فرهنگ لغات بخش 8 و 9
144. نُشِرَ
{ خبر، پيام ... } منتشر شد،
145. الحالة الاقتصادية
وضعيت اقتصادي
الحالة الراهنة: وضعيت كنوني
حالة الخطر: وضعيت خطرناك
146. مقالة افتتاحية ( مَقالٌ إفتتاحيٌّ )
سر مقاله
إفتِتَاحِيَّة: سرمقاله
147. العلاقات التجارية
روابط تجاري
عَلاقات دُوَلِيَّة: روابط بين المللي
عَلاقاتٌ عامّةٌ: روابط عمومي
148. تَعَاوَنَ
( به يكديگر ) كمك كردن،
تَعَاوُنِيٌّ :تعاوني
جمعيَّةٌ تَعاوُنِيّةٌ: شركت تعاوني، تعاوني مصرف
149. المَقْصِد؛ ( جمع: مَقاصِد )
هدف، نيت،
150. مَنَعَ – يَمْنَعُ
جلوگيري كردن ، محروم كردن
151. المُعارِض:
مخالف؛
رأيٌ مُعَارِضٌ : عقيده مخالف
مُعَارَضَة: ( مصدر عَارَضَ ) : { گروه، حزب ... } مخالف، "اپوزيسيون"
152. أخْذ
گرفتن، به كار بردن
153. تَدابير رسمية
اقدامات رسمي ( دولتي؛ صادره از سوي دولت )
رَسْمِيّات: تشريفات
مَدْرَسةٌ رَسْمِيَّة: مدرسه دولتي
154. العُمَّال: ( جمع: عامل )
كارگران، كاركنان
رئِيسُ العُمَّال: سركارگر
نِقَابَة عُمَّال: اتحادية كارگري؛ اتحاديه
الطَبَقَة العَامِلَة ؛ طَبَقَةُ العُمَّال: طبقه كارگر، پرولتاريا، كارگران
عِيّدُ العُمَّال: روز كارگر
155. منَ المَظْنُون
متصور، تصور شده، گمان شده
مَظْنُون: متهم، مظنون
156. تَنَفَّذَ – يَتَنَفَّذُ
به اجرا درآمدن، انجام شدن، تحقق يافتن
157. إرسال
فرستادن، روانه كردن،
إرسال: { تلويزيون ، راديو ) پخش كردن جِهَازُ إرسال: دستگاه فرستنده
158. الشعير
جو
159. خلال: ( في خِلال )
در طي، در جريان؛ از ميانِ
فِي خِلال ذلك: در اين بين، در اين ميان
160. الربيع و الصيف القادمين
بهار و تابستان آتي ( آينده )
161. خُبَراء دوَليينَ
كارشناسان بين المللي
خَبِير: كارشناس، اهل فن، خبره،
162. في طَريقِه إلي:
سر راه ( خود ) به ... ؛ در مسير خود، در راه خود به ...
طَرِيق: ( = شارِع ) خيابان
163. الايام الباردَة
روزهاي سرد.
حَرْبٌ باردٌ: جنگ سرد
حُجَةٌ بارِدَةٌ: دليل ضعيف، حجت سست.
164. شِتاء
زمستان
165. مَطَر: ( جمع : الأمطار )
باران
مَطَرٌ خَفيفٌ: باران نمنم،
مَطَرٌ غَزِير: باران تند، رگبار.
مَطَرَ ( أمْطَر ): باران باريد.
166. الثَلج : ( جمع: الثُلُوج )
برف
ثَلَجَ: برف باريد.
ثَلَّجَ الشيءَ: منجمد كرد.
167. بِساط
فرش، قاليچه، زيرانداز
168. الابيض
سفيد، سپيد ( ضد أسّوَد = سياه )
169. نَظيف
تميز، پاكيزه،
* بي گناه، پاكدامن
170. رجلٌ أعمي
مردي نابينا
171. دَلَّ عَلي:
( بر چيزي ) دلالت داشت، اشاره كرد، گوياي چيزي بود.
172. وَضَعَ حَدَّاً ... :
پايان دادن، خاتمه بخشيدن،
173. قاصِداً
عازم، رونده به، روي آورنده به ، متوجه
قَصِيرُ اليَد: ناتوان، ضعيف،
174. المرِّ وَ الحُلْوٍ
غم و شادي
175. الناعمِ و الخَشَن
راحتي و سختي
176. إنْكَسَرَ
شكستن،
انكسارُ القَلْب: دل شكستگي، غصه
177. حَمَلَ – يَحْمِلُ – علي
به مقابله برخاستن، حمله بر ... كردن،
178. حَيْثُ أنَّه:
چرا كه، چون كه
179. زارَ – يَزُورُ
با كسي ملاقات كردن، ديدار نمودن.
بسم الله الرحمن الرحيم