیعی مصر مانند دکتر النفیس، علی ابوالخیر، شیخ حسن شحاته که به شکل دلخراشی به شهادت رسید و صالح الوردانی، و...، بعدها مذهب شیعه را هر یک بنا بر تجربه‌ شخصی خود اختیار کرده‌اند؛ بنابراین شرایط حضور شیعیان به عنوان جامعه‌ای مستقل در مصر بسیار متفاوت از حضور آنان در لبنان و عراق و حتی سوریه است.

3. سیاست رسمی علما و مراجع بزرگ تشیع و نیز سیاست رسمی جمهوری اسلامی ایران، در خصوص کشور مصر (و به طور کلی جهان اسلام)، هیچگاه شیعه کردن مردم مصر آنگونه که مورد ادعای شیوخ سلفی سعودی و نیز شیوخ اخوانی همچون یوسف قرضاوی، نبوده و نیست. علمای شیعه به دنبال اندیشه اتحاد فرق اسلامی در برابر خطر تکفیر بی‌ضابطه؛ در برابر استعمار؛ در برابر رژیم غاصب صهیونیستی بوده‌اند؛ همان دغدغه‌ای که بزرگان تقریبی اهل سنت نیز با جدیت تمام آن را دنبال کرده‌اند؛ مرحوم آیت‌الله سید محمدحسین علوی طباطبایی (داماد آیت‌الله العظمی بروجردی) در کتاب خاطراتش می‌نویسد: «این مرد عالی‌قدر [آیت‌الله سید حسین بروجردی] که خوب متوجه شده بودند که اگر بنا شود تفاهمی در میان مسلمین ایجاد شود، باید از مجامع علمی سرچشمه بگیرد و به قدرت جامع الازهر مصر در بین مسلمین واقف بودند لذا از امکانات و فرصت‌ها برای رابطه با آن مقامات تا جائی‌که موقعیت ایشان اجازه می‌داد استفاده می‌کردند.» مسئله اصحاب تقریب ایجاد تفاهم و اخوت اسلامی میان علمای فریقین بوده است و هرگز شیعه و یا سنی کردن سراسر جهان اسلام نبوده و نیست.

4. بسیاری از فرق صوفی در مصر تمایلات شیعی دارند و در مقابل گسترش وهابیت ایستادگی کرده و با شیعیان جهان اسلام و ایران ارتباط خوبی دارند. مواردی از این امر در آثار سید مرتضی کشمیری قابل مشاهده است.

5. تبلیغات تفرقه‌افکنانه برخی از منسوبین به شیعه مانند جریان لندن نشین یاسر الحبیب، با هدف زدودن خاطرات تاریخ پرافتخار دارالتقریب قاهره از سوی وهابیان مصری، که غالباً تحصیلکردگان دانشگاه‌های سعودی هستند، تاثیری بغایت منفی در تصویر شیعه در اذهان عامه مصریان داشته است؛ حال بماند آن نسبت‌های بی‌مأخذی که از گذشتگان دور نسل اندر نسل منتقل شده است و پیشتر به آن اشاره شد. علامه امینی در کتاب الغدیر خویش با عنوان «بخوانید و بخندید» به برخی از آنها اشاره می‌کند؛ مانند سخن ابن حزم معاصر خلفای فاطمی مصر  (متوفی به سال 456 هجری) که در کتاب الفصل نوشته «از امامیه کسانی هستند که نکاح نُه زن را روا می‌دارند! و کسانی هستند که می‌گویند خوردن کلم حرام است!، چون از خون حسین روییده شده! و پیش از حادثة کربلا کلم وجود نداشته است!» و ابن تیمیه (متوفی 728 ق) که مدعی شده «از حماقت‌های امامیه این است که لفظ ده را ناخوش می‌دارند! و این به خاطر بغضی است که با عشرة مبشره دارند!» و علامه امینی در کتاب الغدیر بحث مفصلی را در رد آن نوشته است.

 عملیات روانی علیه شیعه در مصر

دولت آل سعود تلاش وسیعی را در زمینه تغییر چهره فرهنگی و عقیدتی مردم مصر انجام داده است؛ و یکی از مهمترین ویژگی‌های سیاست سعودی‌ها مقابله صریح آن با جریان تقریب مذاهب اسلامی در مصر بوده است. تبلیغات سوء علیه شیعه در مصر ریشه در همین تلاشها دارد که مجموعه‌ای از آنها را در مجلدات اول تا چهارم کتاب شیعه‌شناسی معاصر اهل سنت به تفصیل بیان کرده‌ام و از تکرار آن خودداری می‌کنم و تنها به ذکر گزارشی از یک نمونه شیعه‌هراسی در قاهره در تاریخ 2 نوامبر 1947م (10 آبان 1326 ش) از قاسم غنی اکتفا می‌کنم که چگونه مخالفان تقریب کوشش کرده‌اند به جای تقبیح و محکومیت شهادت حاجی مسلمان شیعی سید ابوطالب یزدی به دست حکومت عبدالعزیز آل سعود، در موسم حج، اذهان مسلمانان را معطوف به تکفیر شیعیان کنند. قاسم غنی می‌نویسد: امروز [یکشنبه 10 آبان 1326 ش برابر با 2 نوامبر 1947م] در روزنامه المصری خبر غریبی منتشر ساخته‌اند از قول «اسوشیاتدپرس بغداد» با ین مضمون که از منابع موثق شنیده‌ایم که دولت ایران چندی قبل از دولت آمریکا طلبیده که برای حسن روابط بین ایران و سعودی وساطت کند و چون وساطت آنها به جایی نرسیده و نتیجه نبخشیده، پادشاه ایران می‌خواهد نقشه رضا شاه را مبنی بر جلوگیری از حج ایرانیان و تبدیل مشهد به عنوان مکه و محل حج شیعیان دنبال کند. قاسم غنی می‌نویسد: این خبر بسیار مهم به نظرم آمد که آیا منبع آن چیست؟ دلیل این جعل و افترا چیست؟ و چه نتیجه می‌خواهند بگیرند؟ در مردم و طبقات متوسط تأثیر سوء کرده. امروز ایرانیانی که برای تبریک عید غدیر آمده بودند هر یک تأثر خود را گفتند. در تمام جرائد مصر از عربی و فرانسه و انگلیسی سخت تکذیب کردم که نویسنده این خبر اگر برای خود و قارئین خود احترام قائل است؛ چطور چنین بهتانی می‌زند. چطور ایرانی می‌تواند مکه را که حکم مسلم اسلام است، تغییر (دهد) ...  به طهران و دفتر مخصوص تلگراف مؤکد کردم که اقدام کنند. به امریکا به سفارت واشنگتن خبر دادم. در اینجا تلفون کردم. از طرف سفارت آمریکا مستر فیلیپ ایرلند سکرتر اول سفارت آمد، او را وادار کردم به رییس اسوشیاتد اینجا تلفون کرد که او هم تکذیب ما را منتشر کند، و نیز خواستم که از بغداد و جده و طهران از سفارتهای امریکا راجع به منبع و دلیل و تفسیر خبر بپرسد. به طهران خبر دادم و این کارها همه حاضر شد که فردا دوشنبه مخابره و ارسال شود. نمی‌دانم آیا یهودیها این خبر را منتشر ساخته‌اند، انگلیس‌ها، سایرین یا صرف فانتزی بوده است. این سیاستی است که دهها سال توسط رسانه‌های وهابی در مصر با هر بهانه‌ای حتی حضور ساده گردشگران ایرانی به مصر دنبال شده است و در کنج تاروپودهای عنکبوتی آن قدرت‌های استعماری پنهان شده‌اند.

-دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی- عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

منبع: خبرگزاری فارس: 94/04/29 - 00:10 شماره: 13940424000701 به نشانی: 

جامع الزیارات به تصحیح علامه امینی

روز شنبه مورخ 20 تیرماه 1394 شمسی به دعوت موسسه تحقیقاتی دارالاعلام لمدرسه اهل البیت علیهم السلام به شهر قم مسافرت کردم و توفیق حضور در ضیافت روحانی افطار آن مؤسسه را داشتم که با حضور مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت‌الله العظمی آقای حاج شیخ ناصر مکارم شیرازی برگزار شد. بحمدلله اخبار بسیار خوبی از توسعه فعالیت‌های مؤسسه تحقیقاتی دار الاعلام اعلام شد که مایه خوشحالی است. توفیق باشد درباره آن خواهم نوشت. (ان شاء الله)

در جنب شرکت در جلسات و نیز تهیه پاره‌ای از کتابهای مورد نیاز از کتابفروشی‌های شهر قم، توفیق زیارت حرم مطهر خضرت معصومه سلام الله علیها و پاره‌ای از قبور مؤمنان و علمای اسلام در شهر مقدس دست داد. قم از دیرباز مهد علمای بزرگ اسلام بوده است و مزار بسیاری از آنان همچون شیخ محمد قولویه قمی (ره) از آن زمره است.

شیخ محمد پدر عالم بزرگ شیعه ابوالقاسم جعفر بن محمد (ره) معروف به ابن قولویه است که او صاحب کتاب نفیس «جامع الزیارات» است. مدتی است که دنبال تهیه نسخه جامع الزیارات به تصحیح علامه عبدالحسین امینی هستم. مدتها پیش در کتابی از آیت‌الله محسنی (از علمای شاخص افغانستان) متوجه توجه خاص علامه امینی به کتاب جامع الزیارات شده بودم و اینک با زیارت مزار پدر ابن قولویه، مجدداً در پی جستجو برآمدم. متأسفانه بسیاری از کتابفروشی‌های امروزی حالت واسطه‌‌گری دارند و کتابشناس نیستند. غالب کتابفروشها از وجود چنین نسخه‌ای بی خبر بودند و پاره‌ای نیز توجهی به مصحح کتاب نداشتند.

وضعیت کنونی با کتابفروشی‌های گذشته مقایسه شود که برای مثال در خاطرات دکتر شفیعی کدکنی از کتابفروشی‌های مذهبی شهر مشهد مقدس نقل شده است. کتابفروشان زمانی که کتابشناس باشند، تنها کتاب نمی‌فروشند بلکه کتابفروشی آنان نقش مهمی در هدایت پژوهشگران ایفا خواهد کرد.

کتاب البرهان علی عدم تحریف القرآن اثر مرحوم آیت الله میرزا مهدی بروجردی ره

 

حضرت آیت‌الله میرزا مهدی بروجردی (1300- 1389 ق) از شاگردان حضرات آيات عظام عبدالكريم حائرى و آقا نورالدين عراقى بود. وى پدر مرحوم حجت‌الاسلام حاج شيخ محمدحسین بروجردى و نياى مرحوم دكتر محمود بروجردى و نيز ابوالزوجه مرحوم آیت‌الله‌العظمی گلپايگانى بود.

   یکی از آثار گرانقدر آن مرحوم  کتاب «البرهان علی عدم تحریف القرآن یا برهان روشن در عدم تحريف قرآن» است که آن را ظرف مدت پنج سال نگاشت و در آن به صورتی ابتکاری به نظرات بیش از چهل تن از علمای شیعه با نقل عین گفتارشان اشاره شده است.  کتاب برهان روشن در عدم تحریف قرآن در سال 1333 توسط انتشارات بوذر جمهری مصطفوی منتشر شده است.  این کتاب از منابع مرجع معاصر در شناخت عقیده مذهب امامیه در موضوع تحریف قرآن محسوب می‌شود و  آیت‌الله مکارم شیرازی مطالعه این اثر را به فارسی‌زبانان توصیه کرده است. (وبگاه رسمی معظم له با عنوان «دلایل مصونیّت قرآن از تحریف» به نشانی: makarem.ir)

ان شاء الله در آینده کتاب مذکور را جهت استفاده عوم مومنین در اینترنت بارگذاری خواهم کرد. 

  تصویر زیر از لوح مزار او را در سفر به شهر مقدس قم در سفر  به قم (در تاریخ 19 بهمن 1393 شمسی) در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها برداشتم.

 

انتشار یادداشت در خبرگزاری فارس دست‌های پشت صحنه شیعه‌هراسی

جریان عظیم جابه‌جایی استاد - دانشجو با هدف سلفی کردن نخبگان جهان اسلام در عربستان سعودی در حال انجام است که این امر یکی از اصلی‌ترین عوامل موثر در جهت‌دهی و گسترش شیعه‌هراسی در جهان اسلام است. 


در جهان اسلام، شیعه ‌هراسی به مجموعه‌ ای از مطالعاتِ نظری و یا اقداماتِ عملی بر ضد شیعیان اطلاق می ‌شود که در پی ممانعت از برقراری ارتباطی صمیمی و برادرانه و تحقق وحدت اسلامی میان شیعه و سنی است. اوجِ شیعه‌ هراسی در مطالعات نظری به «تکفیر» و اوجِ آن در اقداماتِ عملی به «ترور و انفجارهای تروریستی» می‌انجامد. (در موارد بسیاری ترور نتیجه تکفیر است.) ناگفته نماند که امروزه شیعه‌ هراسی در مغرب زمین عمدتاً در راستای ایران‌ هراسی، در کانون توجه رسانه ‌های غربی است.

در دهه ‌های اخیر شیعه ‌هراسی عمدتاً از سوی سه جریان هدایت شده است که عبارت‌اند از:

1. قدرت‌ های مداخله‌ گر غربی که به جهت تأمین منافع خود، در پی تبدیل تفاوت‌ های موجود در جوامع اسلامی به تضاد و تفرقه و درگیری هستند. همچنان که ادوارد سعید، پژوهشگر فقید فلسطینی، معتقد بود، قدرت‌های غربی با دو انگیزه (که ادوارد سعید می‌گفت سومی هم ندارد) در امور منطقه خاورمیانه دخالت می‌کنند: الف - چپاول نفت کشورهای اسلامی و ب - تأمین امنیت رژیم صهیونیستی.

2. سلفی‌های وهابی که به ‌صورت سنتی با شیعه مخالف‌اند. لازم به ذکر است که بسیاری از علمای بزرگ اهل سنت از وحدت و برادری اسلامی حمایت می‌کنند و نیز باید توجه داشت که در موارد بسیاری، اختلافات میان پیروانِ شخصیت‌های بزرگ اسلامی است و نه میان خود آنان، وقایع دردناکی که میان شیعه و حنابله رخ داده است، منافی با رویکرد شخص احمد بن حنبل بود. شخص احمد شیعه را و به ویژه علویین را مورد احترام قرار می داد و حتی خانۀ او را به اتهام تمایل به علویین مورد تفتیش قرار دادند.

3. برخی از جریان‌های سکولار منطقه مانند حزب بعث عراق.

به این جریان‌ها باید جماعتی را نیز افزود که به نام شیعه، سعی در تشدید ادبیات شیعه ‌هراسی در میان اهل سنت می‌کنند. آن‌ها همچون گروهک یاسر الحبیب در پوشش هیئتی به ظاهر مذهبی، با عنوان «خدام المهدی» در لندن، از سال 2010 م، در پناه سرویس‌های اطلاعاتی بریتانیا فعالیت خود را در توهین به برادران اهل سنت تشدید کرده‌اند. تاریخ مذکور نقطه‌عطفی در تشدید شیعه ‌هراسی توسط مخالفان وحدت اسلامی به شمار می‌رود و برای آنان که وقایع و تحولات مربوط به شیعه ‌شناسی معاصر اهل سنت را دنبال می‌کنند، اثرات مخرب اقدامات این گروهک به ‌خوبی ملموس است. یکی از اهداف گروه مذکور ایجاد فشار هنجاری برای علمای بزرگ اهل سنتی است که در پی وحدت اسلامی میان شیعه و اهل سنت هستند.

مثال هایی از شیعه‌ هراسی در مطالعات نظری

شیعه ‌هراسی در مطالعات نظری مخالفان وحدت اسلامی، گذشته‌ای طولانی دارد و آثار ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزیه، نمونه بارزی از آن هستند. امروزه با شیب بسیار تندی، این مطالعات در غالب کتاب و مقاله و رساله‌های دانشگاهی در جهان اسلام منتشر می‌شوند و بسامد آن به صورت روزافزونی بالا رفته است. محورهای مورد تأکید مخالفان تقریب و وحدت اسلامی عبارت‌اند از:

1. ادعای انتساب عقیده تحریف قرآن به شیعه.

2. ادعای عبادت غیر خدا (مانند عبادت قبور) توسط شیعه.

3. ادبیات شبیه انگاری شیعه به یهود و نصاری و مجوس.

4. متهم کردن شیعه به نفاق و تزویر (با تبلیغات روانی در خصوص مفهوم تقیه)

همچنین در دسته‌ای از آثار مرتبط با شیعه ‌هراسی ادعا می‌شود که شیعیان تمامی مسلمانان را تکفیر می‌کنند و با این رویکردِ تبلیغاتی، خواننده مسلمان را به تکفیر شیعه سوق می‌دهند. این رویکرد را می‌توان در کتابِ «الفکر التکفیری عند الشیعة حقیقة أم أفتراء؟» (مکتبة الإمام البخاری: 2006 م، 272 ص) اثر عبدالملک عبدالرحمن الشافعی مشاهده کرد که در راستای شیعه ‌هراسی در جهان اسلام کوشیده است تا آنچه را که عقاید تکفیری شیعه در قبال مسلمانان می‌داند تبیین کند. یا عبدالرحمن دمشقیه در آثارش به‌ ویژه کتاب «ظاهرة التکفیر فی مذهب الشیعة الإمامیة الإثنى عشریة»‌ (مکتبة الرضوان: 2005 م، ط 1 100 ص) همان خط‌مشی را در سیاق شیعه‌ هراسی دنبال کرده است. همچنین صافیة أبو جودة در کتاب خود با عنوان «اللغة والتکفیر (النظریة والتطبیقات التربویة)» (مکتبة الرشد، 2009، ط 1) در راستای شیعه ‌هراسی، مدعی تکفیر مسلمانان توسط شیعیان شده و مذهب شیعه را مذهبی دشمن با اسلام و مسلمین معرفی می‌کند و از این نوع آثار بسیارند.

مثالی از شیعه ‌هراسی در قالب اقداماتِ عملی

جهت درک بهتر شیعه‌ هراسی در قالب اقداماتِ عملی، می‌توان واکنش‌های شیوخ وهابی مصر را در مورد سفر گروهی از جهانگردان ایرانی به مصر (ورود جهانگردان به مصر شنبه 10 فروردین 1392 ش به مدت یک هفته) مورد توجه قرار داد. در آن زمان، اولین گروه جهانگردان ایرانی در طول سفر کوتاهشان، از پنج شهر آسوان، اقصر، غردقه، قاهره و اسکندریه دیدار کردند و مردم مصر رفتار بسیار خوبی با آنان داشتند؛ اما فشارهای شیوخ سلفی مصر که غالباً تحصیلکردة سعودی هستند، موجب شد تا دیدار چند خانواده معمولی ایرانی از آثار تاریخی مصر، با پوشش خبری وسیع رسانه‌‌های سلفی همراه شود و تصویر رسانه‌ای این سفر از وضعیت عادی خارج شود.

متأسفانه منبع‌شناسی و رصد کردن تحولات و وقایع جهان اسلام در مراکز پژوهشی کشور مورد اعتنا نیست. منبع‌ شناسی مادرِ پژوهشها و مطالعات راهبردی است و ما تا منبع ‌شناسی نکنیم، متوجه ماجراهایی پیرامونمان نخواهیم شد و نقاط ضعف و قوت خود و حریف را نخواهیم شناخت.

شیوخ وهابی مصر تمام کوشش خود را به‌ منظور برهم زدن گردشگری ایرانی در مصری به کار بردند. یکی از فعالیت‌های آموزشی آنان برگزاری همایش‌های مختلفی با عنوان «الشیعة هم العدو فاحذروهم» در شهرها و مساجد مختلف مصر بود.

یکی از تکنیک‌های اصلی شیعه‌ هراسی ایجاد شک و تردید نسبت به شیعیان بوده است؛ برای مثال گفته ‌شد که شیعیان با استفاده از حربة تقیه همواره باطن خود را از اهل سنت مخفی نگه می‌دارند. ازاین‌رو نباید به آن‌ها اعتماد کرد و اینکه شیعیان همواره در حال برنامه ‌ریزی برای نابودی اهل سنت هستند. برخی عناوین خبری وب‌گاه‌های وهابی، از سفر ایرانیان به مصر به عنوان «آغاز جنگ شیعه با اهل سنت مصر» تعبیر کردند و مصر را به‌عنوان «گورستان ایرانیان» نامیدند؛ تعابیری که عملاً در چارچوب تکفیر ایرانیان و شیعیان بود؛ مانند:

- بدأ التشیع بغزو مصر السنیة

- العلاقات مع إیران تفتح أبواب جهنم ..ومصر لن تکون إلا مقبرة الإیرانیین.

این‌گونه ادعاها، همان مضامین اصلی آثار دانشگاهی مخالفان وحدت اسلامی است که اینک به زبانی ساده و رسانه‌ای، برای مردم مصر بازنشر می‌یافت. حتی کوشش شد تا در سال 2012 م، کتابی با عنوان «شطحات وضلالات» وارد دروس مدارس ابتدایی و متوسطه مصر شود که بخشی از آن درباره شیعه و مخالف روح تقریب و وحدت اسلامی بود.

اسامی برخی از شیوخ وهابی مصری که واکنش‌های تندی نسبت به حضور ایرانیان در مصر داده‌اند چنین است: سید حسین العفانی، محمود شعبان، وحید عبدالسلام بالی، راغب السرجانی، صفوت حجازی، محمد حسان، احمد فرید، ابواسحاق الحوینی، ناصر رضوان، یاسر البرهانی، محمدحسین یعقوب، عبدالملک الزغبی، عبدالله سمک، عبد الله شاکر الجنیدی و ...

همچنین نام پاره‌ای از سازمان‌ها و احزاب سیاسی مصر مانند حزب النور، حزب الأصالة، الرایة، الجبهة السلفیة، الدعوة السلفیة، حزب الإصلاح، أنصار السنة، به موضوع باز شد.

در اثنای حضور جهانگردان ایرانی به مصر، گروهی با عنوان «لجنة التصدى للمد الشیعى بمصر» تشکیل شد که هدف اساسی آن مبارزه با هرگونه حضور ایرانیان در مصر حتی در قالب جهانگردانی ساده بود که آن را از طریق ایراد خطبه و دروس ضد شیعه در مساجد دنبال کردند. اعضای این گروه عبارت بودند از: أحمد فرید، محمد عبدالملک، احمد فرید، ناصر رضوان، احمد السیسی، شحاته صقر. گروه مذکور با همکاری حزب نور و عبدالله بدران (رییس جناح نمایندگان حزب نور در مجلس وقت مصر) آنان کوشیدند تا با زیر فشار قرار دادن وزارت گردشگری مصر، از ورود ایرانیان به مصر جلوگیری کنند.

همچنین دعوت سلفیه، دعوایی قضایی را در این زمینه مطرح کرد؛ با این بهانه که امضای موافقت‌نامه گردشگری میان مصر و ایران غیرقانونی بوده است و وزیر گردشگری در غیاب تصمیم مجلس ملی آن را امضا کرده است.

اقدامات عملی تنها به برگزاری همایش‌ها و سخنرانی‌ها محدود نشد و موضوعاتی چون محاصرة فرودگاه‌ها و یا حملات به دفاتر ایران از سوی پیروان سلفی مطرح شد؛ برای مثال، سلفی‌ها نیز مانع ورود مسئول حافظ منافع ایران به الازهر برای شرکت در همایش جشن ولادت عایشه، همسر پیامبر، شدند و شماری از پیروان آن‌ها در مقابل درب آنجا تحصن کردند و ....

سه نکته مهم درباره شیعه‌هراسی

در خصوص شیعه‌هراسی نکات بسیاری قابل‌طرح است که از آن میان به سه نکته مهم در خصوص سلفیه رسمی سعودی و سلفیه مسلح تکفیری اشاره می‌شود:

1. جریان عظیم جابه‌جایی استاد - دانشجو

عموماً تصور می‌شود که مهم‌ترین مهاجرت‌های به عربستان سعودی مهاجرت کارگران است درحالی‌که به‌صورت هدفمند جریان عظیم جابه‌جایی استاد - دانشجو در سعودی که با هدف سلفی کردن نخبگان جهان اسلام در حال انجام است، بسیار مهم‌تر است. این مطلب را در مجلد سوم کتاب شیعه‌شناسی معاصر اهل سنت که به مراکز آموزشی و مطالعات نوین دانشگاهی شیوخ سلفی می‌پردازد، به‌تفصیل تشریح کرده‌ام. ناگفته نماند که اولین شخصیت شیعی که متوجه عمق فعالیت‌های راهبردی عربستان سعودی در جهت مرجعیت بخشیدن به عقیده وهابی رسمی شد، مرحوم آیت‌الله میرزا خلیل کمره‌ای است. برای مثال در صفحه 212 کتاب «سروش مقدس وادی ایمن مکه و مدینه – اسمعی یا حجاز» می‌نویسد:

در اعصار متأخره شماره شیوخ ازهر 312 از جمیع مذاهب بود و شماره طلاب آن 9069 نفر بود و از مابین آن‌ها 28 دانشجو از حنابله و 3 نفر از شیوخ آن‌ها بودند. لکن در قرن 18 میلادی به‌واسطۀ ظهور وهابیین که در تحت تأثیر تعالیم ابن تیمیه واقع شدند، به صورتی قوی جدیداً ظهور کردند و دراین‌باره تا حدِّ زیادی از اعتدال خارج شدند و به‌افراط و تفریط گرفتارند.

این سیاست در پی تضعیف شجره آموزشی معتدل و معقول شیخ محمد عبده و شاگردانش و همفکرانش همچون شیخ محمود شلتوت است.

2. افزایش بسامد شیعه‌هراسی

بسامد شیعه‌هراسی وهابی‌ها در روزگار کنونی، به ویژه با توسعه ابزارهای نوین ارتباطی همچون ماهواره و اینترنت، به مراتب بیش از گذشته است. در گذشته شیعیان عموماً وهابیت را از چند واقعه می‌شناختند که عبارت بودند از:

- تخریب اماکن مقدسه در حجاز و ایجاد محدودیت‌هایی برای زیارت حاجیان.

- حملات تاریخی وهابیان به شهر مقدس کربلا و برخی دیگر از شهرهای عراق.

- شهادت ابوطالب یزدی زائر ایرانی خانه خدا در سال 1322 ه.ش به دست مأموران سعودی.

- کشتار حاجیان حرم الهی توسط فهد بن عبدالعزیز پادشاه وقت سعودی در ششم ذی الحجه سال 1407 ه.ق.

اما امروزه به صورت روزانه با اخبار، منابع و وقایع شیعه‌هراسی (اعم از تکفیر و تهدید و ترور) در سراسر جهان اسلام مواجه‌ایم. این بسامد ضرورت ایجاد تحول در شیوة مطالعه درباره جهان اسلام و به ویژه منطقه موسوم به خاورمیانه را به صورتی روزافزون خاطرنشان می‌کند 

باید توجه داشت که در موارد بسیاری، اختلافات میان پیروانِ شخصیت‌های بزرگ اسلامی است و نه میان خود آنان، وقایع دردناکی که میان شیعه و حنابله رخ داده است، منافی با رویکرد شخص احمد بن حنبل بود.

3. ضرورت بررسی آثار مرجع تکفیری معاصر

مجموعه ادبیاتی در میان گروه‌های تکفیری موسوم به «سلفیه جهادی» شکل‌گرفته است که تروریسم را در قالب یک مذهب تعریف می‌کند. درک عقاید سازمان‌های تروریستی القاعده و یا داعش در گرو بررسی این آثار است. داعش بزرگترین اجتماع تروریستی در طول تاریخ جهان اسلام است و از اینرو، درک منابع اعتقادی آن اهمیت بسیاری دارد. 

 این آثار را در مجلد چهارم کتاب شیعه‌شناسی معاصر اهل سنت که اختصاص به جماعت‌های سیاسی ضد وحدت اسلامی دارد، تشریح کرده‌ام. برخی از معروف‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از: 

-فتوای معروف ابن تیمیه موسوم به فتوای ماردین

-فتاوی جهادی شیخ محمد بن عبدالوهاب

-قرائتی ویژه از کتاب «معالم على الطریق» اثر سید قطب که آن را در دهه 1960 م در زندان نگاشت

-کتاب «الفریضة الغائبة» اثر محمد عبدالسلام فرج (1962 - 1982 م)

-کتاب «الجهاد والاجتهاد: تأملات فی المنهج» اثر أبو قتاده عمر محمود عثمان (1960 م) معروف به ابو قتاده که از منابع موردتوجه سلفیه جهادی - تکفیری به‌ویژه القاعده است.

-کتاب قطور «دعوة المقاومة الإسلامیة العالمیة» اثر مصطفى الرفاعی معروف به ابو مصعب السوری (متولد 1958 م)؛ کتاب فوق در حدود 1600 صفحه است و از آثار مشهور و موردتوجه سازمان تروریستی القاعده است.

-کتاب‌های «العمدة فی إعداد العدة» و «الإرهاب من الإسلام ومن أنکر ذلک فقد کفر» اثر سید امام الشریف که با نام جهادی «عبدالقادر بن عبدالعزیز» نیز شناخته می‌شود، آن کتاب‌ها نیز از منابع اصلی و اندیشه تکفیری سازمان القاعده هستند.

-کتاب «آیات الرحمن فی جهاد الأفغان» اثر عبدالله عزام (1941 - 1989 م)، عزام چهره‌ای اخوانی بود که در جهاد افغانستان حضور داشت و بعدها به القاعده پیوست

-کتاب «الولاء والبراء؛ عقیدة منقولة وواقع مفقود» اثر ایمن الظواهری (متولد 1951 م) پزشک مصری بود که به پاکستان و سپس افغانستان رفت و به همراه اسامه بن‌لادن، عنوان یکی از رهبران اصلی سازمان القاعده فعالیت کرد.

-مقالات عمر عبدالرحمن، مانند «قولوا للظالم لا، الشریعة الإسلامیة شریعة کاملة»

-رساله‌های جهیمان بن سیف العتیبی نیز بر پاره‌ای از سلفی‌های جهادی زمانه‌شان تأثیرگذار بوده‌اند؛ چنانکه در زمانه‌اش، به پیدایش جریان نظامی «جماعت حرم» یا «جماعت جهیمان» در عربستان سعودی انجامید.

4. معرفی چند کتاب

در اینجا شایسته است تا برخی از منابعی که مطالعه آنها جهت فهم وقایع جاری جهان اسلام و مسایل فکری آن اهمیت دارد، پیشنهاد شود:

- آثار آیت‌الله میرزا خلیل کمره‌ای

- آثار آیت‌الله حاج شیخ محمدعلی تسخیری که بهترین دیدگاه های تقریبی را با علم و آگاهی و خلوص نیتی والا ارائه داده است.

- کتاب «نقض الفریضة الغائبة» اثر شیخ جاد الحق علی جاد الحق که نمونه ای از نقدهای علمای الأزهر بر جریانات تکفیری معاصر است. شیخ جاد الحق علی جاد الحق (1917 - 1996 م) از علمای بزرگ الازهر، مفتی کشور مصر (1398 - 1402) و شیخ جامع الأزهر (1402 - 1417 ه.ق) بود. مجموعه فتاوی او با عنوان «الفتاوى الإسلامیة» منتشر شده است.

- کتاب «وهابیان» اثر عالم بزرگوار علی اصغر فقیهی که بررسی منصفانه‌ای از تاریخ وهابیت را ارائه داده است.

- کتاب «برهان در رد تحریف قرآن» اثر آیت‌الله میرزا مهدی بروجردی که از آثار مهم در پاسخ به شبهه تحریف قرآن و رد اتهامات برخی شیوخ وهابی است.

- کتاب «دریغ است ایران که ویران شود» اثر فرامرز رفیع‌پور که بررسی دیدگاه‌های او درباره توسعه و تضاد و به ویژه نقش استعمارگران در تشدید تضاد و درگیری در جوامع اسلامی حاوی نکات جالب‌توجهی است.

چه باید کرد؟

مشکل اصلی در مقابله با شیعه‌هراسی در جهان اسلام به خودمان و اصلاح خودمان باز می‌گردد. تا خودمان را اصلاح نکنیم، نمی‌توانیم به صورتی جدی و سازنده در جهان اسلام فعالیت کنیم. مقدم بر همه مسائل، «ضرورت ایجاد تحول در مراکز مطالعات راهبردی کشور» است. برای مثال، از میان مواردی بی‌شُمار، پایان‌نامه کارشناسی ارشدی دانشگاهی در شهر تهران درباره «نهضت اسلامی تاجیکستان» با نمره عالی (20) پذیرفته شده است و آن پایان نامه کپی‌ تمام ‌عیاری از کتاب «اس‍لام‌ و ن‍ه‍ض‍ت‌ اس‍لام‍ی‌ در ت‍اج‍ی‍ک‍س‍ت‍ان‌ م‍ع‍اص‍ر» اثر شمس الحق نور است. در اینجا آیا دانشگاه می‌تواند ادعا کند که کارشناسِ مسایل تاجیکستان تربیت کرده است؟ آیا جز این است که اساتید آن پایان نامه تنها به ارتقای شغلی خود اندیشیده‌اند و حتی دم‌ دست‌ترین کتاب در آن زمینه را نخوانده‌اند؟ اشاره‌ای به خرید و فروش وسیع مقاله و پایان‌نامه و کتاب نمی‌شود که خوانندگان ارجمند و گرامی خود شاهد تبلیغاتِ سنگین و رقابت نفس‌گیر آن بر در و دیوارهای شهرها هستند.

از سویی دیگر، متأسفانه جز برای عده‌ای معدود از اساتید بزرگ کشور، ارتقای اعضای هیأت علمی به استادی، بیش از آنکه بازتاب استاد شدن آنان باشد، ابزاری برای استاد شدن، مهم شدن، رئیس شدن و ... بوده است. اینان حال و حوصله ساعت‌ها پشت میز نشستن و مطالعه و یادداشت برداشتن را ندارند و تنها در اندیشه ریاست و پست و مقام هستند؛ و به تعبیر خوب دکتر فرامرز رفیع‌پور در کتاب «موانع رشد علمی ایران» استادان توسعه‌ای هستند که نتیجه عملکردشان تنها فرصت‌سوزی است.

باز باید گفت که متأسفانه منبع‌شناسی و رصد کردن تحولات و وقایع جهان اسلام در مراکز پژوهشی کشور مورد اعتنا نیست. منبع‌ شناسی به‌عنوان مادرِ پژوهشها و مطالعات راهبردی است. ما تا منبع ‌شناسی نکنیم، تا وقایع و حوادث را در طول تاریخ رصد نکنیم، متوجه ماجراهایی که در پیرامون ما جریان دارد، نخواهیم شد و نقاط ضعف و قوت خود و حریف را نخواهیم شناخت.

بخشی از مراکز پژوهشی کشور باید به منبع شناسی و رصد تحولات کشورهای همسایه و منطقه خاورمیانه و جهان اسلام اختصاص یابد. کسانی که وقایع و منابع را رصد می‌کنند به ‌خوبی می‌دانند که وقایع کنونی در عراق و سوریه تازه آغاز یک اتفاق بزرگ است و باید آن را جدی گرفت.

از سوی دیگر به ‌طور طبیعی برنامه‌ها و سیاست‌های همه گروه‌ها، پژوهشکده‌ها و مراکز پژوهشی کشور با گذشت زمان نیازمند تجدیدنظر و بازسازی بر اساس نیازهای روز جامعه هستند که در این میان لازم است بررسی مسائل و مشکلات شیعیان در روزگار حاضر و نیز رصد مستمرِ مخالفان شیعه و دشمنان وحدت و تقریب مذاهب اسلامی، در محور توجه واقع شود و مراکز پژوهشی به تأسیس بانک‌های اطلاعاتی و بایگانی قابل رجوع هرگونه منابع شنیداری، دیداری و نوشتاری دوستان و دشمنان وحدت اسلامی اهتمام کنند.

مراد مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) از بیداری اسلامی این نیست که درباره بیداری اسلامی صحبت کنیم و فلسفه ‌بافی کنیم؛ بلکه مراد ایشان آن است که هر کس در جایگاه فردی و اجتماعی خود در قبال حقوق و تکالیفش و در قبال دیگران، در قبال جامعه و جهان اسلام بیدار باشد. حضرت پیامبر اکرم صلی‌الله علیه‌ و آله به روایت حضرت امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «مَنْ أَصْبَحَ لَایَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ، وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یُنَادِی: یَا لَلْمُسْلِمِینَ، فَلَمْ یُجِبْهُ، فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ‏.» اجابت به ندای یاری‌خواهی مسلمانان و شیعیانِ روزگار حاضر گاه در خط مقدم جبهه‌هاست و گاهی هم در پژوهش و رصد کردن و به‌روز بودن اطلاع‌رسانی علمی دربارة وقایع دردناک سوریه و عراق و بحرین و لبنان و پاکستان.

اینکه مادران داغدار شهیدان شیعه پاکستانی، جهت احقاق حقشان از به‌ خاک‌سپاری فرزندان شهیدشان امتناع کرده‌اند؛ اینکه بزرگ‌ترین جریان تربیت دانشجو - استاد در عربستان سعودی بر ضد جریان تقریب و وحدت اسلامی شکل‌گرفته است؛ اینکه به‌صورت‌ روزافزونی فعالیت گروه‌های تکفیری و عملیات تروریستی در جهان اسلام بر ضد شیعیان افزایش‌ یافته است، اینکه رسانه‌های ماهواره‌ای و اینترنتی ضد شیعی و ضد وحدت اسلامی در جهان اسلام بیش‌ازپیش توسعه‌ یافته‌اند، اینکه صدها و هزاران کتاب و رساله دانشگاهی جدید علیه تشیع در حال تألیف و انتشار است و ... همگی وظایف سنگین مراکز مطالعاتی کشور را در قبال عمل به دستور رسول خدا صلی‌الله علیه‌ و آله گوشزد می‌کنند.

دکتر کامیار صداقت

عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


منبع: خبرگزاری فارس - 93/08/10 - 07:01  - شماره: 13930807001134

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930807001134

بازنشر: سایت قوه قضائیه - ستاد حقوق بشر

http://www.humanrights-iran.ir/news-42759.aspx

 باز نشر: سایت‌ مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی 

http://www.taqrib.info/persian/index.php?option=com_content&view=article&id=2029:1393-08-10 


 

اخبار     معرفی     کتاب‌ها     مقالات   یادداشت‌ها  مصاحبه‌ها    سخنرانی‌ها       

وحدت اسلامی  بخش ویژه مناسبت های مذهبی  سخن علمای معظم اسلام   

ویژه حوزه علمیه مشهد                درسگفتار  روش تحقیق  

 در خصوص از میان رفتن پاره‌ای از مطالب وب‌نوشت

انتشار یادداشت در خبرگزاری فارس : مقاومت علمای تقریبی اهل سنت در برابر وهابیت

 خبرگزاری فارس: 7/10/1393 :  http://farsnews.com/newstext.php?nn=13931006000971 

برای فهم بهتر معضل تکفیر و ترور که امروزه دامن‌گیر جهان اسلام شده است، ابتدا باید به ویژگی متمایز سلفیه معاصر وهابی از گذشته‌اش توجه کرد. سلفیه وهابی اندیشه و عقیده‌ای جدید نیست و قدمت تاریخی نسبتاً زیادی دارد؛ با این‌حال، هرگز عقیده‌ای فراگیر در جهان اسلام نبوده است و در طی تاریخ برخی از سران آن همچون ابن تیمیه به زندان خلفای وقت افتاده‌اند و برخی دیگر همچون شیخ محمد بن عبدالوهاب (1122 - 1212 ه.ق) تحت‌ تعقیب بوده‌اند.

خلافت عثمانی، محمد بن عبدالوهاب و پیروانش را به‌عنوان خوارج می‌شناخته‌ و با آن جنگیده‌ است که خود تاریخی مفصل دارد؛ با این توصیف، وجه تمایز سلفیه از گذشته‌اش را باید با شکل‌گیری دولت سوم سعودی موردتوجه قرار داد که در آن کشور جدیدی با عنوان عربستان سعودی شکل می‌گیرد (1351 ق) و با سلطنت عبدالعزیز آل سعود (1902 - 1953 م) آغاز می‌شود. در آن زمان، برای اولین بار این عقیده در تاریخ جهان اسلام، دارای دولتی پشتیبان و باثبات نسبی شد که با بهره‌برداری از موقعیت بسیار راهبردی جغرافیایی (سیطره بر شهرهای مقدس مکه و مدینه) و استفاده از تقویم اسلامی (موسم حج) و قدرت مالی فزاینده (با اکتشاف نفت و گاز در عربستان سعودی) این اجازه را به شیوخ سلفی ‌داد که طرح‌های وسیعی را برای تربیت سلفی جهان اسلام تدارک ببینند و با استفاده از ویژگی‌های سه‌ گانه راهبردی یادشده، به تعلیم و تربیت نسل جوان جهان اسلام و به‌ویژه تربیت علمای آتی کشورهای اسلامی بپردازند.

دولت سعودی هوشمندانه، توسعه فرهنگی خود را با ایجاد «شبکه‌هایی» ‌در جهان اسلام آغاز کرد. مفهوم شبکه در درک چرایی ظهور خرده گروه‌های وهابی در سراسر جهان و مهم‌تر از آن علت استمرار و تداوم حضور فرهنگی‌اش اهمیت دارد. شبکه ساختاری از خطوط است؛ یعنی در شبکه، ذرات، نه جدا از هم که در ارتباط با یکدیگر درک می‌شوند و میان مجموعه‌ای از تأسیسات، نقل‌و‌انتقالات، سازمان‌ها و ... ارتباط برقرار می‌کند؛ مانند شبکه انتشارات، شبکه مدارس و مساجد سلفی، شبکه رسانه‌های ماهواره‌ای، شبکه رسانه‌های اینترنتی و ...؛ برای مثال، آل سعود به مجموعه‌ای از انتشارات در جهان اسلام کمک مالی می‌کنند تا به مدح حکومت سعودی و یا دفاع از وهابیت و نشر آن بپردازند؛ مانند:

- «المکتب الاسلامی» در دمشق و بیروت (زهیر الشاویش)

-  «مطبعة النهضة» در مصر

- «المکتبة السلفیة ومطبعتها» در مصر (متعلق به محب‌الدین خطیب)

- «مطبعة المنار» (رشید رضا) در مصر

- «ادارة ترجمان السنة» (ناشر آثار ضد شیعی احسان الهی ظهیر) در لاهور پاکستان، که به تعبیر مرحوم علامه عسکری، در پس هر انفجار تروریستی ضد شیعیان در پاکستان، آثار تکفیری الهی ظهیر حضور دارد.

- «مطبعة القرآن و السنة» در امرتسد هند

- «المطبعة المصطفویة» در بمبئی هند

- «مطبعة الإعتدال» و «مطبعة الترقی» در دمشق

- مطبعة ام‌القری (در مکه)

در منابع جدیدی که در یک صدمین سالگرد تأسیس دولت سعودی تألیف شده است، مانند کتاب «الملک عبدالعزیز و العمل الخیری السعودیة» تألیف عمر بن صالح بن سلیمان العُمری، به‌صراحت به کمک‌های مالی ملک عبدالعزیز به پاره‌ای از انتشارات در جهت نشر سلفیه اشاره‌شده است و مسئله صرفاً گمان و احتمال نیست. برای مثال، از زمرة آثار منتشر شده در «مطبعة المنار» می‌توان به کتاب «الهدیة السنیة و التحفة الوهابیة النجدیة» اثر شیخ سلیمان بن سحمان اشاره کرد که در پاسخ به کتاب «النفخة الزکیة فی الرد علی شُبه الفرقة الوهابیة» اثر عبدالقادر الکیلانی اسکندرانی نوشته‌شده بود و شیخ محمد ابن مانع که از مبلغان شهیر سلفی وهابی در سعودی و قطر بود، مقدمه‌ای را بر چاپ دوم آن نوشته است.

از دیگر کتاب‌های موردحمایت پادشاهی سعودی در انتشارات المنار، کتاب «الضیاء الشارق فی رد شبهات المازق المارق» اثر شیخ سلمیان بن سحمان است که ردیه‌ای است بر کتاب «الفجر الصادق» اثر جمیل افندی صدقی الزهاوی. خطای بزرگ ما آن است که این‌گونه مراکز فرهنگی را جدا از هم تصور می‌کنیم، درحالی‌که اگر بر روی نقشة جغرافیایی، با ترسیم خطوطی، ارتباطات میان مراکز مادر و مراکز وابسته را به هم متصل کنیم، به‌صورت معناداری، خطوط در عربستان سعودی متراکم می‌شود. در خصوص شبکه‌های اینترنتی و ماهواره‌ای و نیز در آموزش عالی که دولت سعودی بزرگ‌ ترین جریان‌های نقل‌وانتقال استاد – دانشجو را باهدف اجرای برنامه تربیتِ سلفیِ جهان اسلام، به راه انداخته است، موضوع کمابیش چنین است.

آنها در این مسیر دستاوردهای زیادی را در تغییر بافت فرهنگی برخی از کشورها داشته‌اند و در موارد زیادی نیز با ناکامی مواجه شده‌اند. در ادامه به چند نمونه از ناکامی‌های آنان در مواجهه و جذب عالمان تقریبی اهل سنت اشاره می‌شود.

نمونه‌هایی از مقاومت در برابر سیاست‌های ضد تقریبی سعودی

در طول تاریخ معاصر جهان اسلام، علمای بزرگی از اهل سنت در مقابل سیاست‌های عربستان سعودی ایستادگی کرده‌اند و دار التقریب قاهره را باید یکی از کانون‌های اصلی بیداری اسلامی در این زمینه شمرد که در سیاق شکل‌گیری آن بسیاری از عالمان بزرگ اهل سنت به دفاع از شیعه در برابر تکفیر و ترور وهابیت افراطی پرداختند و بر وحدت اسلامی میان شیعه و اهل سنت تأکید کردند. (1) البته باید به این موضوع توجه داشت که از ابتدای ظهور سلفیه وهابی (از دوره شیخ محمد بن عبدالوهاب) تاکنون، آثار بسیاری از سوی علمای اهل سنت در نقد افراط‌ و تفریط‌ های آن نوشته است.

سید مرتضی رضوی کشمیری، فهرستی از علمای سنی منتقد وهابیت را در ملحق کتاب «البراهین الجلیة فی دفع شبهات الوهابیة و دفع تشکیکاتهم» اثر سید محمدحسن قزوینی (متوفی 1380 ق) جمع‌آوری کرده است و فهرست مذکور، به صورتی کامل‌تر و با افزودن اسامی علمای شیعه توسط عبدالله محمد علی، با عنوان «معجم ما الّفه علماء ألأمة الإسلامیة للرد علی خرافات الدعوة الوهابیة» در مجلة «تُراثنا» شمارة 4 (17) سال چهارم شوال 1409 ق منتشرشده است. همچنین «عبدالله محمد علی» کتابی را با عنوان «مـعـجـم الـمـؤلـفـات الإسـلامـیـة فی الـرد عـلـى الـفـرقـة الـوهـابـیـة» نوشته است که در سال 2009 م در بیروت منتشر شد و در آن بالغ‌بر 822 منبع اسلامی (شیعی و سنی) معرفی‌شده است. از دیگر چهره‌های بارز علمای اهل سنت که در برابر فشارهای آل سعود و شیوخ وهابیت ایستادگی و مقاومت کرده‌اند، عبارت‌اند از:

1. شیخ محمد شلتوت (1893-1963 م) عالم الأزهر و مفتی بزرگ اهل سنت، از بزرگان تقریب مذاهب اسلامی است که فتوای مشهوری درباره مذهب شیعه دارد. او تسلیم فضای سنگینی که مخالفان وهابی تقریب مذاهب اسلامی به راه انداخته بودند، نشد و با این شجاعت و تقوا، درسی بزرگ به نسل‌های آتی علمای شیعه و سنی داد. یکی از مخالفان سرسخت تقریب مذاهب اسلامی در آن روزگار، محب‌ الدین الخطیب (1886 – 1969 م) بود که از دوستان شیخ عبدالعزیز بن باز مفتی سعودی و از حقوق‌بگیران دربار آل سعود بود که آثارش درباره شیعه، به‌ویژه کتابش با عنوان «الخطوط العریضة الاسس التی قام علیها دین الشیعة الإمامیة الاثنی عشریة» که در مخالفت با اقدام شیخ شلتوت و دار التقریب قاهره نوشته شده است، از منابع معرفی‌شده در فتاوی هیئت کبار علمای سعودی است. علمای شیعه نیز بر این کتاب نقدهای محکمی نوشته‌اند که می‌توان به آثار آیات عظام صافی گلپایگانی و مرحوم سید ابوالحسن رفیعی قزوینی اشاره کرد.

2. از اصحاب دار التقریب که باوجود مخالفت درباره سعودی، به‌تقریب میان مذاهب اسلامی و وحدت اسلامی میان شیعه و سنی تأکید کرده‌اند می‌توان به عبدالمجید سلیم مصر (1882 – 1957 م) محمد محمد المدنی (1907-1968 م) حسن البنا (1906-1949 م) اشاره کرد. برای مثال، حسن البنا در جریان ممانعت دولت سعودی از ورود کتاب «الحج علی المذاهب» (از انتشارات دارالتقریب قاهره)، آن را در دو صفحه به قطع بزرگ در روزنامه اخوان المسلمین منتشر کرد و آن را در میان حجاج توزیع کرد که اقدامی در تقابل با سلفیه وهابی به شمار می‌رفت.

3. حامد حفنی داود، زبان‌شناس و اندیشمند سنی مصری و استاد دانشگاه عین شمس قاهره بود که آثار متعددی در دفاع از تقریب مذاهب اسلامی و نیز دفاع از شیعه در برابر تکفیر وهابیت دارد که پاره‌ای از آن‌ها را سید مرتضی رضوی کشمیری در انتشارات نجاح جمع‌آوری و منتشر کرده است. او نیز همواره هدف دشمنی مخالفان تقریب مذاهب اسلامی بوده است.

4. دکتر علی عبدالواحد وافی، جامعه‌شناس و زبان‌شناس شهیر مصری و از محققان صاحب‌نام در زمینة مقدمه و تاریخ ابن‌خلدون بود که با دارالتقریب در ارتباط بود. او تسلیم فشارهای وهابیت سعودی نشد و در راستای تحکیم تقریب مذاهب اسلامی کتابی با عنوان «بین الشیعة و السنة» را نگاشت. کتاب مذکور خشم شیوخ سلفی را برانگیخت و آنگاه‌که از منصرف کردن او از مسیر تقریب و وحدت اسلامی مأیوس شدند، به اشاره دولت سعودی، احسان الهی ظهیر مأمور نوشتن کتابی با عنوان «الرد علی الدکتور علی عبدالله وافی فی کتابه (بین الشیعة و اهل السنة)» شد که با دلارهای سعودی در چاپخانه «ادارة ترجمان السنة» منتشر شد.

5. شیخ محمد غزالی که به‌رغم آنکه آل سعود از طریق اهدای جوایز و اعطای کرسی درسی به او کوشیدند تا او را متمایل به خود کنند، ذره‌ای از آرزویش مبنی بر وحدت اسلامی کوتاه نیامد. او سرسختانه از فتوای شیخ شلتوت در اعلام شیعه به‌عنوان مذهبی اسلامی دفاع کرد. اتهام دروغین عقیده شیعه به تحریف قرآن را رد کرد و بر برادری اسلامی تأکید کرد و در بحبوحة جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، در فرازی تاریخی که آتش خشم وهابی‌هایی نظیر شیخ عبدالله الموصلی را (در کتاب «عقائد الشیعة حتى لا ننخدع) برافروخت، چنین آرزو کرد که کاش می‌توانست گروهی از اهل سنت را برای یاری شیعه در جنگ با حزب بعث عراق اعزام کند، ولی افسوس که توان چنین کاری را ندارد. لازم به‌ذکر است که کتاب موصلی که بخش جالب‌توجهی از آن به‌نقد و رد مواضع تقریبی شیخ محمد غزالی اختصاص دارد، ده‌ها بار با هزینة شیوخ وهابی تجدید چاپ‌شده است.

6. شیخ متولی الشعراوی (1911-1998 م) از علمای بزرگ الازهر بود که در برابر عقاید افراطی وهابیت ایستادگی کرد او نیز باوجود کوشش‌های سعودی در دعوت او به تدریس، به‌عنوان یکی از منتقدان پرنفوذ عقاید افراطی وهابیت باقی ماند. دل‌بسته مادیات نبود و با آنکه حقوق تدریس در عربستان ده برابر حقوقی بود که در مصر به او پرداخت می‌شد، زمانی که عرصة خدمتی دید، به مصر بازگشت. از زیارت قبور، بنای مراقد اولیای الهی آشکارا دفاع کرد و فتوای مرحوم شلتوت را در جواز تعبد به مذهب شیعه تأیید کرد. نظرات تقریبی او درباره شیعه و دفاع از فتوای شیخ محمود شلتوت در روزنامة الاهرام سال 103 شمارة 32932 منتشرشده است.

7. شیخ محمد سید طنطاوی (1928 – 2010 م) عالم دینی مصری، مفسر قرآن و مفتی سرشناس الازهر نیز فتوای شیخ شلتوت را مبنی بر اعتبار تعبد به مذهب شیعه تأیید کرد و برخلاف نظر شیوخ سعودی، اختلاف میان شیعه و سنی را در فروع دانست و تأکید کرد که تقریب اصل است و همة مسلمانان به هم نزدیک هستند و دوری و جدایی میانشان مطلقاً وجود ندارد؛ بلکه آنچه هست همکاری در کار نیک و تقواست نه در راه گناه و تجاوز ... سیرة زندگی آن مرحوم نشانه‌ای از عدم توفیق سیاست‌های آموزشی سعودی در جذب علمای تقریبی جهان اسلام است. از مجادلات معروف او با شیخ عبدالعزیز بن باز زمانی بود که شیخ عبدالعزیز بن باز مدعی شد که با صحبت با جنی از بت‌پرستان هندو که به بدن زنی مسلمان رفته و کنترل بدن زن را در دست گرفته بود، توانسته او را هدایت کند و راضی‌اش کرده است که از بدن زن خارج شود. طنطاوی آن را رواج خرافات دانست و آن را مردود دانست. عبدالعزیز بن باز در رد طنطاوی، رساله‌ای را با عنوان «إیضاح الحق فی دخول الجنی فی الإنسی و الرد على من أنکر ذلک » نوشته است.

8. علامه شهید سعید رمضان البوطی (1929 - 2013 م)، شهید راه عزت و افتخار که فتاوی تقریبی بسیاری دارد. کوشش‌های وهابیت برای خارج کردن این عالم فرهیخته از محور تقریب و مقاومت اسلامی به‌جایی نرسید و سرانجام او را در عملیات تروریستی در مسجد به شهادت رساندند. بوطی به‌خوبی درک می‌کرد که آمریکا در هیچ‌یک از جناح‌بندی‌های منطقه قرار نمی‌گیرد، مگر آنکه اسرائیل هم در همان جناح است. در منطق و نگاه بوطی، نقد و اصلاح نظام سیاسی کشور سوریه لازم بود؛ اما نه در قالب توافقاتی خارجی که زیر نظر وزرای امور خارجه آمریکا از قبیلِ هیلاری کلینتون یا جان کری صورت گرفته باشد. شیوخ سلفی تکفیری همچون عدنان العرعور که برندة جایزة سعودی شاهزاده نایف بن عبدالعزیز آل سعود است، نتوانستند شادی خود را از شهادت آن عالم گران‌قدر اهل سنت پنهان دارند و با افتخار شادی تکفیری خود را در اینترنت (به‌ویژه در یوتیوب) منتشر کردند.

9. فتحی محمد عنایه معروف به فتحی یَکَن، (1933- 2009 م) اندیشمند اسلامی و رییس جبهة عمل اسلامی لبنان و دبیر کل سابق جماعت اسلامی لبنان بود. فتحی یکن از اعضای مجمع تقریب مذاهب اسلامی در سوریه بود و با مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی همکاری و همفکری داشت. دکتر فتحی یکن کتاب «أبجدیات التصور الحرکی للعمل الإسلامی» را در حمایت انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی نوشت.

10. علامه شیخ حسون مفتی سوریه است که کوشش‌های دولت‌های سعودی و قطر برای همراه کردن او با جریان تکفیری در سوریه به‌جایی نرسید و به جرم عدم سازش با تکفیر و ترور، فرزندش را به شهادت رساندند و این عالم راسخ‌تر از گذشته مسیر وحدت اسلامی را ادامه داده است.

11. شهید فتحی شقاقی (1951 – 1995 م) پزشک، اندیشمند و مبارز فلسطینی که سازمان جهاد اسلامی فلسطین را پایه‌گذاری کرد. از آثار مهم او در دفاع از وحدت اسلامی میان شیعه و سنی و مبارزه با وهابیت، کتاب «السنة و الشیعة ضجة مفتعلة» است. او سرانجام توسط عوامل موساد (سازمان تروریستی امنیت اسرائیل) در سفری که از لیبی به ایتالیا داشت، به شهادت رسید.

پانوشت

1. نویسنده در نوشتاری دیگر با عنوان «تقریب بین مذاهب اسلامی؛ سیره کهن علمای شیعه» به‌تفصیل به دفاع علمای شیعه از برادران اهل سنت پرداخته است. ببینید: خبرگزاری نسیم (9 / 6 / 1393 ه.ش) به نشانی:

http://www.nasimonline.ir/detail/News/921539/162

دکتر کامیار صداقت ثمر حسینی

استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

انتهای متن/

اعلامیه‌های منشور امنیت جهان در پرتو امن حرم الله - دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

خبرگزاری شبستان:  اقدام فرهنگی و علمی در برابر قتل‌و‌عام مسلمانان که متأسفانه در گستره جغرافیایی وسیعی از جهان اسلام در حال انجام است، نیازمند تأمین دو هدف کلی است:

 1. تبیین الگوی زندگی امت اسلامی بر پایة متنی مشترک که مورد تأیید همه مسلمانان باشد.

 2. رصد کردن واقعیت‌های جاری در جهان اسلام و انتشار آن؛ همچون فعالیت‌های توسعه‌طلبانه آل سعود در کشورهای جهان اسلام که اگر تصاویر این توسعه‌طلبی به‌صورت صحیحی در مقابل دیدگان امت اسلامی نمایان شود، خود تصمیم صحیح را خواهند گرفت؛ چراکه آل سعود در دهه‌های اخیر درصدد "سلفی کردن" و به تعبیر بهتر "سعودی کردن" سرزمین پاک حجاز و سراسر جهان اسلام برآمده‌اند و این رخدادی است بس عظیم و هولناک که قضایای تکفیری‌ها در سوریه و لیبی و مصر و عراق تنها چند برداشت کوتاه از آن است.

 با این دو اقدام هم الگو و معیار صحیح به امت اسلام ارائه می‌شود و هم تصویری صریح و روشن از وقایع جاری جهان اسلام؛ تا امت اسلامی فارغ از هیاهوی رسانه‌های غربی، معیارِ درست قضاوت را از دست ندهد و بیش از پیش در‌یابد که بمباران شهرهای مسلمان‌نشین یمن سنت پادشاهان سعودی است و نه سنت نبوی (ص) و قتل و ترور و کشتار مردم بی‌گناه در بلاد اسلام که در بین قربانیان آنها زنان و کودکان بسیاری به چشم می‌خورند، سنت وهابیان افراطی است و نه سنت پاک نبوی (ص) و ناگهان خود را با حقیقتی فراتر مواجه می‌بیند؛ آنکه چه قرابتی است میان کشتار حاجیان یمنی در سال 1340 ه.ق و کشتار مردم کربلا در سال 1216 ه.ق و کشتار دردناک مردم طایف در ذی‌قعده سال 1217 ه.ق که طبق گزارش مورخان اطفال شیرخوار نیز در آغوش مادرانشان سر بریده شدند؛ با کشتار مسلمانان در یمن و سوریه و عراق و افغانستان؛ و نقطه مشترک همگی آن‌ها تکفیر بدون ضابطه، بدون علم و بدون تقوای الهی است که نه شیعه می‌شناسد و نه سنی؛ و باز چه قرابتی است میان آن‌ها و کشتار زنان و کودکان مظلوم فلسطینی.

 در باب رصد کردن جهان اسلام مسئولان و مدیران سیاسی و علمی کشور باید احساس نیاز کنند و همت کنند تا امکاناتی مهیا شود که محققان و منبع‌شناسان بتوانند شبکه‌های مرئی و نامرئی موجود در جهان اسلام را دنبال کنند و به شکلی مستمر و قابل رجوع بایگانی و عرضه کنند.

 اما در باب الگو و متن مشترک اسلامی، یکی از بهترین گزینه‌ها همانا خطبه‌های پیامبر اکرم (ص) در حجة الوداع است. آن حضرت (ص) مکرر خطبه‌هایی را در مسجدالحرام و در عرفات و منی ایراد فرمودند؛ خطبه‌هایی با مضمونی تقریباً یکسان که به تعبیر مرحوم آیت‌الله میرزا خلیل کمره‌ای (1317 - 1405 ه.ق) در کتاب «کلید امن دنیا»، «اعلامیه‌های منشور امنیت جهان در پرتو امن حرم الله» هستند.

 حج آن سال را حجة الوداع نامیده‌اند؛ چراکه پیامبر اکرم (ص) در آن حج (سال 10 هجری) با مردم وداع کرد و دیگر حج نگزارد. و آن را حجة الاسلام نامیده‌اند؛ زیرا در اجتماع آن سال حلال و حرام را تبیین کرد و حجة الوداع را حجة البلاغ نیز می‌نامند؛ چراکه پیامبر اکرم (ص) در آن بسیار از تبلیغ خود و مسئولیت خود سخن گفت و امر به تبلیغ شاهد به غائب فرمود و این وظیفه را بر دوش تمامی مسلمانان اعصار تاریخ نهاد و ابن عباس می‌گفت: نگویید: حجة الوداع بلکه بگویید: حجة البلاغ.

 و مرحوم کمره‌ای به‌درستی اشاره داشته که این خطبه‌ها را باید با بهترین و اثرگذارترین ابزار در بین مسلمانان و به‌ویژه حاجیان توزیع کرد؛ ابلاغ پیام حضرت رسول‌الله (ص) بی‌هیچ رنگ و لعاب نژادی، مالی، زبانی، فرقه‌ای و ...  تنها بر پایة تقوای الهی. در آن کتاب چنین آمده است: «فتوی و نظریة فقیه ایران دربارة اعلامیه‌های رسولخدا صلی الله علیه و آله در عرفات و منی و مسجدالحرام: «تکلیف سران مسلمین و علمای اسلام خاصه مسؤلین امور در حجاز آنستکه در موسم حج این اعلامیه‌ها را به مردم ابلاغ کنند.» و اگر مسئولا حجاز این کار را نمی‌کنند، وظیفة دیگران بیشتر می‌شود.

 

متن اعلامیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) در کنگره صدهزارنفری حج

 خطبه‌های مذکور میراثی ارزشمند از رسول‌الله (ص) و از مهم‌ترین اسناد تقریبی و وحدت‌بخش امت اسلام هستند. چقدر دنیای اسلام نیازمند این بانگ محمدی (ص) است که: «أیها الناس إنّ دمائکم و أموالکم علیکم حرام إلی أن تلقوا ربّکم کحرمة یومکم هذا و کحرمة شهرکم هذا، و انّکم ستلقون ربّکم فیسألکم عن أعمالکم، وقد بلّغت.» و یا مسلمانان چقدر محتاج این بانگ آسمانی و قدسی هستند که: «أیها الناس اِسمعوا قولی و أعقلوه. تعلّمنّ أنّ کلّ مسلم أخ المسلم و انّ المسلمین اِخْوة، فلا یحلّ لامرئ من أخیه الاّ ما أعطاه عن طیب نفسه منه، فلا تظلمنّ أنفسکم. أللّهم هَلْ بلّغتُ؟ فقال رسول اللّه صلی الله علیه و آله أللّهم اشْهَد.»  

 مقابله با جریان‌های تکفیری و افراطی‌گری فزاینده در جهان اسلام نیازمند آن است که اجرای مفاد خطبه‌های مذکور به مطالبة عمومی در جهان اسلام تبدیل شود؛ و باید آن را به مطالبة عمومی در جهان اسلام مبدل ساخت تا قبح بمباران شهرهای مسلمین هرروز آشکارتر از دیروز شود و پلیدی قاتلان کودکان مظلوم و ترورهای کور در خیابان‌های لاهور و بغداد و دمشق و قاهره ... نمایان‌تر.

 مرحوم آیت‌الله کمره‌ای پانزده ماده از این خطبه‌های ارزشمند استخراج کرده است که در اینجا عیناً نقل می‌شوند:

 ماده 1. در این ماده احترام دماء مسلمین و اموال و اعراض و نوامیس مسلمین را بر یکدیگر وابسته به خانه بلدة الامن فرموده که خون یکدیگر را نریزند و به مال هم و نوامیس هم چشم‌داشت نداشته باشند گویی خانة قبله و بلدالامین را ناظر و مراقب نفوس و اموال و اعراض مردم کرد که نتیجتاً تا هر جا قبلة آن‌ها امتداد پیدا می‌کند، شعاع احترام آن، به‌طور مؤکد در مؤکد در مؤکد (این خانه و این بلد و این ماه و این روز) دماء و اموال و نوامیس آن‌ها را نیکو در شعاع خود می‌گیرد و ازاینجا معلوم می‌شود که این خانه خانة امن دنیا است یعنی ضامن امنیت جهان است و باید امنیت جهان ازاینجا تأمین شود.

 ماده 2 - تساوی حقوق اجتماع. کلیة مردم ازلحاظ حقوق اجتماعی ازنظر اسلام با یکدیگر مساوی و برابر هستند؛ زیرا همه از نسل آدم و حوا هستند و عرب بر عجم نمی‌تواند فخری داشته باشد و عجم هم بر عرب مزیتی ندارد؛ بلکه برتری با کسی است که صاحب تقوی باشد. فرمود: آدمیان با کیل و پیمانة مالامال: همه از آدم و حواءاند، فضلی نه عرب بر عجم و نه عجم بر عرب ندارد، مگر به تقوی.

 ماده 3- الغاء افتخارات نژادی و طبقاتی با حفظ ارزش و اصالت «کار و عمل» که حفظ آن به‌طوری است که در اسلام تنها مناط افتخار فقط آن می‌باشد و بس، دراین‌باره فرمود: (به‌حسب و نسب خود تفاخر نکنید، بلکه متکی به اعمال خود باشید.)

 ماده 4- منع انتقام‌جویی از خون‌های گذشته. کلیة جنگ‌های جاهلیت که روی خون و بر اساس آن در بین قبائل بوده، به‌حکم اسلام تعطیل است و انتقام‌جویی روی خون‌ها بی‌اساس است، یعنی در دنیای جدیدی قدم گذاردید که حس انتقامی در آن وجود ندارد. فرمود: هر خونی که در جاهلیت بوده زیر قدم من است و اولین خونی که من آن را هدر می‌کنم خون آدم بن ربیعه است که طفلک شیرخواری از قبیلة ما در قبیلة دیگر بود و کشته شد.

 ماده 5. منع رباخواری. جهت رفع تشنج جامعه دستور برانداختن رباخواری می‌دهد. فرمود: «هر ربایی که در جاهلیت بود زیر پای من است و اولین ربایی که فرو می‌نهم ربای عمویم عباس بن عبدالمطلب است.

 ماده 6. قانون آتش‌بس. تأکید می‌کند که کلیة اجتماع باید «آتش‌بس» را «در چهار ماه از سال» رعایت نموده اسلحه را بر زمین بگذارند، تا عقلا و رهبران بتوانند نقشة صلح را توأم به مصالح اجتماع عملی سازند. دراین‌باره فرمود: این چهار ماه را پس‌وپیش کردن برای ادامة چنگ از زیادی کفر است بدن قرار پس جنگ یک نوع کفری است و تأخیر و نسیئی ماه‌ها برای ادامة جنگ کفری فوق کفر. و سپس اختلال به نظم آتش‌بس امنیت کفر فوق کفر است.

 ماده 7. حقوق زنان. راجع به حفظ حقوق زنان و سفارش دربارة آن‌ها ازنظر لباس و غذا و روابط جنسی و کلیة حقوق اجتماعی آن‌ها است.

 مادة 8. حفظ حقوق غلامان. راجع به حفظ حقوق غلامان و بردگان می‌باشد، متذکر می‌گردد که آنچه را ارباب می‌خورد و می‌نوشد، بایستی غلام نیز از همان غذاخورده و به همان لباس ملبس گردد.

 ماده 9. برادری مسلمین. هر مسلمان برادر مسلمان دیگر است، نبایستی او را گول‌زده و به او خیانت نماید و همچنین از او غیبت نبایستی نمود، خون او را نمی‌توان ریخت و مال او را نمی‌توان خورد و برد مگر آنکه رضایت صاحب‌مال جلب شود.

 ماده 10. این خانه وحدانیت صفوف توحید را عهده‌دار است ولی باز مبارزات دامنه‌دار دیگری در کار است باید نسبت به آن‌ها هشیار باشد. پس قبله شدن خانة کعبه با اعلام توحید و وحدانیت خدا، شیطان از این محل دور شد طمع به بت‌پرستی و بت‌سازی دیگر نمی‌کند ولی بدانید که از راه دیگر ممکن است رخنه یا رسوخ کند، بنابراین در مقابل دسائس او از طریق دیگر آماده باشید.

 ماده 11. جلوگیری از تجاوز ابتدایی. راجع به جلوگیری از تجاوز ابتدایی است – می‌گوید: کسی که سیلی بدون جهت و به‌ناحق بزند، اولین سرکش محسوب می‌شود و بزرگ‌ترین دشمن خدا می‌باشد و همچنین اگر غیر قاتل خود را بکشد، اولین سرکش محسوب خواهد بود، فرمود: دشمن‌ترین دشمن‌ها بر خدا (و سرکش‌ترین سرکش‌ها بر خدا) ضارب غیر ضارب خود و قاتل غیر قاتل خود است.

 ماده 12. حفظ پرچم اسلام. رسول خدا (ص) به شما ابلاغ می‌کند که هر کس زیر پرچم بیگانگان برود و از تبعة غیر مسلمین گردد ملعون است و همچنین اگر خود را به غیر آباء و نیاکان خویشتن انتساب دهد، ملعون است و همچنین اگر به اجیر و کارگر خود ظلم کرد یا مزد کارگر را استیفاء نکند، ملعون است.

 ماده 13. پایان دادن نزاع‌های داخلی. مسلمین اگر به جنگ با یکدیگر بپردازند و دست از آستین بیرون آورده شمشیر بر روی هم بکشند، کفری است مجدد و نوعی از ارتجاع است. دراین‌باره فرمود:علاج آن: حل مخاصمات و اختلافات به وسیلة دو چیزی است که پیغمبر در میان شما گذارده باید به آن‌ها چنگ زد و از گمراهی و ضلالت نجات یافت. که من بجا گزارده‌ام قرآن و عترت من هستند «قرآن و سنت من» هستند.

 تفاوتی بین عترت با سنت نیست مگر به‌قدر تفاوت بین شخص و بین منطق او یا بین شخص با شخصیت او، زیرا اهل‌بیت و عترت پیغمبر صلی الله علیه و آله تراجم وحی او و زبان امرونهی اویند و از خود چیزی نمی‌گویند. البته امین وحی او لسان صدق او از مصادر صحیح سنت است نهایت آنکه آنان مصدر ثانوی سنت‌اند و پیغمبر خود مصدر اول است.

 ماده 15. مسئولیت در برابر این امر الهی. کلیة مردم در برابر امر پروردگار و ابلاغ رسول خدا، مسئولیت دارند و همان‌طور که شما از پیغمبر خود شنیده‌اید شما نیز بایستی به غائبین برسانید.

 نویسنده: دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی،‌ عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

پایان پیام/

منبع: خبرگزاری شبستان  15 / 2/ 1394  شناسه خبر  455877

http://www.shabestan.ir/detail/News/455877

عالمانِ تقریبی عالمان و حافظان جهان اسلام‌اند

عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی می نویسد: عالمانِ تقریبی عالمان و حافظان جهان اسلام‌اند و آنان در طول تاریخ، به مصالحی بسیار فراتر از منافع شخصی، قومی یا فرقه‌ای توجه کرده‌اند....

به گزارش فرهنگ نیوز ، دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به بهانه برگزاری «کنگره جهانی جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام» که در روزهای 2 و 3 آذرماه 1393 در شهر قم و با حضور جمع زیادی از علمای طراز اول جهان اسلام از مذاهب اهل سنت و شیعیان برگزار شده مقاله‌‌ای نوشته که آن را در ادامه می‌خوانید:
 
عالمانِ تقریبی عالمان و حافظان جهان اسلام‌اند و آنان در طول تاریخ، به مصالحی بسیار فراتر از منافع شخصی، قومی و یا فرقه‌ای توجه کرده‌اند؛ یعنی نگاهشان معطوف به حق و حفظ مصالح عموم مسلمانان جهان و نه‌تنها مسلمانان شیعه و یا مسلمانان سنی بوده است. عملکرد حضرت آیت‌الله‌العظمی سید علی سیستانی در عراق و فتاوی ایشان در وجوب حفظ و پاسداشت حرمت جان و مال و اماکن و مساجد برادران اهل سنت؛ و دغدغه او در دفاع از برادران سنی‌اش در کنار دفاع از شیعیان در برابر فرقه تکفیری داعش، نمونه‌ای مثال‌زدنی از این واقعیت است. خاطره بزرگان تقریب از شیعه و سنی هرگز از دل‌های مسلمانان محو نمی‌شود.
 
شیخ شلتوت (ره)، شیخ سلیم(ره)، علامه مراغی(ره) و صدها تن از عالمان سنی تقریبی، تنها عالمان اهل سنت نیستند و کوشش آنان در ایجاد فضای برادری و مبارزه با تکفیرِ برادران شیعی‌شان همواره در خاطره شیعیان زنده خواهد ماند و به خواست الهی، این سنت پسندیده همچنان با قوت جریان دارد که آخرین دستاورد آن را می‌توان در برگزاری موفق «کنگره جهانی جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام» در تاریخ دوم و سوم آذرماه در شهر قم مشاهده کرد که زیر نظر دو تن از مراجع عالی‌قدر شیعه یعنی حضرات آیات عظام مکارم شیرازی و سبحانی اداره شد. کنگره فوق در پی مقابله با فتنۀ تکفیر در جهان‏ اسلام و یافتن راه‌حل‌ها و دعوت به صلح و دوستی و برادری و تعامل میان مذاهب بر اساس حکمت، موعظه و جدال احسن بود.
 
از سوی دیگر، اختلافات فزاینده میان امت اسلامی، اختلافاتی سیاسی هستند و نه عقیدتی و مذهبی و موضوع منحصر به روابط میان شیعه و سنی نیست؛ بلکه شامل همه مسلمانان می‌شود. اصلی‌ترین زمینه‌های نزاع و درگیری در مصر، لیبی، تونس، و حتی لبنان و عراق که جمعیت قابل‌توجهی از آن‌ها شیعه هستند، میان پیروان مذاهب اهل سنت است. برخی از جریان‌های سیاسی می‌کوشند تا شریعت را مبدل به ابزاری جهت رسیدن به خواسته‌های خود کنند که یکی از جلوه‌های آن تکفیر مذاهب و یا اشخاص است که به دنبال خود عکس‌العمل‌های تندتری را از طرف مقابل موجب می‌شود و به‌تدریج تکفیر و خشونت حاصل از آن از یک گلولة کوچک برفی به یک بهمن ویرانگر تبدیل می‌شود که به دنبال خود چهره‌ای خشن و بی‌منطق از اسلام نمایش داده می‌شود که جهاد را در کشتن مخالفان و تصرف جان و مال و ناموسشان منحصر می‌کند. این در حالی است که اسلام همواره عالی‌ترین جلوه‌های ادب و تقوی و تکریم انسانی را به تصویر کشیده است؛ چراکه همواره خداوند حاضر و ناظر بر اعمال انسان‌ها ترسیم‌شده است. مرحوم میرزا خلیل کمره‌ای در کتاب «سروش مقدس» می‌نویسد:
 
سپاهی از مسلمین به گله گوسفندی برخوردند که کودکی چوپان آن بود. از او خواستند که گوسفندی را به آن‌ها بدهد تا غذا کنند. کودک گفت: گوسفندان ملک من نیستند. 
سپاهیان گفتند: اینک که صاحبان آن حاضر نیستند.
کودک گفت: اما خدای آنان حاضر است.
این حد امانت و ایمان، سلامت دنیا را تضمین می‌کند. (کمره‌ای، 1397: 163)
 
به مناسبت برگزاری کنگره جهانی خطر جریان‌های تکفیری در قم، به پاره‌ای از دیدگاه‌های علمای اسلام در زدودن گمراهی‌ عقاید ناپسند و تکفیر اشاره می‌شود:
 
برخی از اصول مورد اجماع و پیشنهادهای علمای اسلام
آیت‌الله حاج شیخ حسن فرید گلپایگانی (ره) ( 1319 - 1407 ه.ق) در پایان کتاب ترجمه مفتاح باب الابواب به چهاراصل اشاره‌کرده است و معتقد است که در صورتی‌که مسلمانان آن را رعایت کنند، هرگز گمراه نخواهند شد:
 
1. هیچ امری را بدون دلیل قبول نکنید. قرآن مجید می‌فرماید: «ولا تقف ما لیس لک به علم» یعنی از امری که علم بدان نداری پیروی مکن.
 
2. هیچ امری را بدون دلیل انکار نکنید؛ که به تعبیر ابوعلی سینا: هر امر عجیبی را شنیدی تا وقتی‌که برهانی برخلاف آن نباشد بگو ممکن است. (کلما قرع سمعک من العجائب فذره فی بقعۀ الإمکان ما لم یدرک عنه قائم البرهان)
 
3. هر مسئله‌ای را که می‌خواهید استنباط کنید پس از کسب مبادی لازمه استنباط، از راه آن با قوه مدرکه و برهان مخصوص به آن نوع، استنباط کنید؛ محسوسات را با حواس ظاهره، معقولات را با قوه عاقله و منقولات را با نقل صحیح معتبر. قرآن مجید می‌فرماید: «فادخلوا البیوت من ابوابها» یعنی هر خانه‌ای را از در آن داخل شوید.
 
4. در علوم و فنونی که رشته تخصصی شما نیست به علمای متخصص در آن علم رجوع کنید؛ زیرا آراء و انظار آنان برای شما و بر شما سند و حجت هستند؛ قرآن مجید می‌فرماید: «فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون» یعنی اگر چیزی را نمی‌دانید از اهل علم بپرسید.
 
شیخ جاد الحق علی جاد الحق  (1333 - 1417 ه.ق) در کتاب «نقض الفریضة الغائبة» به اصول متعددی درباره خطر تکفیر اشاره‌کرده است. برای مثال تأکید دارد که در زمینه اختلافات دینی باید به کتاب الله و سنت رسول‌الله (ص) رجوع کرد و این موضوع بر عهده متخصصان و عالمان عقیده و شریعت است. ایشان همچنین به پاره‌ای دیگر از اصول مهم اشاره‌کرده است که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از:
 
5. در فهم معانی قرآن رجوع به اصول معتبر زبان عربی واجب است. مفتی باید فهم بالایی از زبان قرآن و حدیث داشته باشد؛ و دچار «تأویل نادرست از متون دینی» و یا استدلال به «متشابه و ترک محکم» و یا «عمل به منسوخ باوجود ناسخ»
 
6. و یا «اخذ برخی از نصوص بدون برخی دیگر» نشود. [این موضوع مورد تأکید شیخ حسن البنا در رساله اصول بیست‌گانه‌اش نیز بوده است.]
 
7. جهت فهم احادیث آن‌ها را باید با هم در نظر گرفت و به‌مجرد مشاهده روایتی، حکم نهایی را صادر نکرد. مفتی باید از استناد به روایات ضعیف و اخبار آحاد پرهیز کند.
 
8. اصل در سرزمین‌های اسلامی آن است که با مشاهده کوچک‌ترین نشانه‌ها از مسلمانی افراد، حکم بر اسلام آن‌ها شود؛ مانند ندای اذان و یا وجود مسجد و بخاری در روایتی آورده است: «ان النبی کان اذا غزا قوماً و سمع أذاناً أمسک» احمد و ابو داود و ترمذی و ابن ماجه نیز نقل کرده‌اند که: «انه (ص) کان اذا بعث السریة یقول: «اذا رأیتم مسجداً أو سمعتم منادیاً فلا تقتلوا أحداً»
 
حضرت آیت‌الله‌العظمی مکارم شیرازی در سخنرانی خود در کنگره خطر جریان‌های تکفیری (قم: 2 آذرماه 1393) در جمع‌بندی دلایل انحراف تکفیری‌ها از حق به سه دلیل عمده اشاره کردند:
 
9. استبداد رأی تکفیری‌ها و انحصار درک کتاب و سنت به خود؛ تا جایی که تمرد مسلمانان از پذیرش عقایدشان را موجب کفر و مستحق قتلشان می‌دانند.
 
10. به‌کارگیری روش ایمانی به برخی آیات قرآن که موافق نظرات خودشان است و نادیده گرفتن آیات دیگر؛ درحالی‌که باید به همه آیات الهی ایمان داشت و به آن‌ها عمل کرد.
 
11. خطای بزرگ در تفسیر شرک و ایمان؛ چنانکه آن‌ها برخی آیات را برای تکفیر همه مسلمانان مورد استناد قرار می‌دهند و می‌گویند هرکسی که یا علی و یا رسول‌الله می‌گوید و شفاعت می‌خواهد مشرک است و لذا خون و عرض و ناموس او مباح است و هیچ تفاوتی بین افراد کنونی و جاهلیت صدر اسلام قرار نمی‌دهند، بلکه افرادی که امروز هستند را بدتر از مشرکان زمان جاهلیت می‌دانند و این در حالی است که مفهوم شرک و ایمان در آیات قرآنی واضح است.
 
حضرت آیت‌الله العظمی سبحانی در سخنرانی خود در کنگره خطر جریان‌های تکفیری (قم: 3 آذرماه 1393) پیشنهادهایی جهت درمان بیماری تکفیر به شرح زیر ارائه کرده است که عبارت‌اند از:
 
12. ضرورت آگاه کردن شهروندان کشورهای اسلامی از رهگذر رسانه‌های گروهی و منبرهای مساجد نسبت به خطرناک بودن گرایش‌های تکفیری
 
13. ترویج فرهنگ واقعی اسلام؛ فرهنگ اسلام انسانها را به برادری و همزیستی بین مسلمانان و نه فقط بین مسلمانان بلکه بین همه جوامع دعوت می‌کند. و مطابق این فرهنگ، خون مسلمانان حرمت دارد.
 
14. برگزاری نشست‌های علمان اسلامی؛ به دور از گرایش‌های شخصی و خواهش‌های نفسانی تا با ایجاد ارتباط میان علمای اسلام، دغدغه‌های آنان در سراسر بلاد اسلامی منتشر شوند.
 
15. مراجعه به منابع اصلی مذاهب اسلامی؛ منابعی که به قلم علمای بزرگ آن مذهب نوشته شده‌اند.
 
16. اصلاح متون درسی از مطالب تحریک آمیز و دارای گرایش های تکفیری. برای مثال، در متون درسی برخی از مدارس دینی نوشته شده است: «شرک پیشینیان، کمتر از شرک دوره کنونی است!» و یا می‌نویسند: «توسل به انبیاء شرک است!». و اینچنین نسل نوپای جهان اسلام متأثر از این مطالب گمراه کننده به تکفیر و ترور گرایش می‌یابد.
 
17. برگزاری کنفرانسی برای مفاهیم پنجگانه ایمان، کفر، توحید، شرک و بدعت؛ چرا که رهبران جریان های تکفیری، آیاتی که در حق مشرکین نازل شده است را برای اهل قبله جاری می کنند.
 
18. مرحوم میرزا خلیل کمره‌ای در کتاب «سروش مقدس» جهت مبارزه با تکفیر پیشنهاد می‌کند که حدیث شریف امام علی (ع) را به خط طلا بر سر در دارالفتای رابطة العالم الاسلامی بنویسند. امام علی علیه السلام در فرازی بلند می‌فرماید: «مَن صَلَّی الی قبلتنا [یا: مَن استقبل قبلتنا] و دَخَلَ فی مِلَّتنا إستَوجَبَ حُقُوق الإسلام و حدوده» هر کس به قبله ما نماز بگذارد و داخل در ملت ما بشود، مستوجب حقوق و حدود اسلام است. و این پیشنهاد را می‌توان چنین کامل کرد که آن را بر سر در تمام مراکز اسلامی بنویسند.
 
19. مرحوم علامه عبدالحسین امینی در کتاب «الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب » بر نقش نویسندگان بی‌مایه‌ای که «هر نوع مطالب بى‏اساس و سفسطه‏بافى» در آثارشان مشهود است، در ایجاد تفرقه در جهان اسلام تأکید کرده است. آن‌ها «بى‏مطالعه» قلم روى کاغذ می‌گذارند و در جامعه اسلامى مطالب «بى‏اساس و نامقبول» پخش می‌کنند، اظهارنظر کردن‏هاى بى‏دلیل، دروغ آشکار، خیانت در نقل، تحریف سخن از جاى خود، ایراد نسبت‌هاى نادرست به پیروان دیگر مذاهب اسلامی، توهین و اهانت به دیگران دادن از مشخصات چنین طرز تفکر است که خطرات بسیاری فرا روی وحدت اسلامی دارد. او دربارة آفت از دست دادن ادب دینی و شرافت اسلامی و رواج بی‌عفتی در تألیفات اسلامی و فدا شدن امانت‌داری و راست‌گویی برای امیال و شهوات باطل نفسانی نویسندگان مزدور می‌نویسد: «این اندیشه، روى تألیف را سیاه کرد، قلم‏ها وسیلة جنایت شدند و این‌چنین در دل‌ها بذر کینه‏ها پاشیده شد؛ چنانکه مفسّر قرآن را تأویل به رأی خود کرد و محدث بنا بر ذوق خود حدیث‌سازی کرد و متکلم دربارة فرقه‌هایی دروغین را بیان کرد و فقیه به پسند خویش فتوا داد و مورّخ هر آنچه خواست به نام تاریخ روایت کرد. تمامی این موارد سخنانی بی‌دلیل و نظراتی بدون مأخذ و برهان هستند که بی هیچ پروایی از دروغ‌گویی ایرادشده و منکر حقایق می‌شوند. «فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ»  و در ذیل نقد تهمت‌هایی که بر شیعیان در مورد زید شهید زده شده است، تاکید می‌کند که اگر در هر علمی، از قبیل کلام و تفسیر قرآن و فقه و حدیث و اخلاق، ضوابط صحیح اندیشه به کار گرفته شود و از پیروی از هوا و هوس اجتناب شود و از روشی شایسته و آداب نیکوی نویسندگی پیروی شود، این تشتت و تفرقه حاصل نمی‌شود.
 
20. تحقیق و بررسی عالمانه در مسایل مورد اختلاف آری؛ توهین و بی ادبی هرگز. شهید مرتضی مطهری(ره) ؛ علامه سید مرتضی عسکری(ره) ؛ علامه محمدتقی جعفری(ره) و آیت الله واعظ زاده خراسانی نگارش کتاب الغدیر را بر این مبنا مورد توجه قرار داده‌اند.
 
21. همه علمای بزرگ اسلامی متفقند که مفتی باید پرهیزکار باشد و از خدا و عذاب روز قیامت بترسد؛ روایت‌هایی که پاداش خیر را به فتاوی مجتهد، هرچند نادرست نسبت می‌دهند، همگی منوط به رعایت موازین و وجود علم و تقوی در اوست؛ همچنان که امام محمد غزالی توصیه کرده است، باید از تکفیر اهل قبله احتراز کرد و تا آنجایی که ممکن است، مطلب را به وجهی تأویل کرد که موجب صدور حکم تکفیر نشود.
 
22. مفتی باید احادیث را به قرآن مجید عرضه کند. یکی از دلایل تکفیر نظریه استقلال قرآن و حدیث از یکدیگر است. شیخ محمد غزالی (ره) یکی از ریشه‌های سوء‌ اندیشه درباره حدیث را ناشی از عدم عرضه حدیث به قرآن می‌داند.
 
23. مفتی باید دید وسیعی به وقایع جهان و مصلحت عام مسلمانان داشته باشد و بداند که در موارد بسیاری، دشمنان می‌کوشند تا با کاشتن بذر نفاق و تحریک عواطف و احساسات زمینه اختلاف و درگیری میان مسلمانان را ایجاد کنند.
 
24. اصل در مسلمانان پاکی و برائت از کفر است. کافی است فرد بگوید: «لا اله الا الله و محمد رسول‌الله» تا اسلامش اثبات شود و جان و مال و ناموسش همانند سایر مسلمانان محترم شمرده شود. از صدر اسلام تاکنون این دیدگاه یعنی «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» دیدگاهی معتبر و در نزد علمای بزرگ مذاهب اسلامی محترم بوده است.
 
25. تکفیر زمانی رخ می‌دهد که اصل دین مبین اسلام یعنی شهادتین و یا یکی از ضروریات آن با شروطی، زیر سؤال برود.
 
26. یکی از شروط تحقق کفر زمانی محقق می‌شود که از روی آگاهی و اراده باشد. در ارتداد یا کفر مدعیان پیامبری و سازندگانِ ادیان جعلی که نیت خود را در گفتار و کردار آشکار کرده‌اند، تردیدی وجود ندارد. نمونه‌ای دیگری از آن فتاوی ارتداد سلمان رشدی است که بارزترین آن‌ها فتوای تاریخی امام خمینی (ره) است. حکم عمل بدون علم و یا نیت قبلی و اختیار با حکم عمل از روی علم، اختیار و نیت قبلی متفاوت است. عقیده و عملی که ناشی از جهل شخص و یا از روی اجبار و اکراه باشد، موجباتِ کفر شخص را پدید نمی‌آورند.
 
27. همه عالمان دینی متفقند که حکم کفر کسی تا زمانی که خود اقرار به کفرش نکند و یا با بینة قطعی اثبات نشود، جایز نیست.
 
28. همگان متفق هستند که مفتی باید در انطباق حکم با مصادیقِ آن نهایت احتیاط و دقت را به‌ خرج دهد.
 
29. عقاید یا ضروری است و یا عقاید نظری است. عقاید نظری نیازمند تحقیق و دلیل و برهان هستند و اختلاف در آن‌ها ممکن است؛ برخلاف عقاید ضروری که به اصل دین مربوط هستند. عقیده‌ای که حاصل از تأویل قرآن و سنت شکل‌گرفته باشد؛ موجب تکفیر قائل آن نمی‌شود.
 
30. شخص کافر و یا مرتد، منسوب به هیچ‌یک از مذاهب اسلامی نیست و خارج از آن‌هاست و هرگونه کوششی در جهت انتساب مسلمانان شیعه و یا سنی به کفار خواسته دشمنان اسلام و محکوم است.
 
31. اصل در دعوت به اسلام، از طریق اندیشه و تدبر و بدون اکراه و اجبار است.
 
32. اصل در ارتباط میان مسلمانان با غیرمسلمانان صلح بر مبنای احترام متقابل است. جهاد زمانی است که نقض صلح از جانب غیرمسلمانان پیش آید.
 
33. نسبت عدم مسلمانی به مسلمانان تعزیر دارد. برای مثال، آیت‌الله سید محمدهادی میلانی (1274 - 1353 ه.ش) در پاسخ به این سؤال که «هرگاه شخصی به فرد مسلمانی بگوید: «ای یهودی» تکلیف شرعی چیست؟» می‌نویسد: «باسمه‌تعالی برای گفتن ناسزا و جمله «ای یهودی» باید تأدیب شود و بنا بر احادیث باید بیست تازیانة تأدیبی به او زده شود .
 
34. هر کس که مسلمانی را کافر بنامد، خودش کافر است. (جاد الحق،1414: 84) و پیامبر اکرم (ص) چنان بر حرمت تکفیر مسلمان اهتمام داشتند که فرمودند: «اذا قال الرجل لأخیه یا کافر فقد باء بها احدهما، فأن کان کما قال و الا رجعت علیه» اگر فردی برادر دینی‌اش را کفیر کند، یکی از آن دو کافر است. اگر راست گفته باشد که هیچ وگرنه خودش کافر است. (صحیح بخاری، کتاب الأدب باب من کفر أخاه بغیر تأویل، حدیث شماره 6103) 
 

انتشار یادداشت در خبرگزاری تسنیم - کاهش جمعیت ضربه‌ای سهمگین بر پیکر مسلمین

 

مرحوم حضرت آیت‌الله علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی ره

 به گزارش خبرگزاری تسنیم، دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی  یادداشتی با عنوان"کاهش جمعیت ضربه‌ای سهمگین بر پیکر مسلمین" نوشته و منتشر کرده است.

متن این یادداشت در ادامه آمده است:

چند سالی پس از خاتمة جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران بود که برنامه‌های توسعه‌ای در کشور آغاز شدند. مشخصة برخی از آن برنامه‌ها همچون «برنامه کنترل جمعیت» که در طی دو دهه اخیر به قوت تمام استمرار داشته‌اند، توسعه در ظواهر بود که به‌تدریج نتایج منفی‌شان آشکار می‌شوند. توسعه سطحی همانند باد کردن بادکنک است. بادکنک تا سقف مشخصی باد می‌شود، از مرحله‌ای دیگر، هرچه بیشتر باد شود، تنها ریسک ترکیدن آن بیشتر می‌شود؛ زیرا خواسته‌اند بدون آنکه بر ظرفیتش بیافزایند، بزرگش کنند. در این زمینه شواهد بسیاری در آثار علمی مختلف مانند آثار دکتر فرامرز رفیع پور، «توسعه و تضاد» و «موانع رشد علمی در ایران» و کتاب اخیرش با عنوان «دریغ است ایران که ویران شود» می‌توان یافت.

امروزه فارغ از دو دهه هیاهوی تبلیغاتی کنترل جمعیت می‌دانیم که در برنامه‌های کاهش جمعیتی در وهلة اول باید از شریعت اسلام تخطی نکرد و هرگز نباید از روش‌هایی استفاده کرد که موجب عقیم‌شدن دائمی زنان و مردان جامعه می‌شوند. همچنین اینگونه برنامه‌ها باید با عنایت به ویژگی‌های محدوده‌های جغرافیایی و مدت زمان اجرای آن دائماً مورد ارزیابی و بازنگری واقع شوند؛ به عبارت‌ دیگر کنترل جمعیت برنامه‌ای محدود و کوتاه‌مدت است. علاوه بر مقطعی بودن، انجام برنامه‌های کنترل جمعیت باید در حاشیة برنامه‌های اصلی پیشرفت کشور باشند، بدین معنا که:
- اصل ارتقای نظام آموزش و تربیت کشور است و نه کم شدن جمعیت کشور.
-  اصل توزیع عادلانه امکانات در کشور است و نه کم شدن جمعیت کشور.
-  اصل توازن جمعیتی در کشور و مهار سیل مهاجرت‌هاست؛ و نه کم شدن جمعیت کشور.
- اصل زندگی بر اساس فرهنگ تولید است و ارتقای بازار کار است و نه کم شدن جمعیت کشور و ...
وقتی موارد مذکور و دیگر نظایر آن نادیده گرفته شوند و تنها بر کم شدن جمعیت پافشاری شود، نه‌تنها پیشرفتی حاصل نمی‌شود که نسل‌های آینده با بحران‌های سهمگین جدیدی نیز مواجه خواهند بود. امروزه مشاهده می‌شود که بافت جمعیت ایران به‌نحو بی‌سابقه‌ای دچار تغییر شده است؛ اما مشکل فزاینده مهاجرت و انفجار حاشیه‌نشینی در شهرهای بزرگ همچنان باقی است؛ زیرا مسئولان وقت، راه حل را در کاهش جمعیت دیده بودند و این خطایی بزرگ است. با کاهش جمعیت هرگز مشکل حاشیه‌نشینی در شهرها حل نمی‌شود و بلکه بر آن افزوده می‌شود که چنین هم شد.

در دوران موردبحث، تمام امکانات کشور در برنامه‌ای که گمان می‌شد ابدی است، در مسیر کنترل جمعیت ایران بسیج شد؛ همه‌جا سخن از رابطه‌ای میان بچه کمتر و زندگی بهتر بود و با تبلیغات چنین القاء می‌شد که همه موازین عقلی و شرعی حکم می‌کنند که سیاست کنترل جمعیت در کشور دنبال شود. کم‌کم تبلیغ جهت عقیم کردن (بستن لوله) زنان و مردان ایرانی شروع شد و هشدار برخی از پزشکان متعهد کشور مبنی بر بازگشت‌ناپذیری برخی از روش‌های مذکور سانسور شد. اطلاعات غلط بر قضاوت‌ها تأثیرگذار است.

عقیم‌سازی در اسلام حرام است و دیة یک انسان کامل بدان تعلق می‌گیرد و طبیعتاً عدم بیان واقعیت بر تصمیمات تخبگان تا عامه مردم اثرات منفی دارد. در چنین زمانی حضرت آیت‌الله علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی (ره) (1345 - 1416 قمری) با نگارش کتاب «رسالة نکاحیه: کاهش جمعیت، ضربه‌ای سهمگین بر پیکر مسلمین» در برابر تبلیغات نادرست آن زمان بپا خاست. در معرفی او همین بس که او فقیه و عارفی سرشناس از شاگردان بنام آیات عظام حسین حلی، سید ابوالقاسم خویی، سید محمود شاهرودی، آقابزرگ طهرانی و سید محمدحسین طباطبایی بوده است. کتاب مذکور در اصل بخش مهمی از مجلد اول کتاب نور الملکوت قرآن است که در قالب کتابی مستقل در سال 1415 قمری در چهارده هزار نسخه در انتشارات حکمت تهران منتشر شد.

به خاطر دارم در اوایل دهه 1380 شمسی بود که در نشستی علمی حضور داشتم و یکی از محققانِ فاضل کشور مطالب آن را نشانه عقب‌افتادگی دانست و کتاب علامه را تنها مناسب خمیر کردن. این سخن آشکارا نشان می‌داد که مخالفان سیاست‌ جمعیتی مذکور چگونه در معرض فشار هنجاری بودند و به‌عنوان نماینده افکار کهنه و عقب‌مانده معرفی می‌شدند؛ اما حقیقت مطلب چیز دیگری است. ابتدا به دیدگاه علامه حسینی طهرانی (ره) درباره زنان که بسیار صریح و روشن ابراز کرده است، اشاره می‌شود: «اگر زن بچه بزاید و دنبال کمال برود، همه ملت خود را حیات بخشیده است.» (ص 230 – 231) او می‌نویسد:«طبق اعتقاد ما اگر زن بچه بزاید، با تندرستی خود، نیمی از حیات جمعیت کشور خویش را تضمین کرده است و اگر با آن به دنبال کمال روخی خود برود سعادت ابدی خود را حائز گردیده است، و بنابراین در روند مصالح جمیع جمعیت کشور خویش قدم راستین برداشته است.» (ص 230)

انسان اگر مطلبی را حق بداند و بیانش را لازم شمارد ولی به دلیل فشار هنجاری ساکت بنشیند و تنها نظاره کند تا مبادا توسط مردم سرزنش شود، نشانی از فرهیختگی و آزادگی در او نیست که آزادگی و فرهیختگی به حق‌خواهی و حق‌گویی است.

اینکه علامه حسینی طهرانی این انتقاد را مطرح می‌کند که مسئولان وقت، «آراء مخالفان کاهش جمعیت کشور» را لحاظ نکرده‌اند و حتی مخالفان کنترل جمعیت مجالی برای بیان نظرات خود نداشته‌اند، و این موضوعی است که باید به گونه‌ای تدبیر شود که دیگر نظایر آن رخ ندهند. او می‌نویسد: «در سمینارها و نشست‌ها صرفاً موافقین با مسئله را دعوت می‌کردند و از مخالفین نه‌تنها دعوتی به عمل نمی‌آمد بلکه از اطلاع آن‌ها و از ورود آن‌ها به اطراف و جوانب آنچه در آن سمینار سربسته و دربسته گذشته است، طور کامل استیحاش داشتند» (ص 65) جالب آنکه برخی از ناشرین قم کتاب را ازآن‌جهت که مخالف سیاست رسمی دولت در زمینه کنترل جمعیت کشور بوده است، توزیع نکردند. (ص 250) مسئلة کنترل جمعیت، مسئلة سرنوشت یک ملت است و باید با نگاهی همه‌جانبه بدان نگریست و از تک‌محوری پرهیز کرد. در چنین موضوعاتی باید همه دیدگاه‌ها را شنید، نگرانی‌ها را در نظر گرفت، فواید و معایب مترتب بر آن را سنجید و آنگاه درباره ابعاد و میزان و روش‌های اجرایی آن اندیشید.

علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی کتاب خود را در دو بخش تنظیم کرده است. او در بخش اول به تفسیر آیه شریفه «وَ لَا يَقْتُلْنَ أوْلَادَهُنَّ» و در بخش دوم با عنوان «تذییلات» به بیان سیزده مطلب مهم در زمینة سیاست‌های کنترل جمعیت پرداخته است. مطالب کتاب عمیقاً نشان می‌دهد که این فقیه و عارف معاصر امامیه به مسائل اجتماعی و فرهنگی جامعه اهتمامی فوق‌العاده داشته و با پرس‌و‌جو از پزشکان حاذق کشور درباره برگشت‌ناپذیری عمل‌های وازکتومی و توبکتومی و عوارض آن و جمع‌آوری اخبار و اطلاعات مربوطه کوشیده تا همه زوایای موضوع را بشناسد.

موضوعات جالب‌توجه از مثال‌های ارائه‌شده در کتابش بسیار زیاد است. در اینجا به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌شود:

1. او به دیدگاه‌های برخی از اساتید معروف کشور چون دکتر ناصر سیم فروش (چهره‌ ماندگار پزشکی کشور) اشاره می‌کند که به‌شدت با فرایند فزاینده عقیم‌سازی بی‌برگشت در جامعه مخالفت کرده‌اند و نوشته است: «مسلماً عده‌ای با ایجاد رعب در جامعه سعی دارند که از تمامی راه‌های کنترل جمعیت بدون توجه به جنبه‌های اخلاقی پزشکی و اسلامی آن استفاده کنند و اگر دست عدة معدودی از این گروه باز باشد، حتی سقط جنائی را نیز پیش کشیده و تقاضای قانونی شدن آن را خواهند کرد.» (ص 76) و در جایی دیگر سخنی را از دکتر حاج عباسعلی امیدی (پاتولوژیست معروف) و رییس بانک خون استان خراسان چنین نقل می‌کند: «روزی به او گفتم: شما با این علوم منحصرة به خود، چرا در این سمینارها و مجالسی که برای تقطیع و عقیم نمودن ارحام و ریشه‌کن کردن نطفة مردان تشکیل می‌دهند، شرکت نمی‌نمائید؛ و آراء طبّی خود را شرح نمی‌دهید؟! با کمال تأسف گفت: آقا اصلاً ما را در این سمینارها و نشست‌ها راه نمی‌دهند و نیز می‌گفت: روزی جوانی برومند، هیکل دار، قویّ البنیّه نزد من آند که چون لوله‌های خود را بسته بود و عارضه‌ای پیدا نموده بود، علاجی کنم. ...» (ص 132)

2. برخی از بیمارستان‌های خیریه نیز رسماً اعلام کرده بودند که در ازای بستن لوله، عمل زایمان و سزارین مجانی انجام می‌شود. (ص 147)

3. روزنامه خراسان 10 شعبان 1414 قمری (3 بهمن 1372) طی شماره 12885 تحت عنوان «ارائه برگ تنظیم خانواده شرط اصلی متقاضیان تحت پوشش کمیتة امداد امام خمینی (ره) خراسان اعلام شد.» آمده است که کمک به خانواده‌هایی که سه فرزند یا بیشتر داشته باشند، منوط به عمل وازکتومی و یا توبکتومی است و به خانواده‌های زیرپوشش کمیته در صورت عمل جراحی مذکور 50 هزار ریال پاداش تعلق می‌گیرد. (ص 147 – 148) و علامه طهرانی درجایی دیگر از کتابش دردمندانه چنین می‌نویسد: «در کمیته‌های امداد امام خمینی به زنان و مردان فقط می‌گویند وازکتومی و توبکتومی باید بنمایید. زن بیچاره مسکین اگر بگوید: «آی. یو. دی» نصب کنید، فائده ندارد. اگر بگوید از هر وسیلة دیگر استفاده می‌کنم و شما هر ماه مرا معاینه کنید، اگر حامله نبودم کمک خود را بنمائید، قوطی شیر خشک به طفلم بدهید، ابداً فائده ندارد. اُف بر این مساعدت! اُف بر این رویْه! اف بر این ستم!» (ص 237)

4. روزنامه خراسان شنبه 6 صفر 1415 (25 / 2 / 73) شماره 13020 نوشت: «اطلاعیه: فرزند کمتر زندگی بهتر با دریافت جائزه» به مناسبت بزرگداشت هفته کنترل جمعیت بیمارستان و زایشگاه خیریه علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام به مردان یا زنانی که برای انجام عمل وازکتومی و توبکتومی (جهت جلوگیری از تراکم و انفجار جمعیت) به این بیمارستان مراجعه کنند، علاوه بر رایگان بودن عمل‌های مذکور، به‌حکم قرعه تعدادی تلویزیون اهداء می‌کند. (ص 210)

5. معاون امور بهداشتی وزارت بهداشت در آماری بیان کرده است که در ظرف چهار سال هشتاد هزار مرد و یک‌میلیون زن واقع در سن باروری اقدام به عمل جراحی وازکتومی و توبکتومی کرده‌اند. (ص 212 به نقل از روزنامه قدس 30 محرم 1415 (19 تیرماه 1373) شماره 1891) این بدان معناست که تنها در چهار سال فوق بالغ‌بر یک‌میلیون «خانواده ایرانی» نازا شدند.

مثال‌های علامه حسینی طهرانی در این زمینه فراوان است و مجال بیان تمامی آن‌ها در این مختصر نیست. علامه با استناد به آمار رسمی مقامات می‌نویسد آمار تلفات زنان و مردان در خصوص بستن لوله (توبکتومی و وازکتومی) در زنان یک‌میلیون و در مردان هشتاد هزار نفر رسیده است. منظور او از تلفات، مرگ‌ومیر ناشی از عمل‌های مذکور نیست، بلکه خود آن عمل‌هاست؛ چراکه دیة لوله‌های مرد در شرع مقدس اسلام قیمت دیة یک مرد کامل و دیة لوله‌های زن قیمت دیة یک زن کامل است. (ص 209 و نیز ببینید: ص 313 الی 323) و تأکید دارد که به دلیل فریبکاری و بنا بر قاعده غرور که پیامبر اکرم (ص) فرمود‌ند: «المَغْرُور یَرجِعُ الی من غَرَّه»، دیة زنان و مردانی که بنام کنترل جمعیت عقیم شده‌اند بر عهدة سازمان‌هایی است که در این امر دخالت داشته‌اند. (ص 322 – 323) ... پنج هزار تومان جایزه و یا تلویزیون به‌حکم قرعه و مانند آن ... «گویی به طفلی آجیلی داده‌اند تا او را بدزدند و سرقت کنند و خونش را بمکند.» (ص 210)

در دوران دفاع مقدس کشور با تحریم‌هایی وسیع مواجه بود. شاید بسیاری از خوانندگان این سطور به یاد داشته باشند که جهت تهیه دارویی و حتی نخ عمل جراحی باید خانواده بیمار از نیمه‌های شب در مقابل داروخانه هلال‌احمر در صف ‌نوبت می‌ایستادند. در اینجا سؤال علامه حسینی طهرانی آن است که چرا غربی‌ها که دارو و درمان کشور را تحریم کرده بودند، اینک سیل کمک‌های مادی خود را جهت تسهیل سیاست‌های کنترل جمعیتی ایرانیان که علامه آن را «قتل و عام مسلمین و شیعیان» می‌نامد، (ص 199) پیش گرفتند؟ بعد هم سیل اهدای جوایز غربی به مسئولان وقت باز شد.

هر کس آمار بیشتری و یا راهکارهای جدیدتری جهت کاهش و نابودی باروری ایرانیان ارائه می‌داد، تشویق «جهانی» می‌شد. در همان سال‌ها وزیر بهداشت وقت جایزه کنترل جمعیت را از سازمان ملل دریافت کرد و چند سال بعد هم معاون تنظیم خانواده وزارت بهداشت دیگر جایزه کنترل جمعیت را درو کرد و حتی اینک نیز جوایز بین‏المللی سازمان بهداشت جهانی به کسانی تعلق می‌یابد که پرشک و رواشناس و غیره و با استفاده از وسایل ارتباط‌جمعی می‌کوشند تا ازدواج در سنین بالا و سن بارداری در سنین بالای چهل‌سالگی زنان را با استناد به پیشرفت‌های پزشکی «طبیعی» نشان دهند. این جوایز دامی است که سال‌هاست برای جوامع اسلامی تدارک دیده‌شده است و در سراسر اثر علامه حسینی طهرانی اینگونه هشدارها نسبت به برنامه‌های استعماری دیده می‌شود.

از دید او افزایش جمعیت درصورتی‌که با آموزش صحیح همراه شود، نه‌تنها مایة فقر نیست که سرمایه آینده توسعه و پیشرفت است. اینکه اسرائیل می‌کوشد تا جمعیت اعراب رشد سالمی نداشته باشد، نشان از نگرانی آن رژیم دارد که مبادا این جمعیت به سرمایه‌های توسعة آینده تبدیل شوند. (ص 205) از دید علامه حسینی طهرانی مشکل اصلی کشور افزایش جمعیت آن نیست، بلکه توازن جمعیت است. به بیان او «تکرار و تبلیغ آنچه دیگران از خارج از مرزها می‌خواهند، گرهی از مشکلات امروز ما بازنخواهد کرد و هرگز نمی‌تواند بر مشکل اصلی که ناشی از مهاجرت بی رویة جمعیت به‌سوی شهرهای بزرگ است سرپوش بگذارد و بالاتر از آن، ضعف برنامه‌ریزی، مدیریت و اجرا در مرحلة ارائة خدمات جدی و مؤثر به روستاها را به‌طوری‌که متناسب با ابعاد عظیم نیازها و کمبودها باشد، از دیدها محو نخواهد کرد. (ص 308) نباید با مردم به‌صورت گلة گوسفند برخورد کرد و قابلیت‌ها و مهارت‌ها و شایستگی افراد و خانواده‌ها برای تربیت صحیح فرزندان صالح و کارآمد را یکسره نادیده گرفت و برای خوشایند مراجع بین‌المللی که امروز دروغ بودن حرفشان را خودشان هم اعتراف دارند، یکسره همه‌چیز را زیر پا گذاشت و چنین وانمود کرد که گویا انفجار جمعیت، همه سرمایه‌ها و ثروت‌ها و امکانات کشور را می‌بلعد ...» (ص 308 – 309) مبحث پایانی کتاب علامه به ضدیت فلسفة اسلام و روح ایمان با کاهش جمعیت اختصاص دارد. (ص 327 الی 345)

علامه انگیزة کاهش جمعیت در کشور را فقط اهداف سیاسی می‌داند و آن را بخشی از طرح‌های تغییرات فرهنگی کشورهای استعمارگر غربی در کشورهای اسلامی می‌داند که منجر به حاکمیت فرهنگ غرب می‌شود و از مسئولان میِ‌خواهد تا با جامع‌نگری در سیاست‌گذاری‌های کلان کشور، مراقب باشند که ناخواسته در مسیر سیاست‌های استعماری کشورهای غربی قرار نگیرند.

منبع:
سید محمد حسین حسینی طهرانی (1415 ه.ق) رسالة نکاحیه: کاهش جمعیت، ضربه‌ای سهمگین بر پیکر مسلمین. طهران، انتشارات حکمت

انتهای پیام/  

خبرگزاری تسنیم : سرویس: فرهنگی ، تاریخ: ۲۱/بهمن/۱۳۹۳ - ۱۷:۲۷ ، شناسه خبر: ۶۵۰۱۰۳

http://www.tasnimnews.com/Home/Single/650103

انتشار نوشتاری در خبرگزاری فارس: واکاوی پروژه مشترک وهابیت-تشیع انگلیسی در شبکه‌های ماهواره‌ای

واکاوی پروژه مشترک وهابیت-تشیع انگلیسی در شبکه‌های ماهواره‌ای

دولت آل سعود در دوران جدید، رویکرد توسعه‌طلبانه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی وسیعی را در قبال جهان اسلام آغاز و دنبال کرده است. در ادامه به اهمیت این بحث در تحلیل شبکه‌های ماهواره‌ای سلفی – فارسی اشاره خواهد شد.

دولت آل سعود در دوران جدید، با سیطره بر حجاز و برخی از نواحی پیرامونش توسط عبدالعزیز آل سعود (1902-1953م) که آن بنام عربستان سعودی نامید، رویکرد توسعه‌طلبانه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی وسیعی را در قبال جهان اسلام آغاز و دنبال کرده است. تا پیش‌ازآن دوران، سلفی‌های وهابی فاقد قدرت عمل و فعالیت کافی در چارچوب گستره‌ای وسیع در جهان اسلام بودند. برای درک بهتر فعالیت‌های رسانه‌ای سعودی‌ها، بهتر است کمی به گذشته بازگردیم. کانون فعالیت‌های آنان ابتدا با تأسیس چاپخانه‌های سلفی در مناطق مختلف جهان مانند «المکتبة السلفیة‌» (قاهره)، «مطبعة السنة المحمدیة‌«(قاهره)، ادارة ترجمان السنة (پاکستان)، «دار الآثار للنشر و التوزیع» (یمن)، «مجالس الهدی للإنتاج و التوزیع» (الجزائر) و ... آغاز شد. هدف از این اقدام تنها انتشار میراث عقاید ابن تیمیه و محمد بن وهاب نبود، بلکه سیاست بسیار بزرگ‌تری در ورای آن دنبال می‌شد و آن مبتنی بر این ایده بود که «تبلیغ وهابیت باید در کشورهای اسلامی بومی شود؛ یعنی رنگ و لعابی محلی اما محتوای سعودی و وهابی بیابد.» این ایده، یعنی تربیت سلفی - وهابی جوانان جهان اسلام، درواقع تربیت شیوخ سلفی آینده کشورهای اسلامی بود که در تربیت نسل کنونی شیوخ سلفی مصر بسیار موفق عمل شد و در یمن بسیار پیگیر و البته پرتنش.

افرادی چون ناصرالدین آلبانی که از اساتید دانشگاه امام محمد بن سعود (1395 تا 1398ق) و در مواقعی از نمایندگان رسمی بن باز مفتی بزرگ وهابی در سعودی بود، در رسالۀ معروفش با عنوان «التصفیۀ و التربیۀ» (در اصل سخنرانی او در دانشکده شریعت عمان) به این موضوع اشاره کرده است و من آن را در فصلی مجزا در مجلد سوم مجموعه شیعه شناسی که ان شاء الله منتشر خواهد شد، تشریح کرده‌ام. هدف از این سیاست عبور دادن جوامع اسلامی از «صافی سلفیه وهابی» است. از همین روست که شیوخ سلفی - سعودی با تأسیس کانون‌هایی در شهرهای قاهره، دمشق، لندن، لاهور و فعالیت‌های وسیعی در مالزی و اندونزی و هندوستان و ... ادعای جهانی بودن عقیده محمد بن عبدالوهاب را در جهان اسلام مطرح می‌کنند و این دروغی رسانه‌ای است؛ آن‌ها در ملیت مختلف‌اند، ولی در عقیده همه شاگردان مراکز آموزشی سعودی و مجریان حکومت سعودی هستند. در ادامه به اهمیت این بحث در تحلیل شبکه‌های ماهواره‌ای سلفی – فارسی اشاره خواهد شد.

مدتی بعد شرکت‌هایی تأسیس شدند که به تهیه و توزیع کاست‌ها صوتی و تصویری شیوخ سلفی در جهان اسلام می‌پرداختند که نمونه بارزی از این شرکت‌ها و فعالیت‌ها را می‌توان در قاهره مشاهده کرد که به سایر کشورهای آفریقایی نیز توزیع می‌شد. با توسعه فناوری‌های نوین ارتباطاتی، تبلیغات وهابی – سعودی متوجه حرکت از سخت‌افزار به نرم‌افزار و از کتاب‌های کاغذی به کتابخانه‌های دیجیتال با تاکید بر منابع دیداری و شنیداری شد. حیات منابع صوتی و تصویری در اینترنت سخت وابسته به شبکه‌های ماهواره‌ای است؛ و معمولاً محتوای این شبکه‌ها در وب‌گاه‌های اشتراکی مانند یوتیوب ذخیره می‌شود و در هزاران و بلکه ده‌ها هزار وب‌گاه و وب‌نوشت بازنشر می‌شوند؛ بماند که وب گاه های شیوخ سلفی با استفاده از امکان فوق، خود به ایجاد شبکه های تلویزیونی مستقل خود (معمولاً بازنشر) پرداخته اند.

برخی از این شبکه ها عبارت اند از: شبکه المجد تاسیس در سعودی2003 میلادی که در اصل شبکه‌ای آموزشی است؛ الناس در 2005 میلادی در مصر؛ الرحمه 2005م در مصر؛ الحکمه در  2007میلادی در مصر؛ الأثر در 2008 میلادی در اردن؛ صفا در 2009 میلادی در کویت و ...

متعاقب سیاست توسعه‌طلبانه فرهنگی مذکور، شبکه‌های ماهواره‌ای وهابی فارسی نیز تأسیس شدند؛ مانند «شبکه جهانی کلمه» (تأسیس 2011 میلادی ) که مقر اصلی آن در مدینه منوره و نیز دبی است. مدیر آن یک ایرانی وهابی به نام عبدالله حیدری فارغ‌التحصیل دانشگاه اسلامی مدینه (گروه شریعت) است. در همین راستا نیز «شبکه ماهواره‌ای فارسی وصال» (تأسیس 2010 میلادی ) که مقر اصلی در سعودی، و مقر اجرایی آن در شهر لندن است با حمایت‌های مالی عربستان سعودی فعالیت می‌کند. مدیر آن فردی وهابی عبدالرحیم ملا زاده، ایرانی (متولد 1957میلادی) است او نیز فارغ‌التحصیل دانشگاه اسلامی امام محمد بن سعود است. این را نیز باید اضافه کنم که فعالیت این ماهواره‌ها با حمایت نایف بن عبدالعزیز (1934 – 2012 میلادی) ولیعهد ملک عبدالله همراه بوده است، و دو هدف اصلی آنان عبارت‌اند از :

سیاست تجزیه‌طلبی در ایران از طریق تبدیل اختلاف به احساس تضادها میان اقوام و قومیت‌ها و مذاهب اسلامی که در ادامه اشاره خواهد شد صورت میگیردٰ  که این هدف را با همکاری با پاره ای شبکه های افراطی منسوب به شیعه انجام داده اند.
ایجاد گروه‌های مرجع مثبت بیگانه در میان مردم ایران

سیاست دوم سیاستی است که در سراسر جهان توسط نظام آموزشی - رسانه‌ای سعودی دنبال شده است. گروه مرجع گروهی است که معیار قضاوت‌ها را در دست می‌گیرد؛ و فکر و عمل آن‌ها رؤیای طرفدارانشان می‌شود. در اینجا باید به نکته‌ای که در ابتدای کلام اشاره شد بازگردیم و آن اینکه اگر خوب به ماهیت این شبکه‌ها توجه شود خواهیم دید مجریان آن‌ها دانش‌آموختگان نظام تربیت سعودی و حافظ منافع آل سعودند. در دوران معاصر هر کجا دعوت سلفیه در پی گسترش خود برآمده است، ردپایی از حکومتِ سعودی نیز قابل ‌مشاهده است. اشتباه بزرگ راهبردی است اگر بخواهیم شبکه‌های ماهواره‌ای را ببینیم و از شبکه های متداخل پیرامون آن صرف نظر کنیم. زمین اصلی بازی در حوزه تعلیم و تربیت و فعالیت شبکه‌های آموزشی فعال آن‌ها است که در عربستان سعودی متراکمند. آن‌ها شیعیان را متهم به کوشش جهت شیعی کردن اهل سنت می‌کنند؛ در حالی‌که خود شبکه‌ای وسیع جهت تغییر مهندسی فرهنگی و عقیدتی مسلمانان جهان را ایجاد کرده‌اند و اندیشه سلفی وهابی در مواقع بسیاری، در  دل خود آتش تکفیر را نهفته دارد . مسئولان دلسوز فرهنگی در سراسر جهان باید بدانند که به طرز معناداری و بسیاری از وقایع جاری در مصر ، عراق ، بحرین و  یمن و کویت در همین شبکه های متداخل از جمله ماهواره ها قابل‌تحلیل است.

نباید کار اصلی مراکز اجرایی کشور برگزاری نشست و همایش‌هایی باشد که هرچند مفید ولی سرانجام به گفته مرحوم استاد دکتر سید جعفر شهیدی (ره) «نشستیم و گفتیم و برخاستیم.» باشد به تجربه این شیوه‌ها ناکارایی خود را نشان داده‌اند. رویکرد کارها باید از جنس رصد و اطلاعات و عملیات باشد. باید جهان اسلام را چنان رصد کرد که شبکه سعودی فعال در جهان اسلام، با زبانی مستند و قابل‌فهم برای جهان اسلام در جلوی چشم برادران اهل سنت آشکار شود و این مهم نیازمند هم‌افزایی همه امکانات کشور و نیازمند تحول در بخشی از رشته‌های علوم انسانی همچون علوم سیاسی کشور است که بتوانند به‌جای احیاناً فلسفه ‌بافی بی‌مورد درباره جهان اسلام، به‌صورت زنده و ملموس، با منبع شناسی، بایگانی قابل رجوع اطلاعات و رصد مستمر، دردهای جهان اسلام را بیابند و صدای ناله‌های مادران پاکستانی ، بحرینی، یمنی و فلسطینی و کشمیری و عراقی و ... بشنوند و با مطالعات خود به یاری‌شان بشتابند با این امید که عمل به فرموده رسول مکرم اسلام کرده باشند که: مَنْ اَصْبَحَ لا یَهْتَمُّ بِاُمورِ الْمُسْلِمینَ فَلَیْسَ مَنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً یُنادى یا لَلْمُسْلِمینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ هر کس صبح کند و به امور مسلمانان همّت نورزد، از آنان نیست و هر کس فریاد کمک خواهى کسى را بشنود و به کمکش نشتابد، مسلمان نیست. (کافى، 2/ 164، ح 5)

 باید توجه کرد که حیات سلفیه وهابی در گرو وجود اختلاف میان مسلمانان است. به‌نحوی‌که اگر مسلمانان اختلافات میان خود را کنار گذاشته و وحدت اسلامی و تکیه‌بر اشتراکات را سرلوحه کار خود قرار دهند.

اگر تأسیس شبکه فارسی وصال در سال 2010 میلادی با تبلیغات تحرکات وسیع ضد تقریبی یاسر الحبیب در همان سال و در همان مکان (لندن) را مورد توجه قرار دهیم که با توهین آشکار به مسلمانان جهان همراه بود. و نیز اگر تبعات منفی فعالیت‌های یاسر الحبیب را در جهان اسلام رصد کنیم که صدمه‌ای سخت علیه وحدت اسلامی وارد آورده است، همچنین نیز اگر فعالیت برخی از ماهواره‌های ظاهراً شیعی در انگلستان و آمریکا را مدنظر قرار دهیم، مشاهده می‌شود که رابطه‌ای مستقیم میان این شبکه‌های ماهواره‌ای وهابی و شیعی (انگلیسی) که در ظاهر مخالف یکدیگرند، یعنی همسویی و همکاری دیده می‌شود.

برخی از این شبکه‌های همسو شیعی انگلیسی عبارت‌اند از:

شبکه جهانی اهل‌بیت با مدیریت فردی روحانی‌نما با ملیت افغانی بنام حسن اللهیاری که در آمریکا فعالیت می‌کند؛ علمای افغانستان همچون آیت‌الله کابلی فعالیت آن را نامشروع دانسته‌اند و عمل اللهیاری را تقبیح کرده‌اند. آیت‌الله قربانعلی محقق کابلی در فتوایی در شوال مکرم سال 1431ق تصریح کرده‌ است که: «ازنظر این‌جانب پرداخت وجوهات شرعیه با هر عنوانی به این شبکه و سایر مراکز و شبکه‌ها و برنامه‌هایی که تحت هر عنوانی در راستای ایجاد تفرقه میان امت اسلامی فعالیت می‌کنند نه‌تنها مجزی نیست بلکه تعاون بر اثم و عدوان است.»

شبکه‌های شیرازی‌ها در لندن و آمریکا مانند شبکه تلویزیونی امام حسین علیه‌السلام؛ تلویزیون السلام (در ایالات ویرجینیای آمریکا) و ... که واقعیت‌های مربوط به فعالیت‌های مشکوک آنان از سوی بزرگان تقریب همچون حضرت آیت‌الله اراکی دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی به آگاهی عموم مسلمانان رسید.

در مقابله رسانه‌ای با این رسانه‌ها، باید متوجه فعالیت استعمارگران بود و نیز به شیوه آن دسته متون انتقادی متمسک شد که با پاسداشت تقریب و وحدت اسلامی کارهایی از سنخ آثاری چون: «النقض» اثر شیخ عبدالجلیل رازی فقیه و متکلم سرشناس سدة ششم هجری انجام دهند که در عین پاسخ به شبهات جانب وحدت و برادری را پاس دارند، الگو باشند و قلب‌ها را مهیای پذیرش برادری اسلامی و طرد کینه تکفیر یکدیگر کنند که به اتفاق همه بزرگان اسلام هرگونه توطئه علیه وحدت میان مسلمانان برنامه «تفرقه بینداز و حکومت کن» استعمارگران بیگانه است.

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی - استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


 

خبرگزاری فارس - شماره خبر 13940308000023 - 94/03/09

http://www.farsnews.com/printable.php?nn=13940308000023

بازنشر در وبگاه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی: 

http://www.ihcs.ac.ir/Pages/Features/NewsDetail.aspx?id=10449

 

به یاد مرحوم آیت‌الله حاج شیخ حسن سعید طهرانی (ره)

روز یکشنبه 2 آذرماه 1393 ه.ش در سفر به شهر مقدس قم، توفیق زیارت قبور صالحان و علمای بزرگ اسلام در شیخان نصیبم شد. 

 از زمرة علمای مدفون در شیخان قم، آیت‌الله حاج شیخ حسن سعید طهرانی (1298 - 1374 ه.ش) است که چندین بار توفیق درک محضرش را داشتم. او فرزند آیت‏الله میرزا عبدالله چهل‌ستونی تهرانى و نوه آیت‌الله‌العظمی حاج میرزا مسیح تهرانى بود و اصلی‌ترین استادان او در نجف اشرف عبارت‌اند از: آیات عظام سید محسن حكیم، سید ابوالقاسم خویى و شیخ حسین حلى.

 مرحوم آیت‌الله حسن سعید تهرانی در سال 1385 ه.ق به تهران آمد و ضمن امامت جماعت مسجد جامع چهل‌ستون تهران و تدریس فقه و اصول و تفسیر، بنای كتابخانه و مدرسه چهل‌ستون و گنجینه قرآن كریم را تأسیس کرد که از كتابخانه‌های مهم قرآنی در شهر تهران محسوب می‌شود. از آثار اوست «الرسول یحدثنا» و «الرسول یدعوكم»؛ و تقریرات درس فقه و اصول شیخ حسین حلی.

 

از سنگ مزار آن مرحوم تصویری گرفتم که در زیر مشاهده می‌کنید.  

                

او از چهره‌های تقریبی معاصر امامیه است و مکاتبات بسیاری با شیوخ برجسته اهل سنت به ویژه شیوخ الازهر شریف داشته است که در آنها روح اخوت اسلامی موج می‌زند و در عین حال از پاره ای از شیوخ وهابی که بر جدایی مسلمانان از یکدیگر فتوا می‌دهند، انتقاد می‌کرد.

همچنین به همت او مجموعه «دائرة‌المعارف القرآن الکریم» توسط انتشارات مسجد جامع طهران و مدرسه چهل‌ستون منتشر شد و برخی مقالات آن از تألیفات خود اوست؛ مانند مقاله «نگهبان قرآن خداست» (ج 5 ص 38 – 42) و یا «القرآن و معجزة الادیان خالد خلود الزمان» که با اشاره به اهتمام رسول اسلام به حفظ قرآن از زمان نزول تا روز رحلتش، تأکید دارد که قرآن تحریف‌نشده است: «به قاعدة لطف خداوند جل‌جلاله قرآن را نازل فرمود و آن را خود حفظ کرد؛ چنانکه خود در کتابش فرمود: انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون (الحجر: 9)» (ج 4، ص 13) در همان دایرة‌المعارف، آثاری از علمای امامیه مانند استادش آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی در خصوص تبیین تحریف ناپذیری قرآن بازنشر شد. (ج 4 دایرة‌المعارف برگرفته از البیان اثر آیت‌الله خویی)

همچنین او مؤسس گنجینه قرآن کریم در مسجد چهل‌ستون بازار تهران است که یکی از اقدامات ارزشمند در صیانت قرآن ر انتشارات آن کتابخانه دائرة‌المعارف قرآن کریم است. او خود در زمینه علل تأسیس گنجینه قرآن مسجد چهل‌ستون نوشته است:

ما فکر کردیم بهترین راه برای مقابله با این هجوم [انتساب عقیده تحریف قرآن به شیعه] آن است که ما از نمام قرآن‌های موجود در ایران، پاکستان، هندوستان و کشورهای عربی و اروپایی و با ترجمه‌های گوناگونِ فارسی، اردو، انگلیسی، فرانسه، آلمانی و ... جمع‌آوری کنیم و بعد اهل سنت را در مقابل این گنجینة قرآنی قرار دهیم و به آن‌ها بگوییم آن قرآنی را که شما می‌فرمایید شیعه آن را قبول دارد و تحریف‌شده است کدام است؟ آن را به ما نشان دهید. در این راه، ما مشکلات و هزینه‌های فراوانی را متحمل شدیم و لکن بحمدالله این گنجینه، قرآنی را تشکیل دادیم و خیلی آرام روزبه‌روز بر این گنجینه افزودیم و به فضل خداوند نتایج خوبی هم داشته است[1]. (حسن سعید، پاییز 1373: 151 – 152)

اطلاعیه‌ای که در آخرین صفحه دایرة‌المعارف قرآن کریم شماره 4 منتشرشده است، نکات جالبی را درباره کوشش او جهت جمع‌آوری نسخه‌های قرآن مجید بیان می‌کند که به دلیل اهمیت آن عیناً نقل می‌شود:

  گنجینه قرآن کریم نمایشگر نگهبانی ملل اسلامی از امانت الهی است که به‌وسیله پیامبر اسلام به دست مسلمانان سپرده‌شده و اکنون پس از چهارده قرن میلیون‌ها نسخة خطی و چاپی با ترجمه و بدون ترجمه در قطع‌های مختلفة بدون کوچک‌ترین تحریف در اختیار جامعه بشریت است و در عید سعید غدیر گوشه‌ای از دورنمای آن جلوه داده شد و امید است به فضل پروردگار و کمک مردان الهی، همه نسخ چاپی گردآوری‌شده در سطح جهانی نمایشگاه غرورآفرین تشکیل داده شود و همه علاقه‌مندان می‌توانند با ارسال قرآن‌های خود یا مشخصات آن‌ها به عظمت این گنجینه بیفزایند و در مقابل، قرآن یا کتاب ارزنده و یا هدیة دیگری که بخواهند به آن‌ها اهداء می‌گردد. 

پروردگار به کسانی که از حریم مقدس قرآن در تمام ابعاد دفاع می‌کنند و دست ستمگران را از تجاوز به ساحت کلام الهی قطع می‌نمایند، توفیق دهد که بتوانند جهان انسانی را با مکتب الهی آشنا سازند و سلطه‌جویان و غارتگران را منکوب نمایند. کتابخانه و مسجد چهل‌ستون مسجد جامع تهران. 

روحش شاد و راهش پر رهرو باد. اللهم صل علی محمد و اله 


 منابع

حسن سعید طهرانی. دائره معارف القرآن ‌الکریم، ‏طهران: مدرسه چهل‌ستون. ج 5.

ـــــــــــــــــ (پاییز 1373 ه.ش) گنجینه و کتابخانه قرآن کریم مسجد جامع چهل‌ستون تهران، بینات، سال اول، شماره 3

ـــــــــــــــــ اصول دین، انتشارات کتابخانه مدرسه چهل‌ستون مسجد جامع طهران، ص 87 با عنوان «قرآن بزرگ‌ترین معجزه»

جمع من المحققین و الاساتذة (1408 ه.ق) دائرة‌المعارف القرآن الکریم. مدرسة چهل‌ستون و مکتبتها العامة مسجد جامع طهران، ج 4. 


 [1]. برای مثال به خاطرة جناب آقای سید زکی از نمایندگان وقت آیت‌الله خوئی (ره) در کویت و برخی از کشورهای آفریقایی، اشاره دارد که زمانی که وهابی‌ها قصد برگزاری سمیناری بر ضد شیعه در یکی از شهرهای آفریقایی داشتند که در آن هزار شیعه وجود دارد داشته‌اند و محور آن انتساب تحریف قرآن به شیعیان بود، خواسته شد از سخنران بپرسند « آیا از قرآنی که شیعیان تحریف کرده‌اند اثری در عالم هست یا نه؟ و ما در تهران گنجینة قرآنی داریم که در آن کلیة قرآن‌های جهان جمع‌آوری‌شده است و حاضریم که بلیت تهیه کنیم و برویم تهران و ببینیم آیا شیعیان قرآن دیگری را قبول دارند و آن را به ما نشان دهند. ...»

یادداشت در خبرگزاری نسیم سنت - علمای امامیه در دفاع از مسلمانان شیعه و سنی

منبع - خبرگزاری نسیم
کامیار صداقت ثمرحسینی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،در سال‌های اخیر پاره‌ای از افراد کوشیده‌اند تا به اشکال مختلف با وحدت و همکاری اسلامی میان شیعه و سنی مقابله کنند. آنان ایده وحدت را ایده‌ای بی‌حاصل می‌دانند و با استفاده از گفتمانی توهین‌آمیز به مقدسات اهل سنت، به جای هفته وحدت از هفته برائت سخن به میان می آورند؛ اما آیا این رویه و سیرة علمای بزرگ اسلامی بوده است؟ برای پاسخ دادن به این پرسش باید کمی به گذشته باز گردیم. در جریان هجوم دولت‌های متفق اروپایی به خلافت عثمانی، مجموعه‌ای ارزشمند از فتاوی علمای شیعه در دفاع از اسلام و اهل سنت منتشر شد که خوشبختانه بایگانی شده است. این فتاوی بر وجوب دفاع از سرزمین اسلام (آن زمان خلافت عثمانی) در برابر اروپاییان تاکید دارد. بررسی ظرایف و تعابیر تقریبی و وحدت بخش به‌کار رفته در آنها خود تألیف مستقلی را می‌طلبد.
اینکه علمای بزرگ شیعه و شاگردان مکتب سامراء (میرزای بزرگ شیرازی) از شیعیان می‌خواهند تا در لیبی با دشمنان اسلام بجنگند، فهم عالی آنان را از عالم اسلام و وحدت اسلامی می‌رساند. آیات عظام عبدالله مازندرانی، اسماعیل صدرالدین عاملی، محمدکاظم خراسانی، شیخ الشریعه اصفهانی در فتوایی تاریخی، با وجوب دفاع از لیبی در برابر تهاجم ایتالیا بر جهاد فی سبیل الله به منزله «جهاد بدر و حنین» تاکید دارند.
 
اسامی تنها برخی از آن عالمان چنین است:
 
-آیت‌الله ملا محمدکاظم خراسانی
(1255 – 1329 ه.ق) معروف به آخوند خراسانی از شاگردان سرشناس میرزا محمدحسن شیرازی صاحب فتوای تنباکوست. کتاب معروف او در علم اصول فقه، «کفایة الاصول» نام دارد.
-آیت‌الله سید محمدکاظم طباطبایی یزدی
 (متوفی 1337 ه.ق) از فقهای بزرگ امامیه در دوران معاصر است. از تألیفات شهیر او می‌توان به کتاب «عروة الوثقی» اشاره کرد. او از شاگردان آیات عظام میرزای شیرازی، سید محمدباقر خوانساری (صاحب روضات الجنات) و میرزا محمد هاشم چهارسوقی خوانساری بود. او پس از میرزای شیرازی یکی از ستون‌های اصلی آموزش فقه در حوزه علمیه نجف اشرف بود. برای مثال، در اثنای حمله ایتالیا به لیبی و تهدید نظامی روسیه به اشغال ایران در قضیه مورگان شوستر، سید محمد کاظم یزدی بیانیه‌ای صادر کرد و در آن بیانیه حکم به جهاد داد. او از هجوم استعماری ایتالیا و روسیه و بریتانیا بر ضد کشورهای اسلامی سخن گفت و مسلمانان را به مقاومت در برابر استعمار و دفاع از استقلال دو کشور ایران و عثمانی فرا خواند. در بیانیه او که به تاریخ 27 نوامبر 1911 م برابر با 5 ذیحجه سال 1329 قمری منتشر شده است، چنین آمده است:
امروز دول اروپایی از هر سو به کشورهای اسلامی حمله‌ور شده‌اند. از سوی ایتالیا به طرابلس غربی هجوم برده و از طرف دیگر روسیه توسط قوای نظامی خود شمال ایران را اشغال کرده و بریتانیا نیز در جنوب ایران دخالت کرده است. این وقایع سبب نابودی اسلام است. بنابراین بر تمام مسلمین از عرب و عجم واجب است که خود را آمادة دفع کفر از ممالک اسلامی نمایند و در این راه از بذل جان و مال، برای اخراج سپاهیان ایتالیا از طرابلس غربی و روسیه و انگلیس از شمال و جنوب ایران کوتاهی نکنند که این از اهمّ واجبات اسلامی است تا به یاری خداوند کشورهای عثمانی و ایران از هجوم صلیبیان مصون و محفوظ بمانند. (الحسنی، 1378: 47)
-آیت‌الله‌العظمی شیخ محمدحسین آل کاشف الغطاء
 از عالمان و مراجع معاصر امامیه (۱۲۹۴ ق - ۱۳۷۳ ق نجف اشرف) و برخاسته از خاندانی اهل علم و وارسته بود. از استادان او می‌توان به آیات عظام سید محمدکاظم طباطبایی یزدی، آخوند خراسانی، محمدباقر اصطهباناتی، محمدحسن مامقانی و محمدتقی شیرازی اشاره کرد. او اولین شرح را (در چهار جلد) بر کتاب تأثیرگذار «العروة الوثقی» اثر سید محمدکاظم طباطبایی یزدی نگاشته است و پس از رحلت سید محمدکاظم یزدی، زعامت امامیه را عهده‌دار شد.
- آیت‌الله شیخ عبدالله مازندرانی
 (1256 - 1330 ه.ق) از علمای بزرگ حوزه علمیه نجف اشرف و از شاگردان آیات عظام میرزا حبیب‌الله رشتی، شیخ مهدی کاشف‌الغطاء و حاج شیخ مرتضی انصاری بود.
- ملا فتح‌الله غروی شیرازی اصفهانی
 معروف به شیخ الشریعه اصفهانی (۱۲۶۶ ق - ۱۳۳۹ ق) فرزند آیت‌الله محمدجواد نمازی شیرازی است.
- سید مصطفی کاشانی
( ۱۲۶۴ - ۱۳۳۶ه.ق) از علمای معاصر امامیه و از روحانیون مشروطه خواه است. سید ابوالقاسم کاشانی از عالمان مبارز علیه استعمار و سلطه بریتانیا بر ممالک اسلامی، فرزند اوست. از اساتید او در حوزه‌های علمیه اصفهان، تهران و نجف اشرف می‌توان به آیات عظام ملاّ محمد کاشانی، جهانگیرخان قشقایی، محمدباقر اصفهانی، محمدرضا عارف قمشه‌ای و آخوند خراسانی اشاره کرد.
- آیت‌الله میرزا مهدی خراسانی،
فرزند ارشد آخوند خراسانی (1292 - 1364 ه.ق) از شاگردان شیخ زین العابدین شاهرودی و پدرش آخوند خراسانی.
- آیت‌الله حاج شیخ محمدتقی حائری شیرازی
 (1258 – 1338 ه.ق) معروف به میرزای شیرازی دوم از علمای بزرگ شیعه امامیه، رهبر انقلاب عراق موسوم به «ثورة العشرین» است. او از شاگردان برجستة میرزای شیرازی مجدد اول در حوزه سامراء است. مسئله او مسئله اسلام و یاری تمامی مسلمانان در برابر استعمار بود و ساحت پاکش از فرقه گرایی دور است.
- آیت‌الله سید صدرالدین صدر (1291 – 1373 ه.ق) فرزند آیت‌الله سید اسماعیل صدر موسوی عاملی و از شاگردان آیات عظام آخوند خراسانی، سید محمدکاظم یزدی و میرزای نائینی بود. آیت‌الله سید حسن صدرالدین در پاسخ به استفتایی درباره تکلیف مسلمانان در برابر اعلان‌جنگ دول متفق به دولت عثمانی و حمله به آن کشور به سال 1332 قمری برابر با 1914 میلادی چنین فتوا داد: بسم الله الرحمن الرحیم بر هر متمکن واجب است اگر مَنْ بِهِ الکفایَة نباشد حفظ حدود مسلمین و حفظ بیضة اسلام . الاحقر سید حسن صدرالدین. (رجبی، 1378: 292)
- آیت‌الله سید اسماعیل صدر (1258 – 1338 ه.ق) از علمای بزرگ نجف اشرف، از شاگردان آیات عظام محمدباقر اصفهانی، شیخ مهدی آل کاشف الغطاء، فرزند شیخ علی کاشف الغطاء و نوه شیخ جعفر کاشف الغطاء  و میرزا محمدحسن شیرازی است.
- آیت‌الله محمدحسین قمشه‌ای، آن عالم شهیر شیعه در قرون سیزدهم و چهاردهم هجری (متوفی 1337 ه.ق) او فرزند ابوطالب قمشه‌ای نجفی و ملقب به قمشه‌ای صغیر (کوچک) بود و این لقب به دلیل تمییز بین او و استادش آیت‌الله علی قمشه‌ای، به او داده شد. استاد وی را قمشه‌ای کبیر و او را قمشه‌ای صغیر نامیدند. از اساتید او می‌توان به آیات عظام ملا حسینقلی همدانی، علی قمشه‌ای کبیر، میرزا حسین خلیلی تهرانی و آخوند خراسانی اشاره کرد.
 
اسامی فوق چهره‌های پرفروغی در تاریخ تشیع بوده‌اند و مجاهدت‌های بسیاری در راه خدمت شیعه و تشیع کرده‌اند. فتاوی آن‌ها در کتاب‌های متعددی ثبت شده است و رساله‌های جهادیه علمای شیعه در آثاری همچون الذریعه اثر جاودان آیت‌الله حاج شیخ آقابزرگ تهرانی مضبوط است. برای نمونه، متن یکی از فتوای آنان را از کتاب «رسایل و فتاوای جهادی شامل رساله‌ها و فتواهای علمای اسلامی در جهاد با قدرت‌های استعماری» آورده می‌شود که توسط آقای دکتر محمدحسن رجبی جمع‌آوری‌شده است.
 
متن فتوا خطاب به خلیفه عثمانی است:
بسم الله الرحمن الرحیم
به سبب هجومی که از هر طرف بر اسلام شده، عالم اسلامیت در هیجان است. ماها به صفت ریاست مذهبیه بر هشتاد میلیون نفوس جعفری که در ایران و هندوستان و سایر نقاط است متفقاً وجوب هجوم جهادی و دفاعی را حکم نمودیم. و بر عموم مسلمین تجزیة مسببین اراقة دمای اسلام، و صیانت دین محمد صلوات‌الله‌علیه فرض عین است، و به خاک‌پای پادشاه که حامل امانت مقدسة «خرقة سعادت و موزة مبارکه» و خادم‌الحرمین الشریفین و خلیفة اسلام است، عرض و اعلام می‌نماییم که دریغ نفرمایند از دادن لواء الحمد نبوی صلی علیه و آله به مسلمانان که از اقطار عالم برای دفاع جمع خواهند شد. زمان محافظة سیاست اروپا گذشت. استرحام می‌شود که به‌مقتضای شریعت و شأن خلافت فرمان بفرمایید.
محمدحسین الحائری المازندرانی، عبدالله المازندرانی، سید اسماعیل ابن صدرالدین، محمدکاظم الخراسانی.
 
از سوی دیگر عالمان بزرگی از شیعه در جریان تقریب مذاهب اسلامی، به صورتی جدی فعالیت جدی کرده‌اند. ذکر اسامی همه آن‌ها در اینجا مقدور نیست و تنها به بیان اسامی چند تن از آنان اکتفا می‌شود. امید است در آینده فرهنگی از اسامی و آثار بزرگان این حوزه منتشر شود که بیانگر وسعت و عظمت آنان باشد.
 پاره‌ای از اسامی آن‌ها عبارت‌اند:
 
- آیت‌الله‌العظمی سید حسین بروجردی
 از مراجع بزرگ مذهب امامیه در دوران معاصر بوده‌اند که نقش مهمی در تطور حوزه علمیه قم ایفا کرد. او در نجف اشرف از شاگردان آیات عظام آخوند خراسانی، سید محمدکاظم یزدی، مرتضی طالقانی و آقا شریعت اصفهانی بود و علاوه بر آن‌ها در حوزه علمیه اصفهان از محضر آیات عظام سید محمدباقر درچه‌ای، حکیم قشقائی و حکیم کاشانی بهره برد. در دوران او حرکت تقریب مذاهب اسلامی رشد چشمگیری یافت
- آیت‌الله محمدحسین کاشف الغطاء
- علامه سید محسن امین عاملی
 (1284 - 1371 ه.ق) از علمای بزرگ امامیه در عصر حاضر است. او در حوزة علمیه نجف اشرف، از شاگردان آیات عظام رضا همدانی صاحب کتاب «مصباح الفقیه»، آخوند خراسانی، محمدباقر نجم‌آبادی و شریعت اصفهانی بود. برجسته‌ترین اثرش «اعیان الشیعه» در ده مجلد است که مجلد اول آن به معرفی مذهب اهل‌البیت و پاسخ به پاره‌ای از شبهات پیرامون عقاید و اعمال پیروان آن اختصاص دارد.
- آیت‌الله علامه میرزا خلیل کمره‌ای
(1317 – 1405 ه.ق) فقیه، مفسر، حکیم معاصر مذهب امامیه، از شاگردان آیات عظام عبدالکریم حائری یزدی، ملا محمد بیدهندی، سید احمد جاوه‌ای، میرزاعلی اکبر یزدی است. او همدرس و هم مباحثه مرحوم حضرت امام خمینی بود و خاطرات او از دوران جوانی امام خمینی بسیار اهمیت دارد. از شاگردان او در تفسیر قرآن می‌توان به علامه سید مرتضی عسکری اشاره کرد.
- آیت‌الله سید محسن حکیم
 (1306 – 1390 ه.ق) از مراجع بزرگ تقلید امامیه، شاگرد آیات عظام آخوند خراسانی و آقا ضیاء‌الدین عراقی، محمدحسین نائینی و علی باقر الجواهری است.
- آیت‌الله‌العظمی سید روح‌الله مصطفوی خمینی
(1320 – 1409 ه.ق) معروف به امام خمینی، از بزرگان علمای معاصر مذهب امامیه و از شاگردان ممتاز آیات عظام عبدالکریم حائری یزدی، محمدعلی شاه‌آبادی، سید علی یثربی کاشانی، محمدتقی خوانساری، محمد گلپایگانی بودند.
- آیت‌الله سید علی خامنه‌ای
 (متولد 1358 ه.ق مشهد مقدس) رییس‌جمهور منتخب مردم ایران (مهر 1360 – خرداد 1368 ه.ش) و ولی‌فقیه و رهبر انقلاب اسلامی ایران (از سال 1368 ه.ش در پی ارتحال ملکوتی حضرت امام خمینی ره) هستند. تحصیلات ایشان در حوزه‌های علمیه مشهد و قم و کمی در نجف اشرف سپری شد. ایشان از شاگردان آیات عظام هاشم قزوینی، سید جواد خامنه‌ای (پدرشان) و سید محمدهادی میلانی در مشهد مقدس و آیات عظام سید حسین بروجردی، امام خمینی، مرتضی حائری یزدی و علامه طباطبایی در قم هستند.
- آیت‌الله سید محمدتقی حکیم
(۱۳۴۱ق ـ ۱۴۲۳ق) از علمای ممتاز حوزه علمیه نجف اشرف.
- آیت‌‌الله واعظ زاده خراسانی
 از شاگردان برجسته آیت‌الله‌العظمی سید حسین بروجردی و اولین دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی.
- آیت‌الله حاج شیخ محمدعلی تسخیری
(متولد 1323 ه.ق نجف اشرف) فقیه و مفسر برجستة معاصر مذهب امامیه و از شاگردان آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر (ره) و امام خمینی (ره) در حوزه علمیه نجف اشرف است. از سمت‌های ایشان می‌توان به دبیر کلی مجمع جهانی تقریب اشاره کرد که در طی آن تلاش‌های بی‌وقفه‌ای را در جهت تحقق وحدت اسلامی و دفاع از کیان اسلام بر ضد مطامع دشمنان و استعمارگران انجام داده ‌است و به‌حق باید او را سفیر فرهنگی جهان اسلام دانست و این تلاش و برنامه همه‌جانبه برای تحقق وحدت اسلامی همگی بر پایة قرآن بوده است.
- آیت‌الله سید علی سیستانی
از شاگردان بنام آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی و از مراجع بزرگ تقلید معاصر شیعه که مواضع و فتاوی تقریبی او در قضایای عراق معروف و مشهود است.
- آیت‌الله علامه سید مرتضی عسکری
مشهور به علامۀ عسکری (۱۲۹۳- ۱۳۸۶ ه.ش) مورخ و محدث معاصر مذهب امامیه و از مرزداران حریم تشیع بود. او در خانواده‌ای روحانی در شهر سامراء به دنیا آمد. از استادان او در قم و نجف اشرف می‌توان به آیات عظام عبدالکریم‌ حائری، شهاب‌الدین مرعشی نجفی، شریعتمدار ساوجی، پایین‌شهری، امام‌ خمینی، میرزا خلیل‌ کمره‌ای، میرزا حبیب‌الله اشتهاردى؛ و آیت‌الله مرعشى شوشترى را درک کرد.
- آیت‌الله حاج شیخ حسن سعید طهرانی
(1298 - 1374 ه.ش) فرزند آیت‏الله میرزا عبدالله چهل‌ستونی تهرانى و نوه آیت‌الله‌العظمی حاج میرزا مسیح تهرانى بود. اصلی‌ترین استادان او در نجف اشرف عبارت‌اند از: آیات عظام سید محسن حکیم، سید ابوالقاسم خویى و شیخ حسین حلى. او در سال 1385 ه.ق به تهران آمد و ضمن امامت جماعت مسجد جامع چهل‌ستون تهران و تدریس فقه و اصول و تفسیر، بنای کتابخانه و مدرسه چهل‌ستون و گنجینه قرآن کریم را تأسیس کرد که از کتابخانه‌های مهم قرآنی در شهر تهران محسوب می‌شود. از آثار اوست «الرسول یحدثنا» و «الرسول یدعوکم»؛ و تقریرات درس فقه و اصول شیخ حسین حلی. او از چهره‌های تقریبی معاصر امامیه است و مکاتبات بسیاری با شیوخ برجسته اهل سنت به‌ویژه شیوخ الازهر شریف داشته است که در آن‌ها روح اخوت اسلامی موج می‌زند و درعین‌حال از پاره‌ای از شیوخ وهابی که بر جدایی مسلمانان از یکدیگر فتوا می‌دهند، انتقاد می‌کرد.
 
و باز باید به ادبیات وسیع و پرمعنا دفاع از مسلمانانِ اهل سنت فلسطین نیز پرداخت که در آن نیز به نام‌های بزرگی برخورد می‌کنیم:
 
- امام خمینی
- آیت‌الله سید علی خامنه‌ای (مقام معظم رهبری)
- آیت‌الله سید مصطفی کاشانی
 (متوفی 1340 ه.ش) از علمای بزرگ امامیه و رهبران سیاسی و مذهبی ایران.
- آیت‌الله علامه محمدجواد مغنیه
 (1324 – 1400 ه.ق) از علمای معروف لبنانی و از منادیان تقریب مذاهب اسلامی بود. از استادان سرشناس او می‌توان به آیات عظام سید ابوالقاسم خویی، عبدالکریم مغنیه، (برادر بزرگ‌ترش) محمدحسین کربلایى و سید حسین حمامى اشاره کرد. تفاسیر او یکی «الکاشف» و دیگری تفسیر تک‌جلدی دیگرى به نام «مبین» است. در آثار او محورهای مبارزه با رژیم صهیونیستی و وحدت اسلامی بسیار پررنگ است.
- آیت‌الله‌العظمی سید محمدرضا گلپایگانی
(1316 - 1414 ه.ق) در خانواده‌ای اهل علم و تقوی به دنیا آمد. از استادان او می‌توان به آیات عظام حاج شیخ محمدباقر گلپایگانى، ملا محمدتقی گوگدى، عبدالکریم حائری یزدی، سید حسین بروجردی اشاره کرد که دو شخصیت اخیر بیشترین تأثیر را بر او داشته‌اند. در زمان اقامت اجباری آیت‌الله نائینى و آیت‌الله اصفهانى که بر اثر فشار انگلستان به دولت وقت عراق روی‌داده بود، به خواست آیت‌الله حائری مدتی نیز از محضر آن دو استفاده کرد.
- آیت‌الله محمدعلی اراکی
 (متوفی 1373 ه.ش) از مراجع بزرگ معاصر شیعه
- شهید آیت‌الله مرتضی مطهری
(1298 – 1358 ه.ش) در روستای فریمان در نزدیکی شهر مشهد در خانواده‌ای روحانی به دنیا آمد. او از شاگردان حضرات آیات سید حسین بروجردی، امام خمینی، سید محمدحسین طباطبایی بود. از دیگر استادان او می‌توان به بزرگانی چون حاج میرزاعلی آقا شیرازى در اخلاق و عرفان و مرحوم آیت‌الله سید محمد حجت (در اصول) و مرحوم آیت‌الله سید محمد محقق داماد (در فقه) اشاره کرد.
- آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی
 (متولد 1305 ه.ش) فقیه و مفسر و مرجع معاصر پیروان مذهب امامیه است. او از شاگردان آیات عظام موحد در شیراز، سید حسین بروجردی‌، حجت‌ کوه‌کمره‌ای‌ و محقق‌ داماد در قم است. در مدت‌زمان کوتاه اقامتش در نجف اشرف، در درس خارج‌ آیات عظام سید ابوالقاسم خویی‌ و‌ سید محسن‌ حکیم‌ شرکت‌ ‌کرد و در بازگشت از نجف اشرف از آیت‌الله اصطهباناتی‌ و آیت‌الله کاشف‌ الغطاء موفق به اجازه اجتهاد شد.
- آیت‌الله‌العظمی لطف‌الله صافی گلپایگانی
 (متولد 1337 ه.ق گلپایگان)، فقیه و از مراجع معاصر مذهب امامیه است. از استادان او عبارت‌اند از آیات عظام ملا محمدجواد صافى (پدرش) سید محمدتقی خوانساری، سید حسین طباطبایی بروجردی، سید صدرالدین صدر، سید محمد حجت. نیز او در مدت یک سال اقامتش در نجف اشرف محضر درس آیات عظام محمدکاظم شیرازی، سید جمال‌الدین گلپایگانی و محمدعلی کاظمى را درک کرد.
- آیت‌الله حسین نوری همدانی
(متولد 1304 ه.ش) از مراجع بزرگ تقلید شیعه و از شاگردان بنام آیات عظام امام خمینی، سید محمد داماد، سید محمدحسین طباطبایی و سید محمد حجت کوهکمری.و صدها مرجع و عالم بیدار دیگر شیعی که آینده اسلام و مسلمین را در وحدت و نه تفرقه و فرقه‌گرایی دیده‌اند؛ از ایجاد تنفر مذهبی خودداری کرده‌اند و نقشه‌های استعمارگران را نقش بر آب کرده‌اند.
 
استعمارگران جهان اسلام را به مناطق نفوذ خود تقسیم کرده‌اند. البته این گمان که هر که مخالف تقریب مذاهب اسلامی باشد، بی‌تردید دست‌نشانده استعمار غربی است، صحیح نیست. اما باید توجه داشت که استعمارگران غالباً به‌صورت مستقیم وارد عمل نمی‌شوند و اتفاقاً با آگاهی بر زمینه‌های تفرقه و تضاد، ترتیبی می‌دهند تا مسلمانان خود به جان هم بیفتند؛ بی‌آنکه بدانند اصل ماجرا از چه قرار بوده است.
 جریان لندن نشین یاسر الحبیب با توهین به مقدسات اهل سنت می‌کوشد تا برخلاف سیره عملی علمای بزرگ شیعه بسامد آماری واژگان و عبارات برخاسته از فرهنگ تضاد و تعارض را در میان مسلمانان بیشتر کند و این حق و وظیفه هر مسلمانی از شیعه و اهل سنت است که چنین عملی را محکوم کند. با این‌حال، متأسفانه برخی از وب‌گاه‌های ضد تقریبی، خواسته یا ناخواسته، در دام نقشۀ او افتادند و ازاین‌رو از سال 1431ق (2010م) که اقدامات ناپسند یاسر الحبیب در لندن و در سایتِ‌ القطرة (alqatrah.net) و برخی از حامیان او رسانه‌ای شد، مجموعه‌ای وسیع از وب‌گاه‌های ضد تقریبی فعال شدند. هرچند با بیانیه‌های علمای شیعه، و آشکار شدن دشمنی و کینۀ یاسر الحبیب در قبال علمای بزرگ مذهب شیعه مانند آیات سیستانی و بهجت فومنی(ره) و نیز نظام جمهوری اسلامی ایران، نقشۀ انتساب او به شیعه، شکست خورد و این از فضل الهی است.
 همین گروه معدود کوشیدند تا در سال 1435 ق، در برابر «هفتة وحدت اسلامی» که به پیشنهاد مرحوم حضرت امام خمینی (ره) نام‌گذاری شد، «هفتة برائت» را ترویج دهند که همین موضوع بیش‌ از پیش، تقابل آنان را با پیام وحدت‌بخش انقلاب اسلامی ایران و مراجع بزرگ شیعه نشان داد و جدایی آنان را از فرهنگ پرافتخار برادری و وحدت اسلامی نشان داد.
 فرهنگ مورد نظر علمای تقریبی همچون امام خمینی(ره)، بر تفاهم، اتحاد، اولویت دادن به حل مسائل ضروری مشترک، مبارزه با تفرقه و اختلاف‌افکنی، داشتن روحیۀ برادری و جوانمردی در قبال یکدیگر و احترام به دیگر مذاهب اسلامی در عین پایبندی محکم به مذهب خویش تأکید دارد. ایشان در سخنانی گفته‌اند:
همان‌طوری که اهل سنت چهار مذهب دارند که در کنار هم‌اند، مذاهب نمى‏ریزند به جان هم، به‌حسب ظاهر، ما هم که مذهب پنجمى هستیم که مى‏نشینیم باهم، ... خوب، ما مسائل مشترک زیاد داریم، ما در اصول مذاهبمان، اصول دینمان، همه باهم مشترکیم. قرآن، قرآن همه است؛ اسلام، اسلام همه است؛ پیغمبر، پیغمبر همه است. این‌ها مشترکات ما است. در این مشترکات ما باهم باشیم؛ و در مختصات هرکدام براى خودمان عملى داریم و برای خودمان آدابى داریم. این دعوا لازم ندارد؛ اینکه دعوا مى‏شود دعوایى است که آن‌ها ایجاد مى‏کنند در بین ما (صحیفه امام، ‏14/ 508 -507)
 
منابعی برای مطالعه
- صحیفه امام خمینی
- سلیم الحسنی (1378 ش) عالمان شیعه رویاروی استعمار. (ترجمه) محمدهادی باسخواه. مشهد (چاپ اول) انتشارات آستان قدس رضوی (شرکت به‌نشر).
- (تدوین، تحقیق و تحشیه) محمد حسن رجبی (1378 ه.ش) رسایل و فتاوای جهادی شامل رساله‌ها و فتواهای علمای اسلامی در جهاد با قدرتهای استعماری، تهران (چاپ اول) سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
 

لباس روحانیت لباس اسلام و لباس انبیاء است.

      

             علامه فقید حضرت آیت الله سید محمدحسین حسینی طهرانی مرحوم آیت الله سید جواد فقیه سبزواری ره مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد واله

از راست به چپ: حضرات آیات آقای حاج سید محمدحسین حسینی طهرانیره، آقای حاج سید جواد فقیه سبزواریره، آقای حاج شیخ محمد واله کاشمری ره

ادامه مطلب را کلیک کنید

ادامه نوشته

خطر گسترش بی ضابطه حکمت صدرایی

ادامه نوشته

الصحوة الاسلامية .. شرخ كبير في نظرية سياسة السلفيين - الدکتور کامیار صداقت ثمرحسینی

ادامه نوشته

اسلامی بیداری اور سلفی علماء کے سیاسی نظریات پر خط بطلان - تحریر: ڈاکٹر کامیار صداقت ثمر حسینی

ادامه نوشته

مفهوم شیعه‌شناسی - دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

ادامه نوشته

سخنرانی دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی در چهارمین نشست علمی مرکز تحقیقات امام علی (علیه‌السلام)

ادامه نوشته

بیداری اسلامی؛ شکافی عمیق در مبانی نظریه‌ی سیاسی شیوخ سلفی

ادامه نوشته

ضرورت شناخت جهان اسلام


ادامه نوشته

بیداری اسلامی شکافی عمیق در مبانی نظریه‌ی سیاسی شیوخ سلفی

مهم‌ترین پیامدِ قیام‌های جهان عرب در سال‌های 1432 تا 1433ق که آن را باید مهم‌ترین عرصه‌ی بیداری اسلامی قلمداد کرد، محکوم کردن ظلم و تجدیدنظر در باب حکومت حاکم ظالم است. این در حالی است که چندین دهه پیش‌تر، امام خمینی(رحمت الله علیه) قیام علیه حکومت حاکم ظالم را تکلیفی شرعی قلمداد کردند و جهت حفظ اسلام آن را واجب دانستند. از این رو، جهان اسلام یک بار دیگر خود را نیازمند تجربه‌ی ظلم‌ستیزی حضرت امام خمینی (رحمة الله علیه) می‌یابد. تجربه‌ای که با عنایت به دیدگاه‌های تقریبی و وحدت‌آفرین حضرت امام خمینی، در صورت تبیین مناسب آن، به سهولت قابل انتقال است.

مسئله‌ی عدالت و به ویژه عدالت حاکم، از مسائل مطرح در حوزه‌ی کلام و اعتقادات اسلامی است. برای مثال، رساله‌ی «العقیده‌ الطحاویه» اثر طحاوی[1] (230 تا 321ق) یکی از مراجع اعتقادی معروف اهل سنت است که در بند 72 آن، به ضرورت پیروی از حاکم ظالم و عدم خروج بر او، به عنوان یک اصل اعتقادی اشاره شده است (الطحاوی الحنفی، 1397، ص 11). شیوخ سلفی مانند ناصرالدین آلبانی (1333 تا 1420ق) در شرح فراز مذکور از آن کتاب، صراحتاً قیام و حتی کودتا بر ضد حکومت‌های عربی را بدعت دانسته‌اند (آلبانی، 1394، ص 33). از دیگر شارحان معاصر سلفی «عقیده طحاوی» عبارت‌اند از: عبدالعزیز بن باز (1330 تا 1420ق)، محمد بن صالح العثیمین (1347 تا 1421ق) و عبدالله بن عبدالرحمن الجبرین (1352 تا 1430ق) که همگی بر حرمت خروج بر حاکم نظر داده‌اند..[2]

عقیده‌ی پذیرش ظلم، عقیده‌ای است که در مقاطعی از تاریخ اسلام شکل گرفته و به تدریج وارد مراجع اعتقادی شده است. به طور کلی، منابع مرجع آن، در قالب منابع حدیثی، اعتقادی و فتاوی فقهی طبقه‌بندی می‌شوند. منابع حدیثی عموماً شروحی است که محدثان بر ذیل روایات مربوط به خروج بر حاکم مسلمان نگاشته‌اند. غالب فتاوی شیوخ سلفی در این زمینه مستند به همین روایت‌ها هستند که عمدتاً در باب‌های مربوط به «امارت» یا «فتنه‌های آخرالزمان» در کتاب‌هایی مانند «صحیح بخاری» و «صحیح مسلم» و دیگر کتاب‌های حدیث اهل سنت نقل شده‌اند. برای مثال، به موجب روایتی از ابوهریره در «صحیح بخاری» (البخاری، 1400، حدیث 7137) و «صحیح مسلم» (مسلم، 1412، حدیث 1835) حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«من اطاعنی فقد اطاع الله و من عصانی فقد عصی الله و من أطاع امیری، فقد اطاعنی و من عصی امیری فقد عصانی» هر کس مرا اطاعت کند، اطاعت خدای کرده است و هر کس که از امر من نافرمانی کند، از امر خدای نافرمانی کرده است و آنکه امیر مرا اطاعت کند، مرا اطاعت کرده و آنکه امیر مرا نافرمانی کند، از من نافرمانی کرده است.

خاطر نشان می‌شود در پاره‌ای از این روایات تأکید شده است که اطاعت از امیر، مقید به غیر معصیت خدا شده است؛ ولی این قید، در ادبیات سلفیه‌ی رسمی، به معنای پذیرش حق مردم جهت قیام بر حاکم مسلمان (هرچند فاجر) نیست. برای مثال، در حدیثی از عبدالله بن عمر در «صحیح بخاری» (البخاری، 1400، حدیث 7144) آمده است: «السمع و الطاعه علی المرء المسلم فیما أحب و کره، ما لم یؤمر بمعصیه فإذا أمر بمعصیه فلا سمع و لا طاعه» فرمان‌برداری و اطاعت مادام بر انسان واجب است که معصیت خدا نباشد، در معصیت خدا، اطاعت و فرمان‌برداری نیست.

به لحاظ منابع فتاوی فقهی، امروزه سایت‌های رسمی شیوخ سلفی مرجعی مهم در این زمینه‌اند. علی حلبی در کتاب «البراهین الواضحات فی حکم المظاهرات» فهرست اسامی مؤسسات افتاء و شیوخی را که حکم بر حرمت خروج بر حاکمان ظالم و ستمگر داده‌اند، چنین نام برده است (حلبی، 1432، صص 15 و 16)

  1.  هیئت علمای کبار عربستان سعودی.
  2.  شورای دائمی بررسی‌های علمی و افتاء عربستان سعودی.
  3.  مرکز امام آلبانی.
  4.  عبدالعزیز بن باز.
  5.  ناصرالدین آلبانی.
  6.  محمد بن صالح العثیمین.
  7. عبدالعزیز آل‌‌الشیخ
  8. عبدالمحسن العباد.
  9. عبدالله بن سلیمان المنیع.
  10. صالح بن فوزان الفوزان.
  11.  بکر عبدالله ابوزید.
  12.  عبدالله بن غُدَیّان.
  13. صالح الغصون.
  14. عبدالعزیز الراجحی.
  15.  صالح آل‌الشیخ.
  16. عبدالوهاب بن ابراهیم أبوسلیمان.
  17.  عبدالله بن عبدالمحسن الترکی.
  18.  عبدالله بن محمد آل‌الشیخ.
  19.  أحمد بن علی سیر المبارکی.
  20.  صالح بن عبدالله المطلق.
  21.  محمد بن عبدالکریم العیسی.
  22.  صالح بن عبدالرحمن الحصین.
  23.  سعد الحُصَیّن.
  24. عبدالله بن محمد خُنَین.
  25.  عبدالکریم بن عبدالله الخُضَیر.
  26. محمد بن حسن آل‌الشیخ.
  27.  یعقوب بن عبدالوهاب الباحسین.
  28. علی بن عباس الحکمی.
  29. محمد بن محمد المختار الشنقیطی.
  30. قیس بن محمد آل‌‌الشیخ مبارک.
  31.  مشهور بن حسن آل‌سلمان.
  32. علی بن حسن الحلبی.
  33. محمد بن موسی آل‌نصر.
  34. ابواسحاق الحوینی.
  35. .محمد بن علی فرکوس.
  36. باسم الجوابره.
  37. حسین العوایشه.
  38. اکرم زیاده.
  39.  زیاد العبادی.

کارکرد چنین تفاسیری از این روایات، ایجاد قابلیت پذیرش ظلم در جوامع اسلامی بود. در تاریخ معاصر جهان اسلام، این عقیده ابتدا با پیروزی انقلاب اسلامی ایران (1399ق) به چالش کشیده شد. انقلاب اسلامی ایران زمانی پیروز شد که توانست قابلیت پذیرش ظلم و استعمار را در میان مردم جامعه از میان بردارد. این کار توسط سه تن از مجددان بزرگ مذهب شیعه، یعنی امام خمینی، علامه عبدالحسین امینی و علامه سید محمدحسین طباطبایی روی داد. آنان با نوآوری‌های عظیم خود در فقه سیاسی، فقه تاریخ (اعتقادات) و علوم قرآن، زمینه‌ساز فرهنگی در میان جامعه و نخبگان مذهبی شدند که اصولاً قابلیت پذیرش حکومت نظام جائر بر آنان ناممکن گشت و تا این بستر زنده و پویا باشد، انقلاب اسلامی ایران در مسیر صحیح خود حرکت می‌کند.

توجه شود که مقدم بر اصل ولایت فقیه حضرت امام خمینی، اصل ولایت قرار دارد که علامه امینی بیشترین سهم را در احیای آن در دوران معاصر دارد. حاکمان ظالم و استعمارگر تنها زمانی می‌توانند حکومت کنند که ابتدا قابلیت پذیرش ظلم را مهیا کرده باشند (ن. ک. به: صداقت ثمرحسینی، زمستان 1391، صص 25 تا 35). هرچند این انقلاب در فضایی شیعی و البته مبتنی بر نگرش تقریب مذاهب اسلامی روی داد، اما توانست برای دیگر ملت‌ها، زمینه‌ای اساسی جهت مقایسه و تجدیدنظر در اعتقاد به پیروی از ظلم را فراهم سازد. دکتر ناصف نصار (فیلسوف سکولار لبنانی)، در نوشتاری که آن را سال‌ها پیش از قیام‌های سال 1432ق نوشته است، چنین به تجربه‌ی بکر و تازه‌ی اعراب در مواجهه با انقلاب اسلامی ایران اشاره می‌کند:

انقلاب اسلامی پدیده‌ای شگفت‌انگیز در تاریخ جهان اسلام و در تاریخ جهان سوم است. شگفتی آن، چه در مردم انقلابی‌اش، چه در ریشه‌های آن و چه در شیوه‌ی سرنگونی تاج‌وتخت شاه، نمایان است و از این رو، آن انقلاب پدیده‌ای باشکوه و حیرت‌انگیز است. در تاریخ معاصر جهان عرب، تا کنون هیچ پدیده‌ای مانند انقلاب اسلامی ایران و یا حداقل شبیه به آن روی نداده است. تحولات سیاسی‌ای که ما در جهان عرب ناظر آن هستیم، معمولاً نتیجه‌ی کودتاهای نظامی و شبه‌نظامی و یا نتیجه‌ی جنگ‌هایی برای آزادی کشور است. (نصار، 1997، ص 231)

قیام امام خمینی (رحمت الله علیه) اقتدا به حضرت امام حسین (علیه ‌السلام) بود. امام خود تأکید دارند که با توجه به این اصل که «در صورت اضمحلال اصل، بقاى فرع، عموماً معنا ندارد.» مصمم شدند تا «مثل حضرت سیدالشهداء از براى حفظ اصل دین، با ایادى دولت ظلم مبارزه کند و مادام که مأمورین آن‌ها از زور و ظلم و ملاعبه با احکام الهى دست برندارند، او نیز از مجاهده دست برندارد.» (امام خمینی، ج 1، ص 193) از دید امام خمینی، نظام ظالم، نظامی شیطانی است؛ در حالی که همه‌ی جهات نظام الهی متوجه خداست و در آن ظلمی نیست (همان، ج 12، ص 46)

حدود سه دهه پس از انقلاب اسلامی ایران، قیام‌های عربی سال‌های 1432 و 1433ق دیگر پدیده‌ای بودند که اعتقاد به حرمت قیام علیه حاکم ظالم را (این بار در میان اهل سنت) به چالش کشیدند تا آنجا که می‌توان مهم‌ترین وجه بیداری اسلامی در دوران معاصر را در تجدید‌نظر در تفسیر روایاتی دانست که به موجب آن حکومتِ حاکم ستمگر مجاز شناخته شده است.

برای مثال، محمد نعیم محمد هانی (مصری)، در کتاب «فی سبیل التجدید لهذا الدین: مصر و اخواتها فی موازین الفقهاء و مناهج العلماء» از انتقالِ مسئله‌ی حرمت خروج بر حاکم، از کتاب‌های فقیهان به کتاب‌های عقاید و تبدیل آن، به یکی از اصول اعتقادی اهل سنت انتقاد می‌کند (الساعی، 2011، صص 161 و 162). همچنین ابوعبدالفتاح علی بن حاج از دیگر شیوخی است که در آثاری چون «فصل الکلام فی مواجهه ظلم الحکام» و نیز «من الشواهد الشرعیه والنماذج التاریخیه على مشروعیه الإضرابات والاعتصامات والمظاهرات السلمیه» بر مشروعیت مواجهه با ظلم و نیز مشروعیت تظاهرات مسالمت‌آمیز بر ضد حکومت ظالم، نظر داده است و می‌کوشد تا شواهدی شرعی و تاریخی در تأیید آن ارائه دهد.[3] حتی دامنه‌ی تعارضات درونی شیوخ سلفی به نقد روایات صحیحان[4] نیز کشیده شده است؛ چنان که علی الحلبی (از شیوخ سلفی اردن) در نقد نظر قرضاوی چنین نوشته است:

دیروز با گوش خودم شنیدم که یوسف قرضاوی حدیثی از صحیح مسلم (حدیث حذیفه) را ضعیف دانست و آن در ضمن مناقشه‌ی او در خصوص موضوع تظاهرات بود. این در حالی است که ما معتقدیم که با هیچ نامی و با هیچ انگیزه‌ای چنین کاری جایز نیست، زیرا مفاسدی بر آن مترتب است که جز خدا بر آن اطلاعی ندارد و ما قائل به تجارب نیستیم که مثلاً بگویند تظاهرات در تونس پیروز شد و آن نشانه‌ی پیروزی‌اش در مصر باشد و چه بسا در دیگر جاها نیز پیروز شود. تکیه بر تجاربی که مخالفت با شرع الهی و در تضاد با احادیث رسول‌الله (صلى الله علیه و سلم) است، هیچ ارزشی ندارد... من به خوبی می‌دانم که قرضاوی نه از اهل حدیث است و نه به خوبی حدیث را می‌شناسد و نه اصلاً از علم حدیث چیزی می‌داند! با این حال، آن روایت را با این دلیل که سندش منقطع است، ضعیف دانسته است.[5]

اگرچه این تجدیدنظر در چارچوب اندیشه‌ی اهل‌ سنت رخ داده است، ولی در عمل، اعتقاد به «وجوب تبعیت از ظالم» را به چالش کشید و از این رو آنان را تا حدودی به مضامین انقلاب اسلامی ایران نزدیک ‌ساخت؛ هرچند باید به تفاوت عقاید و باورهای فِرَق و مللِ اسلامی و نیز شرایط متفاوت هر کشور با دیگری توجه کرد و از مقایسه‌های شتاب‌زده میان انقلاب اسلامی ایران با قیام‌های عربی سال‌های 1432 و 1433ق اجتناب کرد. همچنین باید به ملاحظاتِ سیاسی برخی از شیوخ سلفی توجه داشت که موجب اتخاذ مواضعی تبعیض‌آمیز میان قیام مردم بحرین با قیام علیه قذافی یا حسنی مبارک می‌شود.[6]

نقطه‌ی برخورد دیدگاه وجوب قیام علیه ظلم با وجوب پیروی از ظالم، به صورتی ملموس، در احیای مراسم «برائت از مشرکان» توسط امام خمینی دیده می‌شود که با مخالفت شدید مخالفان وحدت اسلامی مواجه شد و سرانجام به شهادت تنی چند از حجاج بیت‌الله الحرام منجر شد (1407ق). امام خمینی در پیام به زائران بیت‌الله الحرام (6 مرداد 1366 برابر با اول ذی‌الحجه 1407ق) به صراحت اشاره می‌کند که مسئله‌ی برائت از مشرکان، تنها ایراد شعار علیه کافران نیست، بلکه «رمى استعمار از کشورها و سرزمین‌هاى اسلامى» و «برچیدن پایگاه‌هاى نظامى شرق و غرب از کشورهاى اسلامی» و «تربیت و کنترل و اصلاح سران خودفروخته‌ی برخی از آن کشورها» است (امام خمینی، ج 20، ص320)

نمونه‌ای از واکنش‌های شیوخ سلفی به این دعوت اسلامی را می‌توان در کتاب «الالحاد الخمینی فی الارض الحرمین» اثر شیخ سلفی یمنی، مقبل بن هادی الوادعی ( 1356تا 1422ق) مشاهده کرد. آن کتاب واکنشی است در برابر تأکید امام خمینی بر برگزاری مراسم برائت از مشرکان در موسم حج ابراهیمی که او آن را فتنه‌ی شیعه در موسم حج نامیده و تظاهرات را، حتی به جهتِ اعلان برائت از مشرکان، به مثابه‌ی تشبه به کفار دانسته است؛ چنان که می‌نویسد:

باید دانست که این تظاهرات عملی اسلامی نیست و به ما چیزی از نبی (صلى الله علیه و آله و سلم) نرسیده است که جماعتی در حالی که شعاری واحد دهند بیرون بیایند و این چیزی نیست جز تقلید از دشمنان اسلام و تشبه به آنان که رسول (صلى الله علیه و آله و سلم) در وصفشان فرموده است که «کسی که خود را شبیه قومی درآورد از آنان است.» (وادعی، 1407، ص 44)

این گونه مواضع از شیوخ سلفی، به ویژه شاگردان آلبانی، در راستای حفظ بسیاری از حکومت‌های فاسد جهان عرب مکرر دیده می‌شود. برای مثال، علی حلبی در کتاب «الدعوه السلفیه الهادیه و موقفها من الفتن العصریه الجاریه»، که آن را در واکنش به قیام‌های عربی تونس، مصر و لیبی، در 11 جمادی‌الاولی سال 1432ق منتشر کرد، با استفاده از نظر ناصرالدین آلبانی مبنی بر حرمت تظاهرات و با این ادعا که اساساً تظاهرات پدیده‌ای اروپایی است و «وسیله‌ای شرعی برای اصلاح حکومت» نیست، می‌نویسد (حلبی، 1432، ص 16)

تظاهراتی که در برخی از کشورهای اسلامی به راه افتاده است در اصل خروج از طریق مسلمانان و تشبه به کافران است و رب‌العالمین فرموده است: وَمَن یُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُ الْهُدَى وَیَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِیرًا: آنکه بعد از آشکار شدن حق از در مخالفت با پیامبر درآید و از راهى جز راه مؤمنان پیروى کند، ما او را به همان راه که مى‌رود مى‌بریم و به دوزخ داخل مى‌کنیم و جایگاه بدى دارد (سوره‌ی نساء، آیه‌ی 115)

اما از دید حضرت امام خمینی، «مسلمان نمى‏تواند موافق و معاون دستگاه ظلم و ستم باشد.» آن هم «دستگاهى که احکام اسلام را یکى پس از دیگرى محو نموده و مى‏نماید.» (امام خمینی، ج 2، ص 287) هدف از قیام علیه ظلم، عمل به تکلیف است و عمل به تکلیف لزوماً مقید به کسب پیروزی و دستاوردهای دنیوی نیست. بنابراین ایشان به کسانی که سرنگونی حکومت طاغوت را ناممکن می‌دانستند، اصل مهمی در انقلاب اسلامی را یادآور می‌شود:

من به آن‌ها مى‏گفتم ما تکلیف داریم ادا مى‏کنیم، مى‏شود و نمى‏شود براى ما مطرح نیست. ما مکلفیم از طرف خداى تبارک و تعالى که با ظلم مقابله کنیم؛ با این آدم‌خوارها و با این خون‌خوارها مقابله کنیم. ما به آن اندازه‏اى که قدرت داریم مقابله مى‏کنیم. اگر پیروز شدیم که خوب، الحمدالله، و اگر پیروز هم نشدیم، الحمدالله که به تکلیف عمل کردیم. مسلمین باید خودشان را مکلف بدانند؛ گمان نکنند که اگر پیروز نشدند، نیستید پیروز (امام خمینی، ج ‏12، صص 321 و 322)

فهرست منابع

قرآن مجید.

محمد ناصرالدین آلبانی، العقیده الطحاویه‌، شرح و تعلیق، 1394.

امام خمینی، نرم‌افزار صحیفه‌ی امام، نسخه‌ی 3، مرکز تحقیقات کامپیوترى علوم اسلامى.

محمد بن إسماعیل البخاری، الجامع الصحیح، (تحقیق) محب‌الدین الخطیب، محمد فواد عبدالباقی. القاهره، المکتبه السلفیه، 1400.

علی بن الحسن بن علی بن عبدالله حلبی، الدعوه السلفیه الهادیه و موقفها من الفتن العصریه الجاریه و بیان الاسباب الشرعیه الشرعیه الواقیه، منشورات (منتدیات کل السلفیین)، 1432.

محمد نعیم محمد هانی الساعی، 2011، ثوره مصر و اخواتها فی موازین الفقهاء و مناهج العلماء، القاهره، (ط1) دارالسلام للطباعه‌ و النشر و التوزیع و الترجمه‌.

کامیار صداقت ثمرحسینی، یک بام دو هوای وهابیت، ماهنامه‌ی زمانه، دی 1390، شماره‌ی 20.

کامیار صداقت ثمرحسینی، انقلاب اسلامی ایران و مجددان بزرگ مذهب شیعه، فصلنامه‌ی مطالعات انقلاب اسلامی، قم، سال نهم، زمستان 1391، شماره‌ی 31. از طریق نشانی زیر قابل دریافت است:

http://maaref.ac.ir/Upload/Quarterly/ArticleFile/13607418332802.pdf

ابوالحسن مسلم بن الحجاج مسلم، صحیح مسلم، (تحقیق) محمد فؤاد عبد الباقی، داراحیاء الکتب العربیه‌، 1412.

ناصیف نصار، التفکیر والهجره‌ من التراث إلى النهضه‌ العربیه‌ الثانیه‌، بیروت، دارالنهار للنشر، 1997.

مقبل بن هادی الوادعی، الالحاد الخمینی فی الارض الحرمین، القاهره، الحرمین، 1407.

 

 


 

 1. یادداشت در وب‌گاه خبری - تحلیلی برهان؛ بازنشر در وبلاگ شخصی به نشانی:

 http://kamyarsedaghat.blogfa.com/post/599