متني از ابن خلدون - در اهميت آگاهي ديني براي مردمان يك جامعه
... چه مقصدشان واحد و اميالشان يكي است. آنها جان بر كف در راه رسيدن به آنند و حاكمان[1] كه ايشان درصدد تصاحب آن مي باشند، هر چند از نظر كميّت چندين برابر آنها باشند، امّا اهدافشان ناهمگون و در مسير باطلي قرار داشته و از مرگ مي هراسند، و به رغم تعداد زيادشان قادر به مقاومت در برابر چنين قومي نبوده و مغلوب ايشان مي شوند. و به جهت ناز و نعمت[2] و روحيه ي زبوني شان نابود مي گردند. چنان كه پيشتر بيان داشتيم.
و اين امر در فتوحات اعراب در صدر اسلام واقع گرديد. چه لشكريان مسلمانان در هر يك از دو جبهه ي قادسيه و يرموك بالغ بر سي هزار و اندي بود و حال آنكه سپاهيان ايران در قادسيه يكصد و بيست هزار تن بوده اند و به گفته ي واقدي سپاهيان هرقل چهارصد هزار تن بوده است[3] و هيچيك از اين سپاهيان تاب مقاومت نياورده و به دست اعراب تار و مار شدند. و در سلطه ي ايشان قرار گرفتند. اين موضوع در دولت هاي لمتونه و موحدان ديده مي شود. در مغرب قبايل بسياري در برابر آنها وجود داشت كه از نظر تعداد و عصبيّت و قادر به مقاومت و يا از ميان بردن ايشان بودند. ولي چنانكه گفتيم اجتماع ديني[4] در نتيجه ي آگاهي و فداكاري نيروي عصبيّت آنها را دو چندان كرد و از اين رو هيچ نيرويي در برابرشان قادر به ايستادگي نبود.
و توجه شود كه چگونه با از ميان رفتن و فاسد شدن آيين ديني مسأله بر عكس مي شود. و در آن صورت غلبه به نسبت تنها عصبيّت و نه دين سنجيد.ه مي شود. و غلبه و پيشروي از آن دولتي خواهد بود كه در زير فرمان او عصبيّت هايي برابر با ديگر عصبيّت ها يا نيروي افزونتر از آنها باشد. ... »
[1] يكي از تركيبات بسياري كه با استفاده از واژه ي أهل ساخته شده است. مطالعه ي تركيبات سياسي استفاده شده از اين واژه در مقدمه ي ابن خلدون مفيد و سودمند است: أهل الدولة، اهل البادية، أهل الأمصار، أهل الحضر و الأمصار، اهل السلطان و الرئاسة ،
[2] برخي از مهم ترين تركيبات اصطلاح الترف ( ترف ) عبارتند از: اهل الترف، حاجات الترف، عوائد الترف، عوارض الترف، استيلاء الترف، كثرة الترف، امور الترف، زيادة الترف، مذاهب الترف، عدم الترف، حصول الترف، سوء عاقبة الترف، توابع الترف، بحر الترف، ترف الدول، ترف الحضارة، ترف الملك، ترف المدينة
[3] ابن خلدون در ابتداي مقدمه از مسعودي به جهت عدم تحقيق در استفاده از ارقام بسيار بالا انتقاد نموده است. و حال آنكه خود در مواضع ديگري مانند اين موضوع بر اخبار واقدي اعتماد نموده است.
[4] الاجتماع الديني ( جمع ـ دين ) ابن خلدون اصطلاح اجتماع را در تركيب هاي بسياري بكار برده است از زمره ي آنها عبارتند از: اجتماع بدوي ّاجتماع الناس، الاجتماع الانساني، الاجتماع البشري، الاجتماع الديني، الاجتماع البشر، بنابراين اصطلاح الاجتماع الديني در تمامي تركيب هاي بكار رفته از سوي ابن خلدون اين مزيت را داراست كه بر خلاف ديگر تركيب ها بر پايه ي بيان اجتماع كنندگان نبوده بلكه ويژگي فكري و عقيدتي ايشان را بازگو مي نمايد. از ديد ابن خلدون اين نوع از اجتماع پيوسته ترين آنهاست.
بسم الله الرحمن الرحيم