223. مَبلَغ

1) مقدار، 2) حد، اندازه، درجه.

224.تَحسِین ( جمع: تَحاسن )

زیبا سازی، تزیین، بهبودی، اصلاح، زینت دادن

تَحسِین النسل: اصلاح نژاد.

225. وَفد ( جمع: وُفُود )

نماینده، فرستاده

226. قیام

بر پا داشتن

قیام ب : اجرایِ ، انجامِ ؛ اتمامِ

227. أساس ( جمع: أُسس )

1) پایه ، پی. 2) اساس، مقدمات، زمینه، مبنا.

228. المُجاورة

همجواری، همسایگی، نزدیکی.

229. الإحتفاظ

نگهداری، دفاع، حمایت.

الاحتفاظ ب : ( چیزی را ) محفوظ نگه داشتن

230. مَنع

مصدر مَنَعَ: بازداشتن، محروم کردن، جلوگیری کردن؛

231. أفادَ

1) استفاده کردن، سود بردن؛ 2) کسب کردت، به دست آوردن؛

إفادَة: ( جمع: إفادَات ) استفاده، فایده.

232. الفریق

گروه، جماعت، طایفه،

طرف، طرفِ مقابل

الفریق الأول: طرف اول

233. سَارَ

حرکت کردن، به راه انداختن، ( روش، شیوه ) عمل کردن، دنبال کردن ، شایع شدن، منتشر شدن، به راه افتادن.

234. اشتراکیة

سوسیالیسم

235. مباحَثَة: ( جمع: مُباحَثات )

گفتگو، مذاکره، تبادل نظر

236. مُظاهَرَة

1) یاری ، حمایت، پشتیبانی. 2) تظاهرات، ( جمع: مُظَاهَرات )

237. أنتَجَ :

به وجود آورد، تولید کرد، بیرون داد، آفرید.

238. حَافَظَ – یُحافِظُ

حفظ کردن، حفاظت کردن، مراعات کردن، دفاع کردن

239. عَیَّنَ

تعیین کردن؛ معین کردن،

عَیَّنَ فی: بر گماردن، منصوب کردن

عَیَّنَ أهدافاً: هدفهایی را معین نمود.

عَیَّنَ قانوناً: قانونی را بر قرار ساخت.

عَیَّنَ موظفاً: کارمندی را منصوب کرد.

240. محصول ( جمع: محصولات؛ مَحَاصِیل )

نتیجه، برآورد، محصول، فرآورده

241. صادرات

{ بازرگانی } صادرات

242. مَصلَحَة ( جمع: مَصالح )

سود، فایده،

243. إستَمَرَّ

ادامه دادن، تداوم بخشیدن، استمرار بخشیدن

244. إقتَرَحَ

پیشنهاد، نظر، عقیده

إقتَرَح: 1) ( چیزی را ) پدید آوردن، ابتکار عمل اه خرج دادن. 2) چیزی را فی البداهه گفتن، 3) اقتَرَح ( علی / ه ) پیشنهاد دادن، ( جمع: الإقتِرَاحات ) ؛ 4) اقترَحَ ( علی / ب ) : آمرانه چیزی را از کسی طلبیدن

245. الطلب :

1) جستجو, پیگیری؛ ( جمع: طَلَبات ) 2) درخواست، تقاضا، مطالبه؛ 3) خواهش، استدعا، فرم درخواست، 3) دستور، سفارش.

246. مُمَثل

نماینده ( اسم فاعل: مَثَّلَ )، ( نمایش، سینما ) بازیگر، هنرپیشه.

مُمَثِّلو الأمَّة: نمایندگان مردم. مُمَثِّلیَّة: نمایندگی

247. عَرض :

1) نظر دادن، پیشنهاد دادن. 2) مورد بررسی قرار دادن،

248. بشأن

در موردِ ، در ارتباط با

249. حَدَّدَ

مشخص کردن، معین کردن

250. مُواجَهة

برخورد،

251. استعداد

آمادگی، إستعدادات: تدارکات

252. وکیل

نماینده، عامل، کارگزار