خطر گسترش بی ضابطه حکمت صدرایی
دكتر كاميار صداقت ثمرحسيني
چندین سال پیش در جلسة دفاعیه رسالهای حضور داشتم که دانشجو بر مبنای رویکرد نظری عمدتاً غربی، در پی یافتن مبانی فلسفی آرای فقهی امام (ره) بود. همچنین در مقالاتی دیده می شود که بحث از مبانی حکمت صدرایی امام در فقه ایشان میشود. در اینگونه موارد گفته نمیشود که این برداشت شخص نویسنده از کلام امام است و نه نظر حضرت امام (ره) در اینکه حضرت امام خمینی (ره) حکیم هم بود شکی نیست. در عظمت فلسفه و حکمت اسلامی نیز هیچ تردیدی وجود ندارد. اما در اینجا چند نکتة بسیار مهم موجود است:
اول آنکه ما از شاگردان حکمت امام و یا علامه طباطبایی، حتی یک مورد سراغ نداریم که پیش از رسیدن به سطح خارج فقه، اجازه حضور در دروس اختصاصی حکمت آنان را یافته باشند. بزرگان حکمت اسلامی به خوبی و با هوشمندی تمام، متوجه شده بودند که نباید حکمت صدرایی را دم دستی کرد و به هر کسی سپرد. خطر گسترش بی ضابطه حکمت صدرایی کمتر از خطر گسترش فلسفههای مادی غرب نیست. امام خمینی (ره) در نامهای به یکی از شاگردان خود به نام سید ابراهیم خویی معروف به مقبرهای که در «صحیفه امام» موجود است، مینویسد که او هر آنچه را كه از امّهات اصول حكمت متعاليه مىدانسته به وی منتقل کرده است و چنین هشدار میدهد که «مكرر مىگردانم وصيت خود را به آنچه كه مشايخ عظام به ما سفارش كردند؛ و آن، فاش نساختن اسرار معارف است مگر به اهلش، و دهان نگشودن به حقايق عوارف مگر در محلش.»
دوم آنکه حکمت متعالیه متضمن سیر و سلوک است و این امر، هم استاد، هم استعداد و هم قابلیت میخواهد. وقتی عرفان را از حکمت متعالیه برداریم، آن دیگر حکمت متعالیه نیست. دم دستی شدن این حکمت متضمن تهی شدن از روح بلند است که حتی آسیب دنیوی کردن معارف بلند الهی را در خود مستتر دارد.
سوم اینکه اقتضای حکمت، اجتناب از خلط روشهای علوم اسلامی است. مرحوم علامه حسینی طهرانی در بیان حالات علامه طباطبایی، مینویسد که ملا محسن فیض کاشانی از شخصیتهای محبوب علامه بود و دلیل آن هم این بود که فیض کاشانی در فقه، فقیه، در تفسیر، مفسر، در فلسفه، فیلسوف و در اخلاق، اخلاقی بود. فقه امام مسیری مشخص دارد و به تعبیری شناسنامهدار است و نیازی به صدور شناسنامههای فلسفی ندارد. امام از قدماء به شیخ طوسی و از متأخران به صاحب جواهر توجه دارد و تاکید او بر فقه سنتی به سبک صاحب جواهر بسیار رسا و روشن است و در وصیتنامه ارزشمند ایشان ثبت شده است و در بیانی معروف تاکید میکند اگر همه چیز اسلام به جز فقه آن از دست برود، بازهم اسلام قادر به بقا خواهد بود ولی اگر فقه اسلامی از میان برود، اسلام از دست میرود.
مدتی پیش یکی از اساتید دانشگاه ابراز خوشحالی میکرد که حتی در واحدهای دانشگاهی در شهرستانهای کوچک هم حکمت صدرایی تدریس می شود و آن را در راستای مواجهه با تهاجم فرهنگی غرب میدانست. چنین طرز فکری صحیح نیست. در آموزش سنتی حکمت صدرایی، که ضامن بقای آن بوده است، افراد قابل باید با همان معیارهای علامه طباطبایی و سایر اساتید بزرگ حکمت متعالیه گلچین شوند چرا که حلقههای سنتی حکمت متعالیه بزرگان دین را به خود دیده است، اصالتی که با تبدیل حکمت متعالیه به واحدهای درسی چند ترم دانشگاهی، و بدون سالها مجاهده و سیر و سلوک صحیح هرگز ظاهر نمیشود.