كتابشناسي امام حسين عليه السلام

                                                     کتابشناسی 2

 


بررسي و ارزشيابي كتب مقاتل

معاونت پژوهش مدرسه عالي امام خميني با همكاري گروه تاريخ اسلام و هيئت ثامن الأئمه

حجت الإسلام و المسلمين مهدي پيشوايي(۱۹/۱۱/۱۳۸۲):

بسم الله الرحمن الرحيم

از همه عزيزان، فضلا، دانش پژوهان، هيأت ثامن الأئمه و گروه تاريخ اسلام و پژوهش اين مركز كه با همكاري هم، اين نشست علمي را برپا كردند، تشكر مي‌كنم. قرار است راجع به مقتل‌ها و ارزيابي مقتل‌ها، عرايضي را خدمت حضار محترم عرضه بدارم. طلاب بايد مقداري با مقاتل معتبر آشنا شوند تا در پژوهش ها، سخنرانيها، سفرهاي تبليغي، موقع ذكر مصيبت و توسل، از مقاتل معتبر استفاده كنند. كمتر موضوعي از مباحث اسلامي را پيدا مي كنيم كه به اندازه‌ قيام امام حسين (ع) درباره‌اش كتاب نوشته شده باشد. هنوز هم درباره آن كتاب نوشته مي شود، هر سال هم نوشته مي شود. مسئله ديگر اين است كه از همان سدة اول، مقتل‌نگاري شروع شد و در سده دوم و سوم مقاتل نسبتاً خوبي نوشته شد. اگر نگاه بفرماييد به فهرست نجاشي كه اصطلاحاً مي گويند رجال نجاشي - مي دانيد اسم كتاب، رجال نجاشي نيست؛ فهرست مصنف الشيعه است كه به نام نجاشي است – كه نجاشي در آن نام بسياري از رجال بزرگ شيعه، اصحاب ائمه، مؤلفين، شخصيت‌هاي شيعه را آورده كه راجع به مقتل امام حسين (ع) كتاب هايي نوشته اند كه متأسفانه بيشتر آنها از بين رفته است. همچنين اگر فهرست شيخ را ملاحظه بفرماييد مي‌بينيد بسياري از اصحاب ائمه (ع) درباره مقتل امام حسين (ع) كتاب نوشته اند. همچنين اگر به كتاب الذريعه الي تصانيف الشيعه مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني نگاه كنيد، در مدخل مقتل، ملاحظه مي‌فرماييد كه بيش از پنجاه كتاب قديمي و جديد را درباره مقتل معرفي كرده كه متأسفانه بسياري از كتابهاي مقتل قديمي از بين رفته اند. بعضي‌ از اين كتاب ها برمي‌گردند به سده اول. اسبغ بن نباته، از ياران بزرگ اميرالمومنين علي (ع)، كتابي درباره مقتل امام حسين (ع) نوشته كه جزو نسل اول نويسندگان مقتل است. متأسفانه بيشتر مقاتل قديمي از بين رفته و از بسياري از آنها هيچ اثري نمانده و از تعدادي از آنها مطالب پراكنده اي در لابه‌لاي كتابها وجود دارد. پس از اين مقدمه، حدود هفت - هشت مقتلِ معتبر را معرفي مي‌كنم. معتبر به طور نسبي، نه صد در صد. وقتي يك كتاب حديثي را مي‌گويم معتبر، به اين معنا نيست كه يك حديث مرسل هم ندارد، بلكه به صورت نسبي و روي هم رفته اگر اكثريت مطالبش را حساب كنيم مي شود بگوييم معتبر است و اگر بالاي منبر از اين مقاتل نقل كرديم، مي شود گفت كه ما حجت داريم و در اين نقل اگر از ما بپرسند كه اين مسئله، اين مصيبت و اين واقعه را از كجا نقل كرديد مي گوييم از فلان كتاب ، كسي به ما اشكال نمي‌كند، در محافل علمي هم معذور هستيم، ان شاءالله در پيشگاه خدا هم معذور خواهيم بود. از نظر تاريخي، اولين مقتل معتبر، مقتل ابي‌مخنف، لوط بن يحيي ازدي قامدي كوفي است كه از مهمترين مقاتلي است كه به دست ما رسيده؛ البته مستقيماً به دست ما نرسيده. اصل اين كتاب يك مجموعه روايي بوده، يعني گزارش روايي - تاريخي بوده كه تا قرن ششم و هفتم بوده ولي الآن در دسترس نيست. خوشبختانه سه نفر از مورخان بزرگ، حادثه عاشورا را عمدتاً از همين مقتل ابي‌مخنف نقل كرده‌اند. اين سه نفر عبارتنداز: محمد بن جرير طبري ( متوفاي ۳۱۰ ه.ق.)،شيخ مفيد ( متوفاي ۴۱۳ ه.ق.) و ابن جوزي.

موقعي كه طبري تاريخش را مي‌نوشته مقتل ابي‌مخنف در دسترس او بوده كه تصريح كرده من اين را از كتاب ابي‌مخنف نقل مي‌كنم. همچنين مرحوم شيخ مفيد در كتاب الارث، عمده حوادث تاريخ عاشورا را از همين مقتل ابي‌مخنف نقل مي كند. ابن جوزي كه از علماي اهل سنت و علاقه‌مند به اهل بيت است، عمده مطالب عاشورا را از كتاب مقتل ابي‌مخنف نقل كرده است. در زمان ما، دو نفر از محققان زحمت كشيدند آنچه طبري و مرحوم شيخ مفيد و ابن جوزي در كتابهايشان از ابي‌مخنف نقل كردند را استخراج كردند. يكي، مرحوم حجة الاسلام والمسلمين حاج شيخ حسن غفارنژاد است. ايشان از اصحاب مرحوم آية الله العظمي مرعشي نجفي بود. بعد از رحلت آية الله مرعشي نجفي، ايشان رفتند در تهران ماندند و در دانشگاه امام صادق (ع) تدريس مي‌كردند و دو - سه سال پيش مرحوم شدند. براي اولين بار مرحوم غفارنژاد روايات ابي‌مخنف را از تاريخ طبري استخراج كرد، با يك حواشي كه راويان را معرفي كرده و توضيحاتي هم داده. بنده در سيره پيشوايان در مواردي از اين كتاب نقل كردم و يك جا هم در پاورقي تصريح كردم كه از اين تحقيق آقاي غفارنژاد استفاده كردم. بعد از مرحوم آقاي غفارنژاد، استاد محترم و معظم و محقق بزرگوار حضرت حجة الاسلام و المسلمين محمد هادي يوسفي غروي روايات ابي‌مخنف را ازكتاب تاريخ طبري، ارشاد شيخ مفيد و تذكرة الخواص ابن جوزي استخراج كرد و حواشي هم به آن زده و اسمش را گذاشته وقعة الطف، كه انتشارات جامعه مدرسين چند سال پيش چاپ كرد. الآن هم نسخه‌اش موجود است. اين كتاب به وسيله يكي از دوستان به نام نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا ترجمه شده. وقعة الطف را مطالعه بفرماييد و مقدمه بسيار بسيار عالمانه محقق را كه به اندازه يك كتاب ارزش دارد بخوانيد. استاد يوسفي غروي در مقدمه كتاب، با قرائن و شواهدي، اظهارنظر مي‌كند كه به نظر مي‌رسد ابي‌مخنف اين مقتل را در دهه ۱۳۰ نوشته. حادثه عاشورا در سال ۶۱ هجري اتفاق افتاده، پس فاصلة زماني اش خيلي به حادثه عاشورا نزديك بوده. ما الآن حدود يك قرن با انقلاب مشروطيت فاصله داريم، ولي ابي‌مخنف حدود ۷۰ سال با حادثه كربلا فاصله داشت. استاد يوسفي غروي رجال راوي حادثه عاشورا را دسته‌بندي مي كند و مي فرمايد ابي‌مخنف از جند نفر روايت كرده كه در حادثه كربلا حاضر بودند؛ منتها تعداد اينها كم است. از بعضي ‌ها هم با يك واسطه نقل كرده، از بعضي‌ها هم با دو واسطه نقل كرده؛ البته آنچه از اين طريق از مقتل ابي‌مخنف به دست ما رسيده ۶۴ گزارش تاريخي بيشتر نيست، نه اين كه مقتل اين مقدار بوده، بلكه اين مقدارش از طريق تاريخ طبري و ارشاد شيخ مفيد و تذكرة الخواص به دست ما رسيده.

آيا ابي‌مخنف شيعه بوده؟ بعضي‌ها مي‌گويند شيعه بود. حداقل اگر شيعه نبود، محب اهل بيت بود، يعني مبغض نبود؛ تحريف نكرده، دشمني نكرده، اعمال خصومت نكرده، اهل غلو هم نبوده است. يك مقتل ابي‌مخنف محرّف در بازارها هست كه قطعاً مقتل ابي‌مخنف نيست و اشتباهات زياد دارد. مسلم است كه آن را بعدها كسي يا كساني نوشته‌اند و به ابي‌مخنف نسبت داده‌اند. از مقتل ابي‌مخنف مورد بحث هم چيزهايي در آن هست ولي مجعولات و مطالب افسانه‌اي و غلط‌هاي تاريخي بسيار زيادي در آن است كه استاد يوسفي غروي اغلاط مقتل ابي مخنف محرّف را آشكار كرده.

مقتل معتبر ديگر، مقتل مرحوم صدوق است. صدوق در كتاب الخصال يك جا قضيه‌اي راجع به حضرت ابوالفضل العباس نقل مي‌كند و بعد مي فرمايد اين حديث مفصل است و من آن را در كتاب مقتل الحسين به تفصيل نقل كرده ام. اين نشان مي‌دهد كه مرحوم صدوق كتابي به نام مقتل داشته. ابي‌مخنف در سال ۱۵۸ فوت كرده و مرحوم صدوق در سال۳۸۱ . پس چند قرن فاصله اين جا وجود دارد. يك مقتل ابي‌مخنف محرّف در بازارها هست كه قطعاً مقتل ابي‌مخنف نيست و اشتباهات زياد دارد. مسلم است كه آن را بعدها كسي يا كساني نوشته‌اند و به ابي‌مخنف نسبت داده‌اند. از مقتل ابي‌مخنف مورد بحث هم چيزهايي در آن هست ولي مجعولات و مطالب افسانه‌اي و غلط‌هاي تاريخي بسيار زيادي در آن است كه استاد يوسفي غروي اغلاط مقتل ابي مخنف محرّف را آشكار كرده.

خوشبختانه در يكي - دو سال اخير، حضرت حجة الاسلام والمسلمين صحّتي سردرودي روايات مربوط به مقتل امام حسين (ع)، عزاداري امام حسين (ع) و آن چه مربوط به اين قضايا مي شود را از مجموع كتابهاي مرحوم صدوق استخراج كردند؛ كه عمدتاً از أمالي صدوق است. آقاي سردرودي همه اينها را به نام مقتل الحسين به روايت شيخ صدوق جمع آوري كرده. گردآورنده، ترجمه آنها را آورده. پس اگر به ترتيب تاريخي بيايم جلو، بعد از وقعة الطف كه محتوي مقتل ابي‌مخنف است، دومين مقتل معتبر همين مقتلي است كه از مجموعه روايات مرحوم صدوق جمع‌آوري شده.

بعضي از كتابها كه من به عنوان مقتل از آنها ياد خواهم كرد اينها مقتل نيست و به عنوان مقتل هم به اينها نگاه نمي‌كنند ولي مطالب مقتل در اينها هست؛مانند مقاتل الطالبيين ابوالفرج اصفهاني كه مباحث مقتل در آن هست ولي آن را به عنوان مقتل نمي‌شناسند.

كامل الزيارات ابن قولويه قمي ( متوفاي ۳۶۸ يا ۳۶۹ ه.ق. ) از مقاتل معتبر است. كامل الزيارات موضوعش آداب زيارت ائمه، مخصوصاً امام حسين (ع)، است. ابن قولويه مرد بسيار بزرگي بوده؛ به طوري كه در كامل الزياراتش گفته كه من اين روايات را از اينها نقل مي‌كنم براي اين كه ثقه هستند، علماي بعدي مي‌گويند چون ابن قولويه گفته اينها ثقه هستند من از اينها نقل مي‌كنم، پس مي‌شود گفت كل كساني كه در سلسله ابن قولويه در كامل الزيارات قرار گرفتند ثقه هستند؛ حالا ممكن است اين توثيق را همه قبول نكنند، ولي ابن قولويه در اين حد است. كامل الزيارات مربوط به زيارت نامه است، ولي مطالب فراواني درباره مقتل دارد. بنابراين، آن مقدار مباحث مقتل كه در كامل الزيارات است بسيار براي ما مغتنم است و ما مي‌توانيم رويش حساب كنيم.

كتاب ديگر، مقاتل الطالبيين ابوالفرج اصفهاني ( متوفاي ۳۵۶ ه.ق. ) است. وي در قرن چهارم زندگي مي‌كرد و از نظر نژاد، اموي است، يعني از خاندان بني‌اميه است؛ ولي از نظر مسلك، شيعه است؛ البته بعضي‌ در تشيع او هم تشكيك كردند. وي به نفع شيعه، زياد كتاب نوشته است. از كتابهايي كه اين مرد نوشته، اغانيه است. جاي تعجب است كه چطور نويسنده اغانيه، آمده مقاتل الطالبيين را نوشته. شما اغانيه را نگاه كنيد پيداست اين مرد دست در تاريخ داشته. او كه در قرن چهارم زندگي مي‌كرده، آمده تاريخ شهادت همه علويان تا زمان خودش را نوشته. مقاتل الطالبيين درباره كشته شدن طالبيان يعني علويان است؛ چه آنان كه در ميدان جنگ شهيد شدند، چه آنان كه در زندان كشته و به نوعي شهيد شدند. او از اميرالمومنين و از اولاد ابي‌طالب شروع كرده. بنابراين، ابوالفرج اصفهاني به شهداي كربلا كه رسيده، طبعاً چون بنايش بر نوشتن شهادت و كشته شدن علويان و فاطميان بوده، شهداي غير هاشمي را يا نپرداخته يا از موضوع كتاب خارج بوده. بنابراين، شهادت حضرت ابوالفضل، شهادت حضرت قاسم، شهادت حضرت علي‌اكبر، شهادت امام حسين و هر چه از بني‌هاشم بوده ۱۷ ، ۱۸ نفر بودند، همه را ابوالفرج اصفهاني آورده. كتاب ابوالفرج اصفهاني هم كتاب مسند است، يعني سند دارد و به سهولت سندش قابل بررسي است.

از كتابهاي ديگري كه در اين رديف مي‌توان شمرد، ارشاد شيخ مفيد است كه كتاب هاي شيخ مفيد، معتبر است. قسمت اعظم ارشاد شيخ مفيد از مقتل ابي‌مخنف است.

كتاب بعدي، لهوف سيد ابن طاووس است. وي از علماي قرن هفتم هجري است. لهوف يا الملهوف، هر دو به معناي اشك چشم است. الملهوف علي قتل الطفوف؛ سرشك چشم بر كشته شدگان ساحل فرات. طف يعني ساحل. مرحوم سيد ابن طاووس متأخر بوده نسبت به حادثه عاشورا و فاصله زماني زيادي با كربلا دارد. كتابش هم سند ندارد، ولي او محدثي بسيار جليل القدر و از اعاظم علماي شيعه است. بنابراين، به لهوف يا الملهوف سيد ابن طاووس مي‌توانيم اعتماد كنيم. اگر سيد بن طاووس سند نياورده، خودش اين را در مقدمه فرموده. گويا مرحوم سيد بن طاووس قبلاً كتابي سفري كه به درد زايران بخورد به نام مصباح الزائر و جناح المسافر نوشته بود كه مسافريني كه به زيارت عتبات مقدسه مي‌رفتند مصباح الزائر سيد بن طاووس را همراه خود مي بردند و زيارت نامه‌ها را از روي آن مي خواندند. سيد بن طاووس در مقدمه لهوف مي نويسد: من بعد از اين كه مصباح الزائر را نوشتم در صدد بر آمدم يك كتاب مسافرتي كه براي زايرين قابل حمل باشد بنويسم - كتاب مصباح الزائر راجع به زيارت است و كتاب لهوف راجع به عزاداري است - بنابراين، لهوف را نوشتم. بنابراين سيد بن طاووس لهوف را براي حوزه‌‌ها ننوشته، براي مراكز علمي ننوشته، به صورت مختصر نوشته؛ ولي چون آنها اهل سند نبودند و اصلاً لازم هم نبوده، سند نياورده. بنابراين، مي‌توانيم به آن اعتماد كنيم. بعضي‌ مناقشه كردند درباره لهوف سيد بن طاووس كه آن را در جواني نوشته. مرحوم شهيد قاضي تبريزي در كتاب اربعين و ديگران درباره زيارت اربعين به سيد ابن طاووس مناقشاتي كردند، كه جاي بحث آن اين جا نيست.

كتاب بعدي، مثير الأحزان ابن نماء است كه از منابع بحار الانوار به شمار مي رود. وي استاد سيد بن طاووس بود. هر دو در قرن هفتم زندگي مي‌كردند. مثير الأحزان ابن نماء هم سند ندارد.

آخرين مقتل نسبتاً معتبر كه مي‌توانيم تا حدودي به آن اعتماد كنيم نفس المهموم مرحوم حاج شيخ عباس قمي است. مرحوم حاج شيخ عباس قمي مرد بسيار بزرگ، محدث بسيار بزرگ و مورخ بزرگ و دقيقي بوده. در بعضي از چاپ‌هاي نفس المهموم، استخراج مصادر هم شده. كتاب ديگر، حماسه حسيني استاد شهيد مرتضي مطهري است كه از نظر تحليلي، بسيار عالي است.

يكي - دو سال اخير سلسله كتابي منتشر شده كه مقتل نيست ولي مقتل هم در آن هست و كتاب تحقيقي ماندگار و بسيار بسيار ارزنده است. اين كتاب شش جلد است. نامش مع الركب الحسيني من المدينه الي المدينه است كه مركز تحقيقات سپاه آن را تاليف كرده. كه يك جلد آن الإمام الحسين في المدينه، يك جلد الامام الحسين في مكه و يك جلد نيز الإمام الحسين في كربلا است. كتابي تحقيقي، مستند و بسيار بسيار ارزنده وماندگار است.

چند كتاب ضعيف را هم نام ببرم؛ معالم السبطين از كتابهاي ضعيف است. به او مطلقاً استناد نكنيد. روضة الشهدا در ايران خيلي رايج است، فارسي است، به آن استناد نكنيد. اسرار الشهاده مرحوم ميرزا آقا دربندي از كتابهاي ضعيف است.

در آخر، به طلاب جوان توصيه مي‌كنم از شعر استفاده كنند؛ البته از شعر نغز. رثاي امام حسين در عصر حضور ائمه به صورت شعر بوده؛ به صورت نثر بعدها رايج شده. ابتدا، شعراي شيعي مي آمدند شعر رثائي خودشان را در حضور ائمه مي خواندند و صله مي‌گرفتند. دعبل خزاعي شعر مي‌خواند، ابن قطبه شعر مي خواند، كميت اسدي شعر مي خواند، ابتدا، رثاي امام حسين به صورت شعر بود. از طرف ديگر، شعر چون زبان استعاره است، زبان كنايه است، زبان تشبيه است و زبان احساس و دل و عاطفه است، در شنونده بيشتر اثر مي گذارد. بسياري از صحنه‌هايي كه در قالب شعر بيان مي شود دروغ نيست، تخيل است و شنونده هم مي‌داند تخيل است. بنابراين، كذب تلقي نمي‌شود؛ در حالي كه اينها را ما به صورت نثر بياوريم اگر در مقاتل نقل نشده باشد، كذب تلقي مي شود.

دكتر نعمت الله صفري:

انّ الحسين مصباح الهدي و سفينة النجاة. من در آغاز، يك سوالي را خدمت جناب استاد پيشوايي مطرح مي كنم. مورخان معاصر اتفاق نظر دارند كه مقتلي كه هم از نظر نقلي، قوي باشد و هم مطالب تحليلي در آن باشد، در دسترس مردم نيست؛ اما كسي آستين بالا نمي‌زند كه اين كار را شروع بكند. خوشبختانه چند سال پيش استاد پيشوايي و همكارانشان آستين بالا زدند و اين كار را شروع كردند. از جناب اقاي پيشوايي مي‌خواهيم كه اين مقتل و ويژگي‌هايش را به صورت اختصار، معرفي نمايند.

استاد پيشوايي:

در يكي از شماره‌هاي اخير نشريه افق حوزه با بنده مصاحبه اي شده، در آن جا همه گفتني‌ها را گفتم. در يك كلام، ما سعي كرديم در اين مقتل مثل ساير مقاتل اصل حادثه عاشورا نقل شود، همچنين عنايت داشتيم از مقتل ابي‌مخنف چيزي در اين كتاب جا نماند. در درجه اول، سعي كرديم همه قضاياي مربوط به حادثه عاشورا را بياوريم. فصل هاي ديگر را هم آورديم، چون معتقد بوديم امروز فصل هاي جديد هم لازم است. مثلاً يك فصل سير تاريخي عزاداري امام حسين است. به عقيده ما، اين روشني بخش است كه گويندگان ما بدانند، عزاداري امام حسين اين طور كه امروز در ايران است، نبوده، يا مثلاً طوري كه الآن در هند و پاكستان است اين طور نبوده؛ تحولاتي پيدا كرده كه در ايران اوج تحولش در زمان حكومت صفويان بوده است. در اين فصل اشعار عربي رساي شعراي شيعي و اولين شعرهايي كه سروده شده را آورديم؛ كه خواننده بداند وقتي در محضر امام صادق (ع)، در محضر امام باقر (ع)، در محضر علي بن حسين (ع)، يك شاعر شيعي مصيبت امام حسين را چطور بيان مي‌كرد. يك فصل درباره نظريه‌هاي فلسفي و اجتماعي مربوط به قيام امام حسين است؛ مثل نظريه ابن خلدون، نظريه ابن عربي، مالكي، شهيد جاويد، نظريه عرفا، نظريه تعبد به شهادت. پنج - شش نظريه مهم در اين جا وجود دارد. اين نظريه‌ها يا از اين جهت كه نظريه علمي بزرگي است مهم‌اند يا چون مطرح كنندگان اين نظريه‌ها آدم‌هاي بزرگي بودند، اهميت دارند. به عقيده من، يكي از دشوار‌ترين فصلهاي اين كتاب، نقد اين نظريه‌هاست. يك فصل كه به نظر ما، از جالب‌ترين فصل هاي اين كتاب است ساختار سياسي - مذهبي كوفه است. بالأخره اين سؤال را ما بايد جواب بدهيم كه اگر مردم كوفه شيعه بودند و به همين دليل امام حسين را دعوت كردند پس چرا او را كشتند ؟ پس چرا او را ياري نكردند ؟ آيا همه شيعه بودند ؟ غير شيعه بودند ؟ چقدرشان شيعه بودند، چقدرشان غير شيعه بودند ؟ امام حسين براي دعوت اينها چقدر حساب باز كرده بود؟ اين از چيزهايي است كه به نظر شخص بنده، هنوز جواب كافي به آن داده نشده. يكي از فصل‌هاي مهم اين كتاب، تبيين ساختار سياسي ـ مذهبي كوفه است. فعلاً تصميم گرفته شده كه اين مقتل در دو جلد تدوين شود. جلد اولش تا عاشورا است. جلد دوم مربوط مي‌شود به حوادث بعد از شهادت امام حسي،ن به دوران اسارت و بحث‌هايي ضميمه ديگر مثل بحث اربعين اهل بيت كه آيا اربعين اول برگشتند يا اربعين سال ديگر ؟ شهداي كربلا كه مشهور است هفتاد ودو تن بودند اين هفتاد و دو تن چقدر معتبر است يا فقط مشهور است ؟ آيا كمتر بودند يا بيشتر؟ يا همين تعداد بودند؟ يك فصل را هم به شبهات اختصاص مي‌دهيم. مثلاً محمد بن حنفيه چرا در كربلا حضور نداشت؟ عبدالله بن عباس چرا در كربلا حضور نداشت؟ آيا ليلا مادر حضرت علي‌اكبر حضور داشت يا نه ؟ اين طفل شش ماهه امام حسين اسمش چه بود؟ آيا انّ الحياة عقيدة و جهاد، سخن امام حسين(ع)است ؟ آيا إن كان دين محمّد لم يستقم الا بقتلي فيا سيوف خذيني سخن امام حسين است؟

دكتر صفري:

خدمت جناب استاد اسفندياري هستيم. ايشان از مولفان گرانقدري هستند كه كتابهاي فراوني را به جامعه علمي عرضه كردند والحمدلله كتابهاي ايشان اغلب مورد تأييد مراكز معتبر فرهنگي قرار گرفته است. يكي از كتابهاي ايشان، كتاب‌شناسي تاريخي امام حسين(ع) است كه به صورت نو وابتكاري صد كتاب را گزينش كردند و به معرفي اين صد كتاب پرداختند كه اين كتاب الحمدلله توفيق پيدا كرده و پارسال كتاب سال ولايت شناخته شده است. از جناب استاد مي‌خواهيم كه درباره اين كتاب خودشان توضيحاتي بفرمايند

استاد اسفندياري:

من قبل از اين‌ كه به اين نكته بپردازم لازم است يادي بكنم از مرحوم شيخ محمد حسن نجفي مولف كتاب جواهرالكلام و انگيزه‌اي كه ايشان براي تأليف جواهر داشته. اين‌ كه مي‌بينم عده‌اي در آستانه سفر، نشستي تشكيل مي‌دهند و مي‌خواهند كتابهاي مقتل را بررسي كنند و توشه علمي بياندوزند و با إشراف وآگاهي كامل به تبليغ بروند، اين خيلي خبر مسرت آميزي است. كتاب جواهرالكلام كه در بيش از چهل جلد است و ما امروزه خيلي به اين كتاب تكيه مي‌كنيم و تأكيد روي اهميت اين كتاب داريم، مولفش شيخ محمد حسن نجفي است. مرحوم صاحب جواهر مي‌گفت: من براي تبليغ به ميان چادر نشينان مي‌رفتم. بعد لازم مي‌شد كه من احكام و مسائل حلال و حرام را به مردم بگويم. لذا شروع كردم يادداشت برداري كردن كه وقتي مي‌روم تبليغ در ميان مردم، با استحضار كامل بروم. همه را نوشته باشم و همان يادداشت‌ها و نوشته‌هاي ايشان در نهايت شد كتاب جواهر الكلام، كه ما اين قدر به اين كتاب افتخار مي‌كنيم و مي‌گوييم فقه ما فقه جواهري است. غرض بنده اين است كه در ميان سلف صالح و گذشتگان ما كساني بودند كه اين قدر به تبليغ اهميت مي‌دادند و قبل از اين‌ كه به تبليغ بروند خوب توشه را مي‌بستند و از لحاظ علمي خودشان را خوب آماده مي‌كردند. اين‌ گونه مراسم قبل از تبليغ، خيلي مغتنم است. درباره كتاب شناسي تاريخي امام حسين بايد به عرض برسانم كه درباره آن حضرت از قرن اول، ما تقريبا كتاب داريم تا امروز. تقريباً سالي نيست كه ما كتابي درباره امام حسين(ع)نداشته باشيم. پس از صنعت چاپ هم كه ديگر الي ماشاء الله كتاب منتشر شده. هنگامي كه در يك زمينه‌اي كتاب زياد منتشر شود و ما با انفجار اطلاعات يا انفجار انتشارات مواجه شويم، آن موقع شما براي اين‌ كه جلوي اين اطلاعات و انتشارات يك سدي بزنيد و به جمع بندي بپردازيد، لازم است يك كتاب شناسي انجام شود. من ديدم درباره امام حسين آثار متعددي منتشر شده كه بعضي از اين آثار ضعيف و بعضي قوي است. گفتم الان هنگام اين است كه يك كتاب‌شناسي درباره آن حضرت فراهم شود. لذا سعي كردم گزينش كنم. آمدم سؤالي كه در اين كتاب مطرح كردم، اين است: صد كتاب مهم درباره امام حسين(ع) از قرن اول تا قرن چهاردهم چيست؟ معيارهاي مهم بودن چيست؟ مهم بودن لزوماً به معني مثبت بودن نيست؛ يك كتاب ممكن است خيلي مهم باشد اما لزوماً مثبت نباشد، بلكه ممكن است منفي هم باشد. ما آمديم معيارهايي معين كرديم؛ مثل قدمت كتاب. مثلاً تا قرن هفتم ـ هشتم هر چه كتاب اختصاصي درباره امام حسين(ع) ما داريم تقريباً مي‌شود گفت جزو كتابهاي مهم است؛ چون جزو كتابهاي گذشتگان ماست؛ اگر چه لزوماً اينها از منابع اوليه نيست. بر پايه معيارها، من صد كتاب را در اين كتاب شناسي معرفي كردم و برخي را هم با مسامحه جزو كتابهاي مهم آوردم. به نظر من و بر پايه اين تحقيق، در اين چهارده قرن، ما حداقل صد كتاب مهم درباره امام حسين داريم. اين كتاب شناسي، ضميمه‌اي هم دارد. عنوان بخش دومش، امام حسين در الذريعه است. شيخ آقا بزرگ تهراني در كتاب الذريعه الي تصانيف الشيعه كتابهاي شيعه را از قرن اول تا پنجاه سال پيش ـ حيات خودش ـ فهرست كرده است. من دو ـ سه دور تقريباً كتاب الذريعه را از اول تا آخر تورق كردم. هر چه كتاب كه شيخ آقا بزرگ درباره امام حسين در الذريعه آورده را استخراج كردم. در الذريعه حدود هزار جلد كتاب درباره امام حسين آمده آنها را در اين‌ جا معرفي كردم.

دكتر صفري:

ملاك يك مقتل معتبر چيست ؟ آيا در ارائه مصائب حسيني، نقل و تسامح در ادله سنن را مي‌توانيم داشته باشيم يا خير؟

استاد اسفندياري:

من ابتدا سوال دوم را جواب عرض مي‌كنم. به دليل اهميتش، جواب آن نه است. اولاً، تسامح در ادله سنن را همه فقها قبول نمي‌كنند، در موارد ديگر هم قبول نمي‌كنند و دليل آنها اين است كه ما چيزي را مي‌توانيم بگوييم مستحب است كه از طريق شرعي به ما ثابت شده باشد. اگر از طريق شرعي به ما ثابت نشده باشد، نمي‌توانيم بگوييم اين مستحب است، نمي‌توانيم در دليلش تسامح كنيم. يك وقت رجاءً انجام مي‌دهيم، آن يك بحث ديگر است كه در اين جا جايز نيست؛ براي اين كه اين، سنن نيست، كذب است. اگر نقل درستي نداشته باشد. و در اين مورد عليكم بالكتاب لؤلؤ و مرجان در آداب منبر تأليف مرحوم محدث بزرگوار حاج ميرزا حسين نوري. مرحوم حاج ميرزا حسين نوري لؤلؤ و مرجان را دقيقاً در مبارزه با روضه‌هاي كذب و همين تسامح‌ها نوشته‌ است.

دكتر صفري:

جناب استاد ! ملاك مقتل معتبر چه مي تواند باشد ؟

استاد اسفندياري :

بستگي دارد از چه زاويه‌اي به امام حسين (ع) نگاه كنيم . يك بار امام حسين(ع) را در گوشه تاريخ مي‌گذاريم و فقط شيعيان و مسلمانها را دور وبرش مي گذاريم و دور و بر خودمان هم يك حصار بزرگي مي‌كشيم، يعني هيچ ارتباطي با دنيا نداريم و امام حسين(ع) هيچ ارتباطي با دنيا ندارد. اما ما الآن در عصر ارتباطات هستيم و امام حسين(ع) تنها پيشواي شيعه نيست ، رهبر تمام آزادگان دنيا است و او را بر تارك تاريخ مي‌نشانيم . يك چنين شخصيتي را نمي‌شود به مسلمانها منحصر كرد . اين اولين لازمه‌اش اين است كه يك تاريخ نگاري علمي بكنيم . چون موضوع تاريخ ما امام معصوم است ما بايد تاريخ ‌نگاريمان بسيار دقيق‌تر و سنجيده‌تر باشد و اين تاريخ را هم تنها خودمان نمي‌خواهيم بخوانيم و تنها شيعيان نمي‌خواهند بخوانند و تنها به عنوان مقتل و به عنوان« طريق البكاء» نيست، اين كتابي است كه مي‌خواهيم بدهيم دنيا بخواند كه بگوييم اين رهبر ماست . پس بايد خيلي سنجيده و دقيق ، همه موازين دقيق علمي تاريخ‌نگاري را رعايت بكنيم . شما الآن ببينيد درباره گاندي در دنيا چقدر كتاب نوشته شده ، شما ببينيد از «رومن رولان» گرفته تا يكي از فضلاي حوزه علميه قم در مورد گاندي كتاب نوشته اند . حالا شما نمي‌خواهد در مورد گاندي بنويسيد ، دربارة امام حسين (ع) مي‌خواهيد بنويسيد كه بعد از گذشت ۱۴ قرن هنوز زنده است . گاندي معلوم نيست حياتش تا صد سال ديگر و ۲۰۰ سال ديگر بماند، شايد ۲۰۰ سال ديگر شخصيت‌هاي ديگر بيايند و تاريخ ، گاندي را فراموش كند.

دكتر صفري :

آيا قبر حضرت شهربانو در تهران قرار دارد ؟

جواب اين سؤال را خودم عرض مي كنم . در بعضي از منابع ، شهربانو به عنوان شخصيتي كه در عاشورا حضور داشته معرفي شده و گفته شده كه به فرمان امام حسين (ع) ، سوار اسب شد و به دريا زد و به تهران آمد و مدتي در آن جا زندگي كرد و بعد هم در همان جا فوت كرد و مدفون شد . اين شباهتش مثل همان داستان امامزاده يعقوب است كه گفته بود امامزاده يعقوب را پلنگ در بالاي مناره دريد. اولاً درباره اين كه نام مادر امام سجاد ، شهربانو باشد اختلاف فراواني وجود دارد . اصلاً درباره اين كه مادر امام سجاد ، ايراني باشد اختلاف وجود دارد . ثانياً در روايات آمده كه مادر امام سجاد در همان حالت نفاس از دنيا رفتند . بنابراين مسلماً ايشان در كربلا حضور نداشتند و اين شهربانويي كه قبرش در تهران هست مسلماً مادر امام سجاد نيست . مرحوم صدوق كه خودشان در ري زندگي مي‌كردند اصلاً هيچ نامي از ايشان نبرده اند.

استاد پيشوايي:

همانطور كه فرمودند ، اين شهربانو كه در يكي از كوهستانهاي شهر ري مدفون است و در ايران بين عوام به بي‌بي شهربانو مشهور است ، مادر امام سجاد (ع) نيست. پس چه كسي در اين قبر آرميده است ؟ من دو سند درباره اين قبر پيدا كردم كه يكي چاپ جديد از ناسخ التواريخ اثر مورخ الدوله سپهر از مورخان قاجار است . چاپ‌هاي قديم آن چاپ رحلي در قطع‌هاي بزرگ بوده ، ولي جديداً در قطع كوچكتر چاپ شده . يكي از علماي تهران ، آن را تحقيق كرده و در يكي از پاورقي‌هايش نوشته كه من با خانواده ام به شهر ري و به زيارت بي‌بي شهربانو رفتيم . خادم آن جا مردها را به حرم راه نمي داد و مي گفت شما نامحرميد ! سماجت كردم ، خادم گفت : شما چون سيّديد ، بيا برو تو .

ايشان مي‌گويد من رفتم داخل حرم ، جستجو كردم و آن جا لوحي را جا پيدا كردم كه نشان مي‌داد صاحب اين قبر ، دختر كدخداي يكي از روستاهاي ري است .

مرحوم استاد حسين كريمان كه راجع به طبرسي و مجمع البيان كتابي نوشته ، كتابي درباره ري باستان نوشته است . ايشان در اين كتاب مي‌نويسد بعضي از قبوري كه در ايران به بعضي امامزاده‌ها منسوب شده و نَسُب اينها هم خيلي روشن نيست ، به نظر مي‌رسد قبور شاهزادگان ايراني قبل از اسلام باشد كه بازماندگان آن‌ها براي آن كه آن قبرها از تعرض احتمالي مسلمانها محفوظ بماند ، بعضي از قبور بزرگانشان را به بعضي از امامزده‌ها نسبت دادند . احتمال دارد اين قبر بي‌بي شهربانو هم از آن قبرها باشد .

دكتر صفري :

جايگاه اسرار الشهاده و همچنين روضة الشهدا در ميان مقاتل كجاست ؟

استاد اسفندياري :

« روضة الشهدا» اثر ملاحسين واعظ كاشفي است . وي فردي فاضل و خيلي ملا بوده و در علوم گوناگون آثار متعددي داشت و نثرش هم در اين كتاب از بهترين نمونه‌هاي نثر فارسي است . يعني ملا حسين واعظ كاشفي يك شخصيت ديني است . «روضه الشهداء» از لحاظ داستان پردازي ، تخيل ، استواري جمله‌ها ، عالي است .من نثر ايشان را در اين كتاب خيلي خوب مي‌دانم . خرافات در اين كتاب پيدا مي‌شود و برخي مطالب هم سند ندارد ، ولي ملا حسين واعظ كاشفي بعيد مي دانم بخواهد مستقيماً دروغ بگويد ، بلكه چون هدف اصلي اش گرياندن خواننده است ؛ گاهي مواقع به مصداق « خذ الآيات واترك المبادي » ، در برخي حوادث تاريخي خيلي دقيق نمي‌شود ، سعي مي‌كند هرطور كه شده خواننده را به گريه در بياورد . برخي افراد به اين كتاب خرده گرفتند . از ميان معاصران ، استاد مطهري به اين كتاب خرده گرفته ؛ اما به نظر من نكات مثبتي هم دارد .

اسرار الشهاده فاضل دربندي اخيراً در كويت تصحيح و چاپ شده . كاش اين كتاب از بين مي‌رفت . اين كتاب متأسفانه پر از خرافات است . ايشان قمه‌زني را رايج كرد . دربندي خيلي انسان جدل‌گرا و اهل بحث بوده . فاضل دربندي را مؤسس قمه‌زني يا مروج قمه‌زني مي‌دانند . ايشان كتاب هاي سرمايه ايمان و جواهر ايمان ، سادات ناصري و اكسيرالعبادات في اسرار الشهادات كه معروف به « اسرارالشهاده» است ، را درباره امام حسين نوشته است . اين كتاب را خيلي‌ها نقد كردند . تنكابني در كتاب قصص‌العلماء به او خرده گرفته ، شيخ آقا بزرگ تهراني در الذريعه به او خرده گرفته ، محمدعلي مدرس تبريزي در ريحانة الادب به او خرده گرفته ، آقا سيد محسن امين در اعيان الشيعه به اين كتاب خرده گرفته ، مرحوم محدث نوري در كتاب لؤلؤ و مرجان به اين كتاب خرده گرفته . دربندي مي نويسد امام حسين (ع) در يك حمله ۲۰۰۰۰ نفر را كشت ، حضرت ابوالفضل (ع) يك حمله كرد و ۴۰۰۰۰ نفر را كشته ، عدد لشكريان كوفه را به ۱۰۰۰۰۰۰ پياده و ۶۰۰سواره رسانده . به نظر من ، خرافه آميزترين كتاب درباره امام حسين (ع) ، « اسرار الشهاده » است . به نظر من ، در بالاي منبرها هم نبايد از آن مطلبي نقل شود ؛ زيرا « الباطل يموت بترك ذكره» .

استاد پيشوايي :

فرمايشات استاد اسفندياري در مورد نقاط قوت« روضة الشهداء » كاملاً بجاست . من اين را اضافه كنم كه روضة الشهداء كتاب مقتل نيست ، گاهي ما مسامحتاً مي‌گوييم مقتل ، مقتل هم در آن هست ، ولي مقتل نيست، از انبياي گذشته شروع مي‌شود و منبر منبر و مجلس مجلس است ، خوراك منبر و مواد سخنراني فراهم كرده ، منتها مقتل هم در آن هست . راز اين كه رواج پيدا كرده ، اين است كه اولين كتاب فارسي مقتل است و روضه خوانها و مرثيه خوانها اين را مي‌گرفتند و از روي آن روضه مي‌خواندند . اصطلاح روضه‌خوان يعني روضة الشهدا خوان.

ملاحسين كاشفي نخواسته تاريخ بنويسد ، كار هنري كرده ، كار ادبي كرده . همان طور كه فرمودند ، نثرش بسيار قوي است ؛ منتها آيا « خذ الآيات واترك المبادي» و تسامح در ادله سنن جايز است ؟ آيا براي گرفتن اشك چشم ، ما مي‌توانيم دروغ بگوييم ؟ قبل از ملاحسين كاشفي ، كسي عروسي حضرت قاسم را مطرح نكرده . عروسي حضرت قاسم را عمدتاً از ملاحسين كاشفي گرفتند . چون بناي او بر گرياندن بوده، بر گفتن مطالب حزن آور بوده و كار هنري كرده ، اين مباحث را آورده . من معتقدم تحريف هايي كه درباره عاشورا به وسيله دوستان شده ، به وسيله دشمنان نشده و به وسيله دوستان هم از آن موقعي شروع شد كه بنا گذاشتند حزن آوري بيشتري داشته باشد و گريه بيشتري بگيرند . نشانه‌اش هم اين است كه اسم كتاب‌هايشان طريق‌البكاء ، رياض‌الحزن ، رياض المصائب و طوفان البكاء است كه از كلمات بكاء و حزن استفاده مي شده است.

دكتر صفري :

جناب استاد اسفندياري ! جناب استاد پيشوايي به نكته‌اي اشاره كردند كه مستمسك بعضي‌ها شده براي يك طبقه‌بندي تاريخي درباره مقاتل و آن اين كه مقاتل را به چند طبقه از نظر تاريخي تقسيم مي‌كنند : اول ، مقاتلي كه از جهت سند صحيح به روايت واقعه عاشورا پرداختند ؛ مثل مقتل ابي مخنف ، مقاتل الطالبيين يا مقتل شيخ صدوق . مرحله دوم عمدتاً از قرن هفتم شروع مي شود كه مي‌روند سراغ جنبه رقّت و عاطفه آميز بودن واقعه عاشورا ، مانند طوفان البكاء ، لحوف و مثيرالأحزان . كه كتاب مثير الأحزان و لحوف مقداري توجه دارند به اين كه واقعه را درست نقل كنند ؛ ولي بعد از آن و بخصوص در قرن ۱۲ ، ۱۳ و ۱۴ كتاب هايي كه جناب استاد فرمودند مثل طوفان البكاء ، الدمعة الساكبه و مصيبه الأحزان بيشتر جنبه گرياندن را مدنظر قرار مي‌دهند و كاري به صحت سند ندارند. آيا جنابعالي كه از نظر تاريخي كار كرديد اين تقسيم بندي را تأييد مي‌فرماييد؟.

استاد اسفندياري :

عده‌اي از گذشتگان ما با نگاه عاطفي به امام حسين(ع) مي‌نگريستند . اين نگاه عاطفي داشتن نتيجه‌اش همين كتابهايي است كه ما داريم و در آن نه تاريخ‌نگاري ، تاريخ‌نگاري دقيق است ، نه رخدادها خيلي دقيق نقل شده . اين يكي از مشكلات ما است كه حتي در عصر حاضر هم وجود دارد . ما هنگامي كه مي‌گوييم امام حسين(ع) ، پيشواي معصوم ما قولش و فعلش براي ما حجت است ، تمام كارهايش عقلاني است ، قيامش برپايه عقل است ، شهادتش برپايه عقل است ؛ بايد يك نگاه علمي و عقلاني به سيره آن حضرت بكنيد . اين موازين علمي را گذشتگان ما رعايت نمي‌كردند . موضوع كتاب ملاحسين كاشفي ، بلا وابتلا است . وي مي‌خواهد نشان بدهد همه انبيا و اوليا در سراسر عمرشان دچار بلا و ابتلا شدند و مدام مي‌خواهد اين بلا و ابتلاها را زياد كند . در گذشته ، نگاه نويسندگان به امام حسين (ع) عاطفي بود . همين كه مي‌گفتيم امام حسين(ع) ، گريه تداعي مي‌شد ؛ و حال آن كه بايد آزادي تداعي شود ، عقلانيت بايد تداعي شود ، عدالت بايد تداعي شود ، نگاه عاطفي گذشتگان را از عنوان كتابهاي آنان مي شود پي‌برد ، كتابهايي مانند : طريق‌البكاء ، طوفان‌البكاء ، محيط‌البكاء ، اُمال البكاء ، رياض‌البكاء ، مفتاح‌البكاء ، معدن البكاء ، كه واژه « بكاء » بسامد فراوان دارد . يا بحرالدموع ، بحارالدموع ، فيض‌الدموع و عين‌الدموع ، كه واژه « دمع » تكرار شده ؛ و نيز مخازن الأحزان ، رياض الأحزان ، قبسات الأحزان و مثيرالأحزان ، كه كلمه « حزن » و « احزان » در آن ها ززياد تكرار شده . اما امروزه شما ببينيد عنوانها چيست ، امروز مي‌نويسند رهبر آزادگان ، حسين پرچمدار آزادي ، حسين بزرگ مرد آزاده ، يا حسين مظهر آزادگي ، راه حسين ، درسي كه از مكتب حسين مي‌توان اندوخت ، حماسه حسيني ، حماسه‌ عاشورا . واژه‌ها عوض شده . نگاه سابق نگاه عاطفي بوده ، اما الآن نويسندگان يك نگاه سياسي به آن حضرت دارند . و نگاه سياسي به نظر من درست است ؛ ضمن اين كه مانع نگاه عاطفي يا مانع نگاه هاي ديگر نيست .

دكتر صفري :

تشكر مي كنيم از استاد پيشوايي و استاد اسفندياري كه همه ما را به فيض رساندند . همچنين از محضر حضّار محترم كه نشست علمي ما را مزيّن فرمودند.

« با تشكر »

 

 منبع