سوم شوال سالروز عروج ملکوتی آیت‌الله حاج شیخ ذبیح الله ذبیحی قوچانی ره

 سوم شوال سال روز وفات عالم ربانی مرحوم آیت‌الله حاج شیخ ذبیح الله ذبیحی قوچانی ره است. رحلتش سحرگاه روز سه‌شنبه 24/12/1372 ه.ش (سوم شوال 1414 ه.ق) بر اثر سكته قلبي رخ داد.

پیکر پاک او در صحن آزادي حرم مطهر حضرت امام رضا علیه السلام، نزديك ايوان طلا به خاك سپرده شد. 

می‌فرمود: 

أَخْرِجُوا مِنَ اَلدُّنْيَا قُلُوبَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا أَبْدَانُكُمْ ... مُوتوا قبل أن تَمُوتوا... [آیات و روایات در این زمینه] یکی و دو تا و سه تا نیست، قبل از آن که بمیرید، بمیرید یعنی هنوز که نمُرده‌اید، بمیرید؛ یعنی هنوز که این موت عُرفی که این روح از بدن خارج می‌شود ... [رخ نداده است] این نفس اماره را بکشید

... آن علمی که ما صحبتش را می‌کنیم آن علم این است ... که اگر در چند مورد خداوند تبارک و تعالی دید؛ دو سه مورد انسان واقعاً مخالفت نفس اماره را بکند، خداوند توفیق می‌دهد. از همین‌جا باید شروع بشود ...

برای مطالعه بیشتر اینجا را کلیک کنید.

انتشار یادداشت در خبرگزاری فارس: وضعیت شیعیان و عملیات روانی علیه شیعه در مصر

ضرورت طرد نسبت‌های بی مأخذ

برای داشتن ارتباطی سالم با دیگر جوامع، ابتدا باید در کنار ارزیابی صحیحی که از امکانات خویش می‌شود، واقعیات و شرایط خاص آن جوامع را شناخت و به شیوه‌ای علمی، از باورهای نادرستِ رایجی که در طی گذر سالیانِ دراز، در اذهان عموم و حتی برخی از اندیشمندان رسوخ‌یافته است، فاصله گرفت. مصریان چنانکه اشاره خواهد شد، سخت محب اهل بیت (ع) هستند؛ اما در طی قرن‌ها و به ویژه در دهه‌های اخیر سخت زیر تبلیغات سوء نادرست از شیعه و ایران قرار داشته‌اند و نتیجه این تبلیغات شکل گیری تصوراتی واهی از شیعه شده است. و هرچند انقلاب اسلامی ایران تا حدود زیادی در تصحیح این نگاه مؤثر بود؛ با این حال جنگ روانی سعودی‌ها علیه وحدت اسلامی در مصر با سرمایه‌گذاری بی‌سابقه‌ای تشدید شده است. برای مثال، قاسم غنی (از کارگزاران رژیم منحوس پهلوی که در دوران شکل گیری دارالتقریب قاهره در سفارت ایران در مصر فعالیت می‌کرد.) در کتاب خاطرات خود در دوران حضورش در قاهره، در خصوص سخنان شیخ الازهر محمد مأمون الشناوی درباره شیعه می‌نویسد: «... دو سه روز پیش گفته راجع به جمعیت تقریب ملل اسلامیه که ایرانیها حلولی هستند و ولیعهد [محمدرضا پهلوی] هم در مصر حرفهای حلولی می‌زده (نمی‌دانم از کجا این تلقین به او شده) هنوز فرقی بین بهره (اسماعیلیان شمال آفریقا) و شیعه اثنی عشری نمی‌گذاشته است.» (در ذیل خاطرات دوشنبه 26 ژانویه 1948م)

مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی نیز نمونه‌ای دیگر از این باورهای نادرست را ترسیم کرده است: «به خاطر دارم، نُه سال پیش که برای نخستین بار به مصر رفتم، مخبر مجلة المصور هنگام مصاحبه پرسید: «شما شیعه هستید؟» گفتم: «آری» پرسید: «راست است که شما معتقدید جبرئیل می‌خواست به علی نازل شود ولی دچار اشتباه شد و به نزد محمد رفت» تعجب کردم. گفتم: «این پرسش از مرد تحصیل‌کرده‌ای مثل تو عجیب است، من نمی‌گویم که فرقه‌ای با چنین اعتقادی میان به‌ظاهر مسلمانان نبوده است، اما اگر در میان فرقه‌های امروز هم فرقه‌ای این اعتقاد را داشته باشد -. گمان نمی‌کنم چنین فرقه‌ای موجود باشد - آنان در شمار غلات به‌حساب می‌آیند و مذهب غالیان از نظر شیعه مردود است. هرکسی به نام مسلمانی، علی یا جز علی را از محمد (ص) برتر بداند، مسلمان نیست.» (شهیدی، 1372: از دیروز تا امروز، ص 163-164) دکتر شهیدی در تحلیل این موضوع معتقد است که «در دورة قدرت بغداد چه در عصر فاطمیان و چه بعد از آنان [آل عثمان] بازار تهمت و جعل و دروغ‌بافی به حدی رونق یافت که مردمان دانشمند هم باور نمی‌کردند که این‌همه نسبت‌ها، بی مأخذ باشد؛ درست نظیر آنچه پس از جنگ‌های صلیبی در حوزه‌های مسیحی اروپا نسبت به مسلمانان شایع گردید. از آن تاریخ، این پندارهای غلط درباره شیعه در ذهن مردم مصر و آفریقا جای گرفت و چنین پنداشتند که تشیع مخلوطی از کیش‌های یهودی، مسیحی، زرتشتی و باطنی است؛ چنانکه دانشمندی متتبع چون احمد امین چنان عبارتی را در کتاب فجر الاسلام گنجانید.» (شهیدی، 1372: 163-164) شهیدی همچنین تاکید دارد که یکی از علل مخالفت دشمنان تقریب با شیعه، در کنار فکر محدود و کم‌دامنه ظاهرگرایی‌، آن است که «از شیعه همان را می‌شناسند که کسانی مانند ابن تیمیه و ابن قیم معرفی کرده‌اند و آن‌ها هم اسماعیلیان عصر خود را نمونة کامل شیعه پنداشته‌اند.» (شهیدی، 1372: 841) از این رو بسیاری از دشمنان وحدت اسلامی در مصر دشمنان ذاتی شیعه اثنی عشریه نیستند، بلکه اسیر داستانهای خیالی تلقین شده‌ای هستند که درباره شیعه امامیه دهان به دهان و از کتابی به کتابی دیگر منتقل شده است و شیعیان نیز همواره باید مراقب باشند که دچار چنین اشتباه بزرگی نسبت به برادران اهل سنت نشوند که آنچه مسلم است اینکه خدا و پیامبر و کتاب و قبله و دیگر اصول و ارکان اعتقادی مسلمانان شیعه و سنی، همگی یکی است.

این موضوعات هرچند ظاهراً ساده را باید دائماً رصد کنیم. یکی از مشکلات بزرگ ما در مطالعه پیرامون جهان اسلام، نامأنوس بودن مراکز مطالعاتی کشور با مطالعاتی است که از سنخ اطلاعات و عملیات هستند. یکی از دلایل این امر، بی‌توجهی مضاعف به منبع‌شناسی است. رصد کردن نیازمند داشتن ذوقِ منبع‌شناسانه در پژوهشگر است. به خاطر دارم چندین سال پیش یکی از اساتید علوم انسانی در جلسه‌ای رسمی به‌صراحت گفت که با وجود «جستجوگر گوگل در اینترنت» دیگر نیازی به پژوهش درباره منبع‌شناسی نمی‌ماند و از آن بدتر منزلت منبع‌شناسی را از فعالیت علمی به فعالیت خدماتی تنزل داده بود. به تعبیر یکی از دوست فاضل، با این حساب درباره بزرگان و مفاخری چون مرحوم آیت‌الله آقا بزرگ تهرانی (ره) و سید عبدالعزیز محقق طباطبایی (ره) چه باید گفت؟

برای مثال فرض شود که شخصی با زحمتی بسیار فهرستی از رساله‌های دانشگاهی جهان اسلام مربوط به ابن تیمیه را گردآوری کرده است. حاصل کار او در غیابِ ذوق عالی از منبع‌شناسی، حتی اگر در «ضمیمه» کتابی و نه در متن اصلی واقع شود، «صفحاتی حجم‌افزا » نام خواهد گرفت ولی اگر اهل تحقیق و منبع‌شناسان آن فهرست را ببینند، گویی اسامی نویسندگان، اسامی اساتید راهنمای رساله‌ها، عناوین رساله‌ها، اسامی دانشگاه‌ها، تاریخهای تهیه منابع و ... همه به حرف می‌آیند و جریانها و برنامه‌ها و سیاست‌های کوتاه مدت و بلند مدتی را که در کشورهای اسلامی چون مصر دنبال شده است، به نمایش می‌گذارند. نقاد خوب هرچند خود نویسنده و یا هنرمند نیست، اما حتماً باید ذوق عالی از موضوع کارش داشته باشد. مشکل اینجاست که نظام آموزش دانشگاهی ما رابطه‌اش را با منبع‌شناسی تحلیلی گسسته است و در این زمینه، بزرگان تحقیق همچون مرحوم استاد جلال الدین همایی دغدغه‌ها داشته‌اند که در این مجال، امکان پرداختن به آن نیست.

از سویی دیگر رصد کردن وقایع و تحولات همواره متضمن حرفی جدید است. تا جوامع بشری هستند، رصد کردن وقایع و اندیشه‌هایشان نیز به مثابه ضرورتی انکارناپذیر هست. رصد وقایع باید مستمر باشد و مؤسسات علمی و راهبردی کشور به‌گونه‌ای طراحی شوند که از نسلی به نسل دیگر منتقل شود.

 حب اهل بیت در قلوب مصریان

در سال 1387 شمسی به مناسبت برگزاری همایش دکترین مهدویت در قم (که کاربرد واژه دکترین را در شأن عقیده وحدت‌بخش مهدویت نمی‌دانم) از برخی شخصیت‌های خارجی دعوت به عمل آمده بود؛ از آن میان، دو شخصیت مصری یعنی دکتر راسم النفیس و دکتر علی ابوالخیر به دعوت استاد معظم جناب آقای دکتر مهدی گلشنی رییس وقت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، مهمان پژوهشگاه علوم انسانی بودند. در آن جلسه اساتیدی چون مرحوم دکتر صادق آئینه‌وند؛ دکتر آذرشب؛ استاد قیس آل قیس و حجت‌الاسلام والمسلمین آقای مصباحی مقدم حضور داشتند. به یاد دارم که دکتر آذرشب جمله‌ای را بی‌واسطه از مرحوم علامه شیخ محمد غزالی (متوفی 1996م) نقل کرد قریب به این مضمون که: «مصری‌ها خود نمی‌دانند سنی هستند، وقتی تبلیغ شیعه می‌شود، آنان تازه متوجه سنی بودن خود می‌شوند.» سخن مرحوم غزالی به این معناست که در شرایط عادی مصریها با حب اهل بیت (ع) زندگی می‌کنند و نباید بی‌جهت تحریکشان کرد. در آن جلسه دکتر النفیس به موضوعاتی به ویژه فعالیت برخی از اخوانی‌ها در برابر شیعیان مصر اشاره کرد که نشان می‌داد که ما که در بیرون از جامعه مصر زندگی می‌کنیم، باید تصویری جامع‌تر از اخوان المسلمین را ترسیم کنیم که شامل همه ابعاد و جریانهای تقریبی و سلفی‌اش ‌شود، و در عین حالی که از بیرون به جماعت اخوان می‌نگریم، متوجه کنشها و واکنشهای جماعت اخوان با دیگر جریانهای داخلی مصر باشیم که اگر به موقع جریانهای سیاسی و فکری مصر و به طور کلی جهان اسلام را رصد کنیم، از تحولات و رخدادها عقب نمی‌مانیم. سالهای بعد مشخص شد که سوء ظن دکتر النفیس چندان بی راه هم نبوده است؛ در دوران ریاست جمهوری دکتر محمد مرسی، قاهره کانون فعالیت‌های شیوخ سعودی به ویژه شیخ محمد العُرَیفی، از شیعه‌ستیزان معروف شد که جهت تبلیغ وهابیت آزادانه تردد می‌کردند و استقبال بزرگی از سوی سلفیان به افتخارشان در قاهره صورت گرفت. و نیز پاره‌ای از همایشهای ضد ایرانی در قاهره که صراحتاً با هدف تجزیه ایران برگزار شدند! که تفصیل هر یک بسیار و مجال حاضر اندک است.

در خصوص وضعیت شیعیان در مصر ذکر چند نکته خالی از فایده نیست:

1. مسلمانان مصر چنانکه اشاره شد، اهل سنت و سخت محب اهل بیت (ع) هستند و دوری ما از یکدیگر به دلیل منافعِ قدرتهای داخلی و خارجی بوده است. استاد فقید سید جعفر شهیدی مشاهدات بی واسطه خود را چنین توصیف می‌کند: «آنچه شایستة ذکر است این‌که گروهی را که در آن زیارتگاه [مشهد رأس الحسین (ع)] دیدم از خضوع و توسل و تبرک جستن به ضریح و گریه و دعا چیزی از زائران حرم سید الشهداء در کربلا یا حضرت رضا در مشهد کم نداشتند. حقیقت این است که مردم قاهره در محبت اهل‌بیت، شیعة به تمام معنی هستند، ولی تبلیغات و بلکه اعمال قدرت آل عثمان از قرن دهم به بعد، اندک‌اندک از یک‌سو سنی‌گری را در مصر رواج داده است و از طرف دیگر شیعه را به مردم مصر در ردیف تروریست‌های حسن صباح شناسانده است؛ چنانکه دومین سؤال مخبر مجلة آخر ساعه، از بنده این بود که آیا شیعه عقاید حشاشیه را دارند؟ و چون گفتم: «شیعه از دیرباز با حشاشیان و اعمال آنان مخالف بوده است، مخصوصاً توسل به‌زور را که جزء کارهای معمولی ایشان بوده، مردود و خلاف دین دانسته است.» تعجب کرد و قطعاً با قید «العهدة علی الراوی» این جواب را در شمارة 2425 دوم صفر 1391 مجله منعکس کرده است. بااینکه مسجد رأس الحسین از جهت نظافت و تزئینات داخلی ممتاز است، میدان و بازار دو طرف آن حالتی مشابه بیشتر زیارتگاه‌های شیعی را دارد.» (شهیدی: 1372، از دیروز تا امروز، ص 697)

 و به واسطه احساسات گرم و بی آلایش مصریان نسبت به ایرانیان بود که زمانی که از دکتر شهیدی پرسیدند که «شهر قاهره را چگونه دیدی؟» پاسخی چنین دلنشین و زیبا داد: «بلدة طیبة و رب غفور» (سبا: 14) (شهیدی، 1372: 699)

2. جامعه شیعیان مصری (بدون در نظر گرفتن شیعیان از اتباع خارجی مقیم مصر) جامعه‌ای کوچک است که به دلیل احتراز از برخوردهای قومی و فرقه‌ای تلاشی را در جهت ایجاد جامعه‌ای مستقل و شناخته‌شده نکرده است. در خاطرات قاسم غنی از دوران حضورش در قاهره، گاهی از شیعیان مقیم مصر از اتباع دیگر کشورها نام برده می‌شود ولی اشاره‌ای به حضور جامعه مستقل شیعیان مصری نمی‌شود. همچنین در اسناد دارالتقریب قاهره و نیز آثار و خاطرات علامه سید مرتضی رضوی کشمیری و دیگران، اشاره‌ای به «جامعه شیعیانِ مصری» نمی‌شود. البته دکتر النفیس و برخی دیگر از رهبران شیعه کوشیده‌اند تشکیلات مشخص و متمایزی را مانند حزب (که تاکنون در تأسیس آن ناکام بوده‌اند.) برای پیروان مذهب اهل بیت در مصر ایجاد کنند که اوایل دوران بهار اسلامی و اعتراضات مردمی نسبت به دولت حسنی مبارک، در قالب دستجات عزاداری حسینی دیده می‌شود و گاه توأم با اقداماتی حساسیت برانگیز مانند ایجاد حسینیه شیعیان بوده است که شدیداً پیروان وهابیت و برخی از شیوخ الازهر را تحریک کرده است.

همچنین توجه کنیم که غالب چهره‌های سرشناس شیعی مصر مانند دکتر النفیس، علی ابوالخیر، شیخ حسن شحاته که به شکل دلخراشی به شهادت رسید و صالح الوردانی، و...، بعدها مذهب شیعه را هر یک بنا بر تجربه‌ شخصی خود اختیار کرده‌اند؛ بنابراین شرایط حضور شیعیان به عنوان جامعه‌ای مستقل در مصر بسیار متفاوت از حضور آنان در لبنان و عراق و حتی سوریه است.

3. سیاست رسمی علما و مراجع بزرگ تشیع و نیز سیاست رسمی جمهوری اسلامی ایران، در خصوص کشور مصر (و به طور کلی جهان اسلام)، هیچگاه شیعه کردن مردم مصر آنگونه که مورد ادعای شیوخ سلفی سعودی و نیز شیوخ اخوانی همچون یوسف قرضاوی، نبوده و نیست. علمای شیعه به دنبال اندیشه اتحاد فرق اسلامی در برابر خطر تکفیر بی‌ضابطه؛ در برابر استعمار؛ در برابر رژیم غاصب صهیونیستی بوده‌اند؛ همان دغدغه‌ای که بزرگان تقریبی اهل سنت نیز با جدیت تمام آن را دنبال کرده‌اند؛ مرحوم آیت‌الله سید محمدحسین علوی طباطبایی (داماد آیت‌الله العظمی بروجردی) در کتاب خاطراتش می‌نویسد: «این مرد عالی‌قدر [آیت‌الله سید حسین بروجردی] که خوب متوجه شده بودند که اگر بنا شود تفاهمی در میان مسلمین ایجاد شود، باید از مجامع علمی سرچشمه بگیرد و به قدرت جامع الازهر مصر در بین مسلمین واقف بودند لذا از امکانات و فرصت‌ها برای رابطه با آن مقامات تا جائی‌که موقعیت ایشان اجازه می‌داد استفاده می‌کردند.» مسئله اصحاب تقریب ایجاد تفاهم و اخوت اسلامی میان علمای فریقین بوده است و هرگز شیعه و یا سنی کردن سراسر جهان اسلام نبوده و نیست.

4. بسیاری از فرق صوفی در مصر تمایلات شیعی دارند و در مقابل گسترش وهابیت ایستادگی کرده و با شیعیان جهان اسلام و ایران ارتباط خوبی دارند. مواردی از این امر در آثار سید مرتضی کشمیری قابل مشاهده است.

5. تبلیغات تفرقه‌افکنانه برخی از منسوبین به شیعه مانند جریان لندن نشین یاسر الحبیب، با هدف زدودن خاطرات تاریخ پرافتخار دارالتقریب قاهره از سوی وهابیان مصری، که غالباً تحصیلکردگان دانشگاه‌های سعودی هستند، تاثیری بغایت منفی در تصویر شیعه در اذهان عامه مصریان داشته است؛ حال بماند آن نسبت‌های بی‌مأخذی که از گذشتگان دور نسل اندر نسل منتقل شده است و پیشتر به آن اشاره شد. علامه امینی در کتاب الغدیر خویش با عنوان «بخوانید و بخندید» به برخی از آنها اشاره می‌کند؛ مانند سخن ابن حزم معاصر خلفای فاطمی مصر  (متوفی به سال 456 هجری) که در کتاب الفصل نوشته «از امامیه کسانی هستند که نکاح نُه زن را روا می‌دارند! و کسانی هستند که می‌گویند خوردن کلم حرام است!، چون از خون حسین روییده شده! و پیش از حادثة کربلا کلم وجود نداشته است!» و ابن تیمیه (متوفی 728 ق) که مدعی شده «از حماقت‌های امامیه این است که لفظ ده را ناخوش می‌دارند! و این به خاطر بغضی است که با عشرة مبشره دارند!» و علامه امینی در کتاب الغدیر بحث مفصلی را در رد آن نوشته است.

 عملیات روانی علیه شیعه در مصر

دولت آل سعود تلاش وسیعی را در زمینه تغییر چهره فرهنگی و عقیدتی مردم مصر انجام داده است؛ و یکی از مهمترین ویژگی‌های سیاست سعودی‌ها مقابله صریح آن با جریان تقریب مذاهب اسلامی در مصر بوده است. تبلیغات سوء علیه شیعه در مصر ریشه در همین تلاشها دارد که مجموعه‌ای از آنها را در مجلدات اول تا چهارم کتاب شیعه‌شناسی معاصر اهل سنت به تفصیل بیان کرده‌ام و از تکرار آن خودداری می‌کنم و تنها به ذکر گزارشی از یک نمونه شیعه‌هراسی در قاهره در تاریخ 2 نوامبر 1947م (10 آبان 1326 ش) از قاسم غنی اکتفا می‌کنم که چگونه مخالفان تقریب کوشش کرده‌اند به جای تقبیح و محکومیت شهادت حاجی مسلمان شیعی سید ابوطالب یزدی به دست حکومت عبدالعزیز آل سعود، در موسم حج، اذهان مسلمانان را معطوف به تکفیر شیعیان کنند. قاسم غنی می‌نویسد: امروز [یکشنبه 10 آبان 1326 ش برابر با 2 نوامبر 1947م] در روزنامه المصری خبر غریبی منتشر ساخته‌اند از قول «اسوشیاتدپرس بغداد» با ین مضمون که از منابع موثق شنیده‌ایم که دولت ایران چندی قبل از دولت آمریکا طلبیده که برای حسن روابط بین ایران و سعودی وساطت کند و چون وساطت آنها به جایی نرسیده و نتیجه نبخشیده، پادشاه ایران می‌خواهد نقشه رضا شاه را مبنی بر جلوگیری از حج ایرانیان و تبدیل مشهد به عنوان مکه و محل حج شیعیان دنبال کند. قاسم غنی می‌نویسد: این خبر بسیار مهم به نظرم آمد که آیا منبع آن چیست؟ دلیل این جعل و افترا چیست؟ و چه نتیجه می‌خواهند بگیرند؟ در مردم و طبقات متوسط تأثیر سوء کرده. امروز ایرانیانی که برای تبریک عید غدیر آمده بودند هر یک تأثر خود را گفتند. در تمام جرائد مصر از عربی و فرانسه و انگلیسی سخت تکذیب کردم که نویسنده این خبر اگر برای خود و قارئین خود احترام قائل است؛ چطور چنین بهتانی می‌زند. چطور ایرانی می‌تواند مکه را که حکم مسلم اسلام است، تغییر (دهد) ...  به طهران و دفتر مخصوص تلگراف مؤکد کردم که اقدام کنند. به امریکا به سفارت واشنگتن خبر دادم. در اینجا تلفون کردم. از طرف سفارت آمریکا مستر فیلیپ ایرلند سکرتر اول سفارت آمد، او را وادار کردم به رییس اسوشیاتد اینجا تلفون کرد که او هم تکذیب ما را منتشر کند، و نیز خواستم که از بغداد و جده و طهران از سفارتهای امریکا راجع به منبع و دلیل و تفسیر خبر بپرسد. به طهران خبر دادم و این کارها همه حاضر شد که فردا دوشنبه مخابره و ارسال شود. نمی‌دانم آیا یهودیها این خبر را منتشر ساخته‌اند، انگلیس‌ها، سایرین یا صرف فانتزی بوده است. این سیاستی است که دهها سال توسط رسانه‌های وهابی در مصر با هر بهانه‌ای حتی حضور ساده گردشگران ایرانی به مصر دنبال شده است و در کنج تاروپودهای عنکبوتی آن قدرت‌های استعماری پنهان شده‌اند.

-دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی- عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

منبع: خبرگزاری فارس: 94/04/29 - 00:10 شماره: 13940424000701 به نشانی: 

جامع الزیارات به تصحیح علامه امینی

روز شنبه مورخ 20 تیرماه 1394 شمسی به دعوت موسسه تحقیقاتی دارالاعلام لمدرسه اهل البیت علیهم السلام به شهر قم مسافرت کردم و توفیق حضور در ضیافت روحانی افطار آن مؤسسه را داشتم که با حضور مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت‌الله العظمی آقای حاج شیخ ناصر مکارم شیرازی برگزار شد. بحمدلله اخبار بسیار خوبی از توسعه فعالیت‌های مؤسسه تحقیقاتی دار الاعلام اعلام شد که مایه خوشحالی است. توفیق باشد درباره آن خواهم نوشت. (ان شاء الله)

در جنب شرکت در جلسات و نیز تهیه پاره‌ای از کتابهای مورد نیاز از کتابفروشی‌های شهر قم، توفیق زیارت حرم مطهر خضرت معصومه سلام الله علیها و پاره‌ای از قبور مؤمنان و علمای اسلام در شهر مقدس دست داد. قم از دیرباز مهد علمای بزرگ اسلام بوده است و مزار بسیاری از آنان همچون شیخ محمد قولویه قمی (ره) از آن زمره است.

شیخ محمد پدر عالم بزرگ شیعه ابوالقاسم جعفر بن محمد (ره) معروف به ابن قولویه است که او صاحب کتاب نفیس «جامع الزیارات» است. مدتی است که دنبال تهیه نسخه جامع الزیارات به تصحیح علامه عبدالحسین امینی هستم. مدتها پیش در کتابی از آیت‌الله محسنی (از علمای شاخص افغانستان) متوجه توجه خاص علامه امینی به کتاب جامع الزیارات شده بودم و اینک با زیارت مزار پدر ابن قولویه، مجدداً در پی جستجو برآمدم. متأسفانه بسیاری از کتابفروشی‌های امروزی حالت واسطه‌‌گری دارند و کتابشناس نیستند. غالب کتابفروشها از وجود چنین نسخه‌ای بی خبر بودند و پاره‌ای نیز توجهی به مصحح کتاب نداشتند.

وضعیت کنونی با کتابفروشی‌های گذشته مقایسه شود که برای مثال در خاطرات دکتر شفیعی کدکنی از کتابفروشی‌های مذهبی شهر مشهد مقدس نقل شده است. کتابفروشان زمانی که کتابشناس باشند، تنها کتاب نمی‌فروشند بلکه کتابفروشی آنان نقش مهمی در هدایت پژوهشگران ایفا خواهد کرد.

شرکت در همایش ملی «رمضان در آیینه اقوام ایرانی، تنوع فرهنگی و وحدت معنوی» - 10/4/1394

در تاریخ 10 تیرماه 1394 شمسی توفیق شرکت در همایش ملی رمضان در آیینه اقوام ایرانی، تنوع فرهنگی و وحدت معنوی را داشتم. عنوان مقاله اینجانب در آن همایش «رمضان در سفرنامه‌های حج ابراهیمی» بود.

در زمان اندکی که برای ارائه مقاله داشتم کوشیدم تا به تغییرات نامحسوسی را که در این سفر معنوی بر اثر پیشرفت تکنولوژی به ویژه در حمل و نقل و ارتباطات شکل گرفته است، تبیین کنم. در گذشته حاجیان هم در تقویم زمانی (از ماه رجب و غالباً از ماه رمضان) و هم در جغرافیای وسیعی از جهان اسلام (که مسیرهای زمینی و دریایی معروف حاجیان را نام بردم) سیر می‌کردند ولی امروزه فناوری هرچند امنیت، آسایش و نیز مسافرت در تعداد انبوه را به ارمغان آورده است، سفرهای انبوه موجود است، ولی هرگز آن تجربیات گذشتگان را کسب نمی کنند. در گذشته، کاروانها و گروه‌های حاجیان منزل به منزل سیر می‌کردند، فرصت‌های بسیاری را برای تجربه اندوزی یافته و با اقوام و ملل مختلف آشنا و به اصطلاح دنیا دیده می‌شدند. حاجی اگر در ابتدای راه فردی خام بود، در پایان راه پخته و آزموده می‌بود.

این درحالی است که امروزه حاجیان با ورود به هواپیما در واقع وارد یک قرنطینه می‌شوند که آنها را از دنیای خارج جدا می‌کند. مسیر تهران تا جده را دو هزار و دویست کیلومتر هوایی ذکر کرده‌اند؛ ولی امروزه حاجی هیچ منزلی را در این مسیر طی نکرده است؛ در حالی که حاجیان در گذشته در گسترة زمانی و جغرافیایی بسیار وسیعی سیر می‌کرده‌اند. ... 

به دلیل رعایت وقت (15 دقیقه) و (1 ساعت) تأخیر پیش آمده در برنامه های همایش، بیان جزئیات را به اصل مقاله ارجاع دادم.

همایش مذکور به همت پژوهشکده مردم‌شناسی پژوهشگاه میراث فرهنگی وگردشگری و مرکز اسناد فرهنگی آسیای پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی همایش برگزار شد.

 

آیت‌الله علامه سید سید ابوالحسن رفیعی قزوینی ره

در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها در شهر قم، بزرگان بسیاری مدفون شده‌اند که یکی از آنان مرحوم آیت الله علامه سید ابوالحسن رفیعی قزوینی است. تصویر زیر از لوح مزار او را در سفر به شهر مقدس قم (چهارشنبه - پانزدهم بهمن  1393) برداشته‌ام، زمانی که جهت سخنرانی به دعوت موسسه تحقیقاتی دار الاعلام لمدرسه اهل البیت علیهم السلام رفته بودم، 

   آیت‌الله علامه سید ابوالحسن رفیعی قزوینی (1315 - 1395 ه.ق) از حکمای معاصر امامیه است که فهمی عالی از آثار ملاصدرا داشت و بسیاری از بزرگان معاصر همچون امام خمینی از شاگردان او به‌شمار می‌روند.

   او از شاگردان آیات عظام عبدالکریم حائری یزدی، عبدالنبی نوری، میرزا هاشم اشکوری، مسیح طالقانی بود و اجازه اجتهاد و روایت از بزرگانی چون عبدالکریم حائری یزدی، سیّد ابوالحسن اصفهانی و محمدرضا مسجد شاهی اصفهانی داشت. او یکی از مدافعان وحدت اسلامی و تقریب میان مذاهب اسلامی بود.  بدین مناسبت به پاره‌ای از دیدگاه‌های او درباره عدم تحریف قرآن اشاره می‌شود:

 1. در بسیاری از قرآن‌های منتشرشده، به‌ویژه با ترجمه مرحوم الهی قمشه‌ای با مهر و امضای او مبنی بر صحت حروف‌چینی قرآن مجید منتشرشده است که نشان می‌دهد ایشان قرآن موجود در میان مسلمین را همان قرآنی می‌دانند که بر وجود مقدس پیامبر اکرم (ص) نازل‌شده است.

2. نیز بر تفسیر روان جاوید اثر مرحوم آیت‌الله ثقفی که در آن تفسیر هرگونه اعتقاد به تحریف لفظی قرآن (زیادت یا نقص) مردود دانسته شده است،  تقریظی نوشته‌ است.

3.  او در پاسخ به ابراهیم محب الدین الخطیب (مصری سوری الاصل) و ابراهیم بن سلیمان الجبهان (کویتی)، کتابی را با عنوان «عقائد الامامیة» نوشته است که قسمتی از آن به عقیده علمای امامیه درباره قرآن اختصاص دارد. رفیعی قزوینی در آن اثر می‌نویسد که عده‌ای جاهل که با عقاید امامیه آشنایی کافی ندارند به آنان نسبت اعتقاد به تحریف قرآن داده‌اند درحالی‌که چنین چیزی واقعیت ندارد؛ علمای امامیه هیچ‌گاه به تحریف به شیوة زیادتی در کلام‌الله عقیده ندارند و قائلان به تحریف نقصانی نیز گروهی بسیار اندک و در اقلیت‌اند. برای مثال بزرگان امامیه همچون سید مرتضی علم‌الهدی، شیخ مفید، شیخ طوسی و شیخ طبرسی و غیره – قدس الله اسرارهم – نسبت نقصانی را به‌شدت تکذیب کرده‌اند و در ادامه ایشان تأکیددارند درحالی‌که اکثریت‌قریب‌به‌اتفاق علمای امامیه قائل به عدم تحریف قرآن هستند، نباید مسائلی را که شدیداً اختلافی است و به‌ویژه آنکه نظر اقلیتی معدود است، به‌عنوان نظریه قبول‌شده همگانی مطرح کرد؛ این‌گونه مباحث در میان اهل سنت نیز موجود است ولی نباید آن را به‌تمامی اهل سنت نسبت داد.

به عدم تحریف قرآن هستند، نباید مسائلی را که شدیداً اختلافی است و به‌ویژه آنکه نظر اقلیتی معدود است، به‌عنوان نظریه قبول‌شده همگانی مطرح کرد؛ این‌گونه مباحث در میان اهل سنت نیز موجود است ولی نباید آن را به‌تمامی اهل سنت نسبت داد.

کتاب البرهان علی عدم تحریف القرآن اثر مرحوم آیت الله میرزا مهدی بروجردی ره

 

حضرت آیت‌الله میرزا مهدی بروجردی (1300- 1389 ق) از شاگردان حضرات آيات عظام عبدالكريم حائرى و آقا نورالدين عراقى بود. وى پدر مرحوم حجت‌الاسلام حاج شيخ محمدحسین بروجردى و نياى مرحوم دكتر محمود بروجردى و نيز ابوالزوجه مرحوم آیت‌الله‌العظمی گلپايگانى بود.

   یکی از آثار گرانقدر آن مرحوم  کتاب «البرهان علی عدم تحریف القرآن یا برهان روشن در عدم تحريف قرآن» است که آن را ظرف مدت پنج سال نگاشت و در آن به صورتی ابتکاری به نظرات بیش از چهل تن از علمای شیعه با نقل عین گفتارشان اشاره شده است.  کتاب برهان روشن در عدم تحریف قرآن در سال 1333 توسط انتشارات بوذر جمهری مصطفوی منتشر شده است.  این کتاب از منابع مرجع معاصر در شناخت عقیده مذهب امامیه در موضوع تحریف قرآن محسوب می‌شود و  آیت‌الله مکارم شیرازی مطالعه این اثر را به فارسی‌زبانان توصیه کرده است. (وبگاه رسمی معظم له با عنوان «دلایل مصونیّت قرآن از تحریف» به نشانی: makarem.ir)

ان شاء الله در آینده کتاب مذکور را جهت استفاده عوم مومنین در اینترنت بارگذاری خواهم کرد. 

  تصویر زیر از لوح مزار او را در سفر به شهر مقدس قم در سفر  به قم (در تاریخ 19 بهمن 1393 شمسی) در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها برداشتم.

 

انتشار یادداشت در خبرگزاری فارس دست‌های پشت صحنه شیعه‌هراسی

جریان عظیم جابه‌جایی استاد - دانشجو با هدف سلفی کردن نخبگان جهان اسلام در عربستان سعودی در حال انجام است که این امر یکی از اصلی‌ترین عوامل موثر در جهت‌دهی و گسترش شیعه‌هراسی در جهان اسلام است. 


در جهان اسلام، شیعه ‌هراسی به مجموعه‌ ای از مطالعاتِ نظری و یا اقداماتِ عملی بر ضد شیعیان اطلاق می ‌شود که در پی ممانعت از برقراری ارتباطی صمیمی و برادرانه و تحقق وحدت اسلامی میان شیعه و سنی است. اوجِ شیعه‌ هراسی در مطالعات نظری به «تکفیر» و اوجِ آن در اقداماتِ عملی به «ترور و انفجارهای تروریستی» می‌انجامد. (در موارد بسیاری ترور نتیجه تکفیر است.) ناگفته نماند که امروزه شیعه‌ هراسی در مغرب زمین عمدتاً در راستای ایران‌ هراسی، در کانون توجه رسانه ‌های غربی است.

در دهه ‌های اخیر شیعه ‌هراسی عمدتاً از سوی سه جریان هدایت شده است که عبارت‌اند از:

1. قدرت‌ های مداخله‌ گر غربی که به جهت تأمین منافع خود، در پی تبدیل تفاوت‌ های موجود در جوامع اسلامی به تضاد و تفرقه و درگیری هستند. همچنان که ادوارد سعید، پژوهشگر فقید فلسطینی، معتقد بود، قدرت‌های غربی با دو انگیزه (که ادوارد سعید می‌گفت سومی هم ندارد) در امور منطقه خاورمیانه دخالت می‌کنند: الف - چپاول نفت کشورهای اسلامی و ب - تأمین امنیت رژیم صهیونیستی.

2. سلفی‌های وهابی که به ‌صورت سنتی با شیعه مخالف‌اند. لازم به ذکر است که بسیاری از علمای بزرگ اهل سنت از وحدت و برادری اسلامی حمایت می‌کنند و نیز باید توجه داشت که در موارد بسیاری، اختلافات میان پیروانِ شخصیت‌های بزرگ اسلامی است و نه میان خود آنان، وقایع دردناکی که میان شیعه و حنابله رخ داده است، منافی با رویکرد شخص احمد بن حنبل بود. شخص احمد شیعه را و به ویژه علویین را مورد احترام قرار می داد و حتی خانۀ او را به اتهام تمایل به علویین مورد تفتیش قرار دادند.

3. برخی از جریان‌های سکولار منطقه مانند حزب بعث عراق.

به این جریان‌ها باید جماعتی را نیز افزود که به نام شیعه، سعی در تشدید ادبیات شیعه ‌هراسی در میان اهل سنت می‌کنند. آن‌ها همچون گروهک یاسر الحبیب در پوشش هیئتی به ظاهر مذهبی، با عنوان «خدام المهدی» در لندن، از سال 2010 م، در پناه سرویس‌های اطلاعاتی بریتانیا فعالیت خود را در توهین به برادران اهل سنت تشدید کرده‌اند. تاریخ مذکور نقطه‌عطفی در تشدید شیعه ‌هراسی توسط مخالفان وحدت اسلامی به شمار می‌رود و برای آنان که وقایع و تحولات مربوط به شیعه ‌شناسی معاصر اهل سنت را دنبال می‌کنند، اثرات مخرب اقدامات این گروهک به ‌خوبی ملموس است. یکی از اهداف گروه مذکور ایجاد فشار هنجاری برای علمای بزرگ اهل سنتی است که در پی وحدت اسلامی میان شیعه و اهل سنت هستند.

مثال هایی از شیعه‌ هراسی در مطالعات نظری

شیعه ‌هراسی در مطالعات نظری مخالفان وحدت اسلامی، گذشته‌ای طولانی دارد و آثار ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم جوزیه، نمونه بارزی از آن هستند. امروزه با شیب بسیار تندی، این مطالعات در غالب کتاب و مقاله و رساله‌های دانشگاهی در جهان اسلام منتشر می‌شوند و بسامد آن به صورت روزافزونی بالا رفته است. محورهای مورد تأکید مخالفان تقریب و وحدت اسلامی عبارت‌اند از:

1. ادعای انتساب عقیده تحریف قرآن به شیعه.

2. ادعای عبادت غیر خدا (مانند عبادت قبور) توسط شیعه.

3. ادبیات شبیه انگاری شیعه به یهود و نصاری و مجوس.

4. متهم کردن شیعه به نفاق و تزویر (با تبلیغات روانی در خصوص مفهوم تقیه)

همچنین در دسته‌ای از آثار مرتبط با شیعه ‌هراسی ادعا می‌شود که شیعیان تمامی مسلمانان را تکفیر می‌کنند و با این رویکردِ تبلیغاتی، خواننده مسلمان را به تکفیر شیعه سوق می‌دهند. این رویکرد را می‌توان در کتابِ «الفکر التکفیری عند الشیعة حقیقة أم أفتراء؟» (مکتبة الإمام البخاری: 2006 م، 272 ص) اثر عبدالملک عبدالرحمن الشافعی مشاهده کرد که در راستای شیعه ‌هراسی در جهان اسلام کوشیده است تا آنچه را که عقاید تکفیری شیعه در قبال مسلمانان می‌داند تبیین کند. یا عبدالرحمن دمشقیه در آثارش به‌ ویژه کتاب «ظاهرة التکفیر فی مذهب الشیعة الإمامیة الإثنى عشریة»‌ (مکتبة الرضوان: 2005 م، ط 1 100 ص) همان خط‌مشی را در سیاق شیعه‌ هراسی دنبال کرده است. همچنین صافیة أبو جودة در کتاب خود با عنوان «اللغة والتکفیر (النظریة والتطبیقات التربویة)» (مکتبة الرشد، 2009، ط 1) در راستای شیعه ‌هراسی، مدعی تکفیر مسلمانان توسط شیعیان شده و مذهب شیعه را مذهبی دشمن با اسلام و مسلمین معرفی می‌کند و از این نوع آثار بسیارند.

مثالی از شیعه ‌هراسی در قالب اقداماتِ عملی

جهت درک بهتر شیعه‌ هراسی در قالب اقداماتِ عملی، می‌توان واکنش‌های شیوخ وهابی مصر را در مورد سفر گروهی از جهانگردان ایرانی به مصر (ورود جهانگردان به مصر شنبه 10 فروردین 1392 ش به مدت یک هفته) مورد توجه قرار داد. در آن زمان، اولین گروه جهانگردان ایرانی در طول سفر کوتاهشان، از پنج شهر آسوان، اقصر، غردقه، قاهره و اسکندریه دیدار کردند و مردم مصر رفتار بسیار خوبی با آنان داشتند؛ اما فشارهای شیوخ سلفی مصر که غالباً تحصیلکردة سعودی هستند، موجب شد تا دیدار چند خانواده معمولی ایرانی از آثار تاریخی مصر، با پوشش خبری وسیع رسانه‌‌های سلفی همراه شود و تصویر رسانه‌ای این سفر از وضعیت عادی خارج شود.

متأسفانه منبع‌شناسی و رصد کردن تحولات و وقایع جهان اسلام در مراکز پژوهشی کشور مورد اعتنا نیست. منبع‌ شناسی مادرِ پژوهشها و مطالعات راهبردی است و ما تا منبع ‌شناسی نکنیم، متوجه ماجراهایی پیرامونمان نخواهیم شد و نقاط ضعف و قوت خود و حریف را نخواهیم شناخت.

شیوخ وهابی مصر تمام کوشش خود را به‌ منظور برهم زدن گردشگری ایرانی در مصری به کار بردند. یکی از فعالیت‌های آموزشی آنان برگزاری همایش‌های مختلفی با عنوان «الشیعة هم العدو فاحذروهم» در شهرها و مساجد مختلف مصر بود.

یکی از تکنیک‌های اصلی شیعه‌ هراسی ایجاد شک و تردید نسبت به شیعیان بوده است؛ برای مثال گفته ‌شد که شیعیان با استفاده از حربة تقیه همواره باطن خود را از اهل سنت مخفی نگه می‌دارند. ازاین‌رو نباید به آن‌ها اعتماد کرد و اینکه شیعیان همواره در حال برنامه ‌ریزی برای نابودی اهل سنت هستند. برخی عناوین خبری وب‌گاه‌های وهابی، از سفر ایرانیان به مصر به عنوان «آغاز جنگ شیعه با اهل سنت مصر» تعبیر کردند و مصر را به‌عنوان «گورستان ایرانیان» نامیدند؛ تعابیری که عملاً در چارچوب تکفیر ایرانیان و شیعیان بود؛ مانند:

- بدأ التشیع بغزو مصر السنیة

- العلاقات مع إیران تفتح أبواب جهنم ..ومصر لن تکون إلا مقبرة الإیرانیین.

این‌گونه ادعاها، همان مضامین اصلی آثار دانشگاهی مخالفان وحدت اسلامی است که اینک به زبانی ساده و رسانه‌ای، برای مردم مصر بازنشر می‌یافت. حتی کوشش شد تا در سال 2012 م، کتابی با عنوان «شطحات وضلالات» وارد دروس مدارس ابتدایی و متوسطه مصر شود که بخشی از آن درباره شیعه و مخالف روح تقریب و وحدت اسلامی بود.

اسامی برخی از شیوخ وهابی مصری که واکنش‌های تندی نسبت به حضور ایرانیان در مصر داده‌اند چنین است: سید حسین العفانی، محمود شعبان، وحید عبدالسلام بالی، راغب السرجانی، صفوت حجازی، محمد حسان، احمد فرید، ابواسحاق الحوینی، ناصر رضوان، یاسر البرهانی، محمدحسین یعقوب، عبدالملک الزغبی، عبدالله سمک، عبد الله شاکر الجنیدی و ...

همچنین نام پاره‌ای از سازمان‌ها و احزاب سیاسی مصر مانند حزب النور، حزب الأصالة، الرایة، الجبهة السلفیة، الدعوة السلفیة، حزب الإصلاح، أنصار السنة، به موضوع باز شد.

در اثنای حضور جهانگردان ایرانی به مصر، گروهی با عنوان «لجنة التصدى للمد الشیعى بمصر» تشکیل شد که هدف اساسی آن مبارزه با هرگونه حضور ایرانیان در مصر حتی در قالب جهانگردانی ساده بود که آن را از طریق ایراد خطبه و دروس ضد شیعه در مساجد دنبال کردند. اعضای این گروه عبارت بودند از: أحمد فرید، محمد عبدالملک، احمد فرید، ناصر رضوان، احمد السیسی، شحاته صقر. گروه مذکور با همکاری حزب نور و عبدالله بدران (رییس جناح نمایندگان حزب نور در مجلس وقت مصر) آنان کوشیدند تا با زیر فشار قرار دادن وزارت گردشگری مصر، از ورود ایرانیان به مصر جلوگیری کنند.

همچنین دعوت سلفیه، دعوایی قضایی را در این زمینه مطرح کرد؛ با این بهانه که امضای موافقت‌نامه گردشگری میان مصر و ایران غیرقانونی بوده است و وزیر گردشگری در غیاب تصمیم مجلس ملی آن را امضا کرده است.

اقدامات عملی تنها به برگزاری همایش‌ها و سخنرانی‌ها محدود نشد و موضوعاتی چون محاصرة فرودگاه‌ها و یا حملات به دفاتر ایران از سوی پیروان سلفی مطرح شد؛ برای مثال، سلفی‌ها نیز مانع ورود مسئول حافظ منافع ایران به الازهر برای شرکت در همایش جشن ولادت عایشه، همسر پیامبر، شدند و شماری از پیروان آن‌ها در مقابل درب آنجا تحصن کردند و ....

سه نکته مهم درباره شیعه‌هراسی

در خصوص شیعه‌هراسی نکات بسیاری قابل‌طرح است که از آن میان به سه نکته مهم در خصوص سلفیه رسمی سعودی و سلفیه مسلح تکفیری اشاره می‌شود:

1. جریان عظیم جابه‌جایی استاد - دانشجو

عموماً تصور می‌شود که مهم‌ترین مهاجرت‌های به عربستان سعودی مهاجرت کارگران است درحالی‌که به‌صورت هدفمند جریان عظیم جابه‌جایی استاد - دانشجو در سعودی که با هدف سلفی کردن نخبگان جهان اسلام در حال انجام است، بسیار مهم‌تر است. این مطلب را در مجلد سوم کتاب شیعه‌شناسی معاصر اهل سنت که به مراکز آموزشی و مطالعات نوین دانشگاهی شیوخ سلفی می‌پردازد، به‌تفصیل تشریح کرده‌ام. ناگفته نماند که اولین شخصیت شیعی که متوجه عمق فعالیت‌های راهبردی عربستان سعودی در جهت مرجعیت بخشیدن به عقیده وهابی رسمی شد، مرحوم آیت‌الله میرزا خلیل کمره‌ای است. برای مثال در صفحه 212 کتاب «سروش مقدس وادی ایمن مکه و مدینه – اسمعی یا حجاز» می‌نویسد:

در اعصار متأخره شماره شیوخ ازهر 312 از جمیع مذاهب بود و شماره طلاب آن 9069 نفر بود و از مابین آن‌ها 28 دانشجو از حنابله و 3 نفر از شیوخ آن‌ها بودند. لکن در قرن 18 میلادی به‌واسطۀ ظهور وهابیین که در تحت تأثیر تعالیم ابن تیمیه واقع شدند، به صورتی قوی جدیداً ظهور کردند و دراین‌باره تا حدِّ زیادی از اعتدال خارج شدند و به‌افراط و تفریط گرفتارند.

این سیاست در پی تضعیف شجره آموزشی معتدل و معقول شیخ محمد عبده و شاگردانش و همفکرانش همچون شیخ محمود شلتوت است.

2. افزایش بسامد شیعه‌هراسی

بسامد شیعه‌هراسی وهابی‌ها در روزگار کنونی، به ویژه با توسعه ابزارهای نوین ارتباطی همچون ماهواره و اینترنت، به مراتب بیش از گذشته است. در گذشته شیعیان عموماً وهابیت را از چند واقعه می‌شناختند که عبارت بودند از:

- تخریب اماکن مقدسه در حجاز و ایجاد محدودیت‌هایی برای زیارت حاجیان.

- حملات تاریخی وهابیان به شهر مقدس کربلا و برخی دیگر از شهرهای عراق.

- شهادت ابوطالب یزدی زائر ایرانی خانه خدا در سال 1322 ه.ش به دست مأموران سعودی.

- کشتار حاجیان حرم الهی توسط فهد بن عبدالعزیز پادشاه وقت سعودی در ششم ذی الحجه سال 1407 ه.ق.

اما امروزه به صورت روزانه با اخبار، منابع و وقایع شیعه‌هراسی (اعم از تکفیر و تهدید و ترور) در سراسر جهان اسلام مواجه‌ایم. این بسامد ضرورت ایجاد تحول در شیوة مطالعه درباره جهان اسلام و به ویژه منطقه موسوم به خاورمیانه را به صورتی روزافزون خاطرنشان می‌کند 

باید توجه داشت که در موارد بسیاری، اختلافات میان پیروانِ شخصیت‌های بزرگ اسلامی است و نه میان خود آنان، وقایع دردناکی که میان شیعه و حنابله رخ داده است، منافی با رویکرد شخص احمد بن حنبل بود.

3. ضرورت بررسی آثار مرجع تکفیری معاصر

مجموعه ادبیاتی در میان گروه‌های تکفیری موسوم به «سلفیه جهادی» شکل‌گرفته است که تروریسم را در قالب یک مذهب تعریف می‌کند. درک عقاید سازمان‌های تروریستی القاعده و یا داعش در گرو بررسی این آثار است. داعش بزرگترین اجتماع تروریستی در طول تاریخ جهان اسلام است و از اینرو، درک منابع اعتقادی آن اهمیت بسیاری دارد. 

 این آثار را در مجلد چهارم کتاب شیعه‌شناسی معاصر اهل سنت که اختصاص به جماعت‌های سیاسی ضد وحدت اسلامی دارد، تشریح کرده‌ام. برخی از معروف‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از: 

-فتوای معروف ابن تیمیه موسوم به فتوای ماردین

-فتاوی جهادی شیخ محمد بن عبدالوهاب

-قرائتی ویژه از کتاب «معالم على الطریق» اثر سید قطب که آن را در دهه 1960 م در زندان نگاشت

-کتاب «الفریضة الغائبة» اثر محمد عبدالسلام فرج (1962 - 1982 م)

-کتاب «الجهاد والاجتهاد: تأملات فی المنهج» اثر أبو قتاده عمر محمود عثمان (1960 م) معروف به ابو قتاده که از منابع موردتوجه سلفیه جهادی - تکفیری به‌ویژه القاعده است.

-کتاب قطور «دعوة المقاومة الإسلامیة العالمیة» اثر مصطفى الرفاعی معروف به ابو مصعب السوری (متولد 1958 م)؛ کتاب فوق در حدود 1600 صفحه است و از آثار مشهور و موردتوجه سازمان تروریستی القاعده است.

-کتاب‌های «العمدة فی إعداد العدة» و «الإرهاب من الإسلام ومن أنکر ذلک فقد کفر» اثر سید امام الشریف که با نام جهادی «عبدالقادر بن عبدالعزیز» نیز شناخته می‌شود، آن کتاب‌ها نیز از منابع اصلی و اندیشه تکفیری سازمان القاعده هستند.

-کتاب «آیات الرحمن فی جهاد الأفغان» اثر عبدالله عزام (1941 - 1989 م)، عزام چهره‌ای اخوانی بود که در جهاد افغانستان حضور داشت و بعدها به القاعده پیوست

-کتاب «الولاء والبراء؛ عقیدة منقولة وواقع مفقود» اثر ایمن الظواهری (متولد 1951 م) پزشک مصری بود که به پاکستان و سپس افغانستان رفت و به همراه اسامه بن‌لادن، عنوان یکی از رهبران اصلی سازمان القاعده فعالیت کرد.

-مقالات عمر عبدالرحمن، مانند «قولوا للظالم لا، الشریعة الإسلامیة شریعة کاملة»

-رساله‌های جهیمان بن سیف العتیبی نیز بر پاره‌ای از سلفی‌های جهادی زمانه‌شان تأثیرگذار بوده‌اند؛ چنانکه در زمانه‌اش، به پیدایش جریان نظامی «جماعت حرم» یا «جماعت جهیمان» در عربستان سعودی انجامید.

4. معرفی چند کتاب

در اینجا شایسته است تا برخی از منابعی که مطالعه آنها جهت فهم وقایع جاری جهان اسلام و مسایل فکری آن اهمیت دارد، پیشنهاد شود:

- آثار آیت‌الله میرزا خلیل کمره‌ای

- آثار آیت‌الله حاج شیخ محمدعلی تسخیری که بهترین دیدگاه های تقریبی را با علم و آگاهی و خلوص نیتی والا ارائه داده است.

- کتاب «نقض الفریضة الغائبة» اثر شیخ جاد الحق علی جاد الحق که نمونه ای از نقدهای علمای الأزهر بر جریانات تکفیری معاصر است. شیخ جاد الحق علی جاد الحق (1917 - 1996 م) از علمای بزرگ الازهر، مفتی کشور مصر (1398 - 1402) و شیخ جامع الأزهر (1402 - 1417 ه.ق) بود. مجموعه فتاوی او با عنوان «الفتاوى الإسلامیة» منتشر شده است.

- کتاب «وهابیان» اثر عالم بزرگوار علی اصغر فقیهی که بررسی منصفانه‌ای از تاریخ وهابیت را ارائه داده است.

- کتاب «برهان در رد تحریف قرآن» اثر آیت‌الله میرزا مهدی بروجردی که از آثار مهم در پاسخ به شبهه تحریف قرآن و رد اتهامات برخی شیوخ وهابی است.

- کتاب «دریغ است ایران که ویران شود» اثر فرامرز رفیع‌پور که بررسی دیدگاه‌های او درباره توسعه و تضاد و به ویژه نقش استعمارگران در تشدید تضاد و درگیری در جوامع اسلامی حاوی نکات جالب‌توجهی است.

چه باید کرد؟

مشکل اصلی در مقابله با شیعه‌هراسی در جهان اسلام به خودمان و اصلاح خودمان باز می‌گردد. تا خودمان را اصلاح نکنیم، نمی‌توانیم به صورتی جدی و سازنده در جهان اسلام فعالیت کنیم. مقدم بر همه مسائل، «ضرورت ایجاد تحول در مراکز مطالعات راهبردی کشور» است. برای مثال، از میان مواردی بی‌شُمار، پایان‌نامه کارشناسی ارشدی دانشگاهی در شهر تهران درباره «نهضت اسلامی تاجیکستان» با نمره عالی (20) پذیرفته شده است و آن پایان نامه کپی‌ تمام ‌عیاری از کتاب «اس‍لام‌ و ن‍ه‍ض‍ت‌ اس‍لام‍ی‌ در ت‍اج‍ی‍ک‍س‍ت‍ان‌ م‍ع‍اص‍ر» اثر شمس الحق نور است. در اینجا آیا دانشگاه می‌تواند ادعا کند که کارشناسِ مسایل تاجیکستان تربیت کرده است؟ آیا جز این است که اساتید آن پایان نامه تنها به ارتقای شغلی خود اندیشیده‌اند و حتی دم‌ دست‌ترین کتاب در آن زمینه را نخوانده‌اند؟ اشاره‌ای به خرید و فروش وسیع مقاله و پایان‌نامه و کتاب نمی‌شود که خوانندگان ارجمند و گرامی خود شاهد تبلیغاتِ سنگین و رقابت نفس‌گیر آن بر در و دیوارهای شهرها هستند.

از سویی دیگر، متأسفانه جز برای عده‌ای معدود از اساتید بزرگ کشور، ارتقای اعضای هیأت علمی به استادی، بیش از آنکه بازتاب استاد شدن آنان باشد، ابزاری برای استاد شدن، مهم شدن، رئیس شدن و ... بوده است. اینان حال و حوصله ساعت‌ها پشت میز نشستن و مطالعه و یادداشت برداشتن را ندارند و تنها در اندیشه ریاست و پست و مقام هستند؛ و به تعبیر خوب دکتر فرامرز رفیع‌پور در کتاب «موانع رشد علمی ایران» استادان توسعه‌ای هستند که نتیجه عملکردشان تنها فرصت‌سوزی است.

باز باید گفت که متأسفانه منبع‌شناسی و رصد کردن تحولات و وقایع جهان اسلام در مراکز پژوهشی کشور مورد اعتنا نیست. منبع‌ شناسی به‌عنوان مادرِ پژوهشها و مطالعات راهبردی است. ما تا منبع ‌شناسی نکنیم، تا وقایع و حوادث را در طول تاریخ رصد نکنیم، متوجه ماجراهایی که در پیرامون ما جریان دارد، نخواهیم شد و نقاط ضعف و قوت خود و حریف را نخواهیم شناخت.

بخشی از مراکز پژوهشی کشور باید به منبع شناسی و رصد تحولات کشورهای همسایه و منطقه خاورمیانه و جهان اسلام اختصاص یابد. کسانی که وقایع و منابع را رصد می‌کنند به ‌خوبی می‌دانند که وقایع کنونی در عراق و سوریه تازه آغاز یک اتفاق بزرگ است و باید آن را جدی گرفت.

از سوی دیگر به ‌طور طبیعی برنامه‌ها و سیاست‌های همه گروه‌ها، پژوهشکده‌ها و مراکز پژوهشی کشور با گذشت زمان نیازمند تجدیدنظر و بازسازی بر اساس نیازهای روز جامعه هستند که در این میان لازم است بررسی مسائل و مشکلات شیعیان در روزگار حاضر و نیز رصد مستمرِ مخالفان شیعه و دشمنان وحدت و تقریب مذاهب اسلامی، در محور توجه واقع شود و مراکز پژوهشی به تأسیس بانک‌های اطلاعاتی و بایگانی قابل رجوع هرگونه منابع شنیداری، دیداری و نوشتاری دوستان و دشمنان وحدت اسلامی اهتمام کنند.

مراد مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) از بیداری اسلامی این نیست که درباره بیداری اسلامی صحبت کنیم و فلسفه ‌بافی کنیم؛ بلکه مراد ایشان آن است که هر کس در جایگاه فردی و اجتماعی خود در قبال حقوق و تکالیفش و در قبال دیگران، در قبال جامعه و جهان اسلام بیدار باشد. حضرت پیامبر اکرم صلی‌الله علیه‌ و آله به روایت حضرت امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «مَنْ أَصْبَحَ لَایَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ، وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یُنَادِی: یَا لَلْمُسْلِمِینَ، فَلَمْ یُجِبْهُ، فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ‏.» اجابت به ندای یاری‌خواهی مسلمانان و شیعیانِ روزگار حاضر گاه در خط مقدم جبهه‌هاست و گاهی هم در پژوهش و رصد کردن و به‌روز بودن اطلاع‌رسانی علمی دربارة وقایع دردناک سوریه و عراق و بحرین و لبنان و پاکستان.

اینکه مادران داغدار شهیدان شیعه پاکستانی، جهت احقاق حقشان از به‌ خاک‌سپاری فرزندان شهیدشان امتناع کرده‌اند؛ اینکه بزرگ‌ترین جریان تربیت دانشجو - استاد در عربستان سعودی بر ضد جریان تقریب و وحدت اسلامی شکل‌گرفته است؛ اینکه به‌صورت‌ روزافزونی فعالیت گروه‌های تکفیری و عملیات تروریستی در جهان اسلام بر ضد شیعیان افزایش‌ یافته است، اینکه رسانه‌های ماهواره‌ای و اینترنتی ضد شیعی و ضد وحدت اسلامی در جهان اسلام بیش‌ازپیش توسعه‌ یافته‌اند، اینکه صدها و هزاران کتاب و رساله دانشگاهی جدید علیه تشیع در حال تألیف و انتشار است و ... همگی وظایف سنگین مراکز مطالعاتی کشور را در قبال عمل به دستور رسول خدا صلی‌الله علیه‌ و آله گوشزد می‌کنند.

دکتر کامیار صداقت

عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


منبع: خبرگزاری فارس - 93/08/10 - 07:01  - شماره: 13930807001134

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930807001134

بازنشر: سایت قوه قضائیه - ستاد حقوق بشر

http://www.humanrights-iran.ir/news-42759.aspx

 باز نشر: سایت‌ مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی 

http://www.taqrib.info/persian/index.php?option=com_content&view=article&id=2029:1393-08-10 


 

اخبار     معرفی     کتاب‌ها     مقالات   یادداشت‌ها  مصاحبه‌ها    سخنرانی‌ها       

وحدت اسلامی  بخش ویژه مناسبت های مذهبی  سخن علمای معظم اسلام   

ویژه حوزه علمیه مشهد                درسگفتار  روش تحقیق  

 در خصوص از میان رفتن پاره‌ای از مطالب وب‌نوشت

تنها راه‌ حل مشكلات فهم عوامل تمدن‌‌ساز و تمدن‌برانداز است


 به گزارش خبرگزاری مهر، مالك بن‌ نبی اندیشمند الجزایری است كه اندیشه‌های او به دلیل نبوغ فكری و نگاه تمدنی‌اش، امروزه نیز برای جهان اسلام آموزنده است. وی جهت ریشه‌یابی مشكلات جهان اسلام، با طرح دیدگاهی تمدنی كوشید به عناصر اصلی مورد نیاز جهت اصلاح جوامع اسلامی بپردازد. او جوهره‌ مشكل هر ملتی را مشكلی تمدنی می‌دانست و معتقد بود كه تنها راه‌حل مشكلات، فهم عوامل تمدن‌‌ساز و تمدن‌برانداز است. به اعتقاد مالك بن ‌نبی، پیش‌نیاز هر مطالعه‌ آگاهانه و فراگیر از جوامع، كسب «دانش تمدنی» است؛ زیرا حركت جوامع متمدن، مانند هر پدیده‌ انسانی دیگر، تابع سنت‌ها و قوانین اجتماعی و تاریخی ثابتی است كه احاطه و درك آن‌ها لازمه‌ هر گونه كوشش در جهت شكوفایی و بازگرداندن عظمت یك ملت است.    

  

 مقدمه 

مقاله‌ حاضر گزارشی كوتاه درباره‌ زندگی و اندیشه‌های مالك بن ‌نبی است كه در سیاق نظریه‌اش در باب تمدن ارائه می‌شود. دوران بن‌نبی و بلكه دو سده پیش از او، دوران تأمل درباره‌ی تمدن اسلام و غرب است. در ابتدا مقایسه‌ی تمدنی، به دلیل قدرت نظامی استعمار غرب، عمدتاً درباره‌ی ارتش بود؛ چنان كه ادبیات تجهیز و مُدرن‌سازی ارتش، در آثار نویسندگانی چون التسولی، ابن عزوز، الكردودی (‌در دهه‌های ۱۸۴۰‌ـ‌۱۸۶۰م‌) مشهود است (السید، ۲۰۰۰: ۵۳ و ۵۴)؛ اما به سرعت این مواجهه، قالبی فرهنگی یافت و به قبول یا رد علم، فرهنگ و تمدن غرب اختصاص یافت و به ‌تدریج در موضوعاتی چون سكولاریسم (Secularism)، زن و ارزش‌های اسلامی‌عربی، خانواده، مسئله‌ی تجدد و تجدد كاذب و مانند آن وارد شد. از باب نمونه و نه حصر، برخی از متفكران عرب سده‌ی بیستم میلادی كه در باب تمدن اسلام و غرب، هر یك از زاویه‌ای به بررسی پرداخته‌اند، عبارت‌اند از: محمد حسین هیكل (۱۸۸۸‌ـ‌۱۹۵۶م) در كتاب «الایمان و المعرفه‌ و الفلسفه» و عباس محمود العقَّاد (۱۸۸۹‌ـ‌۱۹۶۴م) در آثاری چون «اثر العرب فی الحضاره‌ الأوربیه» و «الإسلام فی القرن العشرین» كه مقایسه‌هایی میان تمدن اسلام و غرب انجام داده‌اند.

حسن البنا نیز با پایه‌گذاری الإخوان‌المسلمین، موجب پدید آمدن مباحث تأثیرگذاری در قالب یك سازمان اسلامی شد كه از آن جمله در دهه‌ی ۱۹۴۰م، كه مصادف با اوج فعالیت‌های بن‌نبی بود، می‌توان به آثار عبدالقادر عوده، مانند «الإسلام و أوضاعنا القانونیه»، «الإسلام و أوضاعنا السیاسیه» و «التشریع الجنائی الإسلامی» اشاره كرد كه در صدد معرفی اسلام به‌ عنوان دینی است كه برای همه‌ی امور اجتماعی و سیاسی جامعه برنامه دارد.

سید قطب (۱۹۰۱‌ـ‌۱۹۶۶م) نیز با آثاری چون «الإسلام و مشكلات الحضاره»، «معركه الإسلام و الرأسمالیه» و «معالم فی الطریق» چهره‌ای تأثیرگذار است كه با انتقادات خود از تمدن غربی، از آن به «جاهلیت قرن بیستم» تعبیر می‌كرد. محمد كرد علی در كتاب «الاسلام و الحضاره العربیه»؛ انور عبدالملك[۱] (۱۹۲۴م) با ارائه‌ی طرحی تمدنی در ۱۹۶۸م. و مفهوم راهبرد تمدنی در ۱۹۷۳م. (الدوری، ۲۰۰۱: ۵۷۹، ۶۲۸، ۸۸۷ و ۸۸۸)؛ ادوارد سعید كه متأثر از انور عبدالملك[۲]نگرشی انتقادی به شكل‌گیری تمدن جدید غرب داشت و آن را از خلال نقد شرق‌شناسی، امپریالیسم غربی و قدرت رسانه‌های غربی دنبال می‌كرد، از دیگر چهره‌های مطرح در این زمینه هستند.

همچنین باید آثاری را كه بعدها در اواخر سده‌ی بیستم میلادی در رد نظریه‌ی «پایان تاریخ» اثر فرانسیس فوكویاما و نظریه‌ «برخورد تمدن‌ها» اثر ساموئل هانتینگتون (۱۹۲۴‌ـ‌۲۰۰۸م) نوشته شده است، بدان افزود كه در غالبِ موارد هرگز از فضای داخلی جهان عرب خارج نشده‌اند. مشكل اصلی این ردیه‌نویسی‌ها آن بود كه نویسندگان آن، پاسخ‌های خود را به ‌صورتی راهبردی و آینده‌نگر ارائه نداده‌اند، هرچند اندیشمندان اسلامی كوشیدند تا از خلال آن به مبانی تمدنی اسلام در برابر غرب بپردازند؛ اما راهبردی‌ترین دیدگاه تمدنی در جهان اسلام متعلق به شاگردان مكتب تقریب و وحدت اسلامی بود كه برخاسته از جریان اصیل فكری، رویكردِ تقریب و وحدت اسلامی را به عنوان پیش‌شرط احیای تمدن اسلامی و پاسخی منطقی به سلطه‌ی تمدنی غرب برگزیدند و عملاً در پی وحدت اسلامی برآمدند. از میان چهره‌های شاخص آن در جهان عرب می‌توان به محمد عبده (۱۸۴۹‌ـ‌۱۹۰۵م)، عبد‌المجید سلیم (۱۲۹۹‌ـ‌۱۳۷۴ق) و محمود شلتوت (۱۸۹۳‌ـ‌۱۹۶۳م) اشاره كرد.

با این توضیح، اینك به بررسی اندیشه‌های مالك بن‌نبی، یكی از معروف‌ترین نظریه‌پردازان تمدنی در روزگار خود، می‌پردازیم.

زندگی مالك بن‌ نبی

مالك بن‌نبی (۱۹۰۵‌ـ‌۱۹۷۳م) مهندس و اندیشمند الجزایری است كه اهتمامی خاص به مطالعات اجتماعی داشت و از بزرگان جنبش اصلاح‌طلب دوران خود در الجزایر به‌ شمار می‌رود. او در قسطنطنیه‌ الجزایر به دنیا آمد. تحصیلات اولیه و متوسطه‌ خود را در زادگاهش و تحصیلات عالیه را در پاریس (در رشته‌ی مهندسی برق) گذراند. نقطه‌ی‌ عطف زندگی‌اش آشنایی با عبدالحمید بن بادیس[۳] (۱۸۸۹‌ـ‌۱۹۴۰م) بود كه از بزرگان اصلاح‌طلب اسلامی الجزایر به شمار می‌رفت. اندیشه‌های او را باید در فضای انقلاب بزرگ الجزایر در نظر گرفت؛ هرچند كه آن به دلیل نبوغ فكری و نگاه تمدنی‌اش، امروزه نیز برای جهان اسلام آموزنده است. بن ‌نبی پس از استقلال الجزایر، مدتی عهده‌دار مدیریت آموزش عالی آن كشور شد. سپس به تأسیس انجمنی موسوم به «جامعه‌شناسی جهان اسلام» مبادرت كرد و اندیشمندان و سیاست‌مداران جهان اسلام را به برپایی كشورهای مشترك‌المنافع[۴] اسلامی فراخواند. از او كتاب‌های بسیاری بر جای ‌مانده است كه منبع فكری قابل ‌توجهی برای نسل پس از خود به شمار می‌رود.[۵] چنان كه گفته شد، دوران حیات مالك بن‌نبی، دوران مبارزه با استعمار غرب (فرانسه) در الجزایر و بسیاری دیگر از سرزمین‌های اسلامی بود و طبعاً بحث استعمار و عوامل انحطاط فكری و اجتماعی جوامع مسلمان در محور نظریه‌پردازی او قرار داشت؛ چنان كه مهم‌ترین كلیدواژگان مورد استفاده‌اش عبارت‌اند از: تمدن، فرهنگ، قابلیتِ استعمار، نزاعِ اندیشه‌ها، اصلاحِ آگاهی اسلامی، كشورهای مشترك‌المنافع اسلامی.

تمدن از دید بن‌ نبی

مالك بن‌ نبی جهت ریشه‌یابی مشكلات جهان اسلام، با طرح دیدگاهی تمدنی كوشید به عناصر اصلی مورد نیاز جهت اصلاح جوامع اسلامی بپردازد. او جوهره‌ مشكل هر ملتی را مشكلی تمدنی می‌دانست و معتقد بود كه تنها راه‌حل مشكلات، فهم عوامل تمدن‌‌ساز و تمدن‌برانداز است (بن‌نبی، ۱۹۸۴: ۱۴). در اینجا باید متذكر شد كه دیدگاه بن‌نبی درباره‌ی تمدن، كاملاً متفاوت با شیوه‌های رایج در مطالعات مردم‌شناسی است كه در انسان‌شناسی نوین مطرح می‌شود. تمدن از دید بن‌نبی دربردارنده‌ی مجموع عواملِ معنوی و مادی است كه این امكان را در اختیار جامعه می‌گذارد تا نیازهای اساسی همه‌ی اعضای آن برآورده شود و این امر از خلال وسایل فرهنگی و تضمینات امنیتی است كه جوامع متمدن به اعضای خود تقدیم می‌كنند (بن‌نبی، ۱۴۲۳: ۴۲). این تحلیل بیانگر توجه مالك بن‌نبی به ارتباط تنگاتنگ حركت جامعه و فاعلیت افراد آن در هر تمدنی است؛ چه آن گاه كه در مسیر رشد و بالندگی قدم می‌گذارد و چه زمانی كه به انحطاط و سستی می‌گراید.

او برای تبیین دیدگاه خود، الگویی تاریخی از تمدن اسلامی ارائه كرده است. از دید او، مقطع زمانی میان نزولِ وحی در غار حراء تا جنگ صفین (به سال ۳۸ق) دوران توازن روح و ماده در تمدن اسلامی است؛ اما از دوران معاویه این توازن از میان رفت. بنابراین در یك دوره، جنبه‌ی روحی تضعیف و جنبه‌ی عقلی تقویت شد كه شامل عصر خلافت اموی و عصر اول خلافت عباسی می‌شود و در دوره‌ای دیگر، غرایز و منفعت‌طلبی شخصی تقویت شدند كه شامل دوران متأخر خلافت عباسی تا عصر انحطاط است. بن‌نبی معتقد است كه تمدن اسلامی، با از میان رفتن سلسله‌ی موحدون[۶] در شمال آفریقا و به رغم فتوحات عثمانی‌ها، در مسیر انحطاط قرار گرفت (بن‌نبی، ۱۴۲۳: ۴۷ و ۴۸). او زمانه‌ی خود را در «مرحله‌ی پس از موحدان»[۷] درك می‌كرد و در پی بازگشت به توازن اصیل تمدن اسلامی بود. از دید او، تمدن اسلامی تعادل میان عناصر روحی و مادی خود را از دست داده است. نمونه‌ای از عدم تعادل را در صوفی‌گرایی محضی می‌توان یافت كه باعث سقوط مرابطون[۸] شد و مقابل آن تمدن غربی كه تنها متكی به ابعاد مادی است و در فقدان معنویت به‌ سر می‌برد (جهامی، ۲۰۰۲: ۳ / ۷۰۶).

از دید بن‌نبی، پیش‌نیاز هر مطالعه‌ی آگاهانه و فراگیر از جوامع، كسب «دانش تمدنی» است؛ زیرا حركت جوامع متمدن مانند هر پدیده‌ی انسانی دیگر، تابع سنت‌ها و قوانین اجتماعی و تاریخی ثابتی است كه احاطه و درك آن‌ها لازمه‌ی هر گونه كوشش در جهت شكوفایی و بازگرداندن عظمت یك ملت است. لذا می‌گوید:

وقتی می‌خواهیم تمدنی را بر پا كنیم، اولین اقدام ضروری، تفكر در آن و در عناصر آن است. همانند شیمیدانی كه برای تشكیل آب، به تفكر در عناصرش می‌پردازد. با تجزیه‌ی آن، عناصر سازنده‌اش را (هیدروژن و اكسیژن) را می‌شناسد. سپس به بررسی قانونی مبادرت می‌ورزد كه به موجب آن، با تركیب این دو عنصر آب ایجاد می‌شود.

بن‌نبی در تشریح عناصر ضروری همه‌ی تمدن‌ها، آن را متشكل از تركیبی اجتماعی از سه عنصر می‌داند كه عبارت‌اند از: انسان، خاك و وقت (جهامی، ۲۰۰۲: ۳/ ۷۰۱). پس مشكلات تمدن نیز شامل سه مشكل است: مشكل انسان، مشكل خاك و مشكل زمان. بنابراین نگرش وی به تمدن، مبتنی بر انباشتن تولیدات تمدنی نیست، بلكه بر پایه‌ی نظریه‌اش در باب انسان و روش‌های تحقق انسانیتش در ضمن محیطِ طبیعی معین (خاك و زمین) است؛ اما چنان كه او اشاره دارد، اساس هر تمدنی، خواه بودایی و خواه اسلامی، در عقیده‌ی دینی است و معتقد است كه در هر تمدنی ریشه‌های اعتقاد دینی قابل شناسایی است، هرچند كه از تعادل خارج شده باشد[۹] (همان؛ ولد أباه، ۲۰۱۰: ۱۳۵ و ۱۳۶). به باور او، روحِ یك تمدن در گرو وجود چهار عامل اساسی است:

۱. رویكرد اخلاقی

۲. رویكرد زیبایی‌شناسی

۳. منطق عملی

۴. صنعت

از این رو، او آسیب‌شناسی مشكلات فراروی جهان اسلام را در قالب سه محور (انسان، خاك و وقت) مورد مطالعه قرار می‌دهد. از دید او، جهان اسلام در مرحله‌ی عالم اشیاء و اشخاص قرار داشته و تا نتواند وارد عالم اندیشه‌ها شود، به رشد و بالندگی دست نخواهد یافت.

از دید او، ویژگی‌های متمایزكننده‌ی تمدن‌ها از یكدیگر بسیار زیادند و هر تمدنی شیوه‌ی انتخاب خاص خود را داراست. تمدن غربی بر پایه‌ی اصول رومی شرك‌آمیزی است كه چشمان او را تنها به اشیای محیطش گشوده است؛ در حالی ‌كه تمدن اسلامی مبتنی بر عقیده‌ای توحیدی و متصل به پیامبران الهی پیشین است كه انسان را به جهان غیب و ماورای طبیعت و به سوی جهان افكار سوق می‌دهد. پیش از اسلام، در جزیره‌العرب، چیزی جز ملتی بدوی زندگی نمی‌كردند كه در صحرایی خشك می‌زیستند و غوطه‌ور در جهل بودند. بنابراین عوامل سه‌گانه‌ی انسان، خاك و وقت، عواملی راكد و خاموش و به عبارت دقیق‌تر، پراكنده بودند و نقشی را در تاریخ ایفا نمی‌كردند؛ اما با نزول قرآن و وحی الهی (إقرأ) بین عناصر سه‌گانه‌ی (انسان، خاك و وقت) ارتباطی تمدن‌ساز حاصل شد. بنابراین از دید بن‌نبی، تمدن جوششی درونی است و نه امری وارداتی. حتی اگر واردات همه‌ی محصولات یك تمدن امكان‌پذیر باشد، باز هم نمی‌توان سخن از انتقال تمدن راند. این تمدن است كه محصولات خود را تولید می‌كند و خنده‌دار است اگر كسی بخواهد تمدنی را از روی محصولاتش بسازد. جهانگردی كه وارد جهان اسلامی می‌شود نمی‌تواند از چمدان سیاسی خود، سوغاتی تمدنی را برایمان به ارمغان بیاورد.

در اینجا بن‌نبی در مقابل كسانی قرار دارد كه معتقدند پیشرفت در گرو تقلید از غربی‌هاست. از این رو، او در غالب نوشته‌های خود، ملل اسلامی را به ضرورت ابداع و جایگزین ساختن روش‌هایی مستقل و متناسب با محیط اسلامی، به جای وارد كردن نظریه‌های اروپایی فرامی‌خواند. تمامی كوشش بن‌نبی متوجه ترغیب انسان مسلمان (كه از دید وی جوهر و ستون اصلی تمدن‌سازی است) به فعالیت و تولید می‌شود. برخی می‌پندارند كه با ورود محصولات غربی، پیشرفت تمدنی حاصل خواهد شد. این سخن بدان معناست كه فرد بیماری، به جای درمان ریشه‌ای بیماری‌اش، به اصلاح سر و صورت خود به منظور پوشاندن معایبش بپردازد. آیا با این كار مشكل او حل شده است؟ مسلماً خیر! پس ضمن آنكه باید در راه جبران عقب‌ماندگی‌ها تلاش كرد، باید متكی به واردات نشد. از دید بن‌نبی، جهان اسلام نیازمند مهندسی است كه علل ویرانی قریب‌الوقوع آن را شناسایی كند، نه آنكه محتاج تاجری باشد كه درون آن را آكنده از اسباب و اثاثیه كند.

بن‌نبی متوجه شده بود تا زمانی كه جامعه‌ای افكار اصلی خود را خود تولید نكند، قادر به ساخت هیچ‌ گونه وسیله‌ای مصرفی یا صنعتی نخواهد شد. لذا بر كسب مهارت، شناسایی مسائل و مشكلات و استقلال در عرصه‌ی افكار تأكید می‌كرد تا در سایه‌ی آن، استقلال سیاسی و اقتصادی محقق‌ شود و قابلیت پذیرش استعمار از میان رود.

قابلیت پذیرش استعمار

بن‌نبی در ریشه‌یابی مشكلات جهان اسلام، به عوامل درونی بسیاری توجه دارد و از نقد غرب‌گرایانی كه از موضع ضعف به دنبال تقلید از تمدن غرب هستند، شدیداً انتقاد می‌كند كه چرا بدون مطالعه و كسب آگاهی لازم، به ترسیم صورت مسئله پرداخته‌اند. آثار آنان به جای آنكه در بنای تمدن امت اسلامی مفید باشد، مبدل به انباری از كلمات پرطمطراق غربی شده است كه به مجرد جدا‌ شدن از محیط تمدنی اصلی خود (غرب)، فاقد حیات می‌شوند. این شیوه از اخذ و گردآوری مطالب موجب تمدن‌سازی نمی‌شود. مسلمانان اگر هزار سال از غرب تقلید كنند، باز هم چیزی به دست نخواهند آورد، زیرا محصولات یك تمدن، مایه‌ی تشكیل تمدن نمی‌شوند. در اینجا او به نكته‌ی ظریف دیگری توجه می‌نماید و آن اینكه غرب‌زده‌ها و روی‌آورندگان تقلیدی به افكار غرب، تنها سطوح تمدن غرب را مشاهده كرده و از آن گزارش می‌دهند كه بن‌نبی از آن با عنوان افكار مرده یا افكار كشنده یاد می‌كند. البته او توجه خاصی به گرفتن الهام از تجربه‌ی مواجهه‌ی ژاپن با غرب (و نه تقلید از ژاپن) دارد (بن‌نبی، ۲۰۰۲: ۱۵۱).

ژاپنی‌ها در مواجهه با غرب، فعالانه وارد میدان شدند. آنان ضمن حفظ ارزش‌ها و اخلاقیاتِ انسان ژاپنی، به دنبال اخذ علوم غرب برآمدند؛ در حالی‌ كه مسلمانان به رغم كوشش‌هایی كه پیشگامان عصر نهضت متقبل شدند، هنوز هم یك جامعه‌ی عقب‌افتاده هستند، زیرا قادر به تعامل علمی و انتقادی با غرب نیستند. آیا مشكل در طبیعت فرهنگِ غربی است؟ یا در نوع ارتباط ما با این فرهنگ؟ در اینجا بن‌نبی به طرح پرسشی در زمینه‌ی تفاوت ماهوی دانشجوی اعزامی ژاپنی به غرب با همتای مسلمانش می‌پردازد. چرا یكی عمق تمدن را می‌بیند و دیگری تنها مقلد ظواهر ناچیز آن تمدن می‌شود؟ اگر ژاپن قادر به پایه‌ریزی جامعه‌ی متمدنی شد به این دلیل است كه توانست از مجرایی صحیح وارد عالم اشیا شود. دانشجوی ژاپنی می‌كوشد تا تمدن غربی را به نسبت نیازهایش بیاموزد و نه برای هواوهوس‌هایش؛ درست بر‌ خلاف آنچه در میان بسیاری از دانشجویان مسلمان رایج است. این‌چنین بخش مهمی از آثار بن‌نبی در رد غرب‌گرایانی نوشته شده است كه ملاكی برای نحوه‌ی اقتباس از غرب ندارند و قائل به اخذ هر چیز غربی‌اند. ژاپن زمانی ژاپن شد كه قادر به ترسیم معیاری در اخذ تمدن غربی بر اساس تعریف خود از نیازهای ژاپن شد.

بن‌نبی پرسش مهم دیگری را نیز مطرح كرده است و آن اینكه آیا باید استعمار را علت مشكلات جهان اسلام دانست یا نتیجه‌ی آن‌ها؟ او در پاسخ به این سؤال، یكی از معروف‌ترین دیدگاه‌های خود را ارائه داد و آن مبحث «قابلیت پذیرش استعمار» بود. استعمار نمی‌تواند بر ملتی حاكم شود، مگر آنكه آن ملت استعداد ذاتی برای پذیرش استعمار را دارا باشد و البته استعمار نیز به ساخت و تقویت این قابلیت مبادرت می‌كند (جهامی، ۲۰۰۲: ۳ / ۱۱۶). از سویی استعمار به شكلی روش‌مند و با بهره‌گیری از ابزار مختلف (مانند ابزار ارتباطات) وارد شده و از سوی دیگر، غالب مستعمرات از ارزش اندیشه در تحولات اجتماعی خویش بی‌اطلاع‌اند. استعمار «فكر را نازا و سیاست را نابینا می‌كند.» (همان: ۳ / ۱۱۴) و «دائماً به گشودن عرصه‌هایی نوین در ایجاد نزاع فكری مشغول است.» به نحوی كه ملل مستعمره قادر به پیش‌بینی مكان ورود آن نیستند و هجوم استعمار درست از ناحیه‌ای صورت می‌پذیرد كه كمترین فكری برای آن شده است (همان منبع: ۳ / ۱۱۵).

لذا نمی‌توان مسئله را صرفاً امری درونی تلقی كرد. در اینجا او به عنوان یك آسیب‌شناس اجتماعی وارد بحث شده و چنان كه خود اشاره می‌كند: «ما باید به مانند دانشمندان اجتماعی و نه به مثابه‌ی یك سیاست‌مدار، به بررسی استعمار بپردازیم.» «كید استعمار همانند كید شیطان ضعیف است؛ اما همان گونه كه توجه دائمی به كید شیطان واجب است، توجه به كید استعمار نیز الزامی است.» (همان منبع: همان جا) استعمار چون هنرمند ماهری است كه به اشكال مختلف، در صدد نواختن موسیقی اختلاف فكری در جوامع اسلامی است (همان: ۳ / ۱۱۵). او برای نشان دادن مفهوم قابلیت استعمار، به ضرورت وجود اندیشه و اندیشیدن در جوامع اسلامی اشاره می‌كند.

تفاوت دو شناخت از (آب) مثال ساده و در عین ‌حال عمیقی است. تفاوت زیادی بین شناخت فردی كه آب را به جهت رفع تشنگی و یا آبیاری زمین می‌شناسد، با شناخت فردی موجود است كه علاوه بر این شناخت، به دنبال یافتن عناصر آب و نحوه و شرایط تركیب آن‌ها به جهت ساخت آب است (همان: ۳ / ۱۱۸). هدف بن‌نبی رسیدن جوامع اسلامی به حالت دوم است. می‌توان مسئله را از طریق تشبیه معروف افلاطون بیان كرد: شناخت حاصله برای كسانی كه در غار به سر می‌برند، شناخت سایه‌ها و نه حقیقت آن‌هاست. حقیقت در بیرون از غار و نه در توهمات آنان موجود است (همان: ۳ / ۱۱۸ و ۱۱۹). آیا جوامع اسلامی با اكتفا به شناخت حاصله از سایه‌ها، قادر به دریافت حقایق خواهند بود؟

استعمار زمانی پیش از دخل و تصرف در امور مستعمرات خود، به مطالعه‌ای عمیق بر شرایط روانی ساكنان آن مبادرت كرد. پس مسئله‌ی اصلی علم استعمار و جهل ساكنان مستعمرات است. بن‌نبی به دنبال یافتن اسباب انحطاط جوامع اسلامی، متوجه وضعیت كنونی انسان مسلمان می‌شود. خودمحوری‌های موجود در جوامع اسلامی، در كنار سیطره‌ی پیروان طریقه‌های صوفیه، منجر به شكل‌گیری ذهنی عاجز از تفكر شد. هرچند مدنیت غربی بسیاری از قواعد جامد حاكم بر این جوامع را از میان برداشت، اما توجه شود كه خود آن مدنیت هم ذاتاً در حال انحطاط است و به هیچ‌ وجه قادر به یاری جوامع مسلمان به گسترش فضایل اخلاقی در میانشان نیست (الحاج، ۲۰۰۰: ۱۲).

وی پس از بررسی تاریخ و فلسفه‌ی بشری و به ویژه تاریخ تمدن اسلامی، به این نتیجه رسید كه سیر ملت‌ها تابع نظامی دوری است. هر تمدنی مرحله‌ای از زایش و سرانجام، انحطاط و زوال را تجربه می‌كند. اگر به اشیا از وجه آفرینشی نگاه كنیم، معلوم می‌شود كه تمدن چون خورشید حركت می‌كند؛ گویی دور زمین می‌چرخد و افق ملتی را روشن می‌نماید و سپس به افق ملتی دیگر متحول می‌شود. در اینجا مالك بن‌نبی متوجه وجود سنت‌های الهی حاكم بر عالم از سویی و از سوی دیگر، ضرورت ادراك این سنت‌ها و قوانین است (بن‌نبی، ۲۰۰۲: ۱۵۶). كسی كه بیداری و پیشتازی تمدنی بخواهد، باید مطابق هدایت آن حركت كند؛ اما كسانی كه احترام آن را نگاه نمی‌دارند و عبرت‌ها و اهداف آن را ادراك نمی‌كنند، حركتشان حركتی آشفته و فاقد ضابطه و بی‌هدف است. از دید او این از سُنت‌های تاریخ است كه به ملت‌های فرورفته در خواب، توجهی نكند. آن‌ها در رؤیاهای خود شادمان‌اند و در سلطه‌ی ستمكاران سركش غمگین و ناراحت‌اند.

بنابراین بن‌نبی معتقد است كه به جهت خروج مسلمانان از فضای رخوت و خواری‌ای كه در آن به سر می‌برند، باید مسلمانان سنت‌های ثابت خدا در عالم هستی را ادراك كنند؛ زیرا تنها با این ادراك، حركت آنان در تاریخ، حركتی ثابت و هدفمند خواهد شد. حال آنكه اكنون حركتی كوركورانه و تابع تصادف بر آنان حاكم است. زمانی كه موقعیت خود را در دوره‌ی تاریخ معین كنیم، شناسایی عوامل نهضت یا سقوط در زندگی‌مان آسان می‌شود و شاید بزرگ‌ترین ناراستی و انحراف از طریق تاریخ، از عدم شناخت نقطه‌ای كه تاریخ خویش از آن آغاز شده است باشد و شاید بزرگ‌ترین خطای رهبران جوامع اسلامی آن باشد كه این ملاحظه‌ی اجتماعی را از حساب خود ساقط می‌كنند. فاجعه از همین جا شروع می‌شود و موجب می‌شود تا قطار جوامع از راه خود خارج و به حركت‌ها و تكان‌های بی‌برنامه دچار ‌شود.

نمی‌توان شاهد تحول بنیادینی در حال و روز جهان اسلام در قبال جهانی‌سازی گردید، مگر آنكه به تدریج تحولی درونی در انسان‌های جوامع اسلامی ایجاد شود (قرآن مجید، الرعد: ۱۳). از دیدگاه بن‌نبی، در قبال استعمار، باید روش‌های اندیشه را اصلاح كرد و دانش تمدنی را آموخت. به عبارت دیگر، به جای مشاهده‌ی ظواهر تمدن، عوامل قوت و ضعف آن را درك كرد و شناخت و آن را در جوامع اسلامی بومی كرد تا با شكل‌گیری ادراكی فراگیر در جوامع اسلامی از عوامل رشد و انحطاط تمدن، قابلیت استعمار از میان برود.

در خاتمه اشاره‌ای كوتاه به طرح «كشورهای مشترك‌‌ اسلامی» او خالی از لطف نیست. او در اثنای جنگ سرد، به این نكته‌ی مهم پی برده بود كه نباید به اختلافات رویه‌ای كشورهای غربی دل‌خوش كرد. به رغم تمامی اختلافات موجود بین مسكو‌ـ‌واشنگتن، آن‌ها میان خود همكاری و هماهنگی برقرار كرده‌اند؛ اما مسلمانان به رغم آنكه دارای تمدنی واحدند، فاقد همكاری‌اند.

او در طرحی قابل‌ توجه، تمدن اسلامی را بر شش واحد مختلف تقسیم كرد كه از ظرفیت همكاری بالایی برخوردارند:

۱. جهان اسلامی‌عربی

۲. جهان اسلامی‌ایرانی

۳. جهان اسلامی‌مالزی

۴. جهان اسلامی‌آفریقایی

۵. جهان اسلامی‌اروپایی

۶. جهان اسلامی‌‌چینی و مغولی.

همكاری میان این واحدها در دو عرصه‌ی فرهنگ و سیاست امكان‌پذیر است. هم قابلیت‌ها و وجوه اشتراك فرهنگی این جوامع و هم منافع سیاسی موجود در این واحدها، می‌تواند مجالی مناسب برای خروج از حوزه‌ی استعمار و بازار غربی ایجاد نماید؛ به ویژه آنكه حوزه‌ی این شش واحد اسلامی، بخش وسیعی از جهان را در بر می‌گیرد. رضوان السید درباره‌ی اهمیت دیدگاه بن‌نبی می‌نویسد:

طرح تمدنی مالك بن‌نبی (اگر چنین تعبیری درست باشد) چندین نشانه و ویژگی دارد كه آن را در موقعیتی متمایز و یگانه در بین انگاره‌های اسلام‌گرایان معاصر از تمدن و سرنوشت تمدنی قرار می‌دهد. وی در آغاز، تمدن غربی را در مسیر فروپاشی نمی‌بیند، اما در همان حال، امكانی حقیقی برای پیوند با آن نمی‌بیند و به تعبیر دقیق‌تر، وی امكانی برای گرایش به منطق و رفتار تمدن غربی نمی‌یابد؛ اما این امر او را به پی‌ریزی انگاره‌ی فلسفی‌ای مخالف یا موافق با تمدن غرب نمی‌كشاند، بلكه حتی پس از مقدمات مبنایی پیرامون چارچوب طبیعی تمدن، به سرعت به طرحی ژئواستراتژیك منتقل می‌شود كه نكته‌ی جالب‌ توجه در آن این است كه در این طرح، بر خلاف طرح‌های دیگر اسلام‌گرایان، فرهنگ، منافع و چالش‌ها (در كنار دین) نقش مهمی را بر عهده دارند (السید، ۱۳۸۳: ۶۸).

كتاب‌نامه:

قرآن مجید

الحاج، كمیل (۲۰۰۰م)، الموسوعه‌ المُیسره فی الفكر الفلسفی و الاجتماعی، بیروت (ط ۱)، مكتبه لبنان ناشرون.

بن‌نبی، مالك (۲۰۰۲م)، مشكلات الحضاره وجهه العالم الاسلامی، ترجمه‌ی عبدالبور شاهین، دمشق، دارالفكر.

بن‌نبی، مالك (۱۹۸۴م)، شروط النهضه دمشق، دارالفكر للطباعه‌ و النشر.

بن‌نبی، مالك (۱۴۲۳ق)، مشكله الآفكار فی العالم الإسلامی، (ط ۲)، دمشق، دارالفكر.

جهامی، جیرار (۲۰۰۲م)، موسوعه مصطلحات الفكر العربی و الاسلامی المعاصر و الحدیث (۱۹۴۰‌ـ‌۲۰۰۰)، بیروت (ط ۱)، دار‌الكتاب اللبنانی.

الدوری، عبدالعزیز و آخرون (۲۰۰۱م)، نحو مشروع حضاری نهضوی عربی، بحوث و مناقشات الندوه‌ الفكریه‌ التی نظمها مركز دراسات الوحده‌ العربیه‌، بیروت (ط ۱)، مركز دراسات الوحده‌ العربیه‌.

السید، رضوان؛ بلقزیز، عبد‌الاله (۲۰۰۰)، ازمه‌ الفكر السیاسی العربی، دمشق (ط ۱)، دارالفكر.

السید، رضوان (۱۳۸۳ش)، اسلام سیاسی معاصر در كشاكش هویت و تجدد، ترجمه‌ی مجید مرادی، تهران، چاپ اول، انتشارات بازشناسی اسلام و ایران.

صداقت ثمرحسینی، كامیار (۱۳۹۲ش)، ابن‌خلدون، تهران، چاپ اول، آفتاب توسعه.

ولد أباه، السید (۲۰۱۰م)، أعلام الفكر العربی مدخل إلی خارطه‌ الفكر العربی الراهنه. بیروت (ط ۱)، الشبكه‌ العربیه للأبحاث و النشر.

پی نوشتها:

 [۱]برخی از آثار او عبارت‌اند از: در اسات فى الثقافه الوطنیه، الفكرالعربى فى معركه النهضه، نهضه مصر (۱۹۸۳)، ریح الشرق (۱۹۸۳)، تغییر العالم (۱۹۸۵)، الشارع المصرى والفكر (۱۹۸۹)، الإبداع والمشروع الحضارى (۱۹۹۱)، المواطنه هی الحل (۲۰۰۷).

[۲] مقاله‌ی «شرق‌شناسی در بحران»، اثر انور عبدالملك، از اثرگذارترین نقدهای وارده بر شرق‌شناسی در دهه‌ی ۱۹۶۰م. است كه به سال ۱۹۶۳م. در مجله‌ی دیوژن (انتشاراتِ یونسكو) چاپ شد. او شرق‌شناسی را متأثر از نژادپرستی و اروپامحوری می‌دانست و بر كاركردهای استعماری آثارشان تأكید می‌نمود كه موجب می‌گشت تا شرق واقعی نادیده گرفته شود.

[۳] شیخ عبدالحمید بادیس مبلغ و مفسر الجزایری و بنیان‌گذار «جمعیه العلما» در الجزایر و مؤسس مجله‌ی «الشهاب» بود. نشانی وب‌گاه وی binbadis.net است.

[۴] commonwealth

[۵] برخی از آثار وی عبارت‌اند از: بین الرشاد و التیه، تأملات، دور المسلم و رسالته، شروط النهضه، الصراع الفكری فی البلاد المستعمره، الفكره الإفریقیه الاسیویه، فكره كمنولث إسلامی، مشكله الأفكار فی العالم الاسلامی، مشكله الثقافه، وجهه العالم الاسلامی.

[۶] سلسله‌ای از فرمانروایان مسلمان شمال آفریقا و اندلس (۵۱۵‌ـ‌۶۶۸ق) که به وسیله‌ی ابن‌تومرت تأسیس شد و به مبارزه با دولت‌های مسیحی پرداخت و سرانجام بنومرین آن را ساقط کردند.

[۷] مرحله‌ی مابعدالموحدین.

[۸] سلسله‌ای از فرمانروایان مسلمان اندلس و آفریقای غربی (۴۴۷‌ـ‌۵۴۱ق) که سرانجام به دست نخستین فرمانروای سلسله‌ی موحدون منقرض شد.

[۹] مالک بن‌نبی سخت متأثر از ابن‌خلدون بود. ابن‌خلدون نیز در نظریه‌اش در باب ایجاد تمدن، به آگاهی دینی توجه ویژه‌ای کرده است و می‌نویسد: «...آیین دینی باعث از میان رفتن رقابت و كشمكش و حسادت موجود در میان اهل عصبیت می‌شود و توجه را تنها به سوی حق معطوف می‌سازد. پس اگر برای اهل عصبیت، آگاهی[۹] در كار خویش حاصل شود، هیچ‌ چیز جلودارشان نخواهد بود...» (صداقت ثمرحسینی، ۱۳۹۲: ۴۶)

*نویسنده: دكتر كامیار صداقت ثمرحسینی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

منبع: فصلنامه علوم انسانی اسلامی صدرا، شماره ۱۱ و ۱۲، پاییز و زمستان

بازتشر در خبرگزاری مهر سرویس دین و اندیشه

شناسهٔ خبر: 2519957 دوشنبه ۱۰ فروردین

مصاحبه با خبرگزاری دانشجو  28 / 10 / 1392: اقدامات تفرقه‌افکنانه جریانِ لندن نشین با استفاده از نام

گروه اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛  این روزها نمی توان از تلاش برخی گروه ها و جریان های منحرف که همه توان و نیروی خود را خرج مقابله با وحدت مسلمانان نموده، برای ایجاد تفرقه میان مسلمانان و بالا گرفتن نزاع و دشمنی میان آنان و در نتیجه تضعیف اسلام تلاش نموده اند، چشم پوشی کرد؛ لذا به بهانه میلاد حضرت ختمی مرتبت و نامگذاری هفته وحدت در گفتگو با دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی؛ عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، به بررسی و ریشه یابی اعتقادات و رفتارهای برخی از این گروه ها و جریان های انحرافی پرداخته ایم. 

«خبرگزاری دانشجو»- مهم‌ترین آسیب‌های فرا روی حوزه‌های علمیه ناشی از چه عواملی است؟
 ثمر حسینی: حوزة علمیه مکان آموزش علوم آل محمد (ص) است. علمای شیعه همواره تاکید کرده‌اند که علم باید توأم با عمل باشد و این اقتضای آن علوم شریف است، یعنی تعلیم علم باید همراه با انجام واجبات و ترک محرمات و عمل به سنت نبوی و اخلاق اسلامی باشد.

علمای شیعه همواره تاکید کرده‌اند که علم باید توأم با عمل باشد

هرگاه فراگیری این علوم بدون تهذیب نفس باشد، خطراتِ عدیده‌ای برای افراد و بلکه کل جامعه ایجاد می‌کند و اگر خوب دقت شود، فرقه سازی‌ها و دعاوی باطل آنان ناشی از عدم تهذیب نفس و عدم پایبندی به تقوای الهی بوده است.بسیاری از انحرافات سیاسی افراد ناشی از عدم تهذیب نفس است

 ضرورت تهذیب نفس و اهمیت ویژه آن در فراگیری علوم الهی سخت مورد توجه و اهتمام مرحوم حضرت امام خمینی (ره) بود. اینکه حتی علمای بزرگ شیعه خود را بی‌نیاز از حضور در درس اخلاق و تذکر و یادآوری مباحث آن ندانسته‌اند عظمت مطلب را می‌رساند. بسیاری از انحرافات سیاسی افراد و یا شتاب در انتشار رساله عملیه و مانند آن ناشی از عدم تهذیب نفس و تمایل به قدرت و شهوات نفسانی بوده است.

علاوه بر این‌ها جامع‌نگری نیز از ویژگی‌هایی است که هر فرد حوزوی باید داشته باشد. این موضوع در آثار و سخنان مرحوم حضرت امام خمینی (ره) و نیز مرحوم علامه عبدالحسین امینی (ره) و مقام معظم رهبری و بسیاری دیگر از علما و نویسندگان دیده می‌شود. محمدرضا حکیمی به درستی در وصف علامه امینی می‌نویسد که «او درک می‌کرد که جهان، امروز صاحب صدها جریان فکری، فلسفی، سیاسی، تربیتی، اقتصادی و نظامی بین‌المللی است؛ بنابراین، مرزبان حماسۀ جاوید و سرپرستی کلیت مواریث علمی و حقوقی و اجتماعی و سیاسی و اقدامی علی و آل علی را نمی‌‌توان فدای چند سال فقه و اصول خواندن و طلبگی کردن فلان آقا کرد.»

اگر آموزش حوزوی همراه با تهذیب نفس نباشد احتمال افتادن در مسیرهای انحرافی افزایش می‌یابد

حال اگر آموزش حوزوی همراه با تهذیب نفس نباشد و یا آن جامع‌نگری لازم در علوم حوزوی کسب نشود، احتمال افتادن در مسیرهای انحرافی و نادرست افزایش می‌یابد برای مثال، علامه وحیدی از نوادگان مرحوم آیت‌الله آقا محمدباقر وحید بهبهانی (ره) و از شاگردان آقا ضیاءالدین عراقی (ره) بود که اجازات متعدد اجتهاد از علما دریافت کرده بود؛ ولی چه سود از آن خاندان شریف و از آن اساتید بزرگ اگر نفس تهذیب نشده باشد.

او در سال 1314 شمسی که موضوع مجالس میهمانی زن و مرد و کشف حجاب اسلامی بر پا می‌شد، درحالی‌که ملبس بود، همراه با همسرش وارد مجلس میهمانی دولتی شد و قصیده‌ای طولانی را که در مذمت حجاب سروده بود در آن مجلس خواند که مطلع آن این است: «به شرع احمد مرسل حجاب لازم نیست.» و بعدها عمامه و قبا و عبا را برداشت و به تعبیر مرحوم علامه حسینی طهرانی (ره) در کتاب «رساله نوین دربارة بناء اسلام بر سال و ماه قمری» فُکُل و کراوات و زُنار بست و تا آخر عمر با عنوان سناتور علامه وحیدی، در خدمت خاندان پهلوی بود. تعابیر قرآنی علامه حسینی طهرانی از فرجام سوء این فرد بسیار آموزنده و تکان‌دهنده است.

مهدی خلجی، از آموزش در حوزه علمیه تا فعالیت در رسانه های غربی علیه ایران

چنین افرادی امروزه نیز دیده می‌شوند. برای مثال، می‌توان به مهدی خلجی اشاره کرد که زمانی در حوزه علمیه تحت آموزش بود و البته سطح آموزش او بسیار نازل بود. او با گرایش به مباحث روشنفکری دینی و سکولار جهان عرب، به تدریج جذب مراکز و مؤسسات مطالعات راهبردی ایالات‌متحده آمریکا همچون (مرکز مطالعات راهبُردی واشنگتن) و شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی غربی شد و مطابق منافع آمریکا علیه ایران فعالیت کرد.

از سوی دیگر نمونه‌ای همچون سید ابوالفضل برقعی نیز در جای خود جالب‌توجه است که به تدریج مبدل به یک فرد سلفی وهابی شد و این تحول در او تدریجاً روی داد. او ابتدا منتقد تصوف شد، سپس منتقد برخی از باورهای شیعی و در نهایت منتقد اصل تشیع شد و وهابی شد.

 

در این زمینه پیشنهاد می‌کنم به کتاب «جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی - سیاسی ایران» تألیف حجت‌الاسلام آقای رسول جعفریان مراجعه شود که فصل مفیدی با عنوان «جریان‌های تجدید نظر طلاب در عقاید شیعه» دارد.

افرادی که «ایده روحانیت منهای لباس» را در سر می‌پرورانند

همچنین من اخیراً با افرادی مواجه شده‌ام که «ایده روحانیت منهای لباس» را در سر می‌پرورانند و هرچند جریانی معدود هستند ولی به طور جدی باید با آن مقابله کرد. آن‌ها لباس را بنا بر موقعیت سنجی می‌پوشند و همواره عبا و عمامه‌ای برای آن موقعیت‌های ویژه، در کمد اتاقشان آماده دارند.


ما باید حساب این عده معدود را از روحانیت اصیل جدا کنیم. لباس روحانیت لباس اسلام، لباس شرافت، لباس عزت و سربلندی است و این لباس سنت رسول اکرم (ص) و اهل‌بیت شریف ایشان (ع) است.

در اینجا خاطره‌ای را از مرحوم آیت‌الله سید محمدحسین حسینی طهرانی (ره) نقل می‌کنم که خود بی‌واسطه در بیت ایشان شاهد بوده‌ام. در نیمه شعبان سال 1413 قمری، در بیت حضرت علامه، به روال معمولشان در چنان ایامی، مراسمی برگزار شد. در آن روز بنا شد تا برخی از طلاب را ملبس به لباس روحانیت کنند. عمامه‌هایی آماده (بسته‌شده) آوردند. ایشان مقداری دربارة اهمیت لباس روحانیت و مقاصد رژیم پهلوی از مبارزه با آن سخن به میان آوردند و اشاره‌ای نیز به کوشش رژیم پهلوی در ایجاد مراکز دینی دانشگاهی به عنوان بدیل حوزه کردند و مثالی را هم از الازهر مصر و کوشش در دولتی کردن آن فرمودند.

سپس توضیح دادند که: «ملبس شدن روحانی باید به طریقة سنت نبوی باشد که حضرت رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله و سلم در روز غدیر خم، خود عمامه را بر سر حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه‌السلام بستند». آنگاه علامه حسینی طهرانی ایستادند و عمامه آماده را باز کردند و بر سر یکی از طلاب که سیدی بود، بستند. این نگاه به لباس روحانیت، برگرفته از غدیر خم و آن سنت اصیل، موضوع و مطلبی بسیار عظیم است.

این را هم اضافه کنم که زمانی در مسجد حاج حکیم شهر مشهد مقدس، از مرحوم آیت‌الله حاج سید جواد فقیه سبزواری (ره) در خصوص لباس روحانیت سئوال کردم؛ پاسخ ایشان سخت قاطع بود: «اگر فردی ملبس به لباس روحانیت شود و گاه و بیگاه بخواهد آن را بپوشد یا نپوشد (با لباس روحانیت بازی کند.)، چنان آلوده و پلید است که اگر خود را آب هم بکشد باز هم پاک نمی‌شود. یا لباس را نپوشید و یا اگر می‌پوشید بدان ملتزم باشید.»

 در واقع روحانیت به معنای اصطلاحی، علاوه بر تحصیل علوم آل محمد (ص) در سنتی پیوسته و شناخته‌شده، انجام واجبات و ترک محرمات و رعایت مستحبات و اخلاق نبوی(ص)، التزام به لباس روحانیت به مثابه سنتی نبوی است. در خصوص آسیب‌شناسی حوزه‌های علمیه علاوه بر سخنان مرحوم حضرت امام خمینی و مقام معظم رهبری، مراجعه به آثار استاد شهید مرتضی مطهری و استاد محمدرضا حکیمی پیشنهاد می‌شود.

اقدامات تفرقه‌افکنانه جریانِ لندن نشینی با استفاده از نام روحانیت شیعه

 «خبرگزاری دانشجو»- در سال‌های اخیر جریانِ لندن نشینی با استفاده از نام روحانیت شیعه اقدامات تفرقه‌افکنانه‌ای داشته‌اند که نمونه‌ای از آنان جریان یاسر الحبیب با حمایت سید مجتبی و سید صادق شیرازی است، در این زمینه تاریخچه‌ای از این جریان را برای مخاطبین ما بفرمایید.

ثمرحسینی: یاسر الحبیب فرد روحانی‌نمای کویتی و از شاگردان سید مجتبی شیرازی و سید صادق شیرازی است که به دلیل توهین به مقدسات اهل سنت و همسر پیامبر گرامی اسلام، تابعیت کویتی‌اش سلب شد. او با حمایت بریتانیا به لندن رفت و در آنجا پناهنده سیاسی شد و هیئت خدام المهدی را که پیش‌تر در کویت تأسیس کرده بود، در لندن راه‌اندازی کرد.

در کنار آن پاره‌ای نشریات و شبکه‌های ماهواره‌ای با حمایت سید مجتبی شیرازی تأسیس کرد. البته مواضع برادران شیرازی (سید محمد، سید صادق و سید مجتبی) فرزندان مرحوم آیت‌الله سید مهدی شیرازی را باید در طول مراحل مختلف تاریخی زندگی‌شان مدنظر قرار داد. هیچ یک از اینان در مرکزیت مرجعیت شیعه قرار نداشته‌اند و مرجعیت آنان محلی بوده است.


مرجعیت اصلی شیعه پس از آیت‌الله العظمی بروجردی در اختیار علمای بزرگی همچون آیات عظام امام خمینی، مرعشی نجفی، گلپایگانی، خویی، اراکی و ... و اکنون آیات عظام سیستانی، مقام معظم رهبری، مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی و دیگران است.

سید محمد شیرازی و برادرانش در جوانی جهت کسب مرجعیت شتاب کردند

با این وجود سید محمد شیرازی و برادرانش در جوانی جهت کسب مرجعیت شتاب کردند و در میان برخی از شیعیان کویتی و عراقی طرفدارانی یافتند و این شتاب در اعلام مرجعیت، با سیره و منش علمای بزرگ شیعه همچون مرحوم آیت‌الله العظمی بهجت فومنی و یا آیت‌الله العظمی اراکی و دیگران که سعی در دوری از این عناوین داشتند، متفاوت است.

سید محمد شیرازی جز در مقطعی کوتاه، روابط سردی با انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی (ره) داشت. برخی از آن مسایل در کتاب خاطرات آیت‏‌الله سید عباس خاتم یزدی بازگو شده است. البته عناد سید مجتبی شیرازی با انقلاب اسلامی ایران که گاه آشکارا تا تکفیر علمای بزرگی پیش‌رفته و فیلم‌های سخنرانی‌هایش در وبگاه‌های سلفی معمولاً به عنوان شاهدی از تعارضات درونی شیعه جهت مخاطبان بی‌اطلاع جهان عرب پخش می‌شود، موضوعی پنهانی نیست.

آنان اصول اخلاق و تهذیب نفس را رعایت نکرده‌اند؛ زیرا زمانی که حرمت مراجع تقلید شیعه، همچون آیات عظام محمدتقی بهجت فومنی (ره) و مکارم شیرازی توسط یاسر الحبیب شکسته شد، اخلاق و ادب اسلامی اقتضا می‌کرد، حمایت از او برداشته شود و نه آنکه چنین حمایتی با صدور اجازه روایتی سید صادق شیرازی و انتشار آن در وب‌گاه یاسر الحبیب تشدید شود.

یاسر الحبیب با گستاخی تمام آشکارا آیت‌الله بهجت را فردی منحرف نامید

یاسر الحبیب با گستاخی تمام آشکارا آیت‌الله بهجت را فردی منحرف نامید و توهین‌ها به حضرت آیت‌الله سیستانی و مقام معظم رهبری کرد و آن را در وب‌گاه خود، چه به زبان عربی و چه به زبان فارسی منتشر کرد.

اما علاوه بر این بی‌ادبی و گستاخی، آنان فاقد جامع‌نگری نیز بوده‌اند. مراجع شیعه، محل رجوع همه مسلمانان و نه تنها شیعیان بوده‌اند و همواره بر وحدت اسلامی و پرهیز از دودستگی در صفوف امت تاکید کرده اند.

راز موفقیت حضرت آیت‌الله العظمی سیستانی در عراق توجه به همین سنت حسنه علمای بزرگ شیعه است. او به عنوان مرجع همه عراقی‌ها و نه فقط شیعیان عمل کرده است؛ از این رو، زمانی که این فتوا صادر ‌شد که تعرض به مساجد اهل سنت در حکم تعرض به مراقد اهل‌بیت (ع) است، دار الافتای مصر به بیداری علمای شیعه می‌بالد و افتخار می‌کند.

تحریک احساسات برادران اهل سنت بدترین شیوه برای کسب شهرت

منسوبان این جریان، چنانکه اشاره خواهم کرد، کوشش کرد تا با تحریک احساسات برادران اهل سنت، خود را در محور توجهات جهان اسلام قرار دهد و این بدترین شیوه برای کسب شهرت است.

پیش از آنکه این گروه با اهل سنت در تعارض باشند، با مراجع بزرگ شیعه در تعارض هستند

البته برخوردهای ناشایست آنان با علمای شیعه، برکاتی هم داشت و آن اینکه مسلمانان جهان دریافتند که پیش از آنکه این گروه با اهل سنت در تعارض و دشمنی باشند، با مراجع بزرگ شیعه در تعارض و اختلاف هستند؛ بنابراین با ایجاد امکان تمییز برای مسلمانان جهان، امکان سوءاستفاده از عنوان شیعه و یا ایران توسط استعمارگران غربی و جاهلان و مغرضان گرفته شد.

«خبرگزاری دانشجو»- آیا می‌توان جهت‌گیری‌های این جریان را انحرافی دانست؟

ثمرحسینی: ما در نگاه وحدت‌گرایانه و تقریبی مرحوم آیت‌الله العظمی سید حسین بروجردی (ره) و بسیاری از علما و مراجع بزرگ شیعه هیچ تردید و ابهامی نداریم و مگر نه این است که حتی علامه امینی در مقدمه مجلد هشتم الغدیر به صراحت می‌نویسد: «الغدیر در دنیای اسلام، صف‌ها را متحد خواهد ساخت. او در ذیل این بحث اثبات می‌کند که الغدیر بسیاری از سوء تفاهمات را حل می‌کند و موجب نزدیک‌تر شدن مسلمانان به یکدیگر خواهد شد و شهید مرتضی مطهری (ره) و علامه محمدتقی جعفری (ره) و علامه سید مرتضی عسکری (ره) هر یک در مقالاتی جدا از نقش تقریبی علامه امینی تقدیر کرده‌اند.

علامه عسکری به درستی بیان می‌کند که امینی ثابت کرد که وحدت مسلمانان با ترک تحقیق و پژوهش در مسایل اختلافی که بخش عمده‌ای از آن بر اثر احادیث مجعول و تاریخ مجعول شکل گرفته است، محقق نمی‌شود؛ بنابراین باید همچون علامه امینی، به قصد فهمیدن و فهماندن عقاید اسلام وارد تحقیق و پژوهش شد و درعین‌حال ادب و اخلاق اسلامی را رعایت کرد.

برادری اسلامی و رفع اختلاف‌ها با نمایش توهین و تحقیر و ناسزا گفتن به یکدیگر هرگز روی نخواهد داد. علامه امینی ادب پیشه کرد و کتاب الغدیر جاودانه شد. مسلمانان نیازمند آن هستند که در بررسی اختلافات، ادب دینی، شرافت اسلامی، عفت کلام و راست‌گویی و امانت‌داری حفظ شود؛ بنابراین شخصیت‌های این‌چنینی مصلحانی اجتماعی هستند که جهت اصلاح امت به نقد ضابطه‌مند آثار مختلف مبادرت کرده است نه آنکه افتخارشان توهین و تحقیر دیگران باشد.

یاسر الحبیب با استناد به اجازة روایت سید صادق شیرازی و حمایت سید مجتبی شیرازی فعالیت دینی خود را مشروع قلمداد می‌کند و چنانکه گفته شد، در چارچوب هیئت «خدام المهدی» در لندن به دشمنی با شیعه و اهل سنت می‌پردازد.

جنجالی‌ترین اقدام زشت یاسر الحبیب

جنجالی‌ترین اقدام زشت او که شدیداً بر مطالعات شیعه‌شناسی اهل سنت تأثیرگذار بوده است، برگزاری مراسم جشن در روز درگذشت عایشه همسر پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) (در تاریخ 17 رمضان 1431 ق) و توسعة این‌گونه جشن‌ها به سالروز وفات دیگر صحابة آن حضرت است.

البته مسئله تنها به سخنرانی مذکور ختم نشد. وابستگان به هیئت خدام المهدی کتاب «... الوجه الآخر لعائشة» (کلمه اول عنوان کتاب را بیان نکردم) از تألیفات یاسر الحبیب را در هفت فصل و در بیش از یک هزار صفحه به چاپ رساندند که در طی یکی از فصول ننگین آن به زشتی به مقدسات مسلمانان توهین کردند.

نیز می‌توان به کتاب «فصل الخطاب فی تاریخ قتل عمر بن خطاب» تألیف ابوالحسین خوئینی اشاره کرد که توسط همین افراد در لبنان منتشر شد. این کتاب به دنبال تحریک برادران اهل سنت است و به دنبال تعیین دقیق تاریخ قتل خلیفه دوم به منظور مشخص ساختن تاریخ جشن و سرور برای همفکرانشان است و اینکه در لبنان منتشر شد، نشان از توطئه‌ای علیه حزب‌الله لبنان داشت که به موقع با واکنش سید حسن نصرالله ناکام ماند.

این‌گونه اقدامات فتنه‌انگیزی در میان مسلمانان است و ادامة آن را می‌توان در سخنرانی شب هفتم ذی الحجة 1431 ق یاسر الحبیب به مناسبت شهادت امام باقر (علیه‌السلام) دید که در آن می‌خواهد تا در عراق نام خیابان‌ها و بناهایی مانند خیابان رشید، خیابان منصور، دانشگاه مستنصریه و... تغییر کند؛ اما آیا مشکل عراق در حال حاضر نام خیابان‌های آن است؟

اینجاست که تفاوت سطح بیداری و وسعت دید مراجع بزرگی چون آیت‌الله العظمی سیستانی با این جماعت قلیل به خوبی آشکار می‌شود.  چنین دعوتی به ویژه در شرایط کنونی تنها به ایجاد تنفر مذهبی در عراق (و دیگر ممالک اسلامی) منجر می‌شود.

افرادی چون یاسر الحبیب خواسته یا ناخواسته بازیچه شده‌اند

از سوی دیگر همین برنامه تفرقه‌افکنانه از سوی برخی از مخالفان وحدت اسلامی در بحرین دنبال می‌شود. سلفی‌های وهابی کوشش می‌کنند تا اهل سنت بحرین را با این عنوان که اسامی خیابان‌ها و شهرهایشان شیعی و صفوی شده است و یا در عراق نام شهر الثورة به الصدر تغییر یافته است، بر ضد شیعیان تهییج ‌کنند که نشان می‌دهد که استعمارگران از هر فرصتی برای ایجاد دشمنی در میان مسلمانان استفاده می‌کنند و در واقع افرادی چون یاسر الحبیب خواسته یا ناخواسته بازیچه آنان شده‌اند.


«خبرگزاری دانشجو»- خطر این جریان از چه جهت است؟

ثمر حسینی: خطر اصلی این گروه در کوششی است که جهت تخریب وحدت اسلامی به کار بسته‌اند. سمت‌و‌سوی اقدامات یاسر الحبیب در وهلة اول متوجه دشمنی با علمای تقریبی اهل سنت است که خود می‌تواند عزم آنان را بر تقریب مذاهب اسلامی و طرد چنین رویکردهای غلطی در جهان اسلام بیشتر کند.

همچنین نباید از نظر دور داشت که گروه‌های سلفی بیش از هر گروه‌ دیگر، در فضای اینترنت به نام محکومیت این عمل به انتشار آن پرداخته‌اند و حتی بخشی از کتاب خوئینی را جهت دانلود در اینترنت گذاشته‌اند. در این موضوع که یاسر الحبیب به دنبال ایجاد تضاد و فتنة قومی و مذهبی در میان مسلمانان است، شکی نیست.

دستاویزی برای حمله به شیعه توسط شیوخ وهابی

من در مجلد دوم کتاب شیعه شناسی معاصر اهل سنت که توسط پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر خواهد شد، نشان داده‌ام که از سال 2010 میلادی، همزمان با فعالیت یاسر الحبیب، مرحلۀ جدید و متمایزی در تشدید ادبیات شیعه هراسی توسط مخالفان وحدت اسلامی آغاز شد و البته فصل کوتاهی از مجلد اول آن کتاب را درباره محکومیت اقدامات یاسر الحبیب نوشته‌ام.

این عمل دستاویزی برای حمله به شیعه (و نه به شخص یاسر الحبیب و مراکز جاسوسی بریتانیا) توسط شیوخ وهابی شد. در اینجا باید توجه داشت که در موارد این‌چنینی، مضمون تمامی وب‌گاه‌های ضد تقریبی موجود، در اقدامی ظاهراً هماهنگ، بر اساس مضامین جدید شیعه‌هراسی تغییر می‌کنند.

دامنة تبلیغاتِ شیعه‌هراسی به مرور زمان شیبی تندتر از قبل به خود می‌گیرد

ازاین‌رو دامنة تبلیغاتِ شیعه‌هراسی به مرور زمان شیبی تندتر از قبل به خود می‌گیرد و عملاً تولیدات رسانه‌ای این گروه در خدمت شبکه‌های ماهواره‌ای سلفی وهابی می‌شود. از سال 2010 میلادی، همین اقدامات در کنار اتهام قدیمی و ناروای «اعتقاد شیعه به تحریف قرآن»، از مهم‌ترین دلایل توجیه‌کننده عملیات تروریستی علیه شیعیان شد. 

برخی از شیوخ سلفی که در برنامه‌های شبکه‌های ماهواره‌ای غالباً منسوب به سعودی، عمل زشت یاسر الحبیب را به شیعه و نه جریان او نسبت داده‌اند و با بهره‌برداری از اقدامات نمایشی این گروه، حکم به تکفیر شیعه می‌دهند، عبارت‌اند از: شیخ حسن مشهور، محمد الزغبی (در شبکه الخلیجیه)، محمد العریفی (در شبکه الحکمه)، محمد حسان (در شبکه الرحمه)، یوسف الاحمد (در شبکه صفا)، عدنان عرعور (در شبکه صفا)، ابوالاشبال الزهیری (در شبکه الناس)، مازن السرساوی (در شبکه‌های الحکمة و صفا)، سعد البریک (در شبکه صفا)، مصطفی العدوی (در شبکه صفا)، عبدالرحمن الدمشقیه (در شبکه صفا)، ولید الرشودی (در شبکه صفا)، حسن الحسینی (در شبکه صفا)، محمود المصری (در شبکه الناس) و ...

البته دیدگاه دیگر آنان همچون سید صادق شیرازی که معتقدند که «هیچ‌چیز جای قمه زدن روز عاشورا را نمی‌تواند بگیرد» و دائماً می‌خواهند تا شیعیان با قمه زدن خون خود را در روز عاشورا به زمین بریزند، دستاویزی برای حملات روانی علیه شیعیان است که تصویری زننده از شیعیان را نمایش می‌دهد. این پافشاری بر قمه زنی بر سر و بدن شیعیان، بیانگر تقابل آن‌ها با فتوای شجاعانه مقام معظم رهبری و بسیاری از علمای شیعه در این زمینه است.


«خبرگزاری دانشجو»- در مقابل این جریان چه اقداماتی صورت گرفته است و بهترین پیشنهاد برای کم کردن آسیب این جریان به جامعه شیعه و مسلمان چیست؟

ثمر حسینی: اولین موج واکنش‌ها در اعتراض به اقدام فتنه‌انگیز آنان در توهین به مقدسات اهل سنت، همزمان با برادران اهل سنت، در میان علمای شیعه روی داد. از میان آن‌ها می‌توان به فتوای قاطع مقام معظم رهبری در حرمت توهین به مقدسات اهل سنت اشاره کرد؛ نیز باید به بیانیة مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در تهران که در آن زمان حضرت آیت‌الله حاج شیخ محمدعلی تسخیری دبیر کل آن بودند. اعلامیه علمای شیعة منطقة احساء عربستان و نیز فتاوی برخی از علماء و مراجع بزرگ تشیع مانند آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی از دیگر اقدامات مهم در این زمینه بوده است؛ ایشان یاسر الحبیب را یا مزدور و مأمور دانست و یا سفیه و دیوانه.

از علمای شیعه کویتی و عربستانی که در محکومیت اقدام یاسر الحبیب بیانیه صادر کرده‌اند می‌توان به مرحوم شیخ عَمری، شیخ حسین معتوق، شیخ حسن صفار، شیخ علی آل ‏محسن، شیخ عبدالجلیل السمین، شیخ نمر و سید هاشم السلمان اشاره کرد. حزب‌الله لبنان نیز واکنش تندی به این اهانت‌ها داشت.بازتاب‌های اقدام زشت یاسر الحبیب موجب اهمیت یافتن ضرورت تقریب مذاهب اسلامی شد

این‌چنین بر خلاف خواستة یاسر الحبیب، بازتاب‌های اقدام زشت او موجب اهمیت یافتن ضرورت تقریب مذاهب اسلامی شد. بار دیگر فتاوی تقریبی علمای شیعه که پیش از این صادرشده بودند، مورد استناد قرار گرفتند؛ و نیز مجموعة جدیدی از فتاوی تقریبی تولید شد که باید برای نسل‌های بعدی به تمامی بایگانی شود و چنانکه گفته شد، با اهانت‌های آنان به علمای شیعه، مرز میان شیعه و گروه‌هایی مانند هیأت خدام المهدی لندن به خوبی از یکدیگر جدا شد.

بنابراین باید با ایجاد بایگانی قابل رجوع از فتاوی علمای تقریبی شیعه و اهل سنت، ایجاد بایگانی مستند قابل رجوع از سوابق افراد، مشخص کردن خطوط و مرزهای افراد جهت روشن شدن مواضع افراد با یکدیگر جلوی بسیاری از پیامدهای این جریان را گرفت. در کنار همه اینها باید وصایای مرحوم امام خمینی را درباره روحانیت جدی گرفت و محقق ساخت.


منبع: خبرگزاری دانشجو : 28 / 10 / 1392 کد خبر : 287523

http://www.snn.ir/detail/news/287523/1071

در خصوص از میان رفتن پاره‌ای از مطالب وب‌نوشت

باسمه‌تعالی شأنه

سلام علیکم

به دلیل اختلال در وبگاه بلاگفا، پاره‌ای از اطلاعات مندرج در سالهای 1392 تا بهار 1394 وبلاگ حاضر از میان رفت؛ اما خوشبختانه با توجه به داشتن نسخه پشتیبان، ان شاء الله به تدریج همه مطالب قبلی مجدداً وارد وبلاگ خواهند شد.

با سپاس از همراهی ‌تان

کامیار صداقت

انتشار یادداشت در خبرگزاری فارس : مقاومت علمای تقریبی اهل سنت در برابر وهابیت

 خبرگزاری فارس: 7/10/1393 :  http://farsnews.com/newstext.php?nn=13931006000971 

برای فهم بهتر معضل تکفیر و ترور که امروزه دامن‌گیر جهان اسلام شده است، ابتدا باید به ویژگی متمایز سلفیه معاصر وهابی از گذشته‌اش توجه کرد. سلفیه وهابی اندیشه و عقیده‌ای جدید نیست و قدمت تاریخی نسبتاً زیادی دارد؛ با این‌حال، هرگز عقیده‌ای فراگیر در جهان اسلام نبوده است و در طی تاریخ برخی از سران آن همچون ابن تیمیه به زندان خلفای وقت افتاده‌اند و برخی دیگر همچون شیخ محمد بن عبدالوهاب (1122 - 1212 ه.ق) تحت‌ تعقیب بوده‌اند.

خلافت عثمانی، محمد بن عبدالوهاب و پیروانش را به‌عنوان خوارج می‌شناخته‌ و با آن جنگیده‌ است که خود تاریخی مفصل دارد؛ با این توصیف، وجه تمایز سلفیه از گذشته‌اش را باید با شکل‌گیری دولت سوم سعودی موردتوجه قرار داد که در آن کشور جدیدی با عنوان عربستان سعودی شکل می‌گیرد (1351 ق) و با سلطنت عبدالعزیز آل سعود (1902 - 1953 م) آغاز می‌شود. در آن زمان، برای اولین بار این عقیده در تاریخ جهان اسلام، دارای دولتی پشتیبان و باثبات نسبی شد که با بهره‌برداری از موقعیت بسیار راهبردی جغرافیایی (سیطره بر شهرهای مقدس مکه و مدینه) و استفاده از تقویم اسلامی (موسم حج) و قدرت مالی فزاینده (با اکتشاف نفت و گاز در عربستان سعودی) این اجازه را به شیوخ سلفی ‌داد که طرح‌های وسیعی را برای تربیت سلفی جهان اسلام تدارک ببینند و با استفاده از ویژگی‌های سه‌ گانه راهبردی یادشده، به تعلیم و تربیت نسل جوان جهان اسلام و به‌ویژه تربیت علمای آتی کشورهای اسلامی بپردازند.

دولت سعودی هوشمندانه، توسعه فرهنگی خود را با ایجاد «شبکه‌هایی» ‌در جهان اسلام آغاز کرد. مفهوم شبکه در درک چرایی ظهور خرده گروه‌های وهابی در سراسر جهان و مهم‌تر از آن علت استمرار و تداوم حضور فرهنگی‌اش اهمیت دارد. شبکه ساختاری از خطوط است؛ یعنی در شبکه، ذرات، نه جدا از هم که در ارتباط با یکدیگر درک می‌شوند و میان مجموعه‌ای از تأسیسات، نقل‌و‌انتقالات، سازمان‌ها و ... ارتباط برقرار می‌کند؛ مانند شبکه انتشارات، شبکه مدارس و مساجد سلفی، شبکه رسانه‌های ماهواره‌ای، شبکه رسانه‌های اینترنتی و ...؛ برای مثال، آل سعود به مجموعه‌ای از انتشارات در جهان اسلام کمک مالی می‌کنند تا به مدح حکومت سعودی و یا دفاع از وهابیت و نشر آن بپردازند؛ مانند:

- «المکتب الاسلامی» در دمشق و بیروت (زهیر الشاویش)

-  «مطبعة النهضة» در مصر

- «المکتبة السلفیة ومطبعتها» در مصر (متعلق به محب‌الدین خطیب)

- «مطبعة المنار» (رشید رضا) در مصر

- «ادارة ترجمان السنة» (ناشر آثار ضد شیعی احسان الهی ظهیر) در لاهور پاکستان، که به تعبیر مرحوم علامه عسکری، در پس هر انفجار تروریستی ضد شیعیان در پاکستان، آثار تکفیری الهی ظهیر حضور دارد.

- «مطبعة القرآن و السنة» در امرتسد هند

- «المطبعة المصطفویة» در بمبئی هند

- «مطبعة الإعتدال» و «مطبعة الترقی» در دمشق

- مطبعة ام‌القری (در مکه)

در منابع جدیدی که در یک صدمین سالگرد تأسیس دولت سعودی تألیف شده است، مانند کتاب «الملک عبدالعزیز و العمل الخیری السعودیة» تألیف عمر بن صالح بن سلیمان العُمری، به‌صراحت به کمک‌های مالی ملک عبدالعزیز به پاره‌ای از انتشارات در جهت نشر سلفیه اشاره‌شده است و مسئله صرفاً گمان و احتمال نیست. برای مثال، از زمرة آثار منتشر شده در «مطبعة المنار» می‌توان به کتاب «الهدیة السنیة و التحفة الوهابیة النجدیة» اثر شیخ سلیمان بن سحمان اشاره کرد که در پاسخ به کتاب «النفخة الزکیة فی الرد علی شُبه الفرقة الوهابیة» اثر عبدالقادر الکیلانی اسکندرانی نوشته‌شده بود و شیخ محمد ابن مانع که از مبلغان شهیر سلفی وهابی در سعودی و قطر بود، مقدمه‌ای را بر چاپ دوم آن نوشته است.

از دیگر کتاب‌های موردحمایت پادشاهی سعودی در انتشارات المنار، کتاب «الضیاء الشارق فی رد شبهات المازق المارق» اثر شیخ سلمیان بن سحمان است که ردیه‌ای است بر کتاب «الفجر الصادق» اثر جمیل افندی صدقی الزهاوی. خطای بزرگ ما آن است که این‌گونه مراکز فرهنگی را جدا از هم تصور می‌کنیم، درحالی‌که اگر بر روی نقشة جغرافیایی، با ترسیم خطوطی، ارتباطات میان مراکز مادر و مراکز وابسته را به هم متصل کنیم، به‌صورت معناداری، خطوط در عربستان سعودی متراکم می‌شود. در خصوص شبکه‌های اینترنتی و ماهواره‌ای و نیز در آموزش عالی که دولت سعودی بزرگ‌ ترین جریان‌های نقل‌وانتقال استاد – دانشجو را باهدف اجرای برنامه تربیتِ سلفیِ جهان اسلام، به راه انداخته است، موضوع کمابیش چنین است.

آنها در این مسیر دستاوردهای زیادی را در تغییر بافت فرهنگی برخی از کشورها داشته‌اند و در موارد زیادی نیز با ناکامی مواجه شده‌اند. در ادامه به چند نمونه از ناکامی‌های آنان در مواجهه و جذب عالمان تقریبی اهل سنت اشاره می‌شود.

نمونه‌هایی از مقاومت در برابر سیاست‌های ضد تقریبی سعودی

در طول تاریخ معاصر جهان اسلام، علمای بزرگی از اهل سنت در مقابل سیاست‌های عربستان سعودی ایستادگی کرده‌اند و دار التقریب قاهره را باید یکی از کانون‌های اصلی بیداری اسلامی در این زمینه شمرد که در سیاق شکل‌گیری آن بسیاری از عالمان بزرگ اهل سنت به دفاع از شیعه در برابر تکفیر و ترور وهابیت افراطی پرداختند و بر وحدت اسلامی میان شیعه و اهل سنت تأکید کردند. (1) البته باید به این موضوع توجه داشت که از ابتدای ظهور سلفیه وهابی (از دوره شیخ محمد بن عبدالوهاب) تاکنون، آثار بسیاری از سوی علمای اهل سنت در نقد افراط‌ و تفریط‌ های آن نوشته است.

سید مرتضی رضوی کشمیری، فهرستی از علمای سنی منتقد وهابیت را در ملحق کتاب «البراهین الجلیة فی دفع شبهات الوهابیة و دفع تشکیکاتهم» اثر سید محمدحسن قزوینی (متوفی 1380 ق) جمع‌آوری کرده است و فهرست مذکور، به صورتی کامل‌تر و با افزودن اسامی علمای شیعه توسط عبدالله محمد علی، با عنوان «معجم ما الّفه علماء ألأمة الإسلامیة للرد علی خرافات الدعوة الوهابیة» در مجلة «تُراثنا» شمارة 4 (17) سال چهارم شوال 1409 ق منتشرشده است. همچنین «عبدالله محمد علی» کتابی را با عنوان «مـعـجـم الـمـؤلـفـات الإسـلامـیـة فی الـرد عـلـى الـفـرقـة الـوهـابـیـة» نوشته است که در سال 2009 م در بیروت منتشر شد و در آن بالغ‌بر 822 منبع اسلامی (شیعی و سنی) معرفی‌شده است. از دیگر چهره‌های بارز علمای اهل سنت که در برابر فشارهای آل سعود و شیوخ وهابیت ایستادگی و مقاومت کرده‌اند، عبارت‌اند از:

1. شیخ محمد شلتوت (1893-1963 م) عالم الأزهر و مفتی بزرگ اهل سنت، از بزرگان تقریب مذاهب اسلامی است که فتوای مشهوری درباره مذهب شیعه دارد. او تسلیم فضای سنگینی که مخالفان وهابی تقریب مذاهب اسلامی به راه انداخته بودند، نشد و با این شجاعت و تقوا، درسی بزرگ به نسل‌های آتی علمای شیعه و سنی داد. یکی از مخالفان سرسخت تقریب مذاهب اسلامی در آن روزگار، محب‌ الدین الخطیب (1886 – 1969 م) بود که از دوستان شیخ عبدالعزیز بن باز مفتی سعودی و از حقوق‌بگیران دربار آل سعود بود که آثارش درباره شیعه، به‌ویژه کتابش با عنوان «الخطوط العریضة الاسس التی قام علیها دین الشیعة الإمامیة الاثنی عشریة» که در مخالفت با اقدام شیخ شلتوت و دار التقریب قاهره نوشته شده است، از منابع معرفی‌شده در فتاوی هیئت کبار علمای سعودی است. علمای شیعه نیز بر این کتاب نقدهای محکمی نوشته‌اند که می‌توان به آثار آیات عظام صافی گلپایگانی و مرحوم سید ابوالحسن رفیعی قزوینی اشاره کرد.

2. از اصحاب دار التقریب که باوجود مخالفت درباره سعودی، به‌تقریب میان مذاهب اسلامی و وحدت اسلامی میان شیعه و سنی تأکید کرده‌اند می‌توان به عبدالمجید سلیم مصر (1882 – 1957 م) محمد محمد المدنی (1907-1968 م) حسن البنا (1906-1949 م) اشاره کرد. برای مثال، حسن البنا در جریان ممانعت دولت سعودی از ورود کتاب «الحج علی المذاهب» (از انتشارات دارالتقریب قاهره)، آن را در دو صفحه به قطع بزرگ در روزنامه اخوان المسلمین منتشر کرد و آن را در میان حجاج توزیع کرد که اقدامی در تقابل با سلفیه وهابی به شمار می‌رفت.

3. حامد حفنی داود، زبان‌شناس و اندیشمند سنی مصری و استاد دانشگاه عین شمس قاهره بود که آثار متعددی در دفاع از تقریب مذاهب اسلامی و نیز دفاع از شیعه در برابر تکفیر وهابیت دارد که پاره‌ای از آن‌ها را سید مرتضی رضوی کشمیری در انتشارات نجاح جمع‌آوری و منتشر کرده است. او نیز همواره هدف دشمنی مخالفان تقریب مذاهب اسلامی بوده است.

4. دکتر علی عبدالواحد وافی، جامعه‌شناس و زبان‌شناس شهیر مصری و از محققان صاحب‌نام در زمینة مقدمه و تاریخ ابن‌خلدون بود که با دارالتقریب در ارتباط بود. او تسلیم فشارهای وهابیت سعودی نشد و در راستای تحکیم تقریب مذاهب اسلامی کتابی با عنوان «بین الشیعة و السنة» را نگاشت. کتاب مذکور خشم شیوخ سلفی را برانگیخت و آنگاه‌که از منصرف کردن او از مسیر تقریب و وحدت اسلامی مأیوس شدند، به اشاره دولت سعودی، احسان الهی ظهیر مأمور نوشتن کتابی با عنوان «الرد علی الدکتور علی عبدالله وافی فی کتابه (بین الشیعة و اهل السنة)» شد که با دلارهای سعودی در چاپخانه «ادارة ترجمان السنة» منتشر شد.

5. شیخ محمد غزالی که به‌رغم آنکه آل سعود از طریق اهدای جوایز و اعطای کرسی درسی به او کوشیدند تا او را متمایل به خود کنند، ذره‌ای از آرزویش مبنی بر وحدت اسلامی کوتاه نیامد. او سرسختانه از فتوای شیخ شلتوت در اعلام شیعه به‌عنوان مذهبی اسلامی دفاع کرد. اتهام دروغین عقیده شیعه به تحریف قرآن را رد کرد و بر برادری اسلامی تأکید کرد و در بحبوحة جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، در فرازی تاریخی که آتش خشم وهابی‌هایی نظیر شیخ عبدالله الموصلی را (در کتاب «عقائد الشیعة حتى لا ننخدع) برافروخت، چنین آرزو کرد که کاش می‌توانست گروهی از اهل سنت را برای یاری شیعه در جنگ با حزب بعث عراق اعزام کند، ولی افسوس که توان چنین کاری را ندارد. لازم به‌ذکر است که کتاب موصلی که بخش جالب‌توجهی از آن به‌نقد و رد مواضع تقریبی شیخ محمد غزالی اختصاص دارد، ده‌ها بار با هزینة شیوخ وهابی تجدید چاپ‌شده است.

6. شیخ متولی الشعراوی (1911-1998 م) از علمای بزرگ الازهر بود که در برابر عقاید افراطی وهابیت ایستادگی کرد او نیز باوجود کوشش‌های سعودی در دعوت او به تدریس، به‌عنوان یکی از منتقدان پرنفوذ عقاید افراطی وهابیت باقی ماند. دل‌بسته مادیات نبود و با آنکه حقوق تدریس در عربستان ده برابر حقوقی بود که در مصر به او پرداخت می‌شد، زمانی که عرصة خدمتی دید، به مصر بازگشت. از زیارت قبور، بنای مراقد اولیای الهی آشکارا دفاع کرد و فتوای مرحوم شلتوت را در جواز تعبد به مذهب شیعه تأیید کرد. نظرات تقریبی او درباره شیعه و دفاع از فتوای شیخ محمود شلتوت در روزنامة الاهرام سال 103 شمارة 32932 منتشرشده است.

7. شیخ محمد سید طنطاوی (1928 – 2010 م) عالم دینی مصری، مفسر قرآن و مفتی سرشناس الازهر نیز فتوای شیخ شلتوت را مبنی بر اعتبار تعبد به مذهب شیعه تأیید کرد و برخلاف نظر شیوخ سعودی، اختلاف میان شیعه و سنی را در فروع دانست و تأکید کرد که تقریب اصل است و همة مسلمانان به هم نزدیک هستند و دوری و جدایی میانشان مطلقاً وجود ندارد؛ بلکه آنچه هست همکاری در کار نیک و تقواست نه در راه گناه و تجاوز ... سیرة زندگی آن مرحوم نشانه‌ای از عدم توفیق سیاست‌های آموزشی سعودی در جذب علمای تقریبی جهان اسلام است. از مجادلات معروف او با شیخ عبدالعزیز بن باز زمانی بود که شیخ عبدالعزیز بن باز مدعی شد که با صحبت با جنی از بت‌پرستان هندو که به بدن زنی مسلمان رفته و کنترل بدن زن را در دست گرفته بود، توانسته او را هدایت کند و راضی‌اش کرده است که از بدن زن خارج شود. طنطاوی آن را رواج خرافات دانست و آن را مردود دانست. عبدالعزیز بن باز در رد طنطاوی، رساله‌ای را با عنوان «إیضاح الحق فی دخول الجنی فی الإنسی و الرد على من أنکر ذلک » نوشته است.

8. علامه شهید سعید رمضان البوطی (1929 - 2013 م)، شهید راه عزت و افتخار که فتاوی تقریبی بسیاری دارد. کوشش‌های وهابیت برای خارج کردن این عالم فرهیخته از محور تقریب و مقاومت اسلامی به‌جایی نرسید و سرانجام او را در عملیات تروریستی در مسجد به شهادت رساندند. بوطی به‌خوبی درک می‌کرد که آمریکا در هیچ‌یک از جناح‌بندی‌های منطقه قرار نمی‌گیرد، مگر آنکه اسرائیل هم در همان جناح است. در منطق و نگاه بوطی، نقد و اصلاح نظام سیاسی کشور سوریه لازم بود؛ اما نه در قالب توافقاتی خارجی که زیر نظر وزرای امور خارجه آمریکا از قبیلِ هیلاری کلینتون یا جان کری صورت گرفته باشد. شیوخ سلفی تکفیری همچون عدنان العرعور که برندة جایزة سعودی شاهزاده نایف بن عبدالعزیز آل سعود است، نتوانستند شادی خود را از شهادت آن عالم گران‌قدر اهل سنت پنهان دارند و با افتخار شادی تکفیری خود را در اینترنت (به‌ویژه در یوتیوب) منتشر کردند.

9. فتحی محمد عنایه معروف به فتحی یَکَن، (1933- 2009 م) اندیشمند اسلامی و رییس جبهة عمل اسلامی لبنان و دبیر کل سابق جماعت اسلامی لبنان بود. فتحی یکن از اعضای مجمع تقریب مذاهب اسلامی در سوریه بود و با مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی همکاری و همفکری داشت. دکتر فتحی یکن کتاب «أبجدیات التصور الحرکی للعمل الإسلامی» را در حمایت انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی نوشت.

10. علامه شیخ حسون مفتی سوریه است که کوشش‌های دولت‌های سعودی و قطر برای همراه کردن او با جریان تکفیری در سوریه به‌جایی نرسید و به جرم عدم سازش با تکفیر و ترور، فرزندش را به شهادت رساندند و این عالم راسخ‌تر از گذشته مسیر وحدت اسلامی را ادامه داده است.

11. شهید فتحی شقاقی (1951 – 1995 م) پزشک، اندیشمند و مبارز فلسطینی که سازمان جهاد اسلامی فلسطین را پایه‌گذاری کرد. از آثار مهم او در دفاع از وحدت اسلامی میان شیعه و سنی و مبارزه با وهابیت، کتاب «السنة و الشیعة ضجة مفتعلة» است. او سرانجام توسط عوامل موساد (سازمان تروریستی امنیت اسرائیل) در سفری که از لیبی به ایتالیا داشت، به شهادت رسید.

پانوشت

1. نویسنده در نوشتاری دیگر با عنوان «تقریب بین مذاهب اسلامی؛ سیره کهن علمای شیعه» به‌تفصیل به دفاع علمای شیعه از برادران اهل سنت پرداخته است. ببینید: خبرگزاری نسیم (9 / 6 / 1393 ه.ش) به نشانی:

http://www.nasimonline.ir/detail/News/921539/162

دکتر کامیار صداقت ثمر حسینی

استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

انتهای متن/

معرفی کتاب شیعه‌شناسی اهل سنت و چالش‌های فراروی آن در سایت کتابخانه مجلس شورای اسلامی

کتاب شیعه‌شناسی اهل سنت و چالش‌های فراروی آن توسط کامیار صداقت ثمرحسینی عضو هیئت‌ علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، نوشته ‌شده است.
این کتاب از سوی انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و با همکاری مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی منتشر شده است.

به گزارش خبرگزاری مهر، این کتاب در زمره پرفروش‌ترین کتاب‌های پژوهشگاه علوم انسانی در بیست و ششمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب بود.

شیعه‌شناسی معاصر اهل سنت، در اصل مجموعه‌ای هفت جلدی است و اینک جلد دوم آن با عنوان «رسانه‌های اینترنتی مخالفان تقریب» آماده انتشار است و جلد سوم آن نیز با عنوان «مطالعات دانشگاهی مخالفان تقریب مذاهب اسلامی» در مراحل پایانی نگارش و تنظیم قرار دارد. عناوین مجلدات دیگر عبارت‌اند از:

کتاب چهارم: «احزاب و گروه‌های سیاسی مخالف تقریب مذاهب اسلامی»

کتاب پنجم: «وحدت اسلامی، فرصتها و مخاطرات فراروی آن»

کتاب‌های ششم و هفتم آن: «فرهنگ فتاوی و اعلام علمای تقریب مذاهب اسلامی و مخالفان آن در جهان اسلام»

دکتر صداقت هدف از نگارش کتاب خود را در یک عبارت چنین می‌گوید: «در خصوص دغدغه «ایجاد فرهنگ وحدت و همکاری در جهان اسلام» ما باید بدانیم در جهان اسلام چه کسانی دوست ما و چه کسانی دشمن ما هستند؟ و فراتر از آن بدانیم چه کسانی دوست هم و چه کسانی دشمن هم هستند؟» او درک بخشی از تحولات جاری در جهان اسلام را منوط به شناخت تحولاتی و اقداماتی می‌داند که از چند پیش در طی برنامه‌ای هدف‌مند از سوی عربستان سعودی و قطر آغاز شده است و در این راستا به تحلیل بسامد پدیده‌هایی چون شکل‌گیری وب‌گاه‌های مخالف تقریب مذاهب اسلامی، ظهور شیوخ رسانه‌ای، تاسیس مراکز دانشگاهی و ... می‌پردازد و تاکید دارد که «ما باید بکوشیم تا مجموعه‌ای از شبکه‌های فعال سیاسی و فرهنگی موجود در جهان اسلام را بشناسیم. شبکه معنا و وجه دیگری از ذراتِ تشکیل دهنده آن را ارائه می‌کند.» این مضمون در سراسر کتاب دوم شیعه شناسی که به رسانه‌های اینترنتی مخالفان تقریب اختصاص داشت، دیده می‌شود.

از دید نویسنده، متأسفانه بسیاری از مراکز پژوهشی دانشگاهی کشور، درباره جهان اسلام، به رصدکردن منظم وقایع نمی‌پردازند و حتی انگیزه‌ای برای آن ندارند. مسئولان اگر می‌خواهند در جهان اسلام مؤثر باشند باید نوع پرسش‌های خود را تغییر دهند و صورتی کاربردی به مطالعات خود بدهند. او برای مثال این پرسش‌ها را مطرح می‌کند: از خود بپرسیم در دانشگاه‌های مصر، لبنان، عربستان، کویت، بحرین و دیگر کشورهای اسلامی چه خبر است؟ چه کتاب‌ها و سرفصل‌هایی درباره شیعه در آن دانشگاه‌ها تدریس و یا نوشته می‌شود؟ چه موضوعات پژوهشی در اولویت مطالعاتی کشورهای منطقه و جهان اسلام است؟ چه سیاست‌هایی درباره شیعه‌شناسی دنبال می‌شود؟ آنها به چه پرسش‌ها و موضوعاتی نمی‌پردازند؟ چه اختلافات درونی میان اهل سنت موجود است؟ اختلاف مخالفان تقریب مذاهب اسلامی را در چه چشم‌انداز وسیع‌تری باید مورد توجه قرار داد؟ چه جریانهای مطبوعاتی و رسانه‌ای در آن کشورها موجود است؟ این رسانه‌ها در چه شبکه‌های وسیع‌تری در منطقه و جهان قرار می‌گیرند؟ آنها چگونه علایق و سلایق و باورهای مخاطبان خود را می‌سازند؟ چه تصاویری از شیعه ارائه می‌دهند؟ چه رسانه‌هایی دیدی منصفانه و تقریبی به شیعه دارند؟ دوستان و دشمنان ما کیستند؟ مهم‌ترین مسایل درونی آنها چیست و چه مسایلی با ما دارند؟ سیر سرمایه‌گذاری‌های عربی در منطقه و کشورهای غربی چه سمت‌و‌سویی را نشانه رفته است و این امر چه تأثیراتی را بر جایگاه کشورمان دارد؟ همچنین شیعیانی که در منطقه و جهان اسلام علیه شیعه و یا جمهوری اسلامی ایران سخن می‌گویند، کیستند و شجره‌نامه فکری و سازمانیشان چیست؟ به لحاظ اجتماعی چه گروه‌های مرجعی در منطقه و در میان همسایگان‌مان مورد توجه‌اند؟ یعنی چه گروه‌های سازنده افکار و رفتار در کشورهای اسلامی‌اند و مرجع قضاوت‌ها واقع می‌شوند؟ چه نویسندگان، هنرمندان، فیلم‌ها، کتاب‌ها، برنامه‌های خبری مورد توجه مردم آن کشورها هستند؟ و به‌کارگیری چه مضامین فرهنگی و اجتماعی در قالب‌های مختلف فیلم و اینترنت موجب توجه کاربران عرب می‌باشد؟ چه مؤلفه‌هایی در آنها ایجاد انگیزه می‌کند؟ و ...

در غیاب طرح چنین موضوعاتی، خطر لفاظی‌ها و فلسفه‌بافی‌های نامربوط در قبال مسایل جهان اسلام، مطالعات دانشگاهی را تهدید می‌کند.

به باور دکتر صداقت، ابتدا باید تلقی صحیحی از ضرورت «اطلاعات و عملیات» در شناخت جهان اسلام ایجاد کرد و این نیازمند تأسیس مرکزی است با عِدّه و عُدّه کافی، که جهان اسلام را به طور دائمی رصد کند و گزارش‌هایی منظم از وضعیت جهان اسلام را ارائه دهد. هرچه شناخت ما از مخالفان تقریب بیشتر شود، قدرت ما در خلق ابتکارات تقریبی بیشتر خواهد شد. اتخاذ هرگونه راهبردی جهت پیشبرد تقریب و وحدت اسلامی در جهان اسلام متوقف بر شناخت وقایعی است که در جهان اسلام در حال جریان است. وی در پایان کتاب اول می‌نویسد:

در صورتی که متفکران اسلامی بینش صحیحی از آینده نداشته باشند، قادر به فهم درستی از نحوه تعامل با زمان حال نخواهند بود. فهم زمان حال، فهم آینده را طلب می‌کند. توجه به آینده موجبِ دگرگون شدن دیدگاهمان نسبت به فرصت‌ها در زمان حال می‌شود. بنابراین اندیشمندان تقریبی باید هر چه بیشتر آمادگی خود را برای آینده ارتقا بخشند و این نیازمند ایجاد زیربنایی محکم در زمان حال است. کسی که تنها به لحظه حاضر می‌اندیشد، موفقیت پایداری نخواهد داشت. برای آنکه زمانه‌مان درک شود باید آن آینده‌ای که در انتظارمان است درک شود. علمای تقریب وظیفه دارند از خلال مطالعه درباره مذاهب مختلف، مشکلات را پیش از وقوع آن‌ها بیابند و از این‌رو با آینده‌پژوهی وظیفه خطیر هشدار قبلی و آمادگی قبلی در قبال مسایل آتی را جهت سعادت امت اسلامی به انجام رسانند. این بدان معناست که شیعه شناسی و مطالعاتی از این دست وظیفه بازشناسی خویشتن و منابع و توانایی‌هایمان را بر عهده دارد. آینده‌پژوهی این امکان را فراهم می‌سازد تا امکانات و توانایی‌های بالقوه خود را بشناسیم و آن‌ها را توسعه بخشیم.

مجلد دوم شیعه شناسی با کوششی وسیع جهت شناسایی وب‌گاه‌های ضد تقریب اسلامی و نیز معرفی مهم‌ترین فعالان رسانه‌ای ضد شیعی در وب‌گاه‌ها و ماهواره‌های سلفی است و به صورت آماری نشان می‌دهد که خاستگاه فکری و اعتقادی بیش از هشتاد درصد آنان، عربستان سعودی است و در بخش پایانی آن موضع بیداری اسلامی را مورد توجه قرار می‌دهد.

کتاب سوم شیعه شناسی نیز در ادامه کتاب دوم، به معرفی جریان‌های آموزشی مخالفان شیعه می‌پردازد و در آن به صورتی مستند و عینی نشان داده می‌شود که از اواخر دوران ملک فیصل (1964 ـ 1975 م) و به ویژه در دوران ملک خالد (1975 ـ 1982 م) سیاست آموزشی عربستان سعودی، با رویکردی فراگیر به جهان اسلام، معطوف به تغییر شجره‌نامه‌های علمی دانشکده‌های شریعت و اصول دین جهان اسلام شد تا ضمن تغییر مرجعیت علمی، سرفصل‌های دانشگاهی، اساتید و موقعیت مراکز آموزشی جهان اسلام دچار تغییرات مورد نظر عربستان سعودی واقع شود. در کنار بررسی موارد فوق، معرفی اسامی افراد و مراکز فعال و منابع آموزش اعتقادات در دانشگاه‌ها و مراکز سلفی، در کنار اسامی مهم‌ترین رساله‌های دانشگاهی ضد شیعه بخش دیگر پژوهش را تشکیل می‌دهد که مباحث آن مکمل مباحث مجلد دوم کتاب شیعه شناسی با عنوان «رسانه‌های اینترنتی مخالفان تقریب» است. 

منبع 

http://www.ical.ir/index.php?option=com_k2&view=item&id=12897:%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%A7%D8%B1-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B4%DB%8C%D8%B9%D9%87%E2%80%8C%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%D9%87%D9%84-%D8%B3%D9%86%D8%AA-%D9%88-%DA%86%D8%A7%D9%84%D8%B4%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B1%D9%88%DB%8C-%D8%A2%D9%86&Itemid=8

معرفی کتاب تاریخ، فرهنگ و مقاومت اسلامی در اندلس در سایت کتابخانه مجلس شورای اسلامی

کتاب حاضر با عنوان «اندلس: تاریخ، فرهنگ و مقاومت اسلامی»، منتخبی از چهار اثر مهم در زمینه تاریخ‌نگاری اسلامی در اندلس، ابداعات علمی و فرهنگی عالمانِ اندلسی، تاثیر اندیشة مغرب‌زمین از رونق علوم و فنون اسلامی در اندلس و سرانجام مقاومتِ مسلمانان اندلس در برابر دادگاه‌های تفتیش عقاید کلیسای کاتولیک اسپانیای آن دوران است.

بنابراین کتاب به صورتی خلاصه‌وار شامل بخش‌هایی از فراز تا فرود اندلس اسلامی می‌شود. تجربه‌ای که در آن عبرت‌های بسیاری است برای آنان که در پی اندیشه و تدبر در تاریخ اسلام و یافتن سنت‌هایی هستند که موجب این اتفاقات، در هر زمان و مکانی دیگر می‌شوند. 

فهرست مطالب کتاب:

شکل‌گیری تاریخ‌نگاری عربی - اسلامی در اندلس

ترجمه کتاب «نشأة تدوین التاریخ العربی فی الأندلس» اثر دکتر عبدالواحد ذنون طه است. اهمیت این کتاب در آن است که به‌صورتی مستدل و علمی نشان می‌دهد که سرآغاز تاریخ‌نگاری علمی در اندلس به‌دست خاندان رازی که ایرانی بوده‌اند، صورت گرفته است که از زمرۀ ابتکارات آنان قرار دادن مدخل جغرافیا در تاریخ‌نگاری است.

دکتر عبدالواحد ذنون طه (متولد موصل عراق 1943 م)، استاد دانشگاه و مورخ معروف عراقی است. او بی‌تردید یکی از سرشناس‌ترین محققان معاصر جهان اسلام در حوزۀ مطالعات تاریخ و تمدن اسلامی در اندلس است. مشخصات منبع مورد استفاده در ترجمه چنین است:عبدالواحد ذنون طه، 2004. نشاة تدوین التاریخ العربی فی الأندلس. بیروت (ط 1) دارالمدی الاسلامی.

نقش نوآوریهای برجستۀ دانشمندان اندلس در تجدید حیات فرهنگی اروپا

ترجمه کتابی از از محقق فلسطینی، مرحوم دکتر شوقی ابو خلیل (1941-2010م) است که آن را در  همایشی با عنوان «تأثیر تمدن عربی - اسلامی بر غرب و نقش اسپانیا در انتقال آن» که در تاریخ 10 - 12 دسامبر 2003 م در غرناطه برگزار شد، ارائه کرده است. دکتر شوقی ابو خلیل دارای دکتری تاریخ و مدیر انتشارات دارالفکر دمشق بود که تالیفات متعددی در حوزۀ تاریخ و فرهنگ اسلامی دارد و اثر وی در کتاب همایش مذکور منتشر شده است. مشخصات منبع مورد استفاده در ترجمه چنین است: شوقی ابوخلیل. علماء الاندلس، ابداعاتهم المتمیزة، دمشق، دارالفکر، 2005.

نقش اندلس بر اندیشۀ غربی

از دکتر عبدالواحد ذنون طه که آن را در همایش «تمدن عربی – اسلامی و اندیشۀ غربی» که در بیت الحکمه بغداد (ژوئن 1977) ارائه کرده است. مشخصات منبع آن چنین است: عبدالواحد ذنون طه، 2003. دراسات فی حضارة الاندلس و تاریخها. بیروت (ط 1) دارالمدی الاسلامی، ص 205- 235) (اثر الاندلس فی الفکر الغربی)

جنبش مقاومت عربی - اسلامی در اندلس بعد از سقوط غرناطه

ترجمۀ کتاب دیگری از دکتر عبدالواحد ذنون طه است.

اندلس: تاریخ، فرهنگ و مقاومت اسلامی با ترجمه کامیار صداقت ثمرحسینی، در 175 صفحه از سوی انتشارات آفتاب توسعه در سال 1392 منتشر شده است.

شماره ثبت این کتاب در کتابخانه شماره یک مجلس شورای اسلامی 498271 می‌باشد. 

منبع 

http://www.ical.ir/index.php?option=com_k2&view=item&id=14413:%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%D8%8C-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%88-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%88%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%84%D8%B3&Itemid=8

معرفی کتاب ابن خلدون در سایت کتابخانه مجلس شورای اسلامی

یکی از مسائل فراروی محققان ابن‌خلدون شناس، آگاهی یافتن از ماهیت روشی علم عمران بوده است.

این دغدغه زمانی ملموس‌تر می‌شود که آنان درصدد بیان نسبت علم عمران با علم به مفهوم رایج آن در دوران تجدد اروپا برآمدند.

طرح این موضوع به دلایل متعددی با ملاحظات و مشکلاتی همراه است، یکی اینکه ابن خلدون موفق به ایجاد سند تعلیم برای علم عمران نشد و دیگر آنکه مقدمه علم ابن خلدون به گونه‌ای یک دایره‌المعارف بزرگ است و گزاره‌های علم عمران، متاثر از منابعی مختلف و مرکب از گزاره هایی گوناگون است.

از زاویه‌ای دیگر، آغاز مطالعات نوین در زمینه علم عمران با تفاسیر شرق شناسان از آن همراه است.

این کتاب در شش فصل زیر به تشریح دیدگاه‌های ابن خلدون می‌پردازد:

فصل اول- در زمینه ابن‌خلدون‌شناسی/ کامیار صداقت ثمرحسینی

فصل دوم- فرهنگ اصطلاحات علم عمران/ محمد عابد الجابری

فصل سوم - منطق علم عمران ابن‌خلدون/ علی الوردی

فصل چهارم- علم عمران - موضوع و روش/ محمد عابد الجابری

فصل پنجم- مفهوم ملکه در اندیشۀ ابن‌خلدون/ السید الشرقاوی

فصل ششم-  شهر و دولت در اسلام/ رضوان السید

ابن خلدون با ترجمه و تدوین دکتر کامیار صداقت ثمر حسینی در 171 صفحه است که توسط انتشارات آفتاب توسعه در سال 1392 منتشر شده است.

شماره ثبت این کتاب در کتابخانه شماره یک مجلس شورای اسلامی 498273 می‌باشد.  

منبع

http://www.ical.ir/index.php?option=com_k2&view=item&id=14393:%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%AE%D9%84%D8%AF%D9%88%D9%86&Itemid=

مقاله وصایای پیامبر اکرم (ص) دربارۀ جانشین بلافصل خویش و نقد نظریة انکار وصایت PDF

دریافت متن کامل  

مقاله وصایای پیامبر اکرم (ص) دربارۀ جانشین بلافصل خویش و نقد نظریة انکار وصایت PDF

 از لینکهای زیر استفاده شود:

http://alavi.ihcs.ac.ir/article_1496_281.html  

http://alavi.ihcs.ac.ir/pdf_1496_3b41820c000303d846fb306b928ee464.html 

مقاله حدیث ثقلین و پژوهش قوام‌الدین محمد وشنوی دربارة آن  PDF

دریافت متن کامل مقاله با عنوان:  

حدیث ثقلین و پژوهش قوام‌الدین محمد وشنوی دربارة آن 

 

از دو لینک زیر استفاده فرمایید: 

 http://alavi.ihcs.ac.ir/article_461_0.html  

http://alavi.ihcs.ac.ir/pdf_461_f845b64a1f460eafd77040548efa0f88.html 

دریافت  مقاله با عنوان: «جهاني سازي و فرهنگ در انديشة متفكران عرب»  

دریافت  مقاله با عنوان: «جهاني سازي و فرهنگ در انديشة متفكران عرب»  

تألیف :  

استاد دکتر مهدي گلشني؛  آيت الله شيخ محمدعلي تسخيري و  شاگرد کوچک آن اساتید عزیز كاميار صداقت ثمرحسيني 

اینجا را کلیک کنید

اعلامیه‌های منشور امنیت جهان در پرتو امن حرم الله - دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

خبرگزاری شبستان:  اقدام فرهنگی و علمی در برابر قتل‌و‌عام مسلمانان که متأسفانه در گستره جغرافیایی وسیعی از جهان اسلام در حال انجام است، نیازمند تأمین دو هدف کلی است:

 1. تبیین الگوی زندگی امت اسلامی بر پایة متنی مشترک که مورد تأیید همه مسلمانان باشد.

 2. رصد کردن واقعیت‌های جاری در جهان اسلام و انتشار آن؛ همچون فعالیت‌های توسعه‌طلبانه آل سعود در کشورهای جهان اسلام که اگر تصاویر این توسعه‌طلبی به‌صورت صحیحی در مقابل دیدگان امت اسلامی نمایان شود، خود تصمیم صحیح را خواهند گرفت؛ چراکه آل سعود در دهه‌های اخیر درصدد "سلفی کردن" و به تعبیر بهتر "سعودی کردن" سرزمین پاک حجاز و سراسر جهان اسلام برآمده‌اند و این رخدادی است بس عظیم و هولناک که قضایای تکفیری‌ها در سوریه و لیبی و مصر و عراق تنها چند برداشت کوتاه از آن است.

 با این دو اقدام هم الگو و معیار صحیح به امت اسلام ارائه می‌شود و هم تصویری صریح و روشن از وقایع جاری جهان اسلام؛ تا امت اسلامی فارغ از هیاهوی رسانه‌های غربی، معیارِ درست قضاوت را از دست ندهد و بیش از پیش در‌یابد که بمباران شهرهای مسلمان‌نشین یمن سنت پادشاهان سعودی است و نه سنت نبوی (ص) و قتل و ترور و کشتار مردم بی‌گناه در بلاد اسلام که در بین قربانیان آنها زنان و کودکان بسیاری به چشم می‌خورند، سنت وهابیان افراطی است و نه سنت پاک نبوی (ص) و ناگهان خود را با حقیقتی فراتر مواجه می‌بیند؛ آنکه چه قرابتی است میان کشتار حاجیان یمنی در سال 1340 ه.ق و کشتار مردم کربلا در سال 1216 ه.ق و کشتار دردناک مردم طایف در ذی‌قعده سال 1217 ه.ق که طبق گزارش مورخان اطفال شیرخوار نیز در آغوش مادرانشان سر بریده شدند؛ با کشتار مسلمانان در یمن و سوریه و عراق و افغانستان؛ و نقطه مشترک همگی آن‌ها تکفیر بدون ضابطه، بدون علم و بدون تقوای الهی است که نه شیعه می‌شناسد و نه سنی؛ و باز چه قرابتی است میان آن‌ها و کشتار زنان و کودکان مظلوم فلسطینی.

 در باب رصد کردن جهان اسلام مسئولان و مدیران سیاسی و علمی کشور باید احساس نیاز کنند و همت کنند تا امکاناتی مهیا شود که محققان و منبع‌شناسان بتوانند شبکه‌های مرئی و نامرئی موجود در جهان اسلام را دنبال کنند و به شکلی مستمر و قابل رجوع بایگانی و عرضه کنند.

 اما در باب الگو و متن مشترک اسلامی، یکی از بهترین گزینه‌ها همانا خطبه‌های پیامبر اکرم (ص) در حجة الوداع است. آن حضرت (ص) مکرر خطبه‌هایی را در مسجدالحرام و در عرفات و منی ایراد فرمودند؛ خطبه‌هایی با مضمونی تقریباً یکسان که به تعبیر مرحوم آیت‌الله میرزا خلیل کمره‌ای (1317 - 1405 ه.ق) در کتاب «کلید امن دنیا»، «اعلامیه‌های منشور امنیت جهان در پرتو امن حرم الله» هستند.

 حج آن سال را حجة الوداع نامیده‌اند؛ چراکه پیامبر اکرم (ص) در آن حج (سال 10 هجری) با مردم وداع کرد و دیگر حج نگزارد. و آن را حجة الاسلام نامیده‌اند؛ زیرا در اجتماع آن سال حلال و حرام را تبیین کرد و حجة الوداع را حجة البلاغ نیز می‌نامند؛ چراکه پیامبر اکرم (ص) در آن بسیار از تبلیغ خود و مسئولیت خود سخن گفت و امر به تبلیغ شاهد به غائب فرمود و این وظیفه را بر دوش تمامی مسلمانان اعصار تاریخ نهاد و ابن عباس می‌گفت: نگویید: حجة الوداع بلکه بگویید: حجة البلاغ.

 و مرحوم کمره‌ای به‌درستی اشاره داشته که این خطبه‌ها را باید با بهترین و اثرگذارترین ابزار در بین مسلمانان و به‌ویژه حاجیان توزیع کرد؛ ابلاغ پیام حضرت رسول‌الله (ص) بی‌هیچ رنگ و لعاب نژادی، مالی، زبانی، فرقه‌ای و ...  تنها بر پایة تقوای الهی. در آن کتاب چنین آمده است: «فتوی و نظریة فقیه ایران دربارة اعلامیه‌های رسولخدا صلی الله علیه و آله در عرفات و منی و مسجدالحرام: «تکلیف سران مسلمین و علمای اسلام خاصه مسؤلین امور در حجاز آنستکه در موسم حج این اعلامیه‌ها را به مردم ابلاغ کنند.» و اگر مسئولا حجاز این کار را نمی‌کنند، وظیفة دیگران بیشتر می‌شود.

 

متن اعلامیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) در کنگره صدهزارنفری حج

 خطبه‌های مذکور میراثی ارزشمند از رسول‌الله (ص) و از مهم‌ترین اسناد تقریبی و وحدت‌بخش امت اسلام هستند. چقدر دنیای اسلام نیازمند این بانگ محمدی (ص) است که: «أیها الناس إنّ دمائکم و أموالکم علیکم حرام إلی أن تلقوا ربّکم کحرمة یومکم هذا و کحرمة شهرکم هذا، و انّکم ستلقون ربّکم فیسألکم عن أعمالکم، وقد بلّغت.» و یا مسلمانان چقدر محتاج این بانگ آسمانی و قدسی هستند که: «أیها الناس اِسمعوا قولی و أعقلوه. تعلّمنّ أنّ کلّ مسلم أخ المسلم و انّ المسلمین اِخْوة، فلا یحلّ لامرئ من أخیه الاّ ما أعطاه عن طیب نفسه منه، فلا تظلمنّ أنفسکم. أللّهم هَلْ بلّغتُ؟ فقال رسول اللّه صلی الله علیه و آله أللّهم اشْهَد.»  

 مقابله با جریان‌های تکفیری و افراطی‌گری فزاینده در جهان اسلام نیازمند آن است که اجرای مفاد خطبه‌های مذکور به مطالبة عمومی در جهان اسلام تبدیل شود؛ و باید آن را به مطالبة عمومی در جهان اسلام مبدل ساخت تا قبح بمباران شهرهای مسلمین هرروز آشکارتر از دیروز شود و پلیدی قاتلان کودکان مظلوم و ترورهای کور در خیابان‌های لاهور و بغداد و دمشق و قاهره ... نمایان‌تر.

 مرحوم آیت‌الله کمره‌ای پانزده ماده از این خطبه‌های ارزشمند استخراج کرده است که در اینجا عیناً نقل می‌شوند:

 ماده 1. در این ماده احترام دماء مسلمین و اموال و اعراض و نوامیس مسلمین را بر یکدیگر وابسته به خانه بلدة الامن فرموده که خون یکدیگر را نریزند و به مال هم و نوامیس هم چشم‌داشت نداشته باشند گویی خانة قبله و بلدالامین را ناظر و مراقب نفوس و اموال و اعراض مردم کرد که نتیجتاً تا هر جا قبلة آن‌ها امتداد پیدا می‌کند، شعاع احترام آن، به‌طور مؤکد در مؤکد در مؤکد (این خانه و این بلد و این ماه و این روز) دماء و اموال و نوامیس آن‌ها را نیکو در شعاع خود می‌گیرد و ازاینجا معلوم می‌شود که این خانه خانة امن دنیا است یعنی ضامن امنیت جهان است و باید امنیت جهان ازاینجا تأمین شود.

 ماده 2 - تساوی حقوق اجتماع. کلیة مردم ازلحاظ حقوق اجتماعی ازنظر اسلام با یکدیگر مساوی و برابر هستند؛ زیرا همه از نسل آدم و حوا هستند و عرب بر عجم نمی‌تواند فخری داشته باشد و عجم هم بر عرب مزیتی ندارد؛ بلکه برتری با کسی است که صاحب تقوی باشد. فرمود: آدمیان با کیل و پیمانة مالامال: همه از آدم و حواءاند، فضلی نه عرب بر عجم و نه عجم بر عرب ندارد، مگر به تقوی.

 ماده 3- الغاء افتخارات نژادی و طبقاتی با حفظ ارزش و اصالت «کار و عمل» که حفظ آن به‌طوری است که در اسلام تنها مناط افتخار فقط آن می‌باشد و بس، دراین‌باره فرمود: (به‌حسب و نسب خود تفاخر نکنید، بلکه متکی به اعمال خود باشید.)

 ماده 4- منع انتقام‌جویی از خون‌های گذشته. کلیة جنگ‌های جاهلیت که روی خون و بر اساس آن در بین قبائل بوده، به‌حکم اسلام تعطیل است و انتقام‌جویی روی خون‌ها بی‌اساس است، یعنی در دنیای جدیدی قدم گذاردید که حس انتقامی در آن وجود ندارد. فرمود: هر خونی که در جاهلیت بوده زیر قدم من است و اولین خونی که من آن را هدر می‌کنم خون آدم بن ربیعه است که طفلک شیرخواری از قبیلة ما در قبیلة دیگر بود و کشته شد.

 ماده 5. منع رباخواری. جهت رفع تشنج جامعه دستور برانداختن رباخواری می‌دهد. فرمود: «هر ربایی که در جاهلیت بود زیر پای من است و اولین ربایی که فرو می‌نهم ربای عمویم عباس بن عبدالمطلب است.

 ماده 6. قانون آتش‌بس. تأکید می‌کند که کلیة اجتماع باید «آتش‌بس» را «در چهار ماه از سال» رعایت نموده اسلحه را بر زمین بگذارند، تا عقلا و رهبران بتوانند نقشة صلح را توأم به مصالح اجتماع عملی سازند. دراین‌باره فرمود: این چهار ماه را پس‌وپیش کردن برای ادامة چنگ از زیادی کفر است بدن قرار پس جنگ یک نوع کفری است و تأخیر و نسیئی ماه‌ها برای ادامة جنگ کفری فوق کفر. و سپس اختلال به نظم آتش‌بس امنیت کفر فوق کفر است.

 ماده 7. حقوق زنان. راجع به حفظ حقوق زنان و سفارش دربارة آن‌ها ازنظر لباس و غذا و روابط جنسی و کلیة حقوق اجتماعی آن‌ها است.

 مادة 8. حفظ حقوق غلامان. راجع به حفظ حقوق غلامان و بردگان می‌باشد، متذکر می‌گردد که آنچه را ارباب می‌خورد و می‌نوشد، بایستی غلام نیز از همان غذاخورده و به همان لباس ملبس گردد.

 ماده 9. برادری مسلمین. هر مسلمان برادر مسلمان دیگر است، نبایستی او را گول‌زده و به او خیانت نماید و همچنین از او غیبت نبایستی نمود، خون او را نمی‌توان ریخت و مال او را نمی‌توان خورد و برد مگر آنکه رضایت صاحب‌مال جلب شود.

 ماده 10. این خانه وحدانیت صفوف توحید را عهده‌دار است ولی باز مبارزات دامنه‌دار دیگری در کار است باید نسبت به آن‌ها هشیار باشد. پس قبله شدن خانة کعبه با اعلام توحید و وحدانیت خدا، شیطان از این محل دور شد طمع به بت‌پرستی و بت‌سازی دیگر نمی‌کند ولی بدانید که از راه دیگر ممکن است رخنه یا رسوخ کند، بنابراین در مقابل دسائس او از طریق دیگر آماده باشید.

 ماده 11. جلوگیری از تجاوز ابتدایی. راجع به جلوگیری از تجاوز ابتدایی است – می‌گوید: کسی که سیلی بدون جهت و به‌ناحق بزند، اولین سرکش محسوب می‌شود و بزرگ‌ترین دشمن خدا می‌باشد و همچنین اگر غیر قاتل خود را بکشد، اولین سرکش محسوب خواهد بود، فرمود: دشمن‌ترین دشمن‌ها بر خدا (و سرکش‌ترین سرکش‌ها بر خدا) ضارب غیر ضارب خود و قاتل غیر قاتل خود است.

 ماده 12. حفظ پرچم اسلام. رسول خدا (ص) به شما ابلاغ می‌کند که هر کس زیر پرچم بیگانگان برود و از تبعة غیر مسلمین گردد ملعون است و همچنین اگر خود را به غیر آباء و نیاکان خویشتن انتساب دهد، ملعون است و همچنین اگر به اجیر و کارگر خود ظلم کرد یا مزد کارگر را استیفاء نکند، ملعون است.

 ماده 13. پایان دادن نزاع‌های داخلی. مسلمین اگر به جنگ با یکدیگر بپردازند و دست از آستین بیرون آورده شمشیر بر روی هم بکشند، کفری است مجدد و نوعی از ارتجاع است. دراین‌باره فرمود:علاج آن: حل مخاصمات و اختلافات به وسیلة دو چیزی است که پیغمبر در میان شما گذارده باید به آن‌ها چنگ زد و از گمراهی و ضلالت نجات یافت. که من بجا گزارده‌ام قرآن و عترت من هستند «قرآن و سنت من» هستند.

 تفاوتی بین عترت با سنت نیست مگر به‌قدر تفاوت بین شخص و بین منطق او یا بین شخص با شخصیت او، زیرا اهل‌بیت و عترت پیغمبر صلی الله علیه و آله تراجم وحی او و زبان امرونهی اویند و از خود چیزی نمی‌گویند. البته امین وحی او لسان صدق او از مصادر صحیح سنت است نهایت آنکه آنان مصدر ثانوی سنت‌اند و پیغمبر خود مصدر اول است.

 ماده 15. مسئولیت در برابر این امر الهی. کلیة مردم در برابر امر پروردگار و ابلاغ رسول خدا، مسئولیت دارند و همان‌طور که شما از پیغمبر خود شنیده‌اید شما نیز بایستی به غائبین برسانید.

 نویسنده: دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی،‌ عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

پایان پیام/

منبع: خبرگزاری شبستان  15 / 2/ 1394  شناسه خبر  455877

http://www.shabestan.ir/detail/News/455877

عالمانِ تقریبی عالمان و حافظان جهان اسلام‌اند

عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی می نویسد: عالمانِ تقریبی عالمان و حافظان جهان اسلام‌اند و آنان در طول تاریخ، به مصالحی بسیار فراتر از منافع شخصی، قومی یا فرقه‌ای توجه کرده‌اند....

به گزارش فرهنگ نیوز ، دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی، عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به بهانه برگزاری «کنگره جهانی جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام» که در روزهای 2 و 3 آذرماه 1393 در شهر قم و با حضور جمع زیادی از علمای طراز اول جهان اسلام از مذاهب اهل سنت و شیعیان برگزار شده مقاله‌‌ای نوشته که آن را در ادامه می‌خوانید:
 
عالمانِ تقریبی عالمان و حافظان جهان اسلام‌اند و آنان در طول تاریخ، به مصالحی بسیار فراتر از منافع شخصی، قومی و یا فرقه‌ای توجه کرده‌اند؛ یعنی نگاهشان معطوف به حق و حفظ مصالح عموم مسلمانان جهان و نه‌تنها مسلمانان شیعه و یا مسلمانان سنی بوده است. عملکرد حضرت آیت‌الله‌العظمی سید علی سیستانی در عراق و فتاوی ایشان در وجوب حفظ و پاسداشت حرمت جان و مال و اماکن و مساجد برادران اهل سنت؛ و دغدغه او در دفاع از برادران سنی‌اش در کنار دفاع از شیعیان در برابر فرقه تکفیری داعش، نمونه‌ای مثال‌زدنی از این واقعیت است. خاطره بزرگان تقریب از شیعه و سنی هرگز از دل‌های مسلمانان محو نمی‌شود.
 
شیخ شلتوت (ره)، شیخ سلیم(ره)، علامه مراغی(ره) و صدها تن از عالمان سنی تقریبی، تنها عالمان اهل سنت نیستند و کوشش آنان در ایجاد فضای برادری و مبارزه با تکفیرِ برادران شیعی‌شان همواره در خاطره شیعیان زنده خواهد ماند و به خواست الهی، این سنت پسندیده همچنان با قوت جریان دارد که آخرین دستاورد آن را می‌توان در برگزاری موفق «کنگره جهانی جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام» در تاریخ دوم و سوم آذرماه در شهر قم مشاهده کرد که زیر نظر دو تن از مراجع عالی‌قدر شیعه یعنی حضرات آیات عظام مکارم شیرازی و سبحانی اداره شد. کنگره فوق در پی مقابله با فتنۀ تکفیر در جهان‏ اسلام و یافتن راه‌حل‌ها و دعوت به صلح و دوستی و برادری و تعامل میان مذاهب بر اساس حکمت، موعظه و جدال احسن بود.
 
از سوی دیگر، اختلافات فزاینده میان امت اسلامی، اختلافاتی سیاسی هستند و نه عقیدتی و مذهبی و موضوع منحصر به روابط میان شیعه و سنی نیست؛ بلکه شامل همه مسلمانان می‌شود. اصلی‌ترین زمینه‌های نزاع و درگیری در مصر، لیبی، تونس، و حتی لبنان و عراق که جمعیت قابل‌توجهی از آن‌ها شیعه هستند، میان پیروان مذاهب اهل سنت است. برخی از جریان‌های سیاسی می‌کوشند تا شریعت را مبدل به ابزاری جهت رسیدن به خواسته‌های خود کنند که یکی از جلوه‌های آن تکفیر مذاهب و یا اشخاص است که به دنبال خود عکس‌العمل‌های تندتری را از طرف مقابل موجب می‌شود و به‌تدریج تکفیر و خشونت حاصل از آن از یک گلولة کوچک برفی به یک بهمن ویرانگر تبدیل می‌شود که به دنبال خود چهره‌ای خشن و بی‌منطق از اسلام نمایش داده می‌شود که جهاد را در کشتن مخالفان و تصرف جان و مال و ناموسشان منحصر می‌کند. این در حالی است که اسلام همواره عالی‌ترین جلوه‌های ادب و تقوی و تکریم انسانی را به تصویر کشیده است؛ چراکه همواره خداوند حاضر و ناظر بر اعمال انسان‌ها ترسیم‌شده است. مرحوم میرزا خلیل کمره‌ای در کتاب «سروش مقدس» می‌نویسد:
 
سپاهی از مسلمین به گله گوسفندی برخوردند که کودکی چوپان آن بود. از او خواستند که گوسفندی را به آن‌ها بدهد تا غذا کنند. کودک گفت: گوسفندان ملک من نیستند. 
سپاهیان گفتند: اینک که صاحبان آن حاضر نیستند.
کودک گفت: اما خدای آنان حاضر است.
این حد امانت و ایمان، سلامت دنیا را تضمین می‌کند. (کمره‌ای، 1397: 163)
 
به مناسبت برگزاری کنگره جهانی خطر جریان‌های تکفیری در قم، به پاره‌ای از دیدگاه‌های علمای اسلام در زدودن گمراهی‌ عقاید ناپسند و تکفیر اشاره می‌شود:
 
برخی از اصول مورد اجماع و پیشنهادهای علمای اسلام
آیت‌الله حاج شیخ حسن فرید گلپایگانی (ره) ( 1319 - 1407 ه.ق) در پایان کتاب ترجمه مفتاح باب الابواب به چهاراصل اشاره‌کرده است و معتقد است که در صورتی‌که مسلمانان آن را رعایت کنند، هرگز گمراه نخواهند شد:
 
1. هیچ امری را بدون دلیل قبول نکنید. قرآن مجید می‌فرماید: «ولا تقف ما لیس لک به علم» یعنی از امری که علم بدان نداری پیروی مکن.
 
2. هیچ امری را بدون دلیل انکار نکنید؛ که به تعبیر ابوعلی سینا: هر امر عجیبی را شنیدی تا وقتی‌که برهانی برخلاف آن نباشد بگو ممکن است. (کلما قرع سمعک من العجائب فذره فی بقعۀ الإمکان ما لم یدرک عنه قائم البرهان)
 
3. هر مسئله‌ای را که می‌خواهید استنباط کنید پس از کسب مبادی لازمه استنباط، از راه آن با قوه مدرکه و برهان مخصوص به آن نوع، استنباط کنید؛ محسوسات را با حواس ظاهره، معقولات را با قوه عاقله و منقولات را با نقل صحیح معتبر. قرآن مجید می‌فرماید: «فادخلوا البیوت من ابوابها» یعنی هر خانه‌ای را از در آن داخل شوید.
 
4. در علوم و فنونی که رشته تخصصی شما نیست به علمای متخصص در آن علم رجوع کنید؛ زیرا آراء و انظار آنان برای شما و بر شما سند و حجت هستند؛ قرآن مجید می‌فرماید: «فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون» یعنی اگر چیزی را نمی‌دانید از اهل علم بپرسید.
 
شیخ جاد الحق علی جاد الحق  (1333 - 1417 ه.ق) در کتاب «نقض الفریضة الغائبة» به اصول متعددی درباره خطر تکفیر اشاره‌کرده است. برای مثال تأکید دارد که در زمینه اختلافات دینی باید به کتاب الله و سنت رسول‌الله (ص) رجوع کرد و این موضوع بر عهده متخصصان و عالمان عقیده و شریعت است. ایشان همچنین به پاره‌ای دیگر از اصول مهم اشاره‌کرده است که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از:
 
5. در فهم معانی قرآن رجوع به اصول معتبر زبان عربی واجب است. مفتی باید فهم بالایی از زبان قرآن و حدیث داشته باشد؛ و دچار «تأویل نادرست از متون دینی» و یا استدلال به «متشابه و ترک محکم» و یا «عمل به منسوخ باوجود ناسخ»
 
6. و یا «اخذ برخی از نصوص بدون برخی دیگر» نشود. [این موضوع مورد تأکید شیخ حسن البنا در رساله اصول بیست‌گانه‌اش نیز بوده است.]
 
7. جهت فهم احادیث آن‌ها را باید با هم در نظر گرفت و به‌مجرد مشاهده روایتی، حکم نهایی را صادر نکرد. مفتی باید از استناد به روایات ضعیف و اخبار آحاد پرهیز کند.
 
8. اصل در سرزمین‌های اسلامی آن است که با مشاهده کوچک‌ترین نشانه‌ها از مسلمانی افراد، حکم بر اسلام آن‌ها شود؛ مانند ندای اذان و یا وجود مسجد و بخاری در روایتی آورده است: «ان النبی کان اذا غزا قوماً و سمع أذاناً أمسک» احمد و ابو داود و ترمذی و ابن ماجه نیز نقل کرده‌اند که: «انه (ص) کان اذا بعث السریة یقول: «اذا رأیتم مسجداً أو سمعتم منادیاً فلا تقتلوا أحداً»
 
حضرت آیت‌الله‌العظمی مکارم شیرازی در سخنرانی خود در کنگره خطر جریان‌های تکفیری (قم: 2 آذرماه 1393) در جمع‌بندی دلایل انحراف تکفیری‌ها از حق به سه دلیل عمده اشاره کردند:
 
9. استبداد رأی تکفیری‌ها و انحصار درک کتاب و سنت به خود؛ تا جایی که تمرد مسلمانان از پذیرش عقایدشان را موجب کفر و مستحق قتلشان می‌دانند.
 
10. به‌کارگیری روش ایمانی به برخی آیات قرآن که موافق نظرات خودشان است و نادیده گرفتن آیات دیگر؛ درحالی‌که باید به همه آیات الهی ایمان داشت و به آن‌ها عمل کرد.
 
11. خطای بزرگ در تفسیر شرک و ایمان؛ چنانکه آن‌ها برخی آیات را برای تکفیر همه مسلمانان مورد استناد قرار می‌دهند و می‌گویند هرکسی که یا علی و یا رسول‌الله می‌گوید و شفاعت می‌خواهد مشرک است و لذا خون و عرض و ناموس او مباح است و هیچ تفاوتی بین افراد کنونی و جاهلیت صدر اسلام قرار نمی‌دهند، بلکه افرادی که امروز هستند را بدتر از مشرکان زمان جاهلیت می‌دانند و این در حالی است که مفهوم شرک و ایمان در آیات قرآنی واضح است.
 
حضرت آیت‌الله العظمی سبحانی در سخنرانی خود در کنگره خطر جریان‌های تکفیری (قم: 3 آذرماه 1393) پیشنهادهایی جهت درمان بیماری تکفیر به شرح زیر ارائه کرده است که عبارت‌اند از:
 
12. ضرورت آگاه کردن شهروندان کشورهای اسلامی از رهگذر رسانه‌های گروهی و منبرهای مساجد نسبت به خطرناک بودن گرایش‌های تکفیری
 
13. ترویج فرهنگ واقعی اسلام؛ فرهنگ اسلام انسانها را به برادری و همزیستی بین مسلمانان و نه فقط بین مسلمانان بلکه بین همه جوامع دعوت می‌کند. و مطابق این فرهنگ، خون مسلمانان حرمت دارد.
 
14. برگزاری نشست‌های علمان اسلامی؛ به دور از گرایش‌های شخصی و خواهش‌های نفسانی تا با ایجاد ارتباط میان علمای اسلام، دغدغه‌های آنان در سراسر بلاد اسلامی منتشر شوند.
 
15. مراجعه به منابع اصلی مذاهب اسلامی؛ منابعی که به قلم علمای بزرگ آن مذهب نوشته شده‌اند.
 
16. اصلاح متون درسی از مطالب تحریک آمیز و دارای گرایش های تکفیری. برای مثال، در متون درسی برخی از مدارس دینی نوشته شده است: «شرک پیشینیان، کمتر از شرک دوره کنونی است!» و یا می‌نویسند: «توسل به انبیاء شرک است!». و اینچنین نسل نوپای جهان اسلام متأثر از این مطالب گمراه کننده به تکفیر و ترور گرایش می‌یابد.
 
17. برگزاری کنفرانسی برای مفاهیم پنجگانه ایمان، کفر، توحید، شرک و بدعت؛ چرا که رهبران جریان های تکفیری، آیاتی که در حق مشرکین نازل شده است را برای اهل قبله جاری می کنند.
 
18. مرحوم میرزا خلیل کمره‌ای در کتاب «سروش مقدس» جهت مبارزه با تکفیر پیشنهاد می‌کند که حدیث شریف امام علی (ع) را به خط طلا بر سر در دارالفتای رابطة العالم الاسلامی بنویسند. امام علی علیه السلام در فرازی بلند می‌فرماید: «مَن صَلَّی الی قبلتنا [یا: مَن استقبل قبلتنا] و دَخَلَ فی مِلَّتنا إستَوجَبَ حُقُوق الإسلام و حدوده» هر کس به قبله ما نماز بگذارد و داخل در ملت ما بشود، مستوجب حقوق و حدود اسلام است. و این پیشنهاد را می‌توان چنین کامل کرد که آن را بر سر در تمام مراکز اسلامی بنویسند.
 
19. مرحوم علامه عبدالحسین امینی در کتاب «الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب » بر نقش نویسندگان بی‌مایه‌ای که «هر نوع مطالب بى‏اساس و سفسطه‏بافى» در آثارشان مشهود است، در ایجاد تفرقه در جهان اسلام تأکید کرده است. آن‌ها «بى‏مطالعه» قلم روى کاغذ می‌گذارند و در جامعه اسلامى مطالب «بى‏اساس و نامقبول» پخش می‌کنند، اظهارنظر کردن‏هاى بى‏دلیل، دروغ آشکار، خیانت در نقل، تحریف سخن از جاى خود، ایراد نسبت‌هاى نادرست به پیروان دیگر مذاهب اسلامی، توهین و اهانت به دیگران دادن از مشخصات چنین طرز تفکر است که خطرات بسیاری فرا روی وحدت اسلامی دارد. او دربارة آفت از دست دادن ادب دینی و شرافت اسلامی و رواج بی‌عفتی در تألیفات اسلامی و فدا شدن امانت‌داری و راست‌گویی برای امیال و شهوات باطل نفسانی نویسندگان مزدور می‌نویسد: «این اندیشه، روى تألیف را سیاه کرد، قلم‏ها وسیلة جنایت شدند و این‌چنین در دل‌ها بذر کینه‏ها پاشیده شد؛ چنانکه مفسّر قرآن را تأویل به رأی خود کرد و محدث بنا بر ذوق خود حدیث‌سازی کرد و متکلم دربارة فرقه‌هایی دروغین را بیان کرد و فقیه به پسند خویش فتوا داد و مورّخ هر آنچه خواست به نام تاریخ روایت کرد. تمامی این موارد سخنانی بی‌دلیل و نظراتی بدون مأخذ و برهان هستند که بی هیچ پروایی از دروغ‌گویی ایرادشده و منکر حقایق می‌شوند. «فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ»  و در ذیل نقد تهمت‌هایی که بر شیعیان در مورد زید شهید زده شده است، تاکید می‌کند که اگر در هر علمی، از قبیل کلام و تفسیر قرآن و فقه و حدیث و اخلاق، ضوابط صحیح اندیشه به کار گرفته شود و از پیروی از هوا و هوس اجتناب شود و از روشی شایسته و آداب نیکوی نویسندگی پیروی شود، این تشتت و تفرقه حاصل نمی‌شود.
 
20. تحقیق و بررسی عالمانه در مسایل مورد اختلاف آری؛ توهین و بی ادبی هرگز. شهید مرتضی مطهری(ره) ؛ علامه سید مرتضی عسکری(ره) ؛ علامه محمدتقی جعفری(ره) و آیت الله واعظ زاده خراسانی نگارش کتاب الغدیر را بر این مبنا مورد توجه قرار داده‌اند.
 
21. همه علمای بزرگ اسلامی متفقند که مفتی باید پرهیزکار باشد و از خدا و عذاب روز قیامت بترسد؛ روایت‌هایی که پاداش خیر را به فتاوی مجتهد، هرچند نادرست نسبت می‌دهند، همگی منوط به رعایت موازین و وجود علم و تقوی در اوست؛ همچنان که امام محمد غزالی توصیه کرده است، باید از تکفیر اهل قبله احتراز کرد و تا آنجایی که ممکن است، مطلب را به وجهی تأویل کرد که موجب صدور حکم تکفیر نشود.
 
22. مفتی باید احادیث را به قرآن مجید عرضه کند. یکی از دلایل تکفیر نظریه استقلال قرآن و حدیث از یکدیگر است. شیخ محمد غزالی (ره) یکی از ریشه‌های سوء‌ اندیشه درباره حدیث را ناشی از عدم عرضه حدیث به قرآن می‌داند.
 
23. مفتی باید دید وسیعی به وقایع جهان و مصلحت عام مسلمانان داشته باشد و بداند که در موارد بسیاری، دشمنان می‌کوشند تا با کاشتن بذر نفاق و تحریک عواطف و احساسات زمینه اختلاف و درگیری میان مسلمانان را ایجاد کنند.
 
24. اصل در مسلمانان پاکی و برائت از کفر است. کافی است فرد بگوید: «لا اله الا الله و محمد رسول‌الله» تا اسلامش اثبات شود و جان و مال و ناموسش همانند سایر مسلمانان محترم شمرده شود. از صدر اسلام تاکنون این دیدگاه یعنی «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» دیدگاهی معتبر و در نزد علمای بزرگ مذاهب اسلامی محترم بوده است.
 
25. تکفیر زمانی رخ می‌دهد که اصل دین مبین اسلام یعنی شهادتین و یا یکی از ضروریات آن با شروطی، زیر سؤال برود.
 
26. یکی از شروط تحقق کفر زمانی محقق می‌شود که از روی آگاهی و اراده باشد. در ارتداد یا کفر مدعیان پیامبری و سازندگانِ ادیان جعلی که نیت خود را در گفتار و کردار آشکار کرده‌اند، تردیدی وجود ندارد. نمونه‌ای دیگری از آن فتاوی ارتداد سلمان رشدی است که بارزترین آن‌ها فتوای تاریخی امام خمینی (ره) است. حکم عمل بدون علم و یا نیت قبلی و اختیار با حکم عمل از روی علم، اختیار و نیت قبلی متفاوت است. عقیده و عملی که ناشی از جهل شخص و یا از روی اجبار و اکراه باشد، موجباتِ کفر شخص را پدید نمی‌آورند.
 
27. همه عالمان دینی متفقند که حکم کفر کسی تا زمانی که خود اقرار به کفرش نکند و یا با بینة قطعی اثبات نشود، جایز نیست.
 
28. همگان متفق هستند که مفتی باید در انطباق حکم با مصادیقِ آن نهایت احتیاط و دقت را به‌ خرج دهد.
 
29. عقاید یا ضروری است و یا عقاید نظری است. عقاید نظری نیازمند تحقیق و دلیل و برهان هستند و اختلاف در آن‌ها ممکن است؛ برخلاف عقاید ضروری که به اصل دین مربوط هستند. عقیده‌ای که حاصل از تأویل قرآن و سنت شکل‌گرفته باشد؛ موجب تکفیر قائل آن نمی‌شود.
 
30. شخص کافر و یا مرتد، منسوب به هیچ‌یک از مذاهب اسلامی نیست و خارج از آن‌هاست و هرگونه کوششی در جهت انتساب مسلمانان شیعه و یا سنی به کفار خواسته دشمنان اسلام و محکوم است.
 
31. اصل در دعوت به اسلام، از طریق اندیشه و تدبر و بدون اکراه و اجبار است.
 
32. اصل در ارتباط میان مسلمانان با غیرمسلمانان صلح بر مبنای احترام متقابل است. جهاد زمانی است که نقض صلح از جانب غیرمسلمانان پیش آید.
 
33. نسبت عدم مسلمانی به مسلمانان تعزیر دارد. برای مثال، آیت‌الله سید محمدهادی میلانی (1274 - 1353 ه.ش) در پاسخ به این سؤال که «هرگاه شخصی به فرد مسلمانی بگوید: «ای یهودی» تکلیف شرعی چیست؟» می‌نویسد: «باسمه‌تعالی برای گفتن ناسزا و جمله «ای یهودی» باید تأدیب شود و بنا بر احادیث باید بیست تازیانة تأدیبی به او زده شود .
 
34. هر کس که مسلمانی را کافر بنامد، خودش کافر است. (جاد الحق،1414: 84) و پیامبر اکرم (ص) چنان بر حرمت تکفیر مسلمان اهتمام داشتند که فرمودند: «اذا قال الرجل لأخیه یا کافر فقد باء بها احدهما، فأن کان کما قال و الا رجعت علیه» اگر فردی برادر دینی‌اش را کفیر کند، یکی از آن دو کافر است. اگر راست گفته باشد که هیچ وگرنه خودش کافر است. (صحیح بخاری، کتاب الأدب باب من کفر أخاه بغیر تأویل، حدیث شماره 6103) 
 

انتشار یادداشت در خبرگزاری تسنیم - کاهش جمعیت ضربه‌ای سهمگین بر پیکر مسلمین

 

مرحوم حضرت آیت‌الله علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی ره

 به گزارش خبرگزاری تسنیم، دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی  یادداشتی با عنوان"کاهش جمعیت ضربه‌ای سهمگین بر پیکر مسلمین" نوشته و منتشر کرده است.

متن این یادداشت در ادامه آمده است:

چند سالی پس از خاتمة جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران بود که برنامه‌های توسعه‌ای در کشور آغاز شدند. مشخصة برخی از آن برنامه‌ها همچون «برنامه کنترل جمعیت» که در طی دو دهه اخیر به قوت تمام استمرار داشته‌اند، توسعه در ظواهر بود که به‌تدریج نتایج منفی‌شان آشکار می‌شوند. توسعه سطحی همانند باد کردن بادکنک است. بادکنک تا سقف مشخصی باد می‌شود، از مرحله‌ای دیگر، هرچه بیشتر باد شود، تنها ریسک ترکیدن آن بیشتر می‌شود؛ زیرا خواسته‌اند بدون آنکه بر ظرفیتش بیافزایند، بزرگش کنند. در این زمینه شواهد بسیاری در آثار علمی مختلف مانند آثار دکتر فرامرز رفیع پور، «توسعه و تضاد» و «موانع رشد علمی در ایران» و کتاب اخیرش با عنوان «دریغ است ایران که ویران شود» می‌توان یافت.

امروزه فارغ از دو دهه هیاهوی تبلیغاتی کنترل جمعیت می‌دانیم که در برنامه‌های کاهش جمعیتی در وهلة اول باید از شریعت اسلام تخطی نکرد و هرگز نباید از روش‌هایی استفاده کرد که موجب عقیم‌شدن دائمی زنان و مردان جامعه می‌شوند. همچنین اینگونه برنامه‌ها باید با عنایت به ویژگی‌های محدوده‌های جغرافیایی و مدت زمان اجرای آن دائماً مورد ارزیابی و بازنگری واقع شوند؛ به عبارت‌ دیگر کنترل جمعیت برنامه‌ای محدود و کوتاه‌مدت است. علاوه بر مقطعی بودن، انجام برنامه‌های کنترل جمعیت باید در حاشیة برنامه‌های اصلی پیشرفت کشور باشند، بدین معنا که:
- اصل ارتقای نظام آموزش و تربیت کشور است و نه کم شدن جمعیت کشور.
-  اصل توزیع عادلانه امکانات در کشور است و نه کم شدن جمعیت کشور.
-  اصل توازن جمعیتی در کشور و مهار سیل مهاجرت‌هاست؛ و نه کم شدن جمعیت کشور.
- اصل زندگی بر اساس فرهنگ تولید است و ارتقای بازار کار است و نه کم شدن جمعیت کشور و ...
وقتی موارد مذکور و دیگر نظایر آن نادیده گرفته شوند و تنها بر کم شدن جمعیت پافشاری شود، نه‌تنها پیشرفتی حاصل نمی‌شود که نسل‌های آینده با بحران‌های سهمگین جدیدی نیز مواجه خواهند بود. امروزه مشاهده می‌شود که بافت جمعیت ایران به‌نحو بی‌سابقه‌ای دچار تغییر شده است؛ اما مشکل فزاینده مهاجرت و انفجار حاشیه‌نشینی در شهرهای بزرگ همچنان باقی است؛ زیرا مسئولان وقت، راه حل را در کاهش جمعیت دیده بودند و این خطایی بزرگ است. با کاهش جمعیت هرگز مشکل حاشیه‌نشینی در شهرها حل نمی‌شود و بلکه بر آن افزوده می‌شود که چنین هم شد.

در دوران موردبحث، تمام امکانات کشور در برنامه‌ای که گمان می‌شد ابدی است، در مسیر کنترل جمعیت ایران بسیج شد؛ همه‌جا سخن از رابطه‌ای میان بچه کمتر و زندگی بهتر بود و با تبلیغات چنین القاء می‌شد که همه موازین عقلی و شرعی حکم می‌کنند که سیاست کنترل جمعیت در کشور دنبال شود. کم‌کم تبلیغ جهت عقیم کردن (بستن لوله) زنان و مردان ایرانی شروع شد و هشدار برخی از پزشکان متعهد کشور مبنی بر بازگشت‌ناپذیری برخی از روش‌های مذکور سانسور شد. اطلاعات غلط بر قضاوت‌ها تأثیرگذار است.

عقیم‌سازی در اسلام حرام است و دیة یک انسان کامل بدان تعلق می‌گیرد و طبیعتاً عدم بیان واقعیت بر تصمیمات تخبگان تا عامه مردم اثرات منفی دارد. در چنین زمانی حضرت آیت‌الله علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی (ره) (1345 - 1416 قمری) با نگارش کتاب «رسالة نکاحیه: کاهش جمعیت، ضربه‌ای سهمگین بر پیکر مسلمین» در برابر تبلیغات نادرست آن زمان بپا خاست. در معرفی او همین بس که او فقیه و عارفی سرشناس از شاگردان بنام آیات عظام حسین حلی، سید ابوالقاسم خویی، سید محمود شاهرودی، آقابزرگ طهرانی و سید محمدحسین طباطبایی بوده است. کتاب مذکور در اصل بخش مهمی از مجلد اول کتاب نور الملکوت قرآن است که در قالب کتابی مستقل در سال 1415 قمری در چهارده هزار نسخه در انتشارات حکمت تهران منتشر شد.

به خاطر دارم در اوایل دهه 1380 شمسی بود که در نشستی علمی حضور داشتم و یکی از محققانِ فاضل کشور مطالب آن را نشانه عقب‌افتادگی دانست و کتاب علامه را تنها مناسب خمیر کردن. این سخن آشکارا نشان می‌داد که مخالفان سیاست‌ جمعیتی مذکور چگونه در معرض فشار هنجاری بودند و به‌عنوان نماینده افکار کهنه و عقب‌مانده معرفی می‌شدند؛ اما حقیقت مطلب چیز دیگری است. ابتدا به دیدگاه علامه حسینی طهرانی (ره) درباره زنان که بسیار صریح و روشن ابراز کرده است، اشاره می‌شود: «اگر زن بچه بزاید و دنبال کمال برود، همه ملت خود را حیات بخشیده است.» (ص 230 – 231) او می‌نویسد:«طبق اعتقاد ما اگر زن بچه بزاید، با تندرستی خود، نیمی از حیات جمعیت کشور خویش را تضمین کرده است و اگر با آن به دنبال کمال روخی خود برود سعادت ابدی خود را حائز گردیده است، و بنابراین در روند مصالح جمیع جمعیت کشور خویش قدم راستین برداشته است.» (ص 230)

انسان اگر مطلبی را حق بداند و بیانش را لازم شمارد ولی به دلیل فشار هنجاری ساکت بنشیند و تنها نظاره کند تا مبادا توسط مردم سرزنش شود، نشانی از فرهیختگی و آزادگی در او نیست که آزادگی و فرهیختگی به حق‌خواهی و حق‌گویی است.

اینکه علامه حسینی طهرانی این انتقاد را مطرح می‌کند که مسئولان وقت، «آراء مخالفان کاهش جمعیت کشور» را لحاظ نکرده‌اند و حتی مخالفان کنترل جمعیت مجالی برای بیان نظرات خود نداشته‌اند، و این موضوعی است که باید به گونه‌ای تدبیر شود که دیگر نظایر آن رخ ندهند. او می‌نویسد: «در سمینارها و نشست‌ها صرفاً موافقین با مسئله را دعوت می‌کردند و از مخالفین نه‌تنها دعوتی به عمل نمی‌آمد بلکه از اطلاع آن‌ها و از ورود آن‌ها به اطراف و جوانب آنچه در آن سمینار سربسته و دربسته گذشته است، طور کامل استیحاش داشتند» (ص 65) جالب آنکه برخی از ناشرین قم کتاب را ازآن‌جهت که مخالف سیاست رسمی دولت در زمینه کنترل جمعیت کشور بوده است، توزیع نکردند. (ص 250) مسئلة کنترل جمعیت، مسئلة سرنوشت یک ملت است و باید با نگاهی همه‌جانبه بدان نگریست و از تک‌محوری پرهیز کرد. در چنین موضوعاتی باید همه دیدگاه‌ها را شنید، نگرانی‌ها را در نظر گرفت، فواید و معایب مترتب بر آن را سنجید و آنگاه درباره ابعاد و میزان و روش‌های اجرایی آن اندیشید.

علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی کتاب خود را در دو بخش تنظیم کرده است. او در بخش اول به تفسیر آیه شریفه «وَ لَا يَقْتُلْنَ أوْلَادَهُنَّ» و در بخش دوم با عنوان «تذییلات» به بیان سیزده مطلب مهم در زمینة سیاست‌های کنترل جمعیت پرداخته است. مطالب کتاب عمیقاً نشان می‌دهد که این فقیه و عارف معاصر امامیه به مسائل اجتماعی و فرهنگی جامعه اهتمامی فوق‌العاده داشته و با پرس‌و‌جو از پزشکان حاذق کشور درباره برگشت‌ناپذیری عمل‌های وازکتومی و توبکتومی و عوارض آن و جمع‌آوری اخبار و اطلاعات مربوطه کوشیده تا همه زوایای موضوع را بشناسد.

موضوعات جالب‌توجه از مثال‌های ارائه‌شده در کتابش بسیار زیاد است. در اینجا به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌شود:

1. او به دیدگاه‌های برخی از اساتید معروف کشور چون دکتر ناصر سیم فروش (چهره‌ ماندگار پزشکی کشور) اشاره می‌کند که به‌شدت با فرایند فزاینده عقیم‌سازی بی‌برگشت در جامعه مخالفت کرده‌اند و نوشته است: «مسلماً عده‌ای با ایجاد رعب در جامعه سعی دارند که از تمامی راه‌های کنترل جمعیت بدون توجه به جنبه‌های اخلاقی پزشکی و اسلامی آن استفاده کنند و اگر دست عدة معدودی از این گروه باز باشد، حتی سقط جنائی را نیز پیش کشیده و تقاضای قانونی شدن آن را خواهند کرد.» (ص 76) و در جایی دیگر سخنی را از دکتر حاج عباسعلی امیدی (پاتولوژیست معروف) و رییس بانک خون استان خراسان چنین نقل می‌کند: «روزی به او گفتم: شما با این علوم منحصرة به خود، چرا در این سمینارها و مجالسی که برای تقطیع و عقیم نمودن ارحام و ریشه‌کن کردن نطفة مردان تشکیل می‌دهند، شرکت نمی‌نمائید؛ و آراء طبّی خود را شرح نمی‌دهید؟! با کمال تأسف گفت: آقا اصلاً ما را در این سمینارها و نشست‌ها راه نمی‌دهند و نیز می‌گفت: روزی جوانی برومند، هیکل دار، قویّ البنیّه نزد من آند که چون لوله‌های خود را بسته بود و عارضه‌ای پیدا نموده بود، علاجی کنم. ...» (ص 132)

2. برخی از بیمارستان‌های خیریه نیز رسماً اعلام کرده بودند که در ازای بستن لوله، عمل زایمان و سزارین مجانی انجام می‌شود. (ص 147)

3. روزنامه خراسان 10 شعبان 1414 قمری (3 بهمن 1372) طی شماره 12885 تحت عنوان «ارائه برگ تنظیم خانواده شرط اصلی متقاضیان تحت پوشش کمیتة امداد امام خمینی (ره) خراسان اعلام شد.» آمده است که کمک به خانواده‌هایی که سه فرزند یا بیشتر داشته باشند، منوط به عمل وازکتومی و یا توبکتومی است و به خانواده‌های زیرپوشش کمیته در صورت عمل جراحی مذکور 50 هزار ریال پاداش تعلق می‌گیرد. (ص 147 – 148) و علامه طهرانی درجایی دیگر از کتابش دردمندانه چنین می‌نویسد: «در کمیته‌های امداد امام خمینی به زنان و مردان فقط می‌گویند وازکتومی و توبکتومی باید بنمایید. زن بیچاره مسکین اگر بگوید: «آی. یو. دی» نصب کنید، فائده ندارد. اگر بگوید از هر وسیلة دیگر استفاده می‌کنم و شما هر ماه مرا معاینه کنید، اگر حامله نبودم کمک خود را بنمائید، قوطی شیر خشک به طفلم بدهید، ابداً فائده ندارد. اُف بر این مساعدت! اُف بر این رویْه! اف بر این ستم!» (ص 237)

4. روزنامه خراسان شنبه 6 صفر 1415 (25 / 2 / 73) شماره 13020 نوشت: «اطلاعیه: فرزند کمتر زندگی بهتر با دریافت جائزه» به مناسبت بزرگداشت هفته کنترل جمعیت بیمارستان و زایشگاه خیریه علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام به مردان یا زنانی که برای انجام عمل وازکتومی و توبکتومی (جهت جلوگیری از تراکم و انفجار جمعیت) به این بیمارستان مراجعه کنند، علاوه بر رایگان بودن عمل‌های مذکور، به‌حکم قرعه تعدادی تلویزیون اهداء می‌کند. (ص 210)

5. معاون امور بهداشتی وزارت بهداشت در آماری بیان کرده است که در ظرف چهار سال هشتاد هزار مرد و یک‌میلیون زن واقع در سن باروری اقدام به عمل جراحی وازکتومی و توبکتومی کرده‌اند. (ص 212 به نقل از روزنامه قدس 30 محرم 1415 (19 تیرماه 1373) شماره 1891) این بدان معناست که تنها در چهار سال فوق بالغ‌بر یک‌میلیون «خانواده ایرانی» نازا شدند.

مثال‌های علامه حسینی طهرانی در این زمینه فراوان است و مجال بیان تمامی آن‌ها در این مختصر نیست. علامه با استناد به آمار رسمی مقامات می‌نویسد آمار تلفات زنان و مردان در خصوص بستن لوله (توبکتومی و وازکتومی) در زنان یک‌میلیون و در مردان هشتاد هزار نفر رسیده است. منظور او از تلفات، مرگ‌ومیر ناشی از عمل‌های مذکور نیست، بلکه خود آن عمل‌هاست؛ چراکه دیة لوله‌های مرد در شرع مقدس اسلام قیمت دیة یک مرد کامل و دیة لوله‌های زن قیمت دیة یک زن کامل است. (ص 209 و نیز ببینید: ص 313 الی 323) و تأکید دارد که به دلیل فریبکاری و بنا بر قاعده غرور که پیامبر اکرم (ص) فرمود‌ند: «المَغْرُور یَرجِعُ الی من غَرَّه»، دیة زنان و مردانی که بنام کنترل جمعیت عقیم شده‌اند بر عهدة سازمان‌هایی است که در این امر دخالت داشته‌اند. (ص 322 – 323) ... پنج هزار تومان جایزه و یا تلویزیون به‌حکم قرعه و مانند آن ... «گویی به طفلی آجیلی داده‌اند تا او را بدزدند و سرقت کنند و خونش را بمکند.» (ص 210)

در دوران دفاع مقدس کشور با تحریم‌هایی وسیع مواجه بود. شاید بسیاری از خوانندگان این سطور به یاد داشته باشند که جهت تهیه دارویی و حتی نخ عمل جراحی باید خانواده بیمار از نیمه‌های شب در مقابل داروخانه هلال‌احمر در صف ‌نوبت می‌ایستادند. در اینجا سؤال علامه حسینی طهرانی آن است که چرا غربی‌ها که دارو و درمان کشور را تحریم کرده بودند، اینک سیل کمک‌های مادی خود را جهت تسهیل سیاست‌های کنترل جمعیتی ایرانیان که علامه آن را «قتل و عام مسلمین و شیعیان» می‌نامد، (ص 199) پیش گرفتند؟ بعد هم سیل اهدای جوایز غربی به مسئولان وقت باز شد.

هر کس آمار بیشتری و یا راهکارهای جدیدتری جهت کاهش و نابودی باروری ایرانیان ارائه می‌داد، تشویق «جهانی» می‌شد. در همان سال‌ها وزیر بهداشت وقت جایزه کنترل جمعیت را از سازمان ملل دریافت کرد و چند سال بعد هم معاون تنظیم خانواده وزارت بهداشت دیگر جایزه کنترل جمعیت را درو کرد و حتی اینک نیز جوایز بین‏المللی سازمان بهداشت جهانی به کسانی تعلق می‌یابد که پرشک و رواشناس و غیره و با استفاده از وسایل ارتباط‌جمعی می‌کوشند تا ازدواج در سنین بالا و سن بارداری در سنین بالای چهل‌سالگی زنان را با استناد به پیشرفت‌های پزشکی «طبیعی» نشان دهند. این جوایز دامی است که سال‌هاست برای جوامع اسلامی تدارک دیده‌شده است و در سراسر اثر علامه حسینی طهرانی اینگونه هشدارها نسبت به برنامه‌های استعماری دیده می‌شود.

از دید او افزایش جمعیت درصورتی‌که با آموزش صحیح همراه شود، نه‌تنها مایة فقر نیست که سرمایه آینده توسعه و پیشرفت است. اینکه اسرائیل می‌کوشد تا جمعیت اعراب رشد سالمی نداشته باشد، نشان از نگرانی آن رژیم دارد که مبادا این جمعیت به سرمایه‌های توسعة آینده تبدیل شوند. (ص 205) از دید علامه حسینی طهرانی مشکل اصلی کشور افزایش جمعیت آن نیست، بلکه توازن جمعیت است. به بیان او «تکرار و تبلیغ آنچه دیگران از خارج از مرزها می‌خواهند، گرهی از مشکلات امروز ما بازنخواهد کرد و هرگز نمی‌تواند بر مشکل اصلی که ناشی از مهاجرت بی رویة جمعیت به‌سوی شهرهای بزرگ است سرپوش بگذارد و بالاتر از آن، ضعف برنامه‌ریزی، مدیریت و اجرا در مرحلة ارائة خدمات جدی و مؤثر به روستاها را به‌طوری‌که متناسب با ابعاد عظیم نیازها و کمبودها باشد، از دیدها محو نخواهد کرد. (ص 308) نباید با مردم به‌صورت گلة گوسفند برخورد کرد و قابلیت‌ها و مهارت‌ها و شایستگی افراد و خانواده‌ها برای تربیت صحیح فرزندان صالح و کارآمد را یکسره نادیده گرفت و برای خوشایند مراجع بین‌المللی که امروز دروغ بودن حرفشان را خودشان هم اعتراف دارند، یکسره همه‌چیز را زیر پا گذاشت و چنین وانمود کرد که گویا انفجار جمعیت، همه سرمایه‌ها و ثروت‌ها و امکانات کشور را می‌بلعد ...» (ص 308 – 309) مبحث پایانی کتاب علامه به ضدیت فلسفة اسلام و روح ایمان با کاهش جمعیت اختصاص دارد. (ص 327 الی 345)

علامه انگیزة کاهش جمعیت در کشور را فقط اهداف سیاسی می‌داند و آن را بخشی از طرح‌های تغییرات فرهنگی کشورهای استعمارگر غربی در کشورهای اسلامی می‌داند که منجر به حاکمیت فرهنگ غرب می‌شود و از مسئولان میِ‌خواهد تا با جامع‌نگری در سیاست‌گذاری‌های کلان کشور، مراقب باشند که ناخواسته در مسیر سیاست‌های استعماری کشورهای غربی قرار نگیرند.

منبع:
سید محمد حسین حسینی طهرانی (1415 ه.ق) رسالة نکاحیه: کاهش جمعیت، ضربه‌ای سهمگین بر پیکر مسلمین. طهران، انتشارات حکمت

انتهای پیام/  

خبرگزاری تسنیم : سرویس: فرهنگی ، تاریخ: ۲۱/بهمن/۱۳۹۳ - ۱۷:۲۷ ، شناسه خبر: ۶۵۰۱۰۳

http://www.tasnimnews.com/Home/Single/650103

به یاد مرحوم آیت‌الله سید جواد فقیه سبزواری ره

 بسم الله الرحمن الرحیم

به یاد مرحوم آیت‌الله سید جواد فقیه سبزواری ره

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

این نوشتار مطلبی  برگرفته از کتاب نویسنده در زمینه حوزه علمیه مشهد است که ان شاء الله تفصیل آن در آن کتاب منتشر خواهد شد

آیت‌الله حاج سید جواد فقیه سبزواری، از خیل پاکان روزگار، از خاندانی جلیل‌القدر، فرزند عالم ربانی حـاج سید میرزا حسین فقیه سبـزواری (1309 – 1386 ه.ق) و او فرزند آیت‌الله میرزا موسی فقیه سبزواری (1265 – 1337 ه.ق) مدفون در مدرسه محمدیه سبزوار بود و نسبت او به شاهزاده اصغر می‌رسد و او از اولاد حضرت امام سجاد علیه‌السلام

آیت‌الله میرزا حسین فقیه سبزواری از چهار تن اجازه اجتهاد داشت: آیت‌الله سید ابوالحسن اصفهانی؛ آیت‌الله محمدحسین نائینی؛ آیت‌الله آقا ضیاء عراقی و آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی و هم مباحث مرحوم آیت‌الله سید محمود شاهرودی بود و در حکمت شاگرد افتخار الحکماء از مبرزترین شاگردان مرحوم شیخ ملا هادی سبزواری بود. در جای خود بحثی مخاصر درباره شجره‌ علمی علمای معاصر خراسان را خواهیم داشت که بسیاری از زوایای این حوزه بزرگ را مشخص خواهد کرد.

خدمات اجتماعی او بسیار است از جمله معروف‌ترین آن‌ها کوی طلاب مشهد است که با واگذاری 2500 قطعه زمین به طلاب در سال 1338 ه.ش بنیان نهاده شد و او در اوج تقوا و پرهیزکاری، تنها به جهت یاری مظلومان، از باب تقیه با حکومت پهلوی رفتار داشت، کما اینکه توانست جلوی برخی اعدام‌ها را بگیرد. و مسجد فقیه سبزواری در کوی طلاب را که استاد گرامی و عزیزم حضرت حجت‌الاسلام والمسلمین حاج آقا امامی پیش‌نماز و مدیر مدرسه آن هستند، توسط مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ ابراهیم امامی، بنا شده، به سبب علاقه آن مرحوم به فقیه سبزواری چنین نام گرفته است.  

 

آیت‌الله سید جواد فقیه سبزواریعالمی خوش مشرب و نیکو سیرت و صورت بودند. سخنش قلب را جلا و روح را صفا می‌داد. برخوردی صادقانه و صمیمانه با مراجعان داشت و درب منزلش به روی اهل علم و طالبان علوم آل محمد (ص) باز بود. نمی‌شد دوستش نداشته باشی، نامش را می‌شنیدی محبتش را خدا در دلت می‌انداخت. خدا رحمت کند مرحوم آیت‌الله حاج شیخ ذبیح‌الله قوچانی (ره) را که چه نیکو می‌فرمود: «وقتی خدا در نظر کسی بزرگ باشد، خدا هم او را بزرگ می‌کند.»

حضرت آیت‌الله حاج سید جواد فقیه سبزواری

در محضر حضرت آیت‌الله آقای حاج سید جواد فقیه سبزواری

در حدود سال ۱۳۷۲ ه . ش

 دیدارش همیشه شوق آموختن را در انسان زنده می‌ساخت. چه فضیلتی بالاتر از اینکه در زمانی که افراد نوعاً به دنبال هواهای نفسانی و منافع دنیایی‌شان هستند و لحظه‌ای از دلالی و دلال بازی فارغ نمی‌شوند، مردانه و بی‌ادعا کمر همت بسته، به تعلیم و تربیت طلاب و ترویج علوم آل محمد (صلی الله علیهم اجمعین) مشغول شده بود؟

هدف آنان از طلبِ علم و تعلیم علوم آل محمد (ص) نه معروفیت خود که زنده کردن اسلام در دلها و روحانی کردن طلاب دین بود، از این‌رو حرفشان به دل می‌نشست و حقیقتشان نمایان می‌شد.

 او به سال 1309 ه.ش (1349 قمری) در خانه علم و مرجعیت به دنیا آمد. از کودکی به تحصیل علوم دینی پرداختند. در ادبیات از شاگردان ادیب نیشابوری بود. و این ادیب اول و دوم نیکو خدمتی به جهان تشیع کرده‌اند؛ تنها کافی است نام شاگردانشان مرور شود که بعداً به آن اشاره خواهد شد.

از دیگر اساتید او می‌توان به آیات عظام میرزا احمـد مدرس، حاج شیـخ کاظم دامغـانی، شیخ مهدی آشتیانی، شیخ هاشم قزوینــی و والد مکرمشان حـاج سید میرزا حسین فقیه سبـزواری اشاره کرد.

در مسجد حاج حكیم اقامه نماز می‌کرد و شرح لمعه او که آن را در یکی از شبستان‌های مسجد گوهرشاد اقامه می‌کرد از زمره پاک‌ترین، بهترین و پراقبال‌ترین دروس آن کتاب شریف در مشهد مقدس بود.

این را هم بگویم که شنیده‌ام در گذشته او در باغ رضوان (قبرستان قتلگاه در قسمت شمالی اماکن متبرکه و حرم مطهر رضوی) در مدرسه ای تدریس داشتند که توسط پدرشان تاسیس شده بود و در سال 1352 ش به دلیل توسعه اطراف حرم تخریب شد.

مرحوم آیت‌الله سید جواد فقیه سبزواری بر سلوک شرعی تأکیدی تام داشت، می‌فرمود شب‌ها زود بخوابید و سحرخیز باشید برای درس خواندن و مطالعه را پیش از اذان صبح آغاز کنید. در واقع سه توصیه کلی او به صورت خلاصه چنین بود: انجام واجبات، ترک محرمات و درس خواندن. که این آخری در واقع تأکید و بیانی از آن دو دیگری بود.

و او غیرتی تمام به لباس روحانیت و حفظ پاک‌دامنی روحانی داشت. زمانی در مسجد حاج حکیم شهر مشهد مقدس، از مرحوم آیت الله حاج سید جواد فقیه سبزواری (ره) در خصوص لباس روحانیت سئوال کردم؛ پاسخ ایشان سخت قاطع بود:

اگر فردی ملبس به لباس روحانیت شود و گاه و بیگاه بخواهد آن را بپوشد یا نپوشد (با لباس روحانیت بازی کند.)، چنان آلوده و پلید است که اگر خود را آب هم بکشد باز هم پاک نمی‌شود. یا لباس را نپوشید و یا اگر می‌پوشید بدان ملتزم باشید.

و مرحوم حضرت امام خمینی ره چه نیکو فرموده است که لباس روحانیت بدون التزام به شئون آن لباسی غصبی است.

در آخرین باری كه به مشهد مقدس مشرف شدم، در مسجد حاج حکیم جهت عرض سلام و ادب و تجدید ارادت محضرش رسیدم، توصیه به انجام واجبات و ترك محرمات الهی کردند و این بار به طور خاص بر ضرورت استقامت در كارم (در مبارزه با وهابیت) و عدم توجه به ناملایمات تأکید و تشویق کردند: وظیفه‌ات را انجام بده! آن موقع نمی‌دانستم چرا ناگهان چنین سخنی را بیان فرمود، بعدها که با موانع و ناملایمات بسیار مواجه شدم اصل مطلب را فهمیدم و مرحوم آیت‌آلله  فقیه سبزواری از دوستان مرحوم آیت‌الله حسن سعید تهرانی بودند که در مسجد چهلستون تهران اقامه جماعت داشتند

و به توصیه مرحوم آیت‌الله فقیه سبزواری بود که با آیت‌الله سعید تهرانی و کاری بزرگی که در کتابخانه و گنجینه قرآن مسجد چهلستون تهران انجام داده‌اند آشنا شدم که فعالیتی عظیم در برابر تبلیغات دروغین وهابیت بوده است.  

در اول آذرماه 1384 شمسی روحش به ملکوت اعلی پیوست و پیکر پاکش در حرم مطهر رضوی در صحن آزادی به خاک سپرده شد.

این بزرگان نفس خود را اصلاح کرده بودند و از این رو در مصاحبت با آنان تنها یاد و نام حق را می‌شنیدی. نه صحبت و تکاپو برای جمع مال دنیا ...

مارِ نفست را بِكُش از ابتدا

ور نه مارَت گردد آخر اژدها

لیك هر كس مور بیند مارِ خویش

تو ز صاحب دل كن استفسارِ خویش

مادرِ بتها بت نفس شما است

ز‌آن‌كه آن بت مار و این بت اژدهاست

عالَمی را لقمه كرد و در كشید

معده‌اش نعره كنان هَل منْ مَزیدٍ


 رحمت و رضوان خداوند تبارک و تعالی بر او باد

 اللهم صل علی محمد و آل محمد 

 


 انتخاب کنید

 

اخبار     معرفی     کتاب‌ها     مقالات   یادداشت‌ها  مصاحبه‌ها    سخنرانی‌ها       

وحدت اسلامی  بخش ویژه مناسبت های مذهبی  سخن علمای معظم اسلام   

ویژه حوزه علمیه مشهد                درسگفتار  روش تحقیق  

 در خصوص از میان رفتن پاره‌ای از مطالب وب‌نوشت

به یاد مرحوم آیت الله میرزا محمدمهدی نوغانی

بسم الله الرحمن الرحیم

به یاد مرحوم آیت الله میرزا محمدمهدی نوغانی

 

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

 

  این نوشتار مطلبی  برگرفته از کتاب نویسنده در زمینه حوزه علمیه مشهد است که ان شاء الله در آینده  منتشر خواهد شد

  

    خانواده‌های روحانی شهیری در مشهد مقدس بوده‌اند که هر یک در اعتلای حوزه علمیه مشهد نقشی اساسی داشته‌اند؛ از زمره این خانواده‌ها می‌توان به خانواده فقیه سبزواری، مهدوی دامغانی، علم الهدی، نوغانی و .... اشاره کرد. 

    یکی از خانواده‌های اصیل روحانی در حوزه علمیه مشهد خاندان نوغانی است که از علمای آن می‌توان به آیت‌الله میرزا علی‌اکبر نوغانی (1300 – 1329 ه.ش) و فرزندش آیت‌الله میرزا محمدمهدی نوغانی (1305 – 1371 ه.ش) اشاره کرد. 

آیت‌الله میرزاعلی اکبر نوغانی (ره) از بزرگان علمای زمان خود و رییس مدرسه نواب بود و با مرحوم حضرت امام خمینی (ره) دوستی و صمیمیت داشت. میرزا علی‌اکبر نوغانی از شاگردان آیات عظام آخوند خراسانی، میرزا محمدتقی شیرازی و شریعت اصفهانی و سید محمدکاظم یزدی بود که از او علاوه بر رساله‌هایی در عقاید و اصول دین (با عناوین دو رساله و سه رساله)، اشعاری در مدح و مرثیه معصومین (علیهم‌السلام) منتشرشده است. او توجه ویژه‌ای به عزاداری سرور و سالار شهیدان داشت و می‌کوشید تا در مجالس حسینی از بیان اشعار سست و یا روایات بی‌اساس دوری شود. خود او نیز اشعاری سوزناک درباره شهدای کربلا سروده است که معروف و مشهورند. در برخی از منابع آمده است که آیت‌الله عبدالکریم حائری یزدی از کتاب سه رساله که در رد یهود و نصارا و فرق ضاله‌ای همچون بهائیت و فرقه (فرق مخترعه سیاسی) نوشته‌شده است، تمجید کرده است.

آیت‌الله میرزا محمدمهدی نوغانی (ره) در ادبیات شاگرد مرحوم ادیب نیشابوری و از شاگردان برجسته آیات عظام مدرس یزدی، مجتبی قزوینی، میرزا مهدی اصفهانی، محمدهادی میلانی و پدرش میرزا علی‌اکبر نوغانی بود.

آیت‌الله نوغانی یکی از روحانیون انقلابی مشهد در جریان مبارزه علیه نظام پهلوی بود و در تظاهرات مردم مشهد همچون تظاهرات 17 شهریور و بعدها در امور بسیج جبهه حضوری فعال داشت. به امور  خیریه توجه داشت و موسسه خیریه‌ حضرت ولی‌عصر (عج) را تأسیس کرده بود.

به یاد دارم گویا سال ۱۳۷۰ ه.ش بود که عید فطر در حدود ساعت 8 یا 9 صبح اعلام شد. آن زمان در اتوبوس بودم که خبر را از رادیو شنیدیم. مردم با شنیدن آن صلوات می‌فرستادند. قرار شد نماز عید فطر در مساجد شهر خوانده شود. به مسجد فاضل رفتم. روحانی وارسته‌ای خطبه عید را با بغضی خاص به عربی می‌خواند و گاه می‌گریست و با گریه او مردم نیز می‌گریستند، فضایی بسیار روحانی بود او همان مرحوم آیت‌الله میرزا محمدمهدی نوغانی بود که سالها قبل به اشاره مرحوم آیت الله میلانی امامت جماعت آن مسجد را به عهده گرفته بود.

در ایام عزای حضرت سیدالشهدا و یاران باوفایش در صحرای کربلا در منزلش در خیابان شیرازی (مقابل باغ نادری) کوچه شهیدان علاقبند حسینی (روبه روی مدرسه آیت‌الله خویی) مجلس عزایی باشکوه برگزار می‌شد. حیاط بیت ایشان بسیار بزرگ و ساختمان‏های قدیمی در انتها و کنارش دارد که در گذشته نیز برای سالیانی میزبان مهمانی عالیمقامی همچون آیت‌الله میلانی در مشهد بوده و خاطره ها از حضور علمای بزرگ در خود دارد. خانه‏ای که همچنان هرساله بنا بر سنتی دیرین، مراسم دهه اول محرم و آخر ماه صفر و ماه رمضان در آن برگزار می‏شود. در آن زمان ابتدا برخی از حضرات روحانی همچون حجت‌الاسلام‌والمسلمین حاج شیخ گرایلی به ایراد سخنرانی و مرثیه‌سرایی می‌پرداختند و سپس خود آیت‌الله نوغانی بالای منبر می‌رفت و مقتل خوانی می‌کرد؛ روز عاشورا که غوغا بود؛ مخصوصاً آن زمان که آیت‌الله نوغانی در ظهر عاشورا عمامه خود را از سر برمی‌داشت، جمعیت منفجر می‌شد، او می‌گریست و جمعیت یکسره همراه او می‌گریستند؛ صدای گریه بود که از زمین و زمان برمی‌خاست. دیگر نیازی به گفتن هیچ حرفی نبود، همه‌جا «یا حسین» بود. او در مقتل خوانی سبک خاص خود را داشت و بعدها دانستم آیت‌الله میرزا علی‌اکبر نوغانی پدر بزرگوار ایشان نیز در این زمینه صاحب سبک بود و پسر سنت پدر را تداوم می‌داد.

آیت‌الله میرزا محمدمهدی نوغانی فقیه و مفسری بزرگ بود. دوره تفسیری بر قرآن نگاشته است که گویا همچنان منتشرنشده است. او هر هفته درس تفسیری در مسجد فاضل که در آن جماعت برگزار می‌کرد و گمان می‌کنم دوره دوم تفسیر قرآن بود که در سوره انبیاء باقی ماند و من در پاره‌ای از جلسات آن شرکت کرده بودم.

یکی از روزهای غم‌انگیز سال 1371 ه.ش، روز وفات آن مرحوم بود. حدود ساعت نه و نیم شب (15 آبان 1371 ه.ش) بود که من و جناب آقای صاحبی، از طلاب مدرسه علمیه حضرت مهدی (عج)، مشغول بحث بودیم که خبر آوردند آیت‌الله نوغانی مرحوم شده است؛ آن شب کسی در مدرسه نبود، با دوچرخه آقای صاحبی به درب منزل حضرت حجت‌الاسلام‌والمسلمین آقای امامی مدیر مدرسه رفتیم و خبر ارتحال ایشان را دادیم. ایشان بسیار متأثر شدند. مراسم تشیع پیکر آن مرحوم در تاریخ 16 / 8 / 1371 ه.ش بود. اول صبح آنجا بودم. تابوت در محوطه خانه ایشان بود. حضرات آیات فلسفی و مروارید و سید عزالدین زنجانی در کنار هم در مقابل تابوت ایستاده بودند. نگاه اندوهناک میرزاعلی آقای فلسفی به تابوت ایشان را هیچ‌گاه از یاد نمی‌برم.

فرزند مرحوم آیت‌الله نوغانی در آن زمان طلبه‌ای فاضل بود ولی هنوز ملبس به لباس نبود. پس از مراسم تشیع و خاک‌سپاری پیکر ایشان در حرم مطهر حضرت امام رضا (ع) حضرت آیت‌الله فلسفی فرمودند در این خانواده شریف باید سنت روحانیت تداوم یابد و ازاین‌رو پس از پایان خاک‌سپاری در حرم مطهر رضوی، عمامه را بر سر فرزندشان بستند و فرزند ایشان ملبس به لباس روحانیت شد.

بزرگان دینی ما توجه ویژه‌ای به حفظ سنت‌های اصیل روحانیت و پاسداشت لباس شریف آن داشتند و ما در مراسم تشیع و خاک‌سپاری آن عالم ربانی شاهد تداوم یک سنت حسنه بودیم. این موضوع درک والای علمایی همچون آیات عظام فلسفی و مروارید را نسبت به حفظ سنت‌های روحانیت نشان می‌دهد. چنانکه در جایی دیگر در باب اهمیت لباس روحانیت نظرات مراجع عظام تقلید را آورده‌ام ازجمله نظر حضرت آیت‌الله‌العظمی صافی گلپایگانی که معتقدند سیره سلف حوزه‌های مبارکه علمیه از ابتدا تاکنون این بوده است که مؤمنین روحانی را با این لباس مقدس می‌شناخته و محل مراجعه آن‌ها بوده‌اند و عزیزانی که به این لباس مقدس ملبس شده‌اند باید همیشه به آن مزین باشند که حضور آن‌ها با این لباس در جامعه، تبلیغ دین و مکتب است. 

 رحمت و رضوان خداوند تبارک و تعالی بر او باد

 اللهم صل علی محمد و آل محمد

اسوه تقوی، آیت‌الله حاج شیخ ذبیح‌الله ذبیحی قوچانی ره - بخش اول

 بسم الله الرحمن الرحیم

  اسوه تقوی، آیت‌الله حاج شیخ ذبیح‌الله ذبیحی قوچانی

 

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

این نوشتار خلاصه‌ای برگرفته از کتاب نویسنده در زمینه حوزه علمیه مشهد است که ان شاء الله در آینده در دو مجلد منتشر خواهد شد.   مرحوم آیت‌الله حاج شیخ ذبیح‌الله ذبیحی قوچانی (ره) (1329– 1414 ه.ق) از مفاخر حوزه علمیه مشهد و نجف اشرف و به معنای واقعی کلمه انسانی روحانی  و عالمی ربانی بود.

  

در روستای خیرآباد مایوان از توابع قوچان دیده به جهان گشود. در کودکی والدین خود را از دست داد؛ و از همان نوجوانی عشق و شوری خاص نسبت به فراگیری علوم آل محمد (ص) در او ایجاد شد گویا سه سال در قوچان به تحصیل پرداخت و در سال 1345 ه.ق به حوزه علمیه مشهد آمد و در مدرسه دو درب در حجره موسوم به شیخ بهایی (ره) اقامت کرد. در سال 1351 ه.ق به نجف اشرف مراجعت کرد و تا 20 سال در آن شهر به تعلیم علوم آل محمد (ص) پرداخت. او از شاگردان مرحوم آيات عظام آقا ضياء‌الدین عراقي (ره) و حاج سيد محمود شاهرودي(ره) و سيد ابوالحسن اصفهاني (ره) بود. یک‌بار برایم از توجه مرحوم آقا ضیاءالدین عراقی (ره) به ایشان سخن به میان آورد و یاد استادش را گرامی داشت. در اواخر عمر، او که از شهرت و مرجعیت دوری می‌کرد و اجازه‌های متعدد اجتهاد خود را که بسیار بود و برخی از آن‌ها بعد از عزیمتش به قوچان از سوی علمای عصر نوشته‌شده بود، به یکی از اقوامش (حجت‌الاسلام موسوی) سپرد تا با رعایت جهات شرعی، در محلی در کنار نهر به خاک سپرده شود. شنیده‌ام که مرحوم آیت‌الله العظمی حکیم (ره) مباهات کرده است که اجازه اجتهاد فردی چون حاج شیخ را نوشته است.

   از دوستان نزدیک ایشان در نجف اشرف حضرت آیت‌الله العظمی محمدتقی بهجت فومنی (ره) بود که هرگاه به مشهد مقدس مشرف می‌شدند، به دیدار حاج شیخ می‌آمدند و به طور کلی خواص علماء توجه ویژه‌ای به ایشان داشتند.

   او در سال 1371 ه.ق به قوچان مراجعت كرد و به ترويج و نشر احكام اسلامي و تدريس علوم ديني پرداخت. آیت‌الله العظمی خویی در این خصوص فرمودند رکنی از ارکان حوزه علمیه نجف اشرف کم شد. و آیت‌الله خویی این سخن را درباره چند تن فرموده است. ازجمله آن را در وصف مرحوم آیت‌الله حاج شیخ حسن سعید تهرانی (ره) نیز گفته‌اند که از علمای عامل تهران بود و زندگی‌اش را وقف قرآن کرده بود و در جای دیگر درباره او سخن به میان خواهد آمد.

   آیت‌الله ذبیح‌الله قوچانی خدمات بسیاری به فرهنگ و تعلیم و تربیت طلاب خراسان کرد. مدرسه علمیه فاروج را تأسیس کرد. با مظاهر ضد اسلامی نظیر سینمای منحط دوران پهلوی مقابله کرد و بعدها طی مطالعات مربوط به شیعه شناسی دانستم که مرحوم حاج شیخ (ره) در روشنگری نسل جوان جامعه نسبت به تبلیغات سلفی گری سيد ابوالفضل برقعی قمی (1287- 1372 ش) که زمانی به قوچان عزیمت کرده بود، سهمی بسزا ایفا کرد که بحث درباره آن جای دیگری را می‌طلبد.

آنگاه در سال 1381 ه.ق به مشهد عزيمت کرد و تا زمان عروج ملکوتی‌اش، در آن شهر اقامت داشت به تربیت طلاب و تبلیغ دین و تعظیم شعائر اسلامی اهتمام داشت. با وجودی که امکان مرجعیت و ریاست را داشت سخت از آن دوری می‌کرد. گمان می‌کنم در کتاب خاطرات مرحوم حجت‌الاسلام اسماعیل فردوسی پور (1317 - 1385 ه.ش) خوانده‌ام که ایشان در گفت‌وگویی با علامه فقید عبدالحسین امینی (ره) ، علت ترک قوچان را چنین بیان گفته‌اند که شما در کتاب الغدیر خود این بیت را آورده‌اید که

فرایتُ اَنّ الاعتزالَ سلامةً      و جعلتُ نفسی، واوَ عَمرو الزّائده

یعنی دنیا ارزانی اهل دنیا.

برخی از بزرگانی که از محضرش استفاده کرده‌اند عبارت‌اند از:-   مرحوم آیت‌الله علامه سید عبدالعزیز محقق طباطبایی (ره)نویسنده کتاب شهیر «الغدیر فی التراث الاسلامی» و از شاگردان معروف علامه امینی، که قسمتی از فقه (شرح لمعه) را در نزد ایشان خواند.

-  مرحوم آیت‌الله سید عبدالکریم رضوی کشمیری (ره) (1343 – 1419 ه.ق) در عرفان در خاطرات ایشان آمده است که فرمودند: «اول کسی که مرا با وادی‌السلام آشنا کرد و فرمود؛ برای ارواح مؤمنین حمد و بعضی سوره‌ها را بخوان و به آنان هدیه کن که آن‌ها برایت دعا می‌کنند (و بارها غروب‌ها با هم به وادی‌السلام رفتیم) مرحوم شیخ ذبیح‌الله قوچانی بود.» او از شیخ ذبیح‌الله قوچانی دستور زیارت قبرستان وادی‌السلام و ذکر مخصوص آنجا را اخذ کرده بود. در انتها اشاره خواهم کرد که مرحوم آیت‌الله شیخ عبدالحسین واعظ نجفی نیز در مراسم ترحیم حضرت حاج شیخ به اهتمام ایشان به وادی‌السلام نجف اشاره داشتند.

-  مرحوم آیت‌الله حاج شیخ احمد سعیدی قوچانی (ره)  (1307 - 1389 ه.ش) در عرفان اسلامی.

-  مرحوم آیت‌الله حاج شیخ جواد کربلایی (ره) (1304 - 1390 ه.ش) در عرفان اسلامی

-  دامادشان، شهید حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید عباس موسوی قوچانی (ره) که از هم‌رزمان مقام معظم رهبری در نهضت انقلاب اسلامی ایران بودند. شهید موسوی (ره) در سال 1361 ه.ش در عملیات فتح المبین به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

   از حجت‌الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ عبدالقائم شوشتری، نیز خاطراتی در کتاب «خرمن معرفت» از مرحوم حضرت حاج شیخ ذبیح الله قوچانی (ره) نقل شده است:

حضرت استاد فرمودند: بنده حدود 40 سال پیش که به قم آمدم و به خدمت عارف ربانی حضرت آیت‌الله العظمی بهجت رسیدم، ایشان فرمودند: اهل کجایی؟ عرض کردم: قوچان

فرمودند: چطور دل از حاج شیخ ذبیح‌الله کَندی و آمدی؟

و باز در آن کتاب از مرحوم آیت‌الله ذبیحی قوچانی چنین آمده است:

یکی از آقایان ائمه جمعه فرمودند: وقتی نامۀ مرحوم حاج شیخ ذبیح‌الله به دست مرحوم حضرت آیت‌الله گلپایگانی رسید، ایشان به احترام نامه حاج شیخ بلند شدند و آن را به سر و صورت می‌مالید. (موسوی مطلق، 1388: 57 – 58)

و این مطلب را نیز از وبگاه ایشان (به نشانی: abdolghaem.ir) نقل می‌کنم:

یکی از دوستان بنده که الآن به رحمت خدا واصل شده است، خیاطی اهل دل بود. بنده و ایشان مدتی خدمت آیت‌الله شیخ ذبیح‌الله ذبیحی قوچانی می‌رفتیم. دوست ما می‌گفت: من ذکر یونسیه را یک سال ادامه دادم. ذکر یونسیه در سجده با اذن استاد صاحب نفس، بسیار سازنده است، بسیار کامل کننده است، ایشان اذن داشتند، ختم مشخص را یک سال تمام ادامه داده بود.

گفت: بعد از یک سال،شب آخر، چهارده معصوم را در خواب دیدم. در یک اتاق تشریف داشتند و من می‌خواستم بروم در آن اتاق، ولی راهم نمی‌دادند. دربانانی بودند که مرا راه نمی‌دادند. یک سال ذکر یونسیه گفتم، محصولش یک شب خواب شد. چهارده معصومعلیهم السلام را از بیرون اتاق زیارت کردم؛ دربان‌ها راه ندادند داخل اتاق شوم.

صبح آمدم حجره، خدمت آیت‌الله شیخ ذبیح الله در زدم، فرمودند: بفرمایید! تا در را باز کردم دیدم چشمانشان اشک‌آلود است. معلوم بود که در حال مناجات بود. همین که وارد شدم سلام دادم. بعد از جواب سلام فرمودند: بله آقاجان! راه نمی‌دهند! بله آقا جان راه نمی‌دهند، به این آسانی راه نمی‌دهند.

   اول بار با یکی از دوستان طلبه به دیدارش رفتم. در همان اولین جلسه‌ شیفته‌اش شدم، آن بزرگوار نیز با وجود بیماری و کهولت سن اجازه فرمود بتوانم به دیدارش بروم و این توفیقی الهی بود که در حدود دو سال پایانی عمر شریفشان هر هفته خدمتشان برسم. 

حاج شیخ سیمایی روحانی و نورانی داشت؛ نورانیت مؤمنان بی وجه نیست؛ چنانکه حضرت امام سجادعلیه‌السلام فرموده است: «لأنهم خَلَوا بالله فَکَساهم الله من نُوره» ممکن نبود محضرش را درک کرد و اتفاقی روحانی در خود احساس نکرد. چه آنگاه که ساکت بود و چه آنگاه که سخن می‌گفت، مبدأ میل انسان را تغییر می‌داد.

   نصایح و سخنانش آمیخته با بیان قرآن و احادیث معتبر بود و به مناسبت اشعاری را نیز می‌خواندند. ذوق ادبی و شعری بالایی داشت و اگرچه می‌فرمود حافظه‌اش به سبب کُهولت سن دچار ضعف شده است، با این حال اشعار بسیاری را از حفظ بود و به یقین از حیث ادبی نیز در همان جوانی بسیار محکم و با صلابت بوده‌اند.

   سخنانش آرام و وزین و کوتاه بود، ولی همه‌چیز را در همان کلام کوتاه بیان می‌کرد. گاه اشعاری پرمغز می‌خواند و توضیحی درباره آن ایراد می‌کرد. برای مثال بارها این ابیات را برایم خواند:

یا من بدنیا اشتغل     قد غُره طول الأمل

الموت یأتی بغتة     والقبر صندوق العمل

   به مناسبت این بیت در حاشیه عرض کنم که در تابستان‌ها حضرت آیت‌الله العظمی محمدعلی اراکی (ره) به مشهد مشرف و در منزلی در خیابان راهنمایی مشهد ساکن می‌شدند و گاه می‌توانستیم ایشان را از نزدیک و بی‌واسطه ببینم. یک‌بار نیز با دوست طلبه فاضل جناب آقای اکبری (از طلاب قم) همراه بودم و ایشان بسیار خوشحال بود و می‌گفت تاکنون به این کیفیت و نزدیکی خدمت ایشان مشرف نشده بود. در آنجا روضه‌ای را در ماتم شهادت امام رضا علیه‌السلام خواندند و مرحوم آیت‌الله اراکی سخت متأثر شد و گریه می‌کرد، بدنش از شدت تأثر تکان می‌خورد. دستش را بوسیدم و دستمالی را که با آن اشک خود را پاک می‌کرد تبرکاً گرفتم که هنوز آن را دارم. با آن کهولت سن کمی سخن گفت و به تقوی توصیه کرد و همان اشعار را خواند و گریست:

یا من بدنیا اشتغل     قد غُره طول الأمل

الموت یأتی بغتة     و القبر صندوق العمل

   مرحوم حاج شیخ هم همین حال را داشت. آن‌ها می‌کوشیدند تا معارف عظیم و بلندی را با این ابیات بیان کنند؛ مبادا دنیا مشغولتان کند و آرزوهای طول و دراز مغرورتان سازد که مرگ ناگهان به سراغتان خواهد آمد و قبر صندوق عمل است؛ پس بروید عملتان را درست کنید. گاهی تصور می‌شود که گذشته‌ها گذشته است و این در حالی است که همه کردار و اعمال در ما جمع است و آخرت «یوم الجمع». و علامه حسن زاده آملی به زیبایی در کتاب «الهی نامه» به این موضوع اشاره دارد: «تا به حال می‌گفتم: گذشته‌ها گذشت‌، اکنون می‌بینم که گذشته‌هایم نگذشت بلکه همه در من جمع است. آه، آه، از یوم الجمع» برگردیم به موضوع بحث.

و از دیگر ابیاتی که حاج شیخ بسیار متذکر آن می‌شد این بیت بود:

رَبِّ وفقنی فلا أعدل عنی     سنن الساعین من خیر سنن

می‌فرمود:

 طلبه باید دائماً بگوید خدایا توفیقم بده از طریق و راه کسانی که در بهترین طریقه‌ها هستند عدول نکنم و تاکید داشتند که معاشرت انسان با رفیقان بد موجب می‌شود که انسان من حیث لایشعر خراب شود و این توصیه ایشان موضوعی است که باید در محور توجه همه خانواده‌ها باشد.

و بارها اين ابيات عبرت‌انگیز را برايم خواند:

هي الدنيا تقول بملء فيها        حذار حذار من بطشي و فتكي

فلا يغرركم حسن ابتسامي       فقولي مضحك و الفعل مبكي

می‌فرمود:

 فريب دنيا را نخوريد. چهار تا پول نشانتان می‌دهد تا فريب بخوريد. دنيا امروز آدمي را می‌فریبد و فردا می‌گریاند. سلاطيني كه بر مردم مسلط بودند آخرش رفتند، ما هم مي‌رويم. آن‌ها چيزي نبردند و ما هم نمي‌بريم. پس در كارهايمان به اين بينديشيم كه آيا خدا راضي است؟

و می‌فرمود:

استادي داشتيم در نجف كه همواره می‌گفت سري سالم به قبر ببريد. هواهاي نفساني را از سر خارج كنيد. «انارة العقل مكسوف بطوع هوي» اميال نفساني نور عقل را از ميان می‌برد.

و مقدمات اخلاقي‌اش چُنین بود:

اول آنكه همواره متوجه باشيد كه از دنيا خواهيد رفت و بلافاصله این بیت را می‌خواند: «هر كه آمد به جهان اهل فنا خواهد بود.»

دوم آنكه بدانید با خود هيچ نمي‌بريد و باز این بیت را می‌خواند:

و آن دگر پخت همچنان هوسي ..... وين عمارت بسر نبرد كسي

با اين مقدمات راه موفقيت در سه چيز است:

1. انجام واجبات

2. ترك محرمات و

3. در حد توان و شادابي روح انجام مستحبات»

می‌فرمود مواظب باشيد! جوانيد و قدر جواني خود را بدانيد. الآن كه اينجا نشسته‌ام، همين امانت است. انسان از خود چيزي ندارد، همه امور از آن خداست. نبايد گول خنده‌های دنيا را بخوريم.

گرگ اجل یکایک ازین گله می‌برد

وین گله را ببین که چه آسوده می‌چَرد

می‌فرمود:

 دنیا ابتدا خود را بسیار زیبا و فریبنده نشان می‌دهد تا شما را اسیر کند و اگر کسی اسیر دنیا شد، رهایی از آن ممکن نیست و این نکته را بارها و بارها فرمود: «اسير دنيا با فديه هم آزاد نمی‌شود.»

با این سخن دیگر همه‌چیز را گفته بود.

و به سادگی اصل ماجرا را بيان می‌کرد:

«خداوند حكيم است و فعل لغو از او سر نمی‌زند. محال است كه موجودي در عالم خلقت به خاطر او پا بر اميال شيطاني بگذارد و دستش گرفته نشود.

ممكن نيست انساني در برابر اميال گناه‌آلود مقاومت کند و از رحمت خاص الهي دور بماند. آغاز ورود به عوالم متعالي از خویشتن‌داری از هواهاي نفساني شروع می‌شود.»

می‌خواهی بزرگ شوی پس قابلیت آن را در خودت ایجاد کن.

    گاه مشکل را بدون طرح موضوع حل می‌کردند و این موضوع یک‌بار برای خودم اتفاق افتاد. از یکی از دوستان شنیدم که در پاسخ به فردی که پرسیده بود شما از کجا فهمیده‌اید، پاسخ داده بودند: «استادی در نجف اشرف داشتیم و شاید اثری از او به ما رسیده باشد.» یک‌بار نیز یکی از ائمه جمعه کشور کودکی را نزد ایشان فرستاده بود که حاج شیخ برایش دعا کند. اشک در چشمش بود و نگاهش به رحمت الهی و می‌فرمود همه‌چیز از خداست بخواهد خیری پیش آورد به هر نحو پیش می‌آورد. این را بگویم که یک‌بار در حرم مطهر شاهد شفا گرفتن بیماری بودم. فضای حرم تغییر کرد و غوغایی شد. زمانی که جریان را برای حاج شیخ تعریف کردم اشک چشمانش را گرفت. من چیزی می‌گفتم و او چیزی می‌دید.   نسبت به حضرت امام رضا (ع) بسیار ادب داشت. در مشهد همواره در سمت پایین پای حضرت ساکن بود و آرزو داشت مدفنش نیز چنین باشد که شد. چند سال پیش که به مشهد مشرف شده‌ بودم توفیقی شد تا جناب آقای ذبیحی فرزند ارجمند ایشان را در محل انتشاراتشان ملاقات کنم و برای دقایقی برکتِ ذکر خیر مرحوم حاج شیخ نصیبم شود. می‌دانستم که مرحوم حاج شیخ دوست داشت قبرش در چنان موضعی و در کنار دیوار باشد. ایشان می‌گفتند ابتدا قرار شد پیکر مطهر آن مرحوم را در جایی دیگر از حرم دفن شود و همه کار آن صورت گرفته بود ولی اتفاقات ناگهانی چنان رقم زده شد که نهایتاً همان خواسته حاج شیخ شد. پیش‌تر برخی از نوارهای سخنرانی حاج شیخ را داشتم که به لطف ایشان در آن جلسه سی دی آن را نیز دریافت کردم.

   آن سخنرانی‌ها بسیار پرشور ایراد شده‌اند و مضمون آن بیان مقدماتی است که انسان با انجام آن رستگار شده و توفیق کسب علم الهی را به دست می‌آورد. برای مثال ایشان می‌فرماید: (با تلخیص)

أَخْرِجُوا مِنَ اَلدُّنْيَا قُلُوبَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا أَبْدَانُكُمْ ... مُوتوا قبل أن تَمُوتوا... [آیات و روایات در این زمینه] یکی و دو تا و سه تا نیست، قبل از آن که بمیرید، بمیرید یعنی هنوز که نمُرده‌اید، بمیرید؛ یعنی هنوز که این موت عُرفی که این روح از بدن خارج می‌شود ... [رخ نداده است] این نفس اماره را بکشید ... آن علمی که ما صحبتش را می‌کنیم آن علم این است ... که اگر در چند مورد خداوند تبارک و تعالی دید؛ دو سه مورد انسان واقعاً مخالفت نفس اماره را بکند، خداوند توفیق می‌دهد. از همین‌جا باید شروع بشود ...

همین‌طور انسان نشسته در حال غفلت مشغول کار و زندگی‌اش است، و بگوید آن علم را هم می‌خواهم! ... نمی‌شود آقا! یک مرتبه دو نوبت سه نوبت چهار نوبت مخالفت نفس را انسان باید بکند تو خیابان اگر راه می‌رود یک مرتبه دو مرتبه العیاذ بالله باید چشمش را اگر چنانکه [نامحرمی را دید، ببندد] توجه می‌فرمایید چه عرض می‌کنم، مخالفت نفس همین است دیگر و هکذا و هکذا و هکذا!

... این نفس بداندیش را چطور به فرمان بیاوریم؟ راهش همین است تو نمی‌توانی به فرمان بیاوری باید خداوند تبارک و تعالی توفیق بدهد و توفیق دادن مُطلق و گزاف نمی‌‌شود. حکیم علی الاطلاق کارش باید حکیمانه باشد شخص عاقل دُرَّ گران‌بها را که به مزبله نمی‌برد. علم گوهر گران‌بهاست این را به هر قلبی که نمی‌شود داد. ...

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ» بترسید از خدا هشدار می‌دهد بیدار باشید حواستان جمع باشد از خواب بیدار بشو «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ » یعنی حواست را جمع کن ... واجب است باید هر کس نظر کند به آنچه که برای فردایش می‌فرستد و مطالعه کند که چیست ...

به اهمیت درس و فراگیری تحصیل علوم آل محمد (صلی‌الله علیه و آله و سلم) مکرر سفارش می‌کردند و می‌فرمودند هیچ اشکال ندارد در مسائل علمی با یکدیگر جدال احسن کنید؛ اما هرگز معصیت نکنید و شخصیت طرف مقابل را خُرد نکنید

   یک‌بار از او درباره پوشیدن لباس روحانیت سؤال کردم. بدان بسیار غیرت داشت و از بازیچه شدن آن در دست اهل دنیا بیزار؛ فرمود: «اگر به وظیفه شرعی عمل کنید معمم شدن بهتر است.» به انجام تکلیف شرعی و بر طریقه عرفان شرعی تأکید داشت و از عرفان‌های کاذب و بی‌محتوایی که از شریعت اسلامی دور می‌شدند، نهی می‌کردند.

   سخت مقید به رعایت تقوا و پرهیزکاری بودند. یک‌بار فرمودند که از همان اوایل دوران تحصیل و طلبگی از گناه دوری می‌کردند و وقتی جایی غیبت و گناهی بود، به بهانه‌ای از مجلس خارج می‌شد تا از مجلسی که در آن از خدا یاد نمی‌شود، دوری گزیند.

   همواره بر محاسبه نفس تاکید داشت. قبل از آنکه در مقابل محکمه عدل الهی قرار گیرید، حسابتان را همین‌جا پاک کنید: «حاسبوا أنفسكم قبل ان تحاسبوا، و وازنوها قبل ان توازنوا» خودتان محاسبه نفس خود را بکنید پیش از آنی که مورد حساب و کتاب واقع شوید و بسنجید آن‌ها را پیش از آنکه اعمال و قدر و منزلتتان، با آن‌ها سنجیده شود و حضرت امام موسی کاظم (ع) روایتی شریف در این زمینه دارند:

«لیس مِنا من لم یحاسب نفسه فی کل یوم فإن عمل حسناً استزادَ الله و إن عمل سیِّئاً استغفرَ الله مِنْه و تاب إلیه» هر كس هر روز «محاسبه نفس» نكند تا بر كار نيكش بيفزايد، و از عمل بدش به درگاه خدا استغفار و توبه كند، از ما نيست.

و این حدیث بیانگر اهمیت محاسبه و ضرورت توبه است.

   مجلسش سراسر یاد خدا و ذکر اهل بیت و ولایت ایشان (علیهم‌السلام) بود و سخت شیرین بود. گاهی مزاح می‌فرمود مثلاً می‌گفت شما مجتهدید اما فاقد الشرایط و ما نیز گاهی در معرفی خود می‌گفتیم همان مجتهد فاقد الشرائطیم! تبسمی می‌کرد و می‌گفت این از اصطلاحات خودم است!

 و توجهی خاص به نماز و راز و نیاز با خدا داشت ... 

حجت‌الاسلام‌والمسلمین آقای سید محسن موسوی برایم تعریف کرد که زمانی که حضرت حاج شیخ جهت امر تبلیغ به روستایی رفته بودند، در مسیر راه ابیاتی را با خود زمزمه می‌کردند که برخی از آن چنین بود:

کردگارا رحمتی جان جهان گم‌کرده‌ایم

بلکه در ابدان خود روحی روان گم‌کرده‌ایم

ما یتیمان مهدی صاحب زمان گم‌کرده‌ایم.

 و مدتی با حجت‌الاسلام موسوی در مدرسه علمیه مرحوم آیت‌الله العظمی خویی مشهد مقدس همسایه بودم و از ایشان نیز فضایل بسیاری در وصف مرحوم حاج شیخ شنیده‌ام.

  رحلتش سحرگاه روز سه‌شنبه 24/12/1372 ه.ش (سوم شوال 1414 ه.ق) بر اثر سكته قلبي رخ داد. ايشان در صحن آزادي نزديك ايوان طلا به خاك سپرده شد.

  اخوی تعریف کرد که مرحوم آیت‌الله علامه محمدتقی جعفری (ره) در مسیر حرکت به جلسه سخنرانی برای دانشجویان دانشگاه آزاد واحد رودهن، با شنیدن خبر ارتحال آیت‌الله حاج شیخ ذبیح الله قوچانی (ره)با تأثر شدید دست خود را بر پای زد و می‌گفت: انا لله و انا الیه راجعون.

 همگان از حاج شيخ به «عالمي رباني» ياد می‌کردند. شنيدم كه آخرين سخنان وي به اطرافيان خود «سفارش تقوا و دوري از گناه و مظاهر فريبندۀ دنيا» بود. در هيچ مجلسي به ياد او ننشستم مگر آنكه از زهد و تقواي او ياد شود (رحمة الله تعالي عليه)

و با رحلتش همه بزرگان دین و اهل علم یکصدا گفتند: «إِذَا مَاتَ‏ الْعَالِمُ‏ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْ‏ءٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة»

مرقد مطهر عالم ربانی آیت الله حاج شیخ ذبیح الله ذبیحی قوچانی 

 در مراسم چهلم ایشان (جمعه 2 / 2/ 1373 ه.ش) که در مسجد مقبره برگزار شد، مرحوم آیت‌الله عبدالحسین واعظ نجفی (1303 - 1388 ه.ش) که دانشمندی بزرگ و خطیبی برجسته بود[1]، از فضایل ایشان و زهد تقوی مثال‌زدنی‌اش در نجف اشرف سخن گفت و از عنایات ایشان برای تربیت روحانی طلاب و از توجه خاصشان به وادی‌السلام و یاد آخرت ... و اینکه حضرت حاج شیخ تعلقی به این دنیا نداشت و انسانی روحانی بود

   آیت‌الله سیدان نیز در سخنانی بیان کرد که حاج شیخ از معدود کسانی بود که باطن دنیا و ملکوت را شناخته بود و او نیز از کرامات ایشان سخن به میان آورد.

رحمت و رضوان خداوند تبارک و تعالی بر او باد اللهم صل علی محمد و آل محمد


 

[۱] آن مرحوم از شاگردان آیات عظام شاهرودی، سید عبدالهادی شیرازی، سید محمدهادی میلانی، سید ابوالقاسم خویی. پدرش شیخ محمد علی خراسانی از شاگردان میرزای شیرازی در سامراء بوده‌اند.

 


 

اخبار     معرفی     کتاب‌ها     مقالات   یادداشت‌ها  مصاحبه‌ها    سخنرانی‌ها       

وحدت اسلامی  بخش ویژه مناسبت های مذهبی  سخن علمای معظم اسلام   

ویژه حوزه علمیه مشهد                درسگفتار  روش تحقیق  

 در خصوص از میان رفتن پاره‌ای از مطالب وب‌نوشت

درباره بازنشر مطالب وب نوشت شیعه شناسی

باسمه‌تعالی شأنه

بدینوسیله به اطلاع می رساند تنها صفحات رسمی سایت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به نشانی:

http://www.ihcs.ac.ir/Pages/Features/StaticPage.aspx?id=7757

و وب‌نوشت شیعه شناسی به نشانی:

http://kamyarsedaghat.blogfa.com

منتسب به اینجانب هستندو بازنشر مطالب آن‌ها در سایر وب‌گاه‌ها و وب‌نوشت‌ها به‌منزله تأیید دیگر محتوایشان  نیست. ضمن سپاس از کسانی که به باز نشر مطالب وبنوشت یاری میکنندُ اعلام می دارم این‌جانب در بازنشر مطالب منتشره در وب‌نوشتهای دیگران دخالتی ندارم.

کامیار صداقت ثمرحسینی

مصاحبه با خبرگزاری شبستان پیرامون شیعه‌هراسی و مساجد اسلامی

گروه مسجد و کانون های مساجد خبرگزاری شبستان: مسئله این است که تمامی پیروان مذاهب معتبر اسلامی باید بتوانند آزادانه اعمال عبادی خود را در مساجد و اماکن تاریخی اسلام به‌جای آورند و از حق آموزش عقاید دینی بر مبنای مذهب خود بهره‌مند باشند. شیعه هراسی در فتاوی شیوخ وهابی در همه جنبه‌های زندگی مطرح است. مثلاً در پاره‌ای از فتاوی آنان، دوستی و اخوت اسلامی با شیعیان را در حکم دوستی با کفار دانسته‌اند، این موضوع در قبال مساجد شیعیان نیز صادق است. این جملات بخشی از سخنان دکتر کامیار صداقت ثمر حسینی، استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در گفت وگو با خبرنگار گروه مسجد و کانون های مساجد خبرگزاری شبستان را تشکیل می دهد که بخش اول این گفت وگو را می خوانید: - آیا وهابی‌ها شأنیتی برای اماکن مذهبی ادیان قائل‌اند، منظور ادیان آسمانی است؟ اگرچه در میان شیوخ سلفی وهابی گرایش‌های مختلفی دیده می‌شود، ولی معمولاً آنان به گفتگوی با اهل کتاب گرایشی ندارند، با این‌حال این امر موضوعی داخلی در سرزمین وحی نیست و به لحاظ بیرونی، تابع منافع و سیاست‌های پادشاهی عربستان سعودی است. اما مسئله اصلی مسلمانان در داخل عربستان سعودی، انحصار تعلیمات مذهبی در دست هیئت کبار علمای سعودی است که منصوب پادشاه آن کشورند و از همین رو مسئله اصلی آنان، گفتگوی میان مذاهب اسلامی برای احقاق حقوق مسلمانان چه شیعه یا سنی است؛ اما در برخی از کشورهای اسلامی مانند مصر یا لبنان که در آن اقلیت مسیحی قابل‌توجهی زندگی می‌کنند، برخلاف شیوخ سلفی، غالب علمای اسلامی بر پایه اصول دعوت اسلامی، رویکرد گفتگو و تفاهم را بر اساس اصول دعوت اسلامی اتخاذ کرده‌اند. البته موضع سلفیه تکفیری همانند وقایع سوریه،که ترور و کشتار دیگران را چه مسلمان یا غیرمسلمان در دستور کار خود قرار داده است، در قبال اماکن مذهبی اهل کتاب مشخص است. - وهابیون مساجد جداگانه و اختصاصی برای خود دارند اما برای مساجد مذاهب اسلامی احترامی قائل نیستند، علت چیست؟ آن‌ها چه تفاوتی میان مساجد خود با مساجد مذاهب اسلامی قائل‌اند و ریشه این تفکر کجاست؟ مساجد از کانون‌های اصلی آموزش دینی هستند که وظایف مهمی را برای اصلاح فرد و اجتماع بر عهده‌ دارند. مساجد باید بیانگر وحدت موجود میان مسلمانان باشند و نه عاملی برای فرقه‌گرایی و تفرقه. اصولاً باید توجه داشت که وحدت مسلمانان در برابر کفار امری موجود و حاصل است، به تعبیر آیت‌الله صافی گلپایگانی، مراد از وحدت اسلامی این نیست که وحدت و قدر مشترکی میان آن‌ها ایجاد کنیم که این امر تحصیل حاصل است. شیعه و سنی در توحید و نبوت و معاد با هم وحدت و قدر جامع دارند که با آن از دیگران چه کفار و یا اهل کتاب ممتاز و مستقل هستند. کتابشان قرآن است که همگی بر اعجاز آن و صیانت آن از تحریف تأکیددارند و پیامبرشان حضرت خاتم‌الانبیاء محمد مصطفی صلى‏الله علیه وآله و سلم است و قبله‌شان کعبه معظمه است. همچنین نمازهاى پنج‌گانه، روزه ماه مبارک رمضان، حج، حرمتِ ربا، خمر، قمار، نکاح محارم، و محرمات دیگر، همگی از مواد اتحاد آنان است. بنابراین وحدت امری بالفعل و موجود است و مساجد یکی از جلوه‌های بارز آن است. مسئله این نیست که در سرزمین وحی هرکس برای خودش مسجدی در تقابل با دیگری داشته باشد. مسئله این است که تمامی پیروان مذاهب معتبر اسلامی باید بتوانند آزادانه اعمال عبادی خود را در مساجد و اماکن تاریخی اسلام به‌جای آورند و از حق آموزش عقاید دینی بر مبنای مذهب خود بهره‌مند باشند. یکی از انتقادات شهید شیخ رمضان البوطی از سلفیه آن بود که چرا آموزش در سرزمین وحی که متعلق به جمیع مسلمانان است، باید منحصراً در اختیار فرقه سلفی‌ها باشد؟ و به چه مجوزی از پاره‌ای از اعمال مسلمانان با عناوینی چون شرک و کفر ممانعت به عمل می‌آید. توجه شود که تا پیش از سال 1343 قمری، مسلمانان که برای زیارت به شهر مدینه وارد می‌شدند، به زیارت پیامبر اکرم (ص) و قبور فرزندان رسول‌الله (ص) در بقیع و قبور صحابه همانند ابن عباس و خدیجه ام‌المؤمنین (س) و شهدای احد و دیگران می‌رفتند. اما از آن تاریخ به بعد، مسلمانان و نیاکانشان متهم به شرک شدند و اجازه چنین کاری را نیافتند. سلفی‌ها قبرها و گنبدهایی را که در مکه و مدینه بود و مورداحترام همه مسلمانان بود، از میان بردند و مردم مکه و مدینه را مجبور به قبول عقاید خود کردند و نظام جدیدی از اداره مساجد و اوقاف اسلامی را ایجاد کردند. شرح مفصلی از این موضوع در کنار مواردی از قتل و غارت حجاج مصری و یمنی در تاریخ امرای آل سعود، در کتاب «کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب» اثر علامه سید محسن امین موجود است. - آیا در فتاوای مفتیان وهابی، فتوایی درباره مساجد شیعه وجود دارد، اساساً نگرش وهابیت نسبت به حضور شیعیان در مسجد و کاربری‌های متعدد مساجد در میان شیعیان چیست؟ به‌طورکلی مفتیان وهابی، اهل سنت را از دوستی و تعامل با شیعیان منع می‌کنند. آن‌ها می‌کوشند تا با کاهش ارتباط میان مسلمانان شیعه و سنی، از برقراری تعاون و تضافر میان شیعه و سنی بکاهند تا تضاد و تفرقه میانشان استمرار یابد. اگر بسامد مجموع تألیفات سلفیه وهابیت در روزگار امروز را مورد بررسی قرار دهیم خواهیم دید که اصولاً حیات آنان در گرو استمرار اختلاف میان مسلمانان است؛ از سوی دیگر باید توجه داشت که وهابیت در دوران معاصر در پیوندی عمیق با حکومت آل سعود است و بنابراین بسیاری از اختلاف‌افکنی‌ها خاستگاه و منشأ سیاسی دارد. سلفیه وهابی بر اساس معاهده‌ای تاریخی در سال 1157 قمری، در پیوندی تنگاتنگ با حکومت آل سعود است و به حفظ نظام پادشاهی و حمایت از آن متعهد است. با این توضیح شیعه هراسی در فتاوی شیوخ وهابی در همه جنبه‌های زندگی مطرح است. مثلاً در پاره‌ای از فتاوی آنان، ذبیحه شیعیان را نجس دانسته‌اند یا دوستی و اخوت اسلامی با شیعیان را در حکم دوستی با کفار دانسته‌اند و اهل سنت را از شرکت در مراسم شادی و یا غم شیعیان منع می‌کنند که در پاره‌ای از فتاوی هیئت کبار علمای سعودی قابل‌مشاهده است. این موضوع در قبال مساجد شیعیان نیز صادق است و افرادی چون عثمان الخمیس کویتی یا فرکوس الجزایری که هر دو تحصیل‌کرده دانشگاه‌ها و شیوخ سعودی‌اند، مسلمانان را از ورود به مساجد شیعیان منع می‌کنند و مساجد شیعیان را مسجد ضرار می‌نامند و مدعی‌‌اند در مساجد آنان خداوند متعال عبادت نمی‌شود. همین اتهامات مربوط به شرک و نفاق را به موضوع حسینیه‌ها نیز منتقل می‌کنند، مثلاً عبارت «یا حسین (ع)» را تشانه توسل شیعیان به غیر خدا و از مظاهر شرک تلفی می‌کنند. این‌گونه ادعاها همگی بی‌توجه به تفاسیر و برداشت‌های خود شیعیان مطرح‌شده است. آنان که آشنا با علامه عبدالحسین امینی و آثارش هستند می‌دانند که او محققی حکیم است و در آثارش سخنی لغو و بیهوده یا از سر سرگرمی و سُخره بیان‌نشده است و اگر او در کتاب الغدیر، زمانی که به بررسی ادعاهای عجیب‌و‌غریب آثار سلفی - وهابی درباره شیعه می‌رسد، می‌نویسد: »بخوانید و بخندید و یا بخوانید و گریه کنید« (إقرأ و اضحک، أو اقرأ و ابکِ) مرادش خنداندنِ مخاطبش نیست، در واقع علامه امینی اعتراض می‌کند که چرا برخی از نویسندگان به شیعه به‌مثابه ملتی منقرض‌شده نگریسته‌اند و آنگاه خواسته‌اند به‌شیوه برخی از باستان‌شناسان، با نقل چند روایت ضعیف و چند نقل‌قول مشکوک، و بی‌توجه به تعاریف و برداشت‌های علمای شیعه، عقاید شیعیان را بشناسانند. آیا احتمال نمی‌دادند که ممکن است عالمانی از شیعه زنده باشند و سخنانشان را بشنوند؟ عبارت »بخوانید و بخندید« علامه امینی فریاد رسای اعتراض‌ اوست؛ فریادی که در پس آن رنج و مظلومیتی غمبار را نمایان می‌سازد؛ او خواسته تا با این عبارت قبح اتهام و سخن بی‌دلیل و منطق را نشان دهد. منبع: خبرگزاری شبستان کد خبر : ۳۶۸۴۰۵ گروه خبری مسجد و کانون‌ها http://www.shabestan.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=4&Id=368405&Mode=

انتشار نوشتاری در خبرگزاری فارس: واکاوی پروژه مشترک وهابیت-تشیع انگلیسی در شبکه‌های ماهواره‌ای

واکاوی پروژه مشترک وهابیت-تشیع انگلیسی در شبکه‌های ماهواره‌ای

دولت آل سعود در دوران جدید، رویکرد توسعه‌طلبانه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی وسیعی را در قبال جهان اسلام آغاز و دنبال کرده است. در ادامه به اهمیت این بحث در تحلیل شبکه‌های ماهواره‌ای سلفی – فارسی اشاره خواهد شد.

دولت آل سعود در دوران جدید، با سیطره بر حجاز و برخی از نواحی پیرامونش توسط عبدالعزیز آل سعود (1902-1953م) که آن بنام عربستان سعودی نامید، رویکرد توسعه‌طلبانه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی وسیعی را در قبال جهان اسلام آغاز و دنبال کرده است. تا پیش‌ازآن دوران، سلفی‌های وهابی فاقد قدرت عمل و فعالیت کافی در چارچوب گستره‌ای وسیع در جهان اسلام بودند. برای درک بهتر فعالیت‌های رسانه‌ای سعودی‌ها، بهتر است کمی به گذشته بازگردیم. کانون فعالیت‌های آنان ابتدا با تأسیس چاپخانه‌های سلفی در مناطق مختلف جهان مانند «المکتبة السلفیة‌» (قاهره)، «مطبعة السنة المحمدیة‌«(قاهره)، ادارة ترجمان السنة (پاکستان)، «دار الآثار للنشر و التوزیع» (یمن)، «مجالس الهدی للإنتاج و التوزیع» (الجزائر) و ... آغاز شد. هدف از این اقدام تنها انتشار میراث عقاید ابن تیمیه و محمد بن وهاب نبود، بلکه سیاست بسیار بزرگ‌تری در ورای آن دنبال می‌شد و آن مبتنی بر این ایده بود که «تبلیغ وهابیت باید در کشورهای اسلامی بومی شود؛ یعنی رنگ و لعابی محلی اما محتوای سعودی و وهابی بیابد.» این ایده، یعنی تربیت سلفی - وهابی جوانان جهان اسلام، درواقع تربیت شیوخ سلفی آینده کشورهای اسلامی بود که در تربیت نسل کنونی شیوخ سلفی مصر بسیار موفق عمل شد و در یمن بسیار پیگیر و البته پرتنش.

افرادی چون ناصرالدین آلبانی که از اساتید دانشگاه امام محمد بن سعود (1395 تا 1398ق) و در مواقعی از نمایندگان رسمی بن باز مفتی بزرگ وهابی در سعودی بود، در رسالۀ معروفش با عنوان «التصفیۀ و التربیۀ» (در اصل سخنرانی او در دانشکده شریعت عمان) به این موضوع اشاره کرده است و من آن را در فصلی مجزا در مجلد سوم مجموعه شیعه شناسی که ان شاء الله منتشر خواهد شد، تشریح کرده‌ام. هدف از این سیاست عبور دادن جوامع اسلامی از «صافی سلفیه وهابی» است. از همین روست که شیوخ سلفی - سعودی با تأسیس کانون‌هایی در شهرهای قاهره، دمشق، لندن، لاهور و فعالیت‌های وسیعی در مالزی و اندونزی و هندوستان و ... ادعای جهانی بودن عقیده محمد بن عبدالوهاب را در جهان اسلام مطرح می‌کنند و این دروغی رسانه‌ای است؛ آن‌ها در ملیت مختلف‌اند، ولی در عقیده همه شاگردان مراکز آموزشی سعودی و مجریان حکومت سعودی هستند. در ادامه به اهمیت این بحث در تحلیل شبکه‌های ماهواره‌ای سلفی – فارسی اشاره خواهد شد.

مدتی بعد شرکت‌هایی تأسیس شدند که به تهیه و توزیع کاست‌ها صوتی و تصویری شیوخ سلفی در جهان اسلام می‌پرداختند که نمونه بارزی از این شرکت‌ها و فعالیت‌ها را می‌توان در قاهره مشاهده کرد که به سایر کشورهای آفریقایی نیز توزیع می‌شد. با توسعه فناوری‌های نوین ارتباطاتی، تبلیغات وهابی – سعودی متوجه حرکت از سخت‌افزار به نرم‌افزار و از کتاب‌های کاغذی به کتابخانه‌های دیجیتال با تاکید بر منابع دیداری و شنیداری شد. حیات منابع صوتی و تصویری در اینترنت سخت وابسته به شبکه‌های ماهواره‌ای است؛ و معمولاً محتوای این شبکه‌ها در وب‌گاه‌های اشتراکی مانند یوتیوب ذخیره می‌شود و در هزاران و بلکه ده‌ها هزار وب‌گاه و وب‌نوشت بازنشر می‌شوند؛ بماند که وب گاه های شیوخ سلفی با استفاده از امکان فوق، خود به ایجاد شبکه های تلویزیونی مستقل خود (معمولاً بازنشر) پرداخته اند.

برخی از این شبکه ها عبارت اند از: شبکه المجد تاسیس در سعودی2003 میلادی که در اصل شبکه‌ای آموزشی است؛ الناس در 2005 میلادی در مصر؛ الرحمه 2005م در مصر؛ الحکمه در  2007میلادی در مصر؛ الأثر در 2008 میلادی در اردن؛ صفا در 2009 میلادی در کویت و ...

متعاقب سیاست توسعه‌طلبانه فرهنگی مذکور، شبکه‌های ماهواره‌ای وهابی فارسی نیز تأسیس شدند؛ مانند «شبکه جهانی کلمه» (تأسیس 2011 میلادی ) که مقر اصلی آن در مدینه منوره و نیز دبی است. مدیر آن یک ایرانی وهابی به نام عبدالله حیدری فارغ‌التحصیل دانشگاه اسلامی مدینه (گروه شریعت) است. در همین راستا نیز «شبکه ماهواره‌ای فارسی وصال» (تأسیس 2010 میلادی ) که مقر اصلی در سعودی، و مقر اجرایی آن در شهر لندن است با حمایت‌های مالی عربستان سعودی فعالیت می‌کند. مدیر آن فردی وهابی عبدالرحیم ملا زاده، ایرانی (متولد 1957میلادی) است او نیز فارغ‌التحصیل دانشگاه اسلامی امام محمد بن سعود است. این را نیز باید اضافه کنم که فعالیت این ماهواره‌ها با حمایت نایف بن عبدالعزیز (1934 – 2012 میلادی) ولیعهد ملک عبدالله همراه بوده است، و دو هدف اصلی آنان عبارت‌اند از :

سیاست تجزیه‌طلبی در ایران از طریق تبدیل اختلاف به احساس تضادها میان اقوام و قومیت‌ها و مذاهب اسلامی که در ادامه اشاره خواهد شد صورت میگیردٰ  که این هدف را با همکاری با پاره ای شبکه های افراطی منسوب به شیعه انجام داده اند.
ایجاد گروه‌های مرجع مثبت بیگانه در میان مردم ایران

سیاست دوم سیاستی است که در سراسر جهان توسط نظام آموزشی - رسانه‌ای سعودی دنبال شده است. گروه مرجع گروهی است که معیار قضاوت‌ها را در دست می‌گیرد؛ و فکر و عمل آن‌ها رؤیای طرفدارانشان می‌شود. در اینجا باید به نکته‌ای که در ابتدای کلام اشاره شد بازگردیم و آن اینکه اگر خوب به ماهیت این شبکه‌ها توجه شود خواهیم دید مجریان آن‌ها دانش‌آموختگان نظام تربیت سعودی و حافظ منافع آل سعودند. در دوران معاصر هر کجا دعوت سلفیه در پی گسترش خود برآمده است، ردپایی از حکومتِ سعودی نیز قابل ‌مشاهده است. اشتباه بزرگ راهبردی است اگر بخواهیم شبکه‌های ماهواره‌ای را ببینیم و از شبکه های متداخل پیرامون آن صرف نظر کنیم. زمین اصلی بازی در حوزه تعلیم و تربیت و فعالیت شبکه‌های آموزشی فعال آن‌ها است که در عربستان سعودی متراکمند. آن‌ها شیعیان را متهم به کوشش جهت شیعی کردن اهل سنت می‌کنند؛ در حالی‌که خود شبکه‌ای وسیع جهت تغییر مهندسی فرهنگی و عقیدتی مسلمانان جهان را ایجاد کرده‌اند و اندیشه سلفی وهابی در مواقع بسیاری، در  دل خود آتش تکفیر را نهفته دارد . مسئولان دلسوز فرهنگی در سراسر جهان باید بدانند که به طرز معناداری و بسیاری از وقایع جاری در مصر ، عراق ، بحرین و  یمن و کویت در همین شبکه های متداخل از جمله ماهواره ها قابل‌تحلیل است.

نباید کار اصلی مراکز اجرایی کشور برگزاری نشست و همایش‌هایی باشد که هرچند مفید ولی سرانجام به گفته مرحوم استاد دکتر سید جعفر شهیدی (ره) «نشستیم و گفتیم و برخاستیم.» باشد به تجربه این شیوه‌ها ناکارایی خود را نشان داده‌اند. رویکرد کارها باید از جنس رصد و اطلاعات و عملیات باشد. باید جهان اسلام را چنان رصد کرد که شبکه سعودی فعال در جهان اسلام، با زبانی مستند و قابل‌فهم برای جهان اسلام در جلوی چشم برادران اهل سنت آشکار شود و این مهم نیازمند هم‌افزایی همه امکانات کشور و نیازمند تحول در بخشی از رشته‌های علوم انسانی همچون علوم سیاسی کشور است که بتوانند به‌جای احیاناً فلسفه ‌بافی بی‌مورد درباره جهان اسلام، به‌صورت زنده و ملموس، با منبع شناسی، بایگانی قابل رجوع اطلاعات و رصد مستمر، دردهای جهان اسلام را بیابند و صدای ناله‌های مادران پاکستانی ، بحرینی، یمنی و فلسطینی و کشمیری و عراقی و ... بشنوند و با مطالعات خود به یاری‌شان بشتابند با این امید که عمل به فرموده رسول مکرم اسلام کرده باشند که: مَنْ اَصْبَحَ لا یَهْتَمُّ بِاُمورِ الْمُسْلِمینَ فَلَیْسَ مَنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً یُنادى یا لَلْمُسْلِمینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ هر کس صبح کند و به امور مسلمانان همّت نورزد، از آنان نیست و هر کس فریاد کمک خواهى کسى را بشنود و به کمکش نشتابد، مسلمان نیست. (کافى، 2/ 164، ح 5)

 باید توجه کرد که حیات سلفیه وهابی در گرو وجود اختلاف میان مسلمانان است. به‌نحوی‌که اگر مسلمانان اختلافات میان خود را کنار گذاشته و وحدت اسلامی و تکیه‌بر اشتراکات را سرلوحه کار خود قرار دهند.

اگر تأسیس شبکه فارسی وصال در سال 2010 میلادی با تبلیغات تحرکات وسیع ضد تقریبی یاسر الحبیب در همان سال و در همان مکان (لندن) را مورد توجه قرار دهیم که با توهین آشکار به مسلمانان جهان همراه بود. و نیز اگر تبعات منفی فعالیت‌های یاسر الحبیب را در جهان اسلام رصد کنیم که صدمه‌ای سخت علیه وحدت اسلامی وارد آورده است، همچنین نیز اگر فعالیت برخی از ماهواره‌های ظاهراً شیعی در انگلستان و آمریکا را مدنظر قرار دهیم، مشاهده می‌شود که رابطه‌ای مستقیم میان این شبکه‌های ماهواره‌ای وهابی و شیعی (انگلیسی) که در ظاهر مخالف یکدیگرند، یعنی همسویی و همکاری دیده می‌شود.

برخی از این شبکه‌های همسو شیعی انگلیسی عبارت‌اند از:

شبکه جهانی اهل‌بیت با مدیریت فردی روحانی‌نما با ملیت افغانی بنام حسن اللهیاری که در آمریکا فعالیت می‌کند؛ علمای افغانستان همچون آیت‌الله کابلی فعالیت آن را نامشروع دانسته‌اند و عمل اللهیاری را تقبیح کرده‌اند. آیت‌الله قربانعلی محقق کابلی در فتوایی در شوال مکرم سال 1431ق تصریح کرده‌ است که: «ازنظر این‌جانب پرداخت وجوهات شرعیه با هر عنوانی به این شبکه و سایر مراکز و شبکه‌ها و برنامه‌هایی که تحت هر عنوانی در راستای ایجاد تفرقه میان امت اسلامی فعالیت می‌کنند نه‌تنها مجزی نیست بلکه تعاون بر اثم و عدوان است.»

شبکه‌های شیرازی‌ها در لندن و آمریکا مانند شبکه تلویزیونی امام حسین علیه‌السلام؛ تلویزیون السلام (در ایالات ویرجینیای آمریکا) و ... که واقعیت‌های مربوط به فعالیت‌های مشکوک آنان از سوی بزرگان تقریب همچون حضرت آیت‌الله اراکی دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی به آگاهی عموم مسلمانان رسید.

در مقابله رسانه‌ای با این رسانه‌ها، باید متوجه فعالیت استعمارگران بود و نیز به شیوه آن دسته متون انتقادی متمسک شد که با پاسداشت تقریب و وحدت اسلامی کارهایی از سنخ آثاری چون: «النقض» اثر شیخ عبدالجلیل رازی فقیه و متکلم سرشناس سدة ششم هجری انجام دهند که در عین پاسخ به شبهات جانب وحدت و برادری را پاس دارند، الگو باشند و قلب‌ها را مهیای پذیرش برادری اسلامی و طرد کینه تکفیر یکدیگر کنند که به اتفاق همه بزرگان اسلام هرگونه توطئه علیه وحدت میان مسلمانان برنامه «تفرقه بینداز و حکومت کن» استعمارگران بیگانه است.

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی - استادیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


 

خبرگزاری فارس - شماره خبر 13940308000023 - 94/03/09

http://www.farsnews.com/printable.php?nn=13940308000023

بازنشر در وبگاه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی: 

http://www.ihcs.ac.ir/Pages/Features/NewsDetail.aspx?id=10449

 

در آینده: جریانهای بزرگ فرهنگی حوزه علمیه مشهد

 بسم الله الرحمن الرحیم

جریانهای بزرگ فرهنگی حوزه علمیه مشهد

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

این نوشتار مطلبی  برگرفته از کتاب نویسنده در زمینه حوزه علمیه مشهد است که ان شاء الله تفصیل آن در آن کتاب منتشر خواهد شد

حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ محمدعلی امامی پور

 

در محضر حضرت حجت السلام والمسلمین آقای حاج شیخ محمد علی امامی پور

امام جماعت مسجد فقیه سبزواری مشهد و موسس و مدیر وقت مدرسه علمیه حضرت مهدی عج

سال ۱۳۸۴ ه .ش

یکی از خطوط برجسته فرهنگی حوزه علمیه مشهد را باید در جریانهای ارزشمند فرهنگی مدیران و متولیان بزرگمدارس علمیه آن حوزه دنبال کرد که تربیت روحانی را عهده دار بوده اند و اگربهخوبی مورد بررسی واقع شوند،حوزه علمیه مشهد خوب و درست فهم و درک خواهد شد.  ... (به‌زودی ...)