آنکه درد حسین و طفل ششماهاش را دارد ... مصاحبه با خبرگزاری نسیم
دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در گفتگو با خبرنگار «نسیم»، به واکاوی جریان شهادت علی اصغر(ع) پرداخت.
وی گفت: امام حسین (ع) در جریان واقعة کربلا، دائماً استدلال میکردند که سبط رسول الله (ص) هستند و این روایت که «حسن و حسین سرور جوانان بهشتاند»، در کمال تواتر و معروفیت بوده است، اصحاب ایشان نیز بارها همین موضوع را تکرار کردهاند. برای مثال، بُرَیر بن حضیر هَمْدانی، سید القراء کوفه خطاب به لشکر کوفه بانگ میزد که اینان ذریه و عترت و بنات و حرم پیامبرند و حتی پس از واقعة کربلا این موضوع از سوی حضرت زینب کبری و حضرت امام علی بن الحسین زین العابدین (ع) مورد تاکید واقع شد. برای مثال، زمانی که یزید از حضرت امام سجاد (ع) میخواهد به بالای منبر رود و دربارة فتنة حسین و فتح یزید سخن گوید، حضرت آن خطابه پرشور را با این عبارات آغاز میکند: منم فرزند مکّه و منى، فرزند مروه و صفا، فرزند محمّد مصطفى، فرزند کسى که بر هیچکس پوشیده نیست، فرزند کسى که به ملکوت اعلى شتافته و از سدرة المنتهى نیز گذشت، و منزلت قرب او همچون دو قاب قوس کمان، یا نزدیکتر شد. ...
این استاد تاریخ اسلام، با طرح این پرسش که چرا جامعه اسلامی به جایی رسید که در ابتدای سال 61 قمری، امام حسین (ع) باید دائماً یادآوری میکرد که فرزند رسول خداست و طبق وعدة الهی و فرمایش جد بزرگوارش (ص) قطعاً بهشتی است و بر حق است؟ بیان داشت: شهادت علی اصغر (ع) طفل شش ماههای که از شدت تشنگی میگریست، حجتی دیگر است که جای تردیدی در باطل بودن امویان نگذاشته است. این درست است که قلبها با شنیدن ظلمی که بر امام و آن طفل شیرخواره رفت، فشرده و اشک از دیده روان میشود، اما علاوه بر آن باید به پرسشهای مهمی که در این واقعه نهفته است توجه کرد. چرا کار به جایی رسید که شهادت این طفل حجتی دیگر برای حقانیت امام حسین (ع) شود؟ آیا آنچه که موجب ضلالت امویان گشت، تنها اختصاص به آنها داشت و یا ممکن است خطر سقوط برای آیندگان و از جمله خود ما اتفاق بیفتد؟ پناه بر خدا ! لشکریان اموی چگونه عالَم دینی و انسانیت خود را از دست دادند که در چنین جنایتهایی هریک بر دیگری پیشی میگرفتند؟
صداقت ثمرحسینی در ادامه به خبرنگار «نسیم»، گفت: این دردناک است که حضرت بلافاصله از اسب فرود آمد و با نیام شمشیر زمین را کندند و طفل غرق به خونشان را دفن کردند تا مبادا پیکر شریفشان در زیر سم اسبان لشکر دشمن قرار گیرد و فرمودند: اَلَلّهَمَّ احْکُمْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْم دَعَوْنا لِیَنْصُرُونا فَقَتَلُونا؛ اما دردناکتر آنکه این جنایتها با توجیهات دینی همراه میشد و حتی برخی از نویسندگان بعدی مانند ابنخلدون آن را به اجتهادات اسلامی نادرست توجیه کردهاند؛ در حالی که خود او هم تردیدی بر فسق و فجور یزید ندارد. بنابراین آنکه درد حسین و طفل ششماهاش را دارد، باید درد تربیت فرزندش و فرزندان جامعه را داشته باشد که اگر درد تربیت و اصلاح جامعه را نداشته باشد، دردمند حقیقی واقعه کربلا نیست.
وی در انتها با ذکر نکته ای از علامه طهرانی در کتاب روح مجرد، اظهار داشت: در پایان نکتهای ذوقی به نقل از مرحوم علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی (ره) در کتاب روح مجرد عرض میکنم. او در ضمن بیان حکایتی لطیف از مرحوم آیت الله سید ضیاء الدین درّی، که مجال بیان تفصیل آن در اینجا میسور نیست، تعبیری ذوقی از شهادت حضرت علی اصغر (ع) دارد. بهطور خلاصه، مرحوم دری در تفسیر این شعر ابتدا "شیخ" را به حضرت آدم (ع) که عهد شکست و از بهشت رانده شد، و "پیر مغان" را به حضرت علی (ع) تفسیر میکرد که حضرتش در غذا به حداقل (نان جو) اکتفا میکرد:
مرید پیر مغانم زمن مرنج اى شیخ
چرا که وعده تو کردىّ و او بجا آورد
اما بعد از رحلتش او را در خواب دیدند که تفسیرش را تغییر داده است؛ و گفته معنای شعر برایش دگرگون شده است؛ چنانکه مراد از " شیخ " حضرت ابراهیم علیه السلام و مراد از "پیر مغان " امام حسین علیه السلام است، و منظور از «وعده» ذبح اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم است، که وعدة قربانی کردن اسماعیل را به خدا داد، اما حقیقت وفا را امام حسین علیه السلام در کربلا با شهادت فرزندش حضرت علی اکبر علیه السلام انجام داد. البته اینها تعابیری ذوقی است و در حد ذوقیات باید به آنها پرداخت. معنای اصلی بیت به بیان علامه حسینی طهرانی، عالمان ظاهر (شیخ) در مقابل عالِمان ربّانی (پیر مغان) است. مسئلة اصلی این موضوع است که قربانی حضرت در راه احیای دین خدا بوده است.