بسم الله الرحمن الرحیم

  اسوه تقوی، آیت‌الله حاج شیخ ذبیح‌الله ذبیحی قوچانی

 

دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی

عضو هیئت‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

این نوشتار خلاصه‌ای برگرفته از کتاب نویسنده در زمینه حوزه علمیه مشهد است که ان شاء الله در آینده در دو مجلد منتشر خواهد شد.   مرحوم آیت‌الله حاج شیخ ذبیح‌الله ذبیحی قوچانی (ره) (1329– 1414 ه.ق) از مفاخر حوزه علمیه مشهد و نجف اشرف و به معنای واقعی کلمه انسانی روحانی  و عالمی ربانی بود.

  

در روستای خیرآباد مایوان از توابع قوچان دیده به جهان گشود. در کودکی والدین خود را از دست داد؛ و از همان نوجوانی عشق و شوری خاص نسبت به فراگیری علوم آل محمد (ص) در او ایجاد شد گویا سه سال در قوچان به تحصیل پرداخت و در سال 1345 ه.ق به حوزه علمیه مشهد آمد و در مدرسه دو درب در حجره موسوم به شیخ بهایی (ره) اقامت کرد. در سال 1351 ه.ق به نجف اشرف مراجعت کرد و تا 20 سال در آن شهر به تعلیم علوم آل محمد (ص) پرداخت. او از شاگردان مرحوم آيات عظام آقا ضياء‌الدین عراقي (ره) و حاج سيد محمود شاهرودي(ره) و سيد ابوالحسن اصفهاني (ره) بود. یک‌بار برایم از توجه مرحوم آقا ضیاءالدین عراقی (ره) به ایشان سخن به میان آورد و یاد استادش را گرامی داشت. در اواخر عمر، او که از شهرت و مرجعیت دوری می‌کرد و اجازه‌های متعدد اجتهاد خود را که بسیار بود و برخی از آن‌ها بعد از عزیمتش به قوچان از سوی علمای عصر نوشته‌شده بود، به یکی از اقوامش (حجت‌الاسلام موسوی) سپرد تا با رعایت جهات شرعی، در محلی در کنار نهر به خاک سپرده شود. شنیده‌ام که مرحوم آیت‌الله العظمی حکیم (ره) مباهات کرده است که اجازه اجتهاد فردی چون حاج شیخ را نوشته است.

   از دوستان نزدیک ایشان در نجف اشرف حضرت آیت‌الله العظمی محمدتقی بهجت فومنی (ره) بود که هرگاه به مشهد مقدس مشرف می‌شدند، به دیدار حاج شیخ می‌آمدند و به طور کلی خواص علماء توجه ویژه‌ای به ایشان داشتند.

   او در سال 1371 ه.ق به قوچان مراجعت كرد و به ترويج و نشر احكام اسلامي و تدريس علوم ديني پرداخت. آیت‌الله العظمی خویی در این خصوص فرمودند رکنی از ارکان حوزه علمیه نجف اشرف کم شد. و آیت‌الله خویی این سخن را درباره چند تن فرموده است. ازجمله آن را در وصف مرحوم آیت‌الله حاج شیخ حسن سعید تهرانی (ره) نیز گفته‌اند که از علمای عامل تهران بود و زندگی‌اش را وقف قرآن کرده بود و در جای دیگر درباره او سخن به میان خواهد آمد.

   آیت‌الله ذبیح‌الله قوچانی خدمات بسیاری به فرهنگ و تعلیم و تربیت طلاب خراسان کرد. مدرسه علمیه فاروج را تأسیس کرد. با مظاهر ضد اسلامی نظیر سینمای منحط دوران پهلوی مقابله کرد و بعدها طی مطالعات مربوط به شیعه شناسی دانستم که مرحوم حاج شیخ (ره) در روشنگری نسل جوان جامعه نسبت به تبلیغات سلفی گری سيد ابوالفضل برقعی قمی (1287- 1372 ش) که زمانی به قوچان عزیمت کرده بود، سهمی بسزا ایفا کرد که بحث درباره آن جای دیگری را می‌طلبد.

آنگاه در سال 1381 ه.ق به مشهد عزيمت کرد و تا زمان عروج ملکوتی‌اش، در آن شهر اقامت داشت به تربیت طلاب و تبلیغ دین و تعظیم شعائر اسلامی اهتمام داشت. با وجودی که امکان مرجعیت و ریاست را داشت سخت از آن دوری می‌کرد. گمان می‌کنم در کتاب خاطرات مرحوم حجت‌الاسلام اسماعیل فردوسی پور (1317 - 1385 ه.ش) خوانده‌ام که ایشان در گفت‌وگویی با علامه فقید عبدالحسین امینی (ره) ، علت ترک قوچان را چنین بیان گفته‌اند که شما در کتاب الغدیر خود این بیت را آورده‌اید که

فرایتُ اَنّ الاعتزالَ سلامةً      و جعلتُ نفسی، واوَ عَمرو الزّائده

یعنی دنیا ارزانی اهل دنیا.

برخی از بزرگانی که از محضرش استفاده کرده‌اند عبارت‌اند از:-   مرحوم آیت‌الله علامه سید عبدالعزیز محقق طباطبایی (ره)نویسنده کتاب شهیر «الغدیر فی التراث الاسلامی» و از شاگردان معروف علامه امینی، که قسمتی از فقه (شرح لمعه) را در نزد ایشان خواند.

-  مرحوم آیت‌الله سید عبدالکریم رضوی کشمیری (ره) (1343 – 1419 ه.ق) در عرفان در خاطرات ایشان آمده است که فرمودند: «اول کسی که مرا با وادی‌السلام آشنا کرد و فرمود؛ برای ارواح مؤمنین حمد و بعضی سوره‌ها را بخوان و به آنان هدیه کن که آن‌ها برایت دعا می‌کنند (و بارها غروب‌ها با هم به وادی‌السلام رفتیم) مرحوم شیخ ذبیح‌الله قوچانی بود.» او از شیخ ذبیح‌الله قوچانی دستور زیارت قبرستان وادی‌السلام و ذکر مخصوص آنجا را اخذ کرده بود. در انتها اشاره خواهم کرد که مرحوم آیت‌الله شیخ عبدالحسین واعظ نجفی نیز در مراسم ترحیم حضرت حاج شیخ به اهتمام ایشان به وادی‌السلام نجف اشاره داشتند.

-  مرحوم آیت‌الله حاج شیخ احمد سعیدی قوچانی (ره)  (1307 - 1389 ه.ش) در عرفان اسلامی.

-  مرحوم آیت‌الله حاج شیخ جواد کربلایی (ره) (1304 - 1390 ه.ش) در عرفان اسلامی

-  دامادشان، شهید حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید عباس موسوی قوچانی (ره) که از هم‌رزمان مقام معظم رهبری در نهضت انقلاب اسلامی ایران بودند. شهید موسوی (ره) در سال 1361 ه.ش در عملیات فتح المبین به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

   از حجت‌الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ عبدالقائم شوشتری، نیز خاطراتی در کتاب «خرمن معرفت» از مرحوم حضرت حاج شیخ ذبیح الله قوچانی (ره) نقل شده است:

حضرت استاد فرمودند: بنده حدود 40 سال پیش که به قم آمدم و به خدمت عارف ربانی حضرت آیت‌الله العظمی بهجت رسیدم، ایشان فرمودند: اهل کجایی؟ عرض کردم: قوچان

فرمودند: چطور دل از حاج شیخ ذبیح‌الله کَندی و آمدی؟

و باز در آن کتاب از مرحوم آیت‌الله ذبیحی قوچانی چنین آمده است:

یکی از آقایان ائمه جمعه فرمودند: وقتی نامۀ مرحوم حاج شیخ ذبیح‌الله به دست مرحوم حضرت آیت‌الله گلپایگانی رسید، ایشان به احترام نامه حاج شیخ بلند شدند و آن را به سر و صورت می‌مالید. (موسوی مطلق، 1388: 57 – 58)

و این مطلب را نیز از وبگاه ایشان (به نشانی: abdolghaem.ir) نقل می‌کنم:

یکی از دوستان بنده که الآن به رحمت خدا واصل شده است، خیاطی اهل دل بود. بنده و ایشان مدتی خدمت آیت‌الله شیخ ذبیح‌الله ذبیحی قوچانی می‌رفتیم. دوست ما می‌گفت: من ذکر یونسیه را یک سال ادامه دادم. ذکر یونسیه در سجده با اذن استاد صاحب نفس، بسیار سازنده است، بسیار کامل کننده است، ایشان اذن داشتند، ختم مشخص را یک سال تمام ادامه داده بود.

گفت: بعد از یک سال،شب آخر، چهارده معصوم را در خواب دیدم. در یک اتاق تشریف داشتند و من می‌خواستم بروم در آن اتاق، ولی راهم نمی‌دادند. دربانانی بودند که مرا راه نمی‌دادند. یک سال ذکر یونسیه گفتم، محصولش یک شب خواب شد. چهارده معصومعلیهم السلام را از بیرون اتاق زیارت کردم؛ دربان‌ها راه ندادند داخل اتاق شوم.

صبح آمدم حجره، خدمت آیت‌الله شیخ ذبیح الله در زدم، فرمودند: بفرمایید! تا در را باز کردم دیدم چشمانشان اشک‌آلود است. معلوم بود که در حال مناجات بود. همین که وارد شدم سلام دادم. بعد از جواب سلام فرمودند: بله آقاجان! راه نمی‌دهند! بله آقا جان راه نمی‌دهند، به این آسانی راه نمی‌دهند.

   اول بار با یکی از دوستان طلبه به دیدارش رفتم. در همان اولین جلسه‌ شیفته‌اش شدم، آن بزرگوار نیز با وجود بیماری و کهولت سن اجازه فرمود بتوانم به دیدارش بروم و این توفیقی الهی بود که در حدود دو سال پایانی عمر شریفشان هر هفته خدمتشان برسم. 

حاج شیخ سیمایی روحانی و نورانی داشت؛ نورانیت مؤمنان بی وجه نیست؛ چنانکه حضرت امام سجادعلیه‌السلام فرموده است: «لأنهم خَلَوا بالله فَکَساهم الله من نُوره» ممکن نبود محضرش را درک کرد و اتفاقی روحانی در خود احساس نکرد. چه آنگاه که ساکت بود و چه آنگاه که سخن می‌گفت، مبدأ میل انسان را تغییر می‌داد.

   نصایح و سخنانش آمیخته با بیان قرآن و احادیث معتبر بود و به مناسبت اشعاری را نیز می‌خواندند. ذوق ادبی و شعری بالایی داشت و اگرچه می‌فرمود حافظه‌اش به سبب کُهولت سن دچار ضعف شده است، با این حال اشعار بسیاری را از حفظ بود و به یقین از حیث ادبی نیز در همان جوانی بسیار محکم و با صلابت بوده‌اند.

   سخنانش آرام و وزین و کوتاه بود، ولی همه‌چیز را در همان کلام کوتاه بیان می‌کرد. گاه اشعاری پرمغز می‌خواند و توضیحی درباره آن ایراد می‌کرد. برای مثال بارها این ابیات را برایم خواند:

یا من بدنیا اشتغل     قد غُره طول الأمل

الموت یأتی بغتة     والقبر صندوق العمل

   به مناسبت این بیت در حاشیه عرض کنم که در تابستان‌ها حضرت آیت‌الله العظمی محمدعلی اراکی (ره) به مشهد مشرف و در منزلی در خیابان راهنمایی مشهد ساکن می‌شدند و گاه می‌توانستیم ایشان را از نزدیک و بی‌واسطه ببینم. یک‌بار نیز با دوست طلبه فاضل جناب آقای اکبری (از طلاب قم) همراه بودم و ایشان بسیار خوشحال بود و می‌گفت تاکنون به این کیفیت و نزدیکی خدمت ایشان مشرف نشده بود. در آنجا روضه‌ای را در ماتم شهادت امام رضا علیه‌السلام خواندند و مرحوم آیت‌الله اراکی سخت متأثر شد و گریه می‌کرد، بدنش از شدت تأثر تکان می‌خورد. دستش را بوسیدم و دستمالی را که با آن اشک خود را پاک می‌کرد تبرکاً گرفتم که هنوز آن را دارم. با آن کهولت سن کمی سخن گفت و به تقوی توصیه کرد و همان اشعار را خواند و گریست:

یا من بدنیا اشتغل     قد غُره طول الأمل

الموت یأتی بغتة     و القبر صندوق العمل

   مرحوم حاج شیخ هم همین حال را داشت. آن‌ها می‌کوشیدند تا معارف عظیم و بلندی را با این ابیات بیان کنند؛ مبادا دنیا مشغولتان کند و آرزوهای طول و دراز مغرورتان سازد که مرگ ناگهان به سراغتان خواهد آمد و قبر صندوق عمل است؛ پس بروید عملتان را درست کنید. گاهی تصور می‌شود که گذشته‌ها گذشته است و این در حالی است که همه کردار و اعمال در ما جمع است و آخرت «یوم الجمع». و علامه حسن زاده آملی به زیبایی در کتاب «الهی نامه» به این موضوع اشاره دارد: «تا به حال می‌گفتم: گذشته‌ها گذشت‌، اکنون می‌بینم که گذشته‌هایم نگذشت بلکه همه در من جمع است. آه، آه، از یوم الجمع» برگردیم به موضوع بحث.

و از دیگر ابیاتی که حاج شیخ بسیار متذکر آن می‌شد این بیت بود:

رَبِّ وفقنی فلا أعدل عنی     سنن الساعین من خیر سنن

می‌فرمود:

 طلبه باید دائماً بگوید خدایا توفیقم بده از طریق و راه کسانی که در بهترین طریقه‌ها هستند عدول نکنم و تاکید داشتند که معاشرت انسان با رفیقان بد موجب می‌شود که انسان من حیث لایشعر خراب شود و این توصیه ایشان موضوعی است که باید در محور توجه همه خانواده‌ها باشد.

و بارها اين ابيات عبرت‌انگیز را برايم خواند:

هي الدنيا تقول بملء فيها        حذار حذار من بطشي و فتكي

فلا يغرركم حسن ابتسامي       فقولي مضحك و الفعل مبكي

می‌فرمود:

 فريب دنيا را نخوريد. چهار تا پول نشانتان می‌دهد تا فريب بخوريد. دنيا امروز آدمي را می‌فریبد و فردا می‌گریاند. سلاطيني كه بر مردم مسلط بودند آخرش رفتند، ما هم مي‌رويم. آن‌ها چيزي نبردند و ما هم نمي‌بريم. پس در كارهايمان به اين بينديشيم كه آيا خدا راضي است؟

و می‌فرمود:

استادي داشتيم در نجف كه همواره می‌گفت سري سالم به قبر ببريد. هواهاي نفساني را از سر خارج كنيد. «انارة العقل مكسوف بطوع هوي» اميال نفساني نور عقل را از ميان می‌برد.

و مقدمات اخلاقي‌اش چُنین بود:

اول آنكه همواره متوجه باشيد كه از دنيا خواهيد رفت و بلافاصله این بیت را می‌خواند: «هر كه آمد به جهان اهل فنا خواهد بود.»

دوم آنكه بدانید با خود هيچ نمي‌بريد و باز این بیت را می‌خواند:

و آن دگر پخت همچنان هوسي ..... وين عمارت بسر نبرد كسي

با اين مقدمات راه موفقيت در سه چيز است:

1. انجام واجبات

2. ترك محرمات و

3. در حد توان و شادابي روح انجام مستحبات»

می‌فرمود مواظب باشيد! جوانيد و قدر جواني خود را بدانيد. الآن كه اينجا نشسته‌ام، همين امانت است. انسان از خود چيزي ندارد، همه امور از آن خداست. نبايد گول خنده‌های دنيا را بخوريم.

گرگ اجل یکایک ازین گله می‌برد

وین گله را ببین که چه آسوده می‌چَرد

می‌فرمود:

 دنیا ابتدا خود را بسیار زیبا و فریبنده نشان می‌دهد تا شما را اسیر کند و اگر کسی اسیر دنیا شد، رهایی از آن ممکن نیست و این نکته را بارها و بارها فرمود: «اسير دنيا با فديه هم آزاد نمی‌شود.»

با این سخن دیگر همه‌چیز را گفته بود.

و به سادگی اصل ماجرا را بيان می‌کرد:

«خداوند حكيم است و فعل لغو از او سر نمی‌زند. محال است كه موجودي در عالم خلقت به خاطر او پا بر اميال شيطاني بگذارد و دستش گرفته نشود.

ممكن نيست انساني در برابر اميال گناه‌آلود مقاومت کند و از رحمت خاص الهي دور بماند. آغاز ورود به عوالم متعالي از خویشتن‌داری از هواهاي نفساني شروع می‌شود.»

می‌خواهی بزرگ شوی پس قابلیت آن را در خودت ایجاد کن.

    گاه مشکل را بدون طرح موضوع حل می‌کردند و این موضوع یک‌بار برای خودم اتفاق افتاد. از یکی از دوستان شنیدم که در پاسخ به فردی که پرسیده بود شما از کجا فهمیده‌اید، پاسخ داده بودند: «استادی در نجف اشرف داشتیم و شاید اثری از او به ما رسیده باشد.» یک‌بار نیز یکی از ائمه جمعه کشور کودکی را نزد ایشان فرستاده بود که حاج شیخ برایش دعا کند. اشک در چشمش بود و نگاهش به رحمت الهی و می‌فرمود همه‌چیز از خداست بخواهد خیری پیش آورد به هر نحو پیش می‌آورد. این را بگویم که یک‌بار در حرم مطهر شاهد شفا گرفتن بیماری بودم. فضای حرم تغییر کرد و غوغایی شد. زمانی که جریان را برای حاج شیخ تعریف کردم اشک چشمانش را گرفت. من چیزی می‌گفتم و او چیزی می‌دید.   نسبت به حضرت امام رضا (ع) بسیار ادب داشت. در مشهد همواره در سمت پایین پای حضرت ساکن بود و آرزو داشت مدفنش نیز چنین باشد که شد. چند سال پیش که به مشهد مشرف شده‌ بودم توفیقی شد تا جناب آقای ذبیحی فرزند ارجمند ایشان را در محل انتشاراتشان ملاقات کنم و برای دقایقی برکتِ ذکر خیر مرحوم حاج شیخ نصیبم شود. می‌دانستم که مرحوم حاج شیخ دوست داشت قبرش در چنان موضعی و در کنار دیوار باشد. ایشان می‌گفتند ابتدا قرار شد پیکر مطهر آن مرحوم را در جایی دیگر از حرم دفن شود و همه کار آن صورت گرفته بود ولی اتفاقات ناگهانی چنان رقم زده شد که نهایتاً همان خواسته حاج شیخ شد. پیش‌تر برخی از نوارهای سخنرانی حاج شیخ را داشتم که به لطف ایشان در آن جلسه سی دی آن را نیز دریافت کردم.

   آن سخنرانی‌ها بسیار پرشور ایراد شده‌اند و مضمون آن بیان مقدماتی است که انسان با انجام آن رستگار شده و توفیق کسب علم الهی را به دست می‌آورد. برای مثال ایشان می‌فرماید: (با تلخیص)

أَخْرِجُوا مِنَ اَلدُّنْيَا قُلُوبَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا أَبْدَانُكُمْ ... مُوتوا قبل أن تَمُوتوا... [آیات و روایات در این زمینه] یکی و دو تا و سه تا نیست، قبل از آن که بمیرید، بمیرید یعنی هنوز که نمُرده‌اید، بمیرید؛ یعنی هنوز که این موت عُرفی که این روح از بدن خارج می‌شود ... [رخ نداده است] این نفس اماره را بکشید ... آن علمی که ما صحبتش را می‌کنیم آن علم این است ... که اگر در چند مورد خداوند تبارک و تعالی دید؛ دو سه مورد انسان واقعاً مخالفت نفس اماره را بکند، خداوند توفیق می‌دهد. از همین‌جا باید شروع بشود ...

همین‌طور انسان نشسته در حال غفلت مشغول کار و زندگی‌اش است، و بگوید آن علم را هم می‌خواهم! ... نمی‌شود آقا! یک مرتبه دو نوبت سه نوبت چهار نوبت مخالفت نفس را انسان باید بکند تو خیابان اگر راه می‌رود یک مرتبه دو مرتبه العیاذ بالله باید چشمش را اگر چنانکه [نامحرمی را دید، ببندد] توجه می‌فرمایید چه عرض می‌کنم، مخالفت نفس همین است دیگر و هکذا و هکذا و هکذا!

... این نفس بداندیش را چطور به فرمان بیاوریم؟ راهش همین است تو نمی‌توانی به فرمان بیاوری باید خداوند تبارک و تعالی توفیق بدهد و توفیق دادن مُطلق و گزاف نمی‌‌شود. حکیم علی الاطلاق کارش باید حکیمانه باشد شخص عاقل دُرَّ گران‌بها را که به مزبله نمی‌برد. علم گوهر گران‌بهاست این را به هر قلبی که نمی‌شود داد. ...

«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ» بترسید از خدا هشدار می‌دهد بیدار باشید حواستان جمع باشد از خواب بیدار بشو «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ » یعنی حواست را جمع کن ... واجب است باید هر کس نظر کند به آنچه که برای فردایش می‌فرستد و مطالعه کند که چیست ...

به اهمیت درس و فراگیری تحصیل علوم آل محمد (صلی‌الله علیه و آله و سلم) مکرر سفارش می‌کردند و می‌فرمودند هیچ اشکال ندارد در مسائل علمی با یکدیگر جدال احسن کنید؛ اما هرگز معصیت نکنید و شخصیت طرف مقابل را خُرد نکنید

   یک‌بار از او درباره پوشیدن لباس روحانیت سؤال کردم. بدان بسیار غیرت داشت و از بازیچه شدن آن در دست اهل دنیا بیزار؛ فرمود: «اگر به وظیفه شرعی عمل کنید معمم شدن بهتر است.» به انجام تکلیف شرعی و بر طریقه عرفان شرعی تأکید داشت و از عرفان‌های کاذب و بی‌محتوایی که از شریعت اسلامی دور می‌شدند، نهی می‌کردند.

   سخت مقید به رعایت تقوا و پرهیزکاری بودند. یک‌بار فرمودند که از همان اوایل دوران تحصیل و طلبگی از گناه دوری می‌کردند و وقتی جایی غیبت و گناهی بود، به بهانه‌ای از مجلس خارج می‌شد تا از مجلسی که در آن از خدا یاد نمی‌شود، دوری گزیند.

   همواره بر محاسبه نفس تاکید داشت. قبل از آنکه در مقابل محکمه عدل الهی قرار گیرید، حسابتان را همین‌جا پاک کنید: «حاسبوا أنفسكم قبل ان تحاسبوا، و وازنوها قبل ان توازنوا» خودتان محاسبه نفس خود را بکنید پیش از آنی که مورد حساب و کتاب واقع شوید و بسنجید آن‌ها را پیش از آنکه اعمال و قدر و منزلتتان، با آن‌ها سنجیده شود و حضرت امام موسی کاظم (ع) روایتی شریف در این زمینه دارند:

«لیس مِنا من لم یحاسب نفسه فی کل یوم فإن عمل حسناً استزادَ الله و إن عمل سیِّئاً استغفرَ الله مِنْه و تاب إلیه» هر كس هر روز «محاسبه نفس» نكند تا بر كار نيكش بيفزايد، و از عمل بدش به درگاه خدا استغفار و توبه كند، از ما نيست.

و این حدیث بیانگر اهمیت محاسبه و ضرورت توبه است.

   مجلسش سراسر یاد خدا و ذکر اهل بیت و ولایت ایشان (علیهم‌السلام) بود و سخت شیرین بود. گاهی مزاح می‌فرمود مثلاً می‌گفت شما مجتهدید اما فاقد الشرایط و ما نیز گاهی در معرفی خود می‌گفتیم همان مجتهد فاقد الشرائطیم! تبسمی می‌کرد و می‌گفت این از اصطلاحات خودم است!

 و توجهی خاص به نماز و راز و نیاز با خدا داشت ... 

حجت‌الاسلام‌والمسلمین آقای سید محسن موسوی برایم تعریف کرد که زمانی که حضرت حاج شیخ جهت امر تبلیغ به روستایی رفته بودند، در مسیر راه ابیاتی را با خود زمزمه می‌کردند که برخی از آن چنین بود:

کردگارا رحمتی جان جهان گم‌کرده‌ایم

بلکه در ابدان خود روحی روان گم‌کرده‌ایم

ما یتیمان مهدی صاحب زمان گم‌کرده‌ایم.

 و مدتی با حجت‌الاسلام موسوی در مدرسه علمیه مرحوم آیت‌الله العظمی خویی مشهد مقدس همسایه بودم و از ایشان نیز فضایل بسیاری در وصف مرحوم حاج شیخ شنیده‌ام.

  رحلتش سحرگاه روز سه‌شنبه 24/12/1372 ه.ش (سوم شوال 1414 ه.ق) بر اثر سكته قلبي رخ داد. ايشان در صحن آزادي نزديك ايوان طلا به خاك سپرده شد.

  اخوی تعریف کرد که مرحوم آیت‌الله علامه محمدتقی جعفری (ره) در مسیر حرکت به جلسه سخنرانی برای دانشجویان دانشگاه آزاد واحد رودهن، با شنیدن خبر ارتحال آیت‌الله حاج شیخ ذبیح الله قوچانی (ره)با تأثر شدید دست خود را بر پای زد و می‌گفت: انا لله و انا الیه راجعون.

 همگان از حاج شيخ به «عالمي رباني» ياد می‌کردند. شنيدم كه آخرين سخنان وي به اطرافيان خود «سفارش تقوا و دوري از گناه و مظاهر فريبندۀ دنيا» بود. در هيچ مجلسي به ياد او ننشستم مگر آنكه از زهد و تقواي او ياد شود (رحمة الله تعالي عليه)

و با رحلتش همه بزرگان دین و اهل علم یکصدا گفتند: «إِذَا مَاتَ‏ الْعَالِمُ‏ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْ‏ءٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة»

مرقد مطهر عالم ربانی آیت الله حاج شیخ ذبیح الله ذبیحی قوچانی 

 در مراسم چهلم ایشان (جمعه 2 / 2/ 1373 ه.ش) که در مسجد مقبره برگزار شد، مرحوم آیت‌الله عبدالحسین واعظ نجفی (1303 - 1388 ه.ش) که دانشمندی بزرگ و خطیبی برجسته بود[1]، از فضایل ایشان و زهد تقوی مثال‌زدنی‌اش در نجف اشرف سخن گفت و از عنایات ایشان برای تربیت روحانی طلاب و از توجه خاصشان به وادی‌السلام و یاد آخرت ... و اینکه حضرت حاج شیخ تعلقی به این دنیا نداشت و انسانی روحانی بود

   آیت‌الله سیدان نیز در سخنانی بیان کرد که حاج شیخ از معدود کسانی بود که باطن دنیا و ملکوت را شناخته بود و او نیز از کرامات ایشان سخن به میان آورد.

رحمت و رضوان خداوند تبارک و تعالی بر او باد اللهم صل علی محمد و آل محمد


 

[۱] آن مرحوم از شاگردان آیات عظام شاهرودی، سید عبدالهادی شیرازی، سید محمدهادی میلانی، سید ابوالقاسم خویی. پدرش شیخ محمد علی خراسانی از شاگردان میرزای شیرازی در سامراء بوده‌اند.

 


 

اخبار     معرفی     کتاب‌ها     مقالات   یادداشت‌ها  مصاحبه‌ها    سخنرانی‌ها       

وحدت اسلامی  بخش ویژه مناسبت های مذهبی  سخن علمای معظم اسلام   

ویژه حوزه علمیه مشهد                درسگفتار  روش تحقیق  

 در خصوص از میان رفتن پاره‌ای از مطالب وب‌نوشت