شیعه‌شناسی به مجموعه مطالعاتی اطلاق می‌شود که از بیرون به مطالعة شیعه می‌پردازند. توجه شود که به عالمان شیعی، شیعه‌شناس نمی‌گویند بلکه آنان را با عناوینی چون مورخِ یا فقیه و یا محدث و مانند آن، همگی با پسوندِ شیعی، اطلاق می‌کنند. شیعه‌شناسان خود بر دو گروه‌ هستند: شیعه‌شناسان مسلمان و شیعه‌شناسان غیرمسلمان. تفاوت بین این دو در آن است که شیعه‌شناسانِ مسلمان، بنا بر مذهب خود، به عنوان یک مسلمان موضعی در قبال شیعه، اعتقادی می‌گیرند. این موضعگیری خود بر دو قسم است: یا آنها موافق تقریب مذاهب اسلامی هستند و یا مخالف آن.

اما شیعه‌شناس غیرمسلمان، مثلاً غربی، از بیرون از اسلام به شیعه می‌پردازد و البته هرچند شیعه‌شناسی شغل اوست، اما عاری از موضعگیری نیست. به هرحال این واقعیت را باید در نظر گرفت که اروپا در همسایگی جهان اسلام است و منافع و امنیت خود را در گرو شناخت جهان اسلام می‌بیند. در اینجا می‌توان آن را از زاویة استعمار نیز مشاهده کرد، کما آنکه ادوارد سعید و پاره‌ای از منتقدان شرقشناسی چنین نظری را داشته‌اند. اما شخصاً ترجیح می‌دهم در کنار توجه به استعمار نو، عامل قابلیت پذیرش آن را نیز که مورد تاکید مالک بن نبی بود، اضافه کنم. استعمار نمی‌تواند در ملتی نفوذ کند مگر آنکه قابلیت پذیرش استعمار در میان آنان حاصل شود که این قابلیت توسط استعمارگران همواره تشدید شده است. اما در ادامه تعریف شیعه‌شناسی، باید اضافه کرد که بر اساس تعریف شیعه‌شناسی، شیعه‌شناس کسی است که عمل شیعه‌شناسی را انجام می‌دهد. چنانکه گفته شد شیعه‌شناسی در غرب با شیعه شناسی در جهان اسلام متفاوت است و هر یک لوازم و تبعات خاص خود را دارا هستند. عمده توجه و تمرکز من بر شیعه‌شناسی شاخة اسلامی با تاکید بر جهان عرب است.

این را نیز باید افزود که بنا بر تعریف فوق از شیعه‌شناسی، می‌توان شناخت زیدیه در قبال شیعه دوازده امامی را نیز به عنوان مطالعة شیعه‌شناسی تلقی کرد. زیدیه به عنوان یکی از مذاهب شیعی، و به رغم برخی اشتراکات اعتقادی، هویتی مستقل از شیعه‌دوازده امامی دارد. بدین ترتیب نگاه آنان به شیعه دوازده امامی نگاهی از بیرون است.

چه نوع مباحثی در شیعه‌شناسی مطرح است؟

مطالعة شیعه‌شناسی شامل بررسی میراث منقول و معقول شیعی و رفتار و کردار و عقاید و باورهای شیعیان است. البته تنها به بیان دیدگاه‌های مطرح شده درباره شیعه منحصر نمی شود و افق وسیعتری مورد نظر است. یکی از آنها شناسایی دوستان و دشمنان شیعه‌شناسان و مهمتر از آن، درک منطق حاکم بر دوستی‌ها و دشمنی‌های آنان است. شناخت ما به هر میزان، از این تعارضات افزایش یابد، به همان میزان توانایی‌ها و امکانات ما در مسیر وفاق و تقریب میان مذاهب اسلامی افزوده می‌شود. یافتن وجوه اختلاف باید در خدمت تقریب و همدلی میان پیروان مذاهب اسلامی باشد. نباید هیچیک از زمینه‌های تضاد در آثار سلفیه را جدا از دیگری تلقی کرد. شیعه‌‌ستیزی پیروان سلفیه، بخشی از یک تضاد بسیار وسیع‌تر است که در آثار سلفیه دیده می‌شود. برای مثال این تنها شیعه نیست که برخی از روایات صحیحان یعنی دو کتاب روایی مهم صحیح بخاری و صحیح مسلم را نمی‌پذیرد، بسیاری از عالمان اهل سنت نیز برخی از روایات دو کتاب مذکور را با قاطعیت رد کرده‌اند. از آن جمله می‌توان به مصلحان مصری مانند محمد عبده، محمد رشید رضا، محمود شلتوت، المراغی، ابو ریه و دیگران اشاره کرد. حتی از شیوخ سلفی نیز کسانی به رد برخی از روایات صحیحان پرداخته اند مانند محمد الشنقیطى الجكنى، در کتاب (مجالس مع) که احادیثی از بخاری را مانند حدیث (ان ابی و اباک فی النار) را ظنی‌الدلاله و در تعارض با قرآن می‌داند. یا محمد سلیمان الأشقر که از شاگردان برجستة بن‌باز بود و در سال 2009 میلادی از دنیا رفت، روایت ابوبکره در كتاب صحیح بخاری را زیر سئوال برد که تفصیل آن را در مجلد اول کتاب شیعه‌شناسی اهل‌سنت آورده‌ام که اخیراً از سوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر شده است. اینجا را کلیک کنید

حتی ناصرالدین آلبانی نیز در چند مورد روایاتی از صحیحان را ضعیف دانسته است و به برخی از راویان صحیحان خرده گرفته است. ردیه‌ها و نیز دفاعیه‌ها دربارۀ آثار او بسیار است. محمود سعید ممدوح در رد او رساله‌ای را با عنوان «تنبیه المسلم الى تعدی الالبانی على صحیح مسلم» نوشته است. همچنین احمد امین، طه حسین، اسماعیل ادهم در مصادر التاریخ الاسلامی، عبد‌الوارث كبیر در مقالۀ «لیس کل ما فی البخاری صحیحاً»، در مجلۀ کویتی العربی که در سال 1966 میلادی منتشر شد، یا جمال البنا، فرزند استاد حسن البنا, که كتابِ «تجرید البخارى و مسلم من الاحادیث التى لا تُلزم» را در نقد صحیحان نگاشته است. محمد حسین هیکل و یا السید صالح ابوبکر در کتاب «الأضواء القرآنیة فی اکتساح الأحادیث الإسرائیلیة و تطهیر البخاری منها» و یوسف قرضاوی از دیگر منتقدان برخی از روایات صحیحان هستند. علی الحلبی از شاگردان اردنی ناصرالدین آلبانی، در یادداشتی در سایت‌ رسمی خود نوشته که با گوش خودش شنیده, یوسف قرضاوی، در ضمن مناقشه‌ای در باب تظاهرات، حدیثی از صحیح مسلم که آن حدیث حذیفه در وجوب اطاعت از امیر است، را ضعیف دانسته و از این موارد بسیار است.

من مخصوصاً این اسامی را بیان کردم و شاید شماره آنها تنها در در دوران معاصر بالغ بر صد نفر نیز بشود. غالب این افراد در داستان شیعه‌شناسی که شاید در موارد بسیاری بتوان آن را شیعه‌ستیزی نامید، جایی دارند. در آثار سلفی، گاه به نظرات احمد امین، مانند دیدگاه او در انتساب شیعه به یهودیت (قصه عبدالله بن سبأ) به عنوان تحقیقی ارزشمند استناد می‌کنند اما اشاره نمی‌کنند که در آثار وجاهایی دیگر، همین احمد امین را به دلیل نظراتش دربارة روایات بخاری، جنایتکار در حق دین و شریعت می‌دانند. ما باید این «جاهای دیگر» را در شیعه‌شناسی بیابیم. بنابراین شیعه‌شناسی مطالعه‌ای بسیار وسیع‌تر از مطالعة دیدگاه‌های موافقان و مخالفان شیعه دربارة شیعه است. طبیعی بخشی از این مباحث به حوزه‌های کلامی، تاریخِ اسلام، فقه و مطالعاتِ فرهنگی باز گردد که من تنها از باب نمونه به یکی از آنها اشاره کردم.

برخورد شیعه‌شناسی با انقلاب اسلامی ایران

دو حلقة اصلی در انقلاب اسلامی حضور داشته‌اند که موجب شدند تا امکان پذیرش ظلم از میان برود. این موضوع را در مقاله‌ای با عنوان «انقلاب اسلامی ایران و مجددان بزرگ مذهب شیعه» در شماره 31 فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی ایران، تشریح کرده‌ام. حلقة اول مجددان معاصر مذهب شیعه بوده‌اند که هر یک در حوزه‌ای دست به تجدید حیات فکری شیعه زده‌اند. آنها عبارت‌اند از: علامه امینی (فقه تاریخ)، علامه طباطبایی (تفسیر قرآن) و امام خمینی (فقه سیاسی) حلقة دوم حلقة علمای تقریب مذاهب اسلامی است. متاسفانه به نقش هر دوی این حلقه‌های هویت بخش در تکوین هویت جامعة ایرانی و پیدایش انقلاب اسلامی ایران کمتر توجه شده است. علامه امینی تقریباً از سرفصل‌های دانشگاهی حذف شده است. در غیاب علامه امینی در علوم انسانی کشور است که تاریخ‌نویسی‌ مبتذل بازاری جایی برای عرضه پیدا می‌کند. من تاکنون کتابی در روش تحقیق را ندیده‌ام که به تفصیل به روش‌شناسی امینی در الغدیر پرداخته باشد و آن را به دانشجویان منتقل کند. (اینجا را کلیک کنید. ) دربارة تقریب و انقلاب اسلامی نیز کمتر کتابی به جایگاه مهم آن در تبیین انقلاب اسلامی پرداخته است و البته آثار آیت الله تسخیری بهترین آثار در فهم اندیشة تقریبی بر پایة آرمان مرحوم حضرت امام (ره) هستند. وقتی ماهیت انقلاب اسلامی ماهیتی تقریبی باشد، طبیعی است که انقلاب اسلامی ایران در محور توجه شیعه‌شناسی معاصر خواهد بود. دوستان این انقلاب در جهان اسلام معتقدان به تقریب مذاهب اسلامی اند و دشمنان انقلاب اسلامی دشمنان تقریب مذاهب اسلامی هستند. امروزه کمتر کتابی از سوی مخالفان تقریب مذاهب اسلامی منتشر می‌شود که در نقد شیعه، به انقلاب اسلامی، و امام خمینی نپرداخته باشند. هرچند اصول کلی شیعه‌شناسی مخالفان تقریب، همچنان بر پایة طرح کلی است که از آثار ابن‌تیمیه به ما رسیده است.

بنابراین باید گفت که دو شیوة کلی برخورد با انقلاب اسلامی موجود است. شیوة معتقدان به تقریب مذاهب اسلامی که دوستدار انقلاب است و شیوة مخالفان تقریب مذاهب اسلامی که دشمنان انقلاب اسلامی هستند.

من در پژوهشی که درباره رسانه‌های اینترنتی مخالف تقریب مذاهب اسلامی انجام داده‌ام و انشاء الله به زودی منتشر خواهد شد، متوجه شدم که اولاً سایت‌های اصلی ضد تقریب که در فهرست پیوندهای دوست رد‌و‌بدل می‌شوند، بسیار محدودند. ثانیاً حرکت اصلی فعالیت بر ضد شیعه، به سایت‌های اجتماعی و اشتراک فایل مانند فیسبوک و یوتیوب کشیده شده است. همچنین فعالان اصلی ضد شیعه در اینترنت نیز شامل تعداد محدودی هستند که معمولاً در شبکه‌های ماهواره‌ای سلفی نیز فعالیت دارند. اما نکتة مهم آن است که غالب شیعه‌شناسان مخالف تقریب تحصیلکردة یی از مراکز دانشگاهی عربستان سعودی ‌اند و یا یک یا چند تن از شیوخ سلفی سعودی، از مشایخ‌شان بوده است.

مثلاً از فارغ‌التحصیلان دانشگاه اسلامی امام محمد بن سعودی می‌توان به عبدالرحمن الدمشقیه (لبنانی)، محمد العریفی (سعودی)، حسن الحسینی (بحرینی)، حمد التویجری (سعودی)، راشد الزهرانی (سعودی)، محمد حسان (مصری)، صالح حسین سلیمان الرقب (فلسطینی)، و از دانشگاه اسلامی مدینه می‌توان به ربیع المدخلی (سعودی)، محمد علی فرکوس (الجزایری) اشاره کرد که اسامی آنان بسیار است.

برخی دیگر از کسانی که متاثر از شیوخ سلفی سعودی هستند عبارت‌اند از: احمد النقیب (مصری)، راغب السرجانی (مصری)، محمد حسین یعقوب (مصری)، عبدالله الموصلی (مصری)، مسعد انور (مصری)، علی محمد الصلابی (لیبیایی)، عثمان الخمیس (کویتی)

نیز پاره‌ای از شیعه شناسان معاصر سلفی از شاگردان آلبانی هستند. برای مثال عدنان عرعور (سوری)، علی الحلبی (اردنی)، علی الرملی (اردنی) حسن ابوالاشبال (مصری)، سعید بن عبدالعظیم (مصری)، ابی اسحاق الحوینی (مصری) از آن زمره‌اند. وقتی این شناخت برای ما حاصل شود، موضوع مواجهه ما با تبلیغات ضد شیعی متحول می‌شود.

از سویی متوجه می شویم که اصل مسئلة برخورد تکفیری با شیعه در اینترنت نیست، بلکه در مراکز دانشگاهی است. بنابراین این توان را می‌یابیم که به جای آنکه با محصولات شیعه‌شناسی تکفیری درگیر شویم، با منطق حاکم بر آن مواجه ‌شویم. زیرا دیگر تعدد ملیتها گول زننده نخواهند بود اگر به منشأجغرافیای فکری آنان در مواجهه با شیعه توجه کنیم. بنابراین پاسخ علمی و راهبرد عملی ما در اینترنت بسیار بهتر از آنچیزی می شود که اکنون موجود است.

نیز با بررسی این موضوع متوجه چند مسئلة دیگر می‌شویم و آن وجود برنامه‌ای هدفمند در تغییر شجره‌نامه‌های علمی شیوخ اهل سنت است. نسل علمای بزرگ مصری چون محمد عبده، عبدالمجید سلیم، مصطفی مراغی، محمود شلتوت، السید سابق، محمد غزالی و بسیاری دیگر متاثر از شیوخ سلفی حجاز نبوده‌اند، ولی به تدریج کوششی هدف‌مند برای تغییر شجره‌نامه‌های شیوخ سلفی در جریان است که در ادامه همین افراد شاگردان خود را در جوامع خود به سبک سلفیه سعودی تربیت می‌کنند. این را تنها افرادی متوجه می‌شوند که منبع‌شناسی کرده و جهان اسلام را به خوبی رصد کرده باشند. درست کردن سایت برای پاسخ دادن به شبهات موجود خوب است، اما علاوه بر آن باید روابط قوی دانشگاهی برقرار کرد که در این مجال اندک نمی‌توانم وارد آن شوم.

چه باید کرد؟

مقدم بر هر کار اصلاح خودمان است. نقد عملکرد خویش و اصلاح عیوب‌مان اهمیت دارد. برای مثال باید در مقابل فشار هنجاری‌ منفی در دانشگاه‌ها ایستاد. برای مثال، بسیاری از دفاعیه‌های پایان‌نامه‌های دانشگاهی در سایه‌ای از تعارفات میان اساتید می‌گذرد. گویی اگر استاد داور نقدی بر رساله‌‌ای کرد، توهین به استاد راهنما خواهد بود. حتی گاه دیده می‌شود که اشخاص تحمل اینکه نظراتشان مورد بررسی قرار گیرد را ندارند! اینها نشانه‌ای است از آنکه دیدگاه توحیدی و قرآنی در اعمال و رفتارهای ما تضعیف شده است. فرهنگ سنتی حوزه‌های علمیه شیعه فرهنگی بسیار درخشان بوده است زیرا این امکان را به هر محقق می‌داد تا بتواند اظهار نظر کند، در یکی از واحدهای دانشگاهی شنیده‌ام که اساتید راهنما و مشاور رساله‌ای، به دلیل نقد استاد داور، جلسة دفاعیه را ترک کرده‌اند. این روندی بسیار خطرناک است که جلوی شناخت صحیح را می‌گیرد.

ما باید بیاموزیم که چگونه شناخت صحیح را کسب کنیم. در موضوع مهمی چون بیداری اسلامی، مراد مقام معظم رهبری از بیداری اسلامی این نیست که ما دربارة بیداری اسلامی صرفاً حرف‌هایی قشنگ بزنیم، بلکه مسئلة اصلی ایشان آن است که در قبال جهان اسلام بیدار باشیم. این بیداری اتفاقی حاصل نمی‌شود. ما در صورتی که پنجاه سال به گونه‌ای انتزاعی، و بی خبر از وقایع جهان اسلام، دربارة بیداری اسلامی سخن برانیم، هیچ اتفاقی نمی‌افتد. اما اگر تنها پنج سال جهان اسلام را رصد کنیم، و نقشة دوستان و دشمنان خود در جهان اسلام را ترسیم کنیم، و بدانیم چه کسی با چه کسی دوست است و چه کسی با چه کسی دشمن؟ دیگر حرف نمی‌زنیم بلکه عمل می‌کنیم. از این رو واقعاً نیازمند تاسیس مرکزی هستیم که امکانات مناسب که جهان اسلام را به طور دائمی رصد کند و گزارش‌هایی منظم از وضعیت جهان اسلام را ارائه دهد. هرچه شناخت ما از مخالفان تقریب بیشتر شود، قدرت ما در خلق ابتکارات تقریبی بیشتر خواهد شد.

در این راستا ابتدا باید به بسامد آماری پدیده‌ها در جهان اسلام توجه کرد. یعنی باید دید که چه موضوعاتی شایع می‌شوند. از این طریق می‌توان رویه های اصلی در جهان اسلام را از رویه‌های فرعی آن جدا کرد. سپس باید به بایگانی منظم داده‌ها جهت پژوهشهای بعدی مبادرت کرد. مایة تأسف است که کتابخانه‌ها و مراکز پژوهشی ما سایت‌های ریاست جمهوری سابق عراق، یا معمر قذافی، بن علی و صدها مورد دیگر را در سی‌دی‌های مشخصی بایگانی نکرده‌اند. در حالی که اینگونه سایتهای رسمی که مشتمل بر تصاویر، فرمانها و نامه‌ها و اخبار رسمی زمانه خودشان هستند، از منابع مرجع محسوب می‌شوند. مراکز پژوهشی غربی توجه ویژه‌ای به بایگانی اینگونه اسناد می‌کنند تا در مطالعات بعدی، محققان از کشورهای و ملیتهای مختلف محتاج بذل و بخشش‌شان باشند. به خاطر دارم دو سال پیش در خبری رسمی خواندم که تنها دانشگاه استنفورد بایگانی بیش از 600 سایت ایرانی را در دستور کار خود قرار داده است، زیرا به ارزش آتی چنین محصولاتی توجه خاص دارند.

ضرورت رصد مخالفان تقریب

جدیت را در هر حال باید داشت. سالها پیش در جلسات درس تفسیر حضرت آیت الله سیبویه که در مدرسه حضرت امام حسین (علیه‌السلام) مشهد شرکت می‌کردم به خاطر دارم ایشان در یکی از آن جلسات روایتی را با این مضمون می خواند که بت پرستان برای جلب یاری بتهایشان، هرچه در توان داشتند رو می کردند. گریه و زاری می کردند، خود را به خاک می مالیدند و مانند آن، ایشان در روایت را می خواند و اشک می‌ریخت. می‌فرمود آن بت‌پرستان چقدر در عقیدۀ باطلشان جدی بودند و متاسفانه برخی از ما در عقیدۀ صحیحمان جدی نیستیم. قریب همین مضمون را بارها و بارها از زبان مرحوم حضرت آیت الله واله کاشمری شنیدم که به حق زبان گویای اهل بیت علیهم السلام بودند. (رحمه الله علیه)

در خصوص تعداد مخالفان سلفی باید به نظریۀ «مارپیچ سکوت» توجه کنیم. بر اساس آن نظریه، هر چه یک اقلیت فعال باشند و اکثریت خاموش، به تدریج اقلیت در مکان و منزلت اکثریت قرار می‌گیرد و اکثریت به مثابۀ اقلیت در می‌یابد. محمد عماره مصری درست می گوید که تعداد پیروان سلفیه با در نظر گرفتن جمعیت مسلمانان جهان بسیار اندکند، ولی اکثریت در تبلیغات رسانه‌ای با اکثریت واقعی لزوماً یکی نیستند. کاری که آنها دنبال می‌کنند در دراز مدت تغییرات فرهنگی گسترده‌ای را در جهان اسلام به دنبال خواهد داشت.

مثالهایی از شیعه‌شناسی مخالفان شیعه و تقریب

برای نمونه، عبد العزيز البداح یکی از نویسندگانی است که به شیعه پرداخته و چند کتاب در این زمینه دارد. او در یکی از آثارش با نام حركة التشيع في الخليج العربي (و باید می‌نوشت الخلیج الفارسی) قدرت شیعه را در مرجعیت دینی یکپارچه‌اش می‌داند و معتقد است در تقابل شیعه، باید چنین مرجعیتی را در میان اهل سنت نیز درست کرد. نظیر این گفته را در مصاحبه‌های عبدالله فهد النفیسی کویتی که دارای دکتری علوم سیاسی از دانشگاه آکسفورد است و به محافل سعودی بسیار نزدیک، شنیده‌ام.

همچنین عده‌ای از سلفی‌ها در سخنرانی‌های خود به ضرورت توجه حاکمان عرب به فروپاشی اجتماعی ایران از درون نظام توجه کرده‌اند. ایده‌ای که به دنبال آشوبها و اغتشاشات خیابانی سال 1388 شمسی به عنوان گزینه‌ای مورد توجه برخی از شیوخ منطقه قرار گرفته است. یکی از این افراد ولید الرشودی رییس بخش مطالعات اسلامی دانشکده معلمان ریاض و استاد دانشگاه ملک سعود است که در شبکه ماهواره‌ای صفا آن را مطرح کرده است. رصد اینگونه مطالب بسیار اهمیت دارد.

همچنین باید به مراکز مطالعاتی اشاره کرد که عهده‌دار رصد جهان اسلام هستند. یکی از آنها مرکز التأصیل للدراسات و البحوث است که دکتر عبدالرحيم السلمي استاد دانشگاه ام القری ریاست آن را بر عهده دارد. یکی از بخشهای مهم فعالیت آن در حوزة فرق و مذاهب است. شناخت پژوهشگران و پژوهشهایی که در این مرکز دربارة شیعه و ایران می شود، بسیار اهمیت دارد به ویژه آنکه ما را متوجه نوع شناخت آنها از خودمان می‌کند. از میان دیگر مراکز مطالعاتی، می‌توان به مرکز الدین والسیاسه اشاره کرد که زیر نظر خالد عبدالله المشوح فعالیت می‌کند. مشوح فارغ التحصیل دانشگاه اسلامی امام محمد بن سعود است و به رصد جریانهای اسلامی در منطقه، به ویژه سلفیه علاقه خاصی دارد. اما مرکز دیگری که ظاهری تخصصی‌تر دارد، مرکز الإمارات للدراسات و البحوث، زیر نظر پادشاهی امارات است که کتاب‌هایی را دربارة کشورهای منطقه و جهان اسلام و از جمله ایران منتشر کرده است و دانستن آنها بسیار اهمیت دارد. ما باید بدانیم چه کسانی، در حال پژوهش دربارة چه موضوعی از موضوعات جهان اسلام هستند. بر اساس نظریة گفتمان، گفتمان حاصل گفتن است. همانگونه که بنای ساختمان حاصل ساختن است. هریک از این مراکز تحقیقاتی درصدد ایجاد گفتمانی دربارة موضوعات پژوهشی خود و غلبة آن بر سایر گفتمان هاست. البته من شخصاً پیرو نظریه‌‌های گفتمانی نیستم اما دانستن آن دربارۀ شناخت اتفاقات پیرامونی‌مان اهمیت دارد. این در حقیقت ضرورت منبع‌شناسی را به عنوان فعالیتی راهبردی نشان می‌دهد. نهایتاً نقشه‌ای از اسامی افراد و پژوهشهایی به دست می‌آید که دربارة سیاستها و راهبردهای ایران نوشته شده است. تفصیل این موارد را در مجلدات دوم و سوم کتاب شیعه‌شناسی آورده‌ام که انشاء الله مفید واقع می‌شود.