به طور كلي در علوم انساني هيچ متفكري را نمي توان يافت كه در تفكر فاقد سنتي فكري ـ فرهنگي ( برگرفته از منابع مختلف ) باشد. شناخت انديشه ها و نظرات بزرگان رشته هاي علوم انساني، منوط به شناخت سنت هاي فكريي است كه به عنوان منابع تفكر ايشان مطرح بوده اند. بايد در مطالعه ي انديشه هاي هر متفكر به سه محور اساسي توجه شود: 

1. زمينه ي فرهنگي و اجتماعي حيات وي،

2. سرچشمه ي انديشه ها و عناصر سازنده ي تفكر او. ( مكتب فكري اي كه بدان تعلق دارد. )

3.  تحول انديشه ي وي در گذشت زمان.

عدم احساس تعلق به سنت فكري و فرهنگي خود، منجر به قرار گرفتن در ذيل سنت هاي فرهنگي غربي مي گردد و كار تقليد به آنجا مي كشد كه تفكر غربي معيار شناخت ميراث فرهنگي جهان اسلام مي گردد: چنانكه در اين عبارات مشهود است:

« ... تنها بر اساس آگاهي پسامدرن مي توانيم در يابيم كه چه چيزها از سنت ما باقي مانده و چه چيزها از ميان رفته است.[1] ... انديشه به روزگار پسامدرن براي ما همان قدر اصيل است كه براي روشنفكر اروپايي يا آمريكايي[2] ... »

 


[1] داريوش آشوري: 1377. ما و مدرنيت. تهران ( چاپ دوم ) موسسه فرهنگي صراط، ص 291. ( گفتگوي ما و مدرنيت ـ به نقل از آقاي جهانبگلو )

[2] همان منبع، همان جا.