فوكوياما و مساله ي پايان
انفعال و بي خبري در قبال ريشه هاي فكري مان، ما را به تصور بسته و منفعلانه ي « پايان » مي كشاند. « فرانك كرمود » FRANK KERMOD منتقد ادبي، بيش از سي سال پيش كتابي تحت عنوان « حس پايان » THE SENSE OF AN ENDING نگاشت. گيدنز مي نويسد كه اكنون موضوع « پايان » بيش از گذشته مورد توجه بوده و ما را با عناوين كتاب هايي چون پايان سوسياليسم socialism، ماركس گرايي Marxism، تاريخ، كار، خانواده، دولت ـ ملت، و حتي علم و ... مواجه مي سازد
نگرش « پايان » ذهن محقق را از پويايي خارج مي سازد و به تعبير گيدنز « بايد خود را از مفهوم پايان كه ذهن را به طور بسته شكل مي دهد خلاص كنيم . در واقع يك شروع در حال رخ دادن است. » كه اين شروع از نگاه غربی او « شكل گرفتن يك جامعه ي جهاني منظومه اي GLOBAL COSMOPOLITAN SOCIETY » است.
ديدگاه « پايان تاريخ » فرانسيس فوكوياما Francis Fukuyama ـ كه مبتني بر نوع نگاه يكجانبه وي به نمونه ي « مردمسالاري غربي » است ـ نشاني از فقدان تفكر اين نويسنده است .به طور خلاصه او معتقد است كه « مردمسالاري نمايندگي » و « سرمايه داري » نمونه هاي « بي رقيب » و « پاياني » براي نظام هاي سياسي و اقتصادي در جهان معاصر اند. روح سخن فوكوياما تكرار همان سخنان « كاتون » رومي است كه « ژان ويليام لاپي ير » در خصوص آن مي نويسد : « ما امروز وقتي اعتقادات كاتون، سياستمدار سالخورده ي رومي را مي شنويم داير بر اينكه شهر رم حرف اول وآخر تمدن و صورت نهايي و كامل جامعه مدني است دچار پوزخند مي شويم . بعد ها امپراطوري روم از لحاظ بسياري از نويسندگان چه كافر و چه مسيحي به منزله ي آخرين مرحله ي ترقي انسان بود و انحطاط و زوال آن كه از تهاجمات بربرها ناشي شد، از ديده ي اينان چيزي جز آغاز انهدام عالم نبود ... »
بسم الله الرحمن الرحيم