غزالي به درستي اشاره دارد كه هر اجتماعي نيازمند برقراري عدل و قانوني حاكم در روابط متقابل مي باشد تا از اين طريق جلوي درگيري، و نزاع و در نتيجه از ميان رفتن انسان ها گرفته شود. در اينجا بحث مهم وازع مطرح مي بشود كه خود بر دو قسم است.

 

1.     وازع ذاتي: متقاعد شدن فرد از درون و تسليم شدن : بر اثر تعليم و تربيت ديني و يا اخلاقي

2.    وازع بيگانه ( اجنبي ): سلطه از بيرون بر فرد. از طريق غلبه / تنبيه و ... [1]

به عبارتي ، علم سياست از همينجا آغاز مي شود. يعني متوجه بررسي نوع خاصي از روابط ميان انسان ها ـ كساني كه حاكم اند و رعيت ـ در جهت تنظيم اموراتشان است.



[1] محمد عابد الجابري: 2001، فكر ابن خلدون: العصبية و الدولة، ص 305.