فرهنگ لغات بخش 12 و 13
223. مَبلَغ
1) مقدار، 2) حد، اندازه، درجه.
224.تَحسِین ( جمع: تَحاسن )
زیبا سازی، تزیین، بهبودی، اصلاح، زینت دادن
تَحسِین النسل: اصلاح نژاد.
225. وَفد ( جمع: وُفُود )
نماینده، فرستاده
226. قیام
بر پا داشتن
قیام ب : اجرایِ ، انجامِ ؛ اتمامِ
227. أساس ( جمع: أُسس )
1) پایه ، پی. 2) اساس، مقدمات، زمینه، مبنا.
228. المُجاورة
همجواری، همسایگی، نزدیکی.
229. الإحتفاظ
نگهداری، دفاع، حمایت.
الاحتفاظ ب : ( چیزی را ) محفوظ نگه داشتن
230. مَنع
مصدر مَنَعَ: بازداشتن، محروم کردن، جلوگیری کردن؛
231. أفادَ
1) استفاده کردن، سود بردن؛ 2) کسب کردت، به دست آوردن؛
إفادَة: ( جمع: إفادَات ) استفاده، فایده.
232. الفریق
گروه، جماعت، طایفه،
طرف، طرفِ مقابل
الفریق الأول: طرف اول
233. سَارَ
حرکت کردن، به راه انداختن، ( روش، شیوه ) عمل کردن، دنبال کردن ، شایع شدن، منتشر شدن، به راه افتادن.
234. اشتراکیة
سوسیالیسم
235. مباحَثَة: ( جمع: مُباحَثات )
گفتگو، مذاکره، تبادل نظر
236. مُظاهَرَة
1) یاری ، حمایت، پشتیبانی. 2) تظاهرات، ( جمع: مُظَاهَرات )
237. أنتَجَ :
به وجود آورد، تولید کرد، بیرون داد، آفرید.
238. حَافَظَ – یُحافِظُ
حفظ کردن، حفاظت کردن، مراعات کردن، دفاع کردن
239. عَیَّنَ
تعیین کردن؛ معین کردن،
عَیَّنَ فی: بر گماردن، منصوب کردن
عَیَّنَ أهدافاً: هدفهایی را معین نمود.
عَیَّنَ قانوناً: قانونی را بر قرار ساخت.
عَیَّنَ موظفاً: کارمندی را منصوب کرد.
240. محصول ( جمع: محصولات؛ مَحَاصِیل )
نتیجه، برآورد، محصول، فرآورده
241. صادرات
{ بازرگانی } صادرات
242. مَصلَحَة ( جمع: مَصالح )
سود، فایده،
243. إستَمَرَّ
ادامه دادن، تداوم بخشیدن، استمرار بخشیدن
244. إقتَرَحَ
پیشنهاد، نظر، عقیده
إقتَرَح: 1) ( چیزی را ) پدید آوردن، ابتکار عمل اه خرج دادن. 2) چیزی را فی البداهه گفتن، 3) اقتَرَح ( علی / ه ) پیشنهاد دادن، ( جمع: الإقتِرَاحات ) ؛ 4) اقترَحَ ( علی / ب ) : آمرانه چیزی را از کسی طلبیدن
245. الطلب :
1) جستجو, پیگیری؛ ( جمع: طَلَبات ) 2) درخواست، تقاضا، مطالبه؛ 3) خواهش، استدعا، فرم درخواست، 3) دستور، سفارش.
246. مُمَثل
نماینده ( اسم فاعل: مَثَّلَ )، ( نمایش، سینما ) بازیگر، هنرپیشه.
مُمَثِّلو الأمَّة: نمایندگان مردم. مُمَثِّلیَّة: نمایندگی
247. عَرض :
1) نظر دادن، پیشنهاد دادن. 2) مورد بررسی قرار دادن،
248. بشأن
در موردِ ، در ارتباط با
249. حَدَّدَ
مشخص کردن، معین کردن
250. مُواجَهة
برخورد،
251. استعداد
آمادگی، إستعدادات: تدارکات
252. وکیل
نماینده، عامل، کارگزار
بسم الله الرحمن الرحيم