انتشار یادداشت در خبرگزاری شبستان: به جز نشر دین نبودش کام ....  20 / 9 / 1396

به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: دکتر کامیار صداقت ثمر حسینی، استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، به بهانه برگزاری سی و یکمین کنفرانس وحدت اسلامی که چند روز قبل در تهران به کار خود پایان داد، یادداشتی را با محوریت علامه سید مرتضی رضوی کشمیری، از علما و اندیشمندان فعال در عرصه وحدت اسلامی به رشته تحریر در آورده است. متن این یادداشت که در اختیار خبرگزاری شبستان قرار گرفته است را در ادامه می خوانید:

http://www.shabestan.ir/detail/News/675259

 حجت‌الاسلام‌والمسلمین علّامه سیّد مرتضی رضوی کشمیری(ره) یکی از شخصیت‌های فرهنگی تابناکی است که زندگی خود را وقف نشر دین و اعتلای کلمه اسلام کرد. معظم‌له در 28 جمادی الآخر سال 1348 قمری در خاندانی جلیل‌القدر در شهر نجف اشرف دیده به جهان گشود. ایشان نَسَباً فرزند عالم متقی، آیت‌الله حاج سیّد محمد رضوی کشمیری(ره) (متوفی 3 ذی‌الحجه سال 1392 قمری) و نوه سیّد العلماء و صاحب الکرامات، آیت‌الله سید مرتضی کشمیری(ره) (متوفی 1323 قمری) و سَبَباً داماد مرحوم سیّد محمّدباقر نوه آیت‌الله العظمی سیّد کاظم طباطبایی یزدی(ره) است.

 علّامه رضوی مقدمات علوم دینی را در نزد پدر فاضلش که به زهد و تقوی شهره بود، آموخت؛ و آنگاه به فراگیری فقه و اصول در نزد مرحوم آیت‌الله شیخ علی قمی(ره) (متوفی 1371 قمری) و علّامه کبیر سیّد زین‌العابدین کاشانی(ره) مبادرت کرد. تمامی آن بزرگان دارای جهاتِ فرهنگی و اخلاقی درخشانی بودند و در تکوین شخصیت علمی علّامه رضوی تأثیری بسزا گذاشتند؛ برای مثال، مرحوم شیخ علی قمی، در سراسر عمر بابرکتش نمونه ساده‌زیستی راستین بود و بر استفاده از اجناس ساختِ کشورهای اسلامی مواظبت می‌کرد. علاوه بر اینها، علّامه رضوی دارای اجازاتِ روایت از آیت‌الله میرزا محمد عسکری طهرانی(ره) (پدر علّامه شیخ نجم‌الدین عسکری) و علّامه دکتر حسین علی محفوظ(ره) (متوفی 22 محرم الحرام سال 1430 قمری) بود.

 ایشان هم خود صاحب تألیفاتی ارزشمند بود و هم با همّتی بلند، به تأسیس انتشارات (مکتبة النجاح) مبادرت کرد تا مصادر شیعه امامیّه و تألیفات علمای آن را در جهان اسلام منتشر کند و این مقصود را گاهی در نجف اشرف و گاهی در قاهره و سرانجام در ایران دنبال می‌کرد.

تألیفات معظم‌له آکنده از منابعِ جدید و موضوعاتِ مورد نیاز عصر است. عصر او عصر مبارزه مسلمانان با استعمار، طرد تفرقه و تکفیر و عصر شکوفایی دارالتقریب قاهره بود و او به خوبی بر نیازهای عصرش واقف شده بود. علّامه رضوی در خلال مسافرت‌های خود به مصر در سالهای 1378 ه.ق و 1396 ه.ق به معرفی تألیفات شیعیان به جامعه علمی مصر و جهان تسنن مبادرت کرد و در بازنشر آثار امامیّه در مصر همتی والا داشت. شیخ احمد حسن الباقوری (وزیر وقت اوقاف مصر) در نامه‌ای به او به درستی ریشه بیشتر نزاع میان فریقین را ناشی از جهل آنان نسبت به آراء و اندیشه‌های یکدیگر دانسته بود و علّامه رضوی تمام همّ خود را بر زدودن جهل و جهالت‌ها متمرکز کرده بود. در آن روزگار که وهابیانی همچون محب‌الدین الخطیب می‌کوشیدند تا شیعه امامیّه را از مجرای آثار ابن تیمیه به مسلمانان سنی بشناسانند، معظم‌له با دقتی بسیار کتاب‌های مهمی از «وسائل الشیعة و مستدرکاتها» تألیف شیخ حرّ عامِلی تا «أصل الشیعة و أصولها» تألیف آیت‌الله محمدحسین آل کاشف‌الغطاء را منتشر کرد که دکتر حامد حفنی داود - که رحمت خدا بر آن آزادمرد عرصه تقریب و وحدت اسلامی باد!- بر بسیاری از آن‌ها مقدمه‌های ارزشمندی نگاشت.

 امّا وجه مهم دیگر فعالیت علّامه رضوی، شناساندن «بی‌واسطه» نظرات علماء و اندیشمندان مصری به شیعیان بود که تا آن زمان بی‌سابقه بود. مثال بارزِ آن را می‌توان در کتابِ ارزشمندِ «مَع رجال الفکر فی القاهرة» مشاهده کرد که شاملِ گفتگوهای فرهنگی مهم او با رجال اندیشه و فرهنگ مصر است.

 همچنین باید به کتاب دیگر او با عنوان «البرهان علی عدم تحریف القرآن» اشاره کرد که دارای ارجاعات بسیاری در ردّ اتهامات وهابیان و تأیید «عقیده امامیّه درباره قرآن» از سوی دانشمندان معظم اهل سنّت است. همین رویکرد را می‌توان در دیگر کتاب‌های علّامه رضوی با عناوین «آراء علماء مصر المعاصرین حول آثار الإمامیة» و «فی سبیل الوحدة الاسلامیة» نیز مشاهده کرد. کتاب «فی سبیل الوحدة الاسلامیة» دربردارنده روایتِ بسیار مهمی از وقایع و قضایایی است که در درون جامعه مصر، الأزهر و دارالتقریب قاهره شکل گرفته بودند و مبتنی بر این ایده متعالی نگاشته شده است که «بنی الاسلام علی کلمة التوحید و توحید الکلمة» در حاشیه عرض می‌شود که شعار گرد آمدن حول «کلمة التوحید و توحید الکلمة»‌ شعار علمای فریقین در دارالتقریب قاهره بود، چنانکه مفسر قرآن مرحوم علیرضا خسروانی قاجار(متوفی 1386 قمری) صاحب تفسیر خسروی، اشاره دارد که این سخن را ابتدا از مرحوم آیت‌الله شیخ محمدحسین کاشف الغطاء آموخته و تا زنده است تأثیر آن در اعماق روحش باقی است.

 باری، استفاده از مقالات و مصاحبه‌های بکر با علمای اهل سنّت چنان در آثار علّامه رضوی کشمیری موج می‌زند که اگر منتشر نمی‌شدند، بی‌تردید اطلاعاتِ مهمی از دارالتقریب قاهره و اندیشه‌های علمای آن هرگز به دست ما نمی‌رسیدند. نکته اساسی در فعالیت معظم‌له آن است که این آثار را در همان زمان و در خود قاهره یعنی در بهترین مکان و مناسبت‌ترین زمان ممکن منتشر می‌کرد و این امر بر وثاقت و اعتبار آن کتاب‌ها می‌افزود. اینجاست که علّامه رضوی خار چشم دشمنان وحدت اسلامی شد. وهابیان افراطی نه می‌توانستند منکر کتاب‌های او شوند و نه قادر بودند فضل علمای بزرگی چون شیخ عبدالمجید سلیم، شیخ محمود شلتوت و یا شیخ محمد غزالی را نادیده بگیرند، در نهایت آنان عاجزانه علمای بزرگ الازهر را متهم به بی‌اطلاعی و ساده‌لوحی می‌کردند که خود فضیحتی دیگر برای وهابیان بود. نمونه‌ای از آن‌ها شیخ وهابی مصری، عبدالله موصلی است که در مبحث دوّم از فصلِ سوّم کتاب «حقیقة الشیعة حتی لا ننخدع» با چنین رویکردی به فعالیت‌های فرهنگی مرحوم علّامه سیّد مرتضی رضوی حمله می‌کند ولی چاره‌ای جز فرافکنی و توهین به علمای کبار الأزهر ندارد.

 بخشی دیگری از تألیفات مرحوم علّامه رضوی درباره وهابیّت است. روایتِ آیت‌الله سیّد مرتضی رضوی پیرامون وهابیّت، روایتی است عالمانه، و بر پایه توجه به منابع اهل سنت است. منبع‌شناسی این امکان را به محقق می‌دهد تا نقشه راه وهابیّت - دوستان و دشمنان آن را - به خوبی بشناسد و علّامه رضوی این نقشة راه را به خوبی می‌شناخت و می‌شناساند. از زمرة تألیفات معظم‌له در این خصوص می‌توان به کتاب‌‌های «ملحق البراهین الجلیّة فی الرد علی الوهابیة»، «ماضی الوهابیین و حاضرهم» و «صفحة عن الوهابیّین» اشاره کرد.

 اینچنین است که خاطراتِ زندگی علّامه رضوی به روایتی مهم از اساسی‌ترین وقایع فرهنگی جهان اسلام مبدل شده است و کتاب‌های معظم‌له همچون «السیّد مرتضی الرضوی، رحْلاتُه – آثاره»‌ و «مذکّرات حوْل الدُّول العربیّة و الإسلامیّة» خاطراتی از تاریخ حیاتِ یک امّت با پدیده عظیم دارالتقریب قاهره است.

سرانجام آن محقق دلسوز و توانا در سوّم اردیبهشت ماه 1396 شمسی در شهر تهران دیده از جهان فرو بست. بر لوحِ مزار او در بهشت زهراء تهران چنین آمده است: «اینجا یک دنیا صفا و پاکی در خاک آرمیده است؛ پدری دلسوز و مهربان، اسوه اخلاص و اخلاق و عالم و محقق سیّد مرتضی رضوی فرزند سیّد محمّد» و افزون بر آن باید گفت:

چون به جز نشر دین نبودش کام

فاش گردید جاودانش نام

 منابع:

السید مرتضی الرضوی (1390 ه.ش) مذکِّرات حول الدّول العربیّة و الإسلامیّة، طهران، مؤسسة آفاق.

السید مرتضی الرضوی (1978 م) فی سبیل الوحدة الاسلامیة، القاهرة، مطبوعات النجاح بالقاهرة.

انتشار یادداشت: عللِ نیاز دولت سعودی به رسانه‌های تکفیری منسوب به شیعه امامیه

برای فهمِ عللِ نیاز دولت سعودی به رسانه‌های تکفیری منتسب به مذهب امامیه، ابتدا لازم است گذرا اشاره‌ای به تاریخ وهابیت به مثابه تاریخ خشونت و تکفیر و تاریخ مکر و نفاق شود.

در سراسر ادوار تاسیس دولت سعودی، خصوصاً دوره اوّل (یعنی پس از بیعت شیخ محمد بن عبدالوهاب با امیر محمد بن سعود – 1157ق/1744م) و دوره سوّم آن (یعنی دوران ظهور ملک عبدالعزیز آل سعود) شاهد رواج فراگیر تکفیر، ترور و خشونت‌هایی شدید در حجاز و مناطق پیرامونی آن هستیم. تنها در حمله تکفیری آل سعود به کربلاء، هزاران مسلمان به وضع دلخراشی به شهادت رسیدند. روایت‌های هولناک از قتل و عام مسلمانان به دستِ وهابیان سعودی را می‌توان در کتاب «کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب» تألیف علّامه سیّد محسن امین و کتاب «وهابیان» تألیف مرحوم استاد علی اصغر فقیهی و کتاب «شهداء الفضیله» تألیف علّامه عبدالحسین امینی مشاهده کرد که در اثنای آن شاهد تکفیر بی‌ضابطه مسلمانان، سر بریدن مسلمانان، غارت مسلمانان، کشتن فجیع زنان باردار و … هستیم و اتفاقاً برخی از مورخان دولت سعودی نیز به این فجایع دهشتناک افتخار و مباهات کرده‌اند. اینگونه اعمال بعدها توسط جریانهای تکفیری در سوریه و عراق تکرار شدند.

در برهه‌ای دیگر، سپاه اخوان التوحید ملک عبدالعزیز را می‌یابیم. کارکرد غیرمستقیم داعش برای دولت ملک عبدالله و برادرش ملک سلمان، همانند کارکرد مستقیم سپاه اخوان التوحید ملک عبدالعزیز بوده است؛ و باز در تاریخ می‌خوانیم که با تثبیت حکومتِ ملک عبدالعزیز آل سعود (پدر ملک سلمان) او شخصاً سپاه خونریز تکفیری خود را از میان برد تا مبادا طومارِ سلطنت خودش نیز توسط سپاه تکفیری‌اش پیچیده شود. این سرکوبی به مثابه ندامتِ او از جنایات قبلی سپاهش نبود، بلکه چاره‌ای برای تداومِ حکومتش بود.

امروزه نیز عربستان را در چارچوب مجموعه تحولاتی سریع می‌یابیم تا دولت چهارم سعودی توسط محمد بن سلمان آل سعود شکل گیرد که دورانی مملو از خشونت و جنگ با مسلمانان غیروهابی است.

هدف از بیان این مقدمه توجه به این موضوع است که در سیاست دولت سعودی همواره شاهد ظهور دوره‌هایی مملو از خشونت و تکفیر فراگیر وهابیان سعودی و متعاقب آن برقرای آرامش نسبی هستیم. خشونت و تکفیر معاصر نیز مسبوق به سابقه بوده است. در گذشته، ملک عبدالعزیز به سرعت متوجه نقش وسایل ارتباط جمعی در بازسازی تصویر دولت خود شد و کوشید تا شبکه‌ وسیع مطبوعاتی را شکل دهد که تصویری ملایم از پادشاهان و مفتیان سعودی را برای مسلمانان ترسیم کند. اینجا بود که مکر و نفاق با خشونت و کشتار آمیخته شد و کم‌کم صورتی رسانه‌ای به خود گرفت. محمد حسن جان سرهندی مجددی (محقق سنی هندی) در کتاب «الأصول الاربعه فی تردید الوهابیه» در سال 1928 میلادی به پدیده‌ای عجیب در شبه قاره هند اشاره دارد که بر اساس آن برخی از مبلغان وهابی، با پوشش مذهب حنفی به ترویج وهابیت مشغول بوده‌اند و می‌نویسد: «…و هزارها وهابیان هستند که خود را به نفاق، حنفی می‌گویند» و باز می‌نویسد: «… و بعض افراد وهابیان هند، بنام حضرت امام ابوحنیفه (رحمه الله) سخت توهین و طعن و لعن در کتب خود می‌نویسند؛ چون ابوالقاسم بنارسی نومُسلم که کتابی مُسمّی به «الجرح علی ابی حنیفه» تألیف کرده است. …» و صاحب هندی نیز در مثنوی «وهابی‌نامه» (در بخش «گفتار در سبب تألیف») وهابیان را چنین توصیف کرده است:

 «به‌ظاهر به رخسارشان آب و تاب

به باطن ز کین، طبع ایشان خراب»

 خطِّ نفاق سعودی امروزه در قالب شبکه‌های مختلف ماهواره‌ای و اینترنتی حضوری چشمگیر در جهان اسلام یافته است. وهابیان عده قلیلی هستند، اما با حضور وسیع رسانه‌ای خود می‌کوشند تا اقلیت را به مثابه اکثریت وانمود کنند. از سویی، شاهدِ دهشتناک‌ترین نسل‌کشی تاریخ در کشور یمن به دست آل سعود هستیم و از سوی دیگر، شاهد تبلیغاتی هستیم که چهره آل سعود را به مثابه منجیان بشریت و منادیان صلح و دشمنان تروریسم معرفی می‌کند.

بنابراین همانگونه که حیات دولت سعودی آکنده از نفاق و تکفیر و خشونت است، رسانه‌های رسمی سعودی نیز همواره در دو زمینه فعال بوده‌اند:

1.برخی از رسانه‌های رسمی سعودی به ترویج خشونت مذهبی میان فریقین مبادرت کرده و می‌کنند.

2.برخی دیگر به ارائه تصویری صلح‌طلبانه، انسانی و حق به جانب از آل سعود می‌پردازند.

اینجاست که تداوم فعالیت‌های وهابیان در گروِ شکل گیری رسانه‌های تکفیری بنام شیعه امامیه می‌شود که مهمترین کارکردهای آن عبارت‌اند از:

1.رسانه‌های تکفیری منتسب به شیعه مانند جریان یاسرالحبیب، موتور محرکه رسانه‌های تکفیری دولت سعودی می‌شوند. عقیده وهابیت تنها در سایه تشدید اختلافات مذهبی است که می‌تواند حیات خود را تداوم بخشد. بقای پادشاهی سعودی نیز در گرو استمرار تضادها و خصومت‌های قومی و مذهبی در منطقه است.

2.با انتساب خشونت، توجه اذهان اهل سنت از خشونت و کشتار فراگیر در یمن منحرف می‌شود.

3.در مقابل جریان تکفیری وهابیان، تصویری صلح‌طلبانه از پادشاهان سعودی ارائه کنند.

اینچنین جریانهای لندن‌نشین منتسب به شیعه امامیه، عملاً در خدمت سیاست‌های دولت سعودی؛ و همزمان در خدمتِ سیاست‌ معروف استعمار «تفرقه بینداز و حکومت کن» هستند و در این میان برخی با سوء نیت و برخی نیز با سوء تشخیص وارد چنین معرکه‌ای می‌شوند که صدمات جبران ناپذیری را به جهان اسلام وارد می‌کند.

منبع مرکز بین المللی مطالعات صلح  14 آذرماه 1396 شمسی